خیلی دلم میخواد زیر سقفی که بوی تورو داره
پیشت بخوابم تا نفهمم این رویا کابوسِ آواره
خیلی دلم میخواد تو شهر آغوشت رها شم از غربت
غریبه یعنی من که عاشقه اما نداره هم صحبت
نه دستانش را گرفته ام،
نه در آغوشش کشیده ام،
و نه حتی او را ... بوسیده ام..
من فقط از دور
او را در خویش گریسته ام...!!
عشقِ میانِ ما... معصوم ترین عشقِ تاریخ بود...
زمستان باشد و…
برف باشد و…
سوز باشد و…
نیمکت
پارک
یخ زده باشد و…
تو
در کنارم…
با وجوده اینهمه گرما
بزرگترین دروغی که
می توان به آن خندید
سرد بودن هواست !!
نمیدونم از کجا بود
نمیدونم به کجا رفت
همش از خودم میپرسم
که چرا رفت اون کجا رفت
آخه اون بود همه دنیام
همه عشقم
همه رویام
حالا بی اون یه اسیرم
خیلی خستم
خیلی تنهام...
فرشته اومدی از دور ، چطوره حال و احوالت؟
یکم تن خسته ی راهی ، غباره رو پر و بالت!
فرشته اومدی از دور ، ببین از شوق تابیدم!
می دونستم می آی حالا ، تو رو من خواب میدیدم!
چه خوبه اومدی پیشم ، تو هستی این یه تسکینه!
چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه!