راهنمایی و مطالعه گروهی کارشناسی ناپیوسته معماری

[NESSAK]

]چقده دلم گرفــــــــــــــــــــــــــــــــــــته، حس تنهایی بدی دارم. حتی از دانشگاه قبول شدنم هم اونقدرا خوشحال نیستم. حس میکنم اونی که میخاستم اینم نبود
امروز ثبت نام کردم، شد: 468000 تومان: انسان،طبيعت،معماري،آشنايي با معماري معاصر ،مباني نظري معماري ،شناخت و طراحي معماري روستا ،طراحي معماري(2،عناصر و جزئيات ساختماني(2)،رياضي عمومي(2) ،تاريخ اسلام. یکشنبه. سه شنبه. پنجشنبه
چرا یه جوری هستم؟ انگار برنامه همه چی م بهم گره خورده. کار و درس و زندگیییییییییییییی
خوش بحال شما نیمسال دومی ها. فکر کنم کل آبان دو سه روز بیشتر نتونم برم
حالمممممممممممممممممممممممممممممممم بده!!!!!

 

[yasna68]

سلام به بچه های گل معماری.... امروز کلاسام زیاد بود نتونستم سری به شماها بزنم..................

بچه ها نبینم اینجا خلوت بشه ها

سلام دادافرید جان
خوبی مهندس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

 

[دادآفرید رضایی]

]چقده دلم گرفــــــــــــــــــــــــــــــــــــته، حس تنهایی بدی دارم. حتی از دانشگاه قبول شدنم هم اونقدرا خوشحال نیستم. حس میکنم اونی که میخاستم اینم نبود
امروز ثبت نام کردم، شد: 468000 تومان: انسان،طبيعت،معماري،آشنايي با معماري معاصر ،مباني نظري معماري ،شناخت و طراحي معماري روستا ،طراحي معماري(2،عناصر و جزئيات ساختماني(2)،رياضي عمومي(2) ،تاريخ اسلام. یکشنبه. سه شنبه. پنجشنبه
چرا یه جوری هستم؟ انگار برنامه همه چی م بهم گره خورده. کار و درس و زندگیییییییییییییی
خوش بحال شما نیمسال دومی ها. فکر کنم کل آبان دو سه روز بیشتر نتونم برم
حالمممممممممممممممممممممممممممممممم بده!!!!!

سلام خوبی شما؟

آدم باید همیشه از تقدیر جدید حمایت کنه نه این که به مقابله (ناراحتی ونارضایتی) باهاش در بیاد

 

[دادآفرید رضایی]

سلام دادافرید جان
خوبی مهندس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

سلام محیا خانم گل میبینم پای ثابت تاپیک هستی........................ به به

 

[yasna68]

]چقده دلم گرفــــــــــــــــــــــــــــــــــــته، حس تنهایی بدی دارم. حتی از دانشگاه قبول شدنم هم اونقدرا خوشحال نیستم. حس میکنم اونی که میخاستم اینم نبود
امروز ثبت نام کردم، شد: 468000 تومان: انسان،طبيعت،معماري،آشنايي با معماري معاصر ،مباني نظري معماري ،شناخت و طراحي معماري روستا ،طراحي معماري(2،عناصر و جزئيات ساختماني(2)،رياضي عمومي(2) ،تاريخ اسلام. یکشنبه. سه شنبه. پنجشنبه
چرا یه جوری هستم؟ انگار برنامه همه چی م بهم گره خورده. کار و درس و زندگیییییییییییییی
خوش بحال شما نیمسال دومی ها. فکر کنم کل آبان دو سه روز بیشتر نتونم برم
حالمممممممممممممممممممممممممممممممم بده!!!!!

چرا امروز همه همچین حسی دارن
منم یجورایی .........
سلام نسا جان نبینم دلت بگیره عزیز

 

[ArChitect _90]

سلام به دوستان عزیز
محیا دادافرید نسا

 

[yasna68]

سلام خوبی شما؟

آدم باید همیشه از تقدیر جدید حمایت کنه نه این که به مقابله (ناراحتی ونارضایتی) باهاش در بیاد

دادافرید خیلی خوش صحبتی تشکر ندارم
واقعا خوب زندگی میکنی با دیدگاههایی که تا حالا ازت دیدم..............خوش بحالت

 

[ArChitect _90]

والا منم دلم میخواست نیمه اول بودم.خیلی دلم برا دانشگاه رفتن تنگ شده.ولی تقدیر خدا این بوده کاری نمیشه کرد.
عوضش فکنم تو ایت مدت بتونم کلی کار انجام بدم

 

[ArChitect _90]

راستی بچه ها امروز 1 درس از 504 خوندیم امیدوارم فردا هم همگی درس 2 رو بخونیم.من فردا صبح میرم سراغ کارای تسویه که تموم کنم.عصر میخونم درسو.

 

[yasna68]

سلام به دوستان عزیز
محیا دادافرید نسا

سلام عزیزم

 

[pal2isa]

همـــــــــــــــــــــــــگی سلام


وای بچه ها من نتونستم اوسال واسه کنکور بخونم ... رتبم شد 3600 ... شهر خودم قبول نشدم اصفهان قبول شدم که نمی تونم برم .... باید دوباره کنکور بدم

 

[pal2isa]

تبریک بهت فرزانه به خاطر قبولیت

 

[دادآفرید رضایی]

سلام به دوستان عزیز
محیا دادافرید نسا

سلام خوبی شما.........

شما که انشا ا... مثل بچه ها که حالتون گرفته نیست؟

 

[دادآفرید رضایی]

بچه ها اگه دوست دارن یه چنتا داستان کوچولو بزارم؟

 

[ArChitect _90]

همـــــــــــــــــــــــــگی سلام


وای بچه ها من نتونستم اوسال واسه کنکور بخونم ... رتبم شد 3600 ... شهر خودم قبول نشدم اصفهان قبول شدم که نمی تونم برم .... باید دوباره کنکور بدم

سلام عیبی نداره ان شالله سال بعد نتیجت عالی میشه.ممنوم بابت تبریکت.ولی رتبه من که زیاد جالب نشد

 

[دادآفرید رضایی]

تصمیم درست در موقعیت ها

مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت.
خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود.
مسافر فریاد زد:
هی،خانه ات آتش گرفته است!
مرد جواب داد : میدانم.
مسافر گفت: پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت:آخر بیرون باران می آید.
مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی، سینه پهلو میکنی.
"زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند."

 

[ArChitect _90]

سلام خوبی شما.........

شما که انشا ا... مثل بچه ها که حالتون گرفته نیست؟

سلام خوبم.نه دل من خیلی کم گرفتس اونم به خاطر فصل پاییزه.اخه فصل رفتن به دانشگاست ولی من خونم.ولی زود باز میشه دلم ان شالله

 

[pal2isa]

سلام عیبی نداره ان شالله سال بعد نتیجت عالی میشه.ممنو
م بابت تبریکت.ولی رتبه من که زیاد جالب نشد

شاید دقیقا اون چیزی نشد که می خواستی اما همین هم واقعا عالیه

 

[omid_66_23]

بچه ها اگه دوست دارن یه چنتا داستان کوچولو بزارم؟

سلام به همگی
داد آفرید من داستان میخوام

 

[ArChitect _90]

شاید دقیقا اون چیزی نشد که می خواستی اما همین هم واقعا عالیه

مرسی ان شالله شما هم جای خوبی قبول میشن.تهران میخوای نه؟

 

[ArChitect _90]

سلام به همگی
داد آفرید من داستان میخوام

سلام اقا امید.راستی میبینم دانشجو های اراک کلاسو درس بیخیال شدن

 

[omid_66_23]

سلام اقا امید.راستی میبینم دانشجو های اراک کلاسو درس بیخیال شدن

نه من کلاس بودم تازه اومدم
نفیسه و مینا نیومدن!!!!!!
تازه تو ماشین 504 خوندم.

 

[دادآفرید رضایی]

سلام به همگی
داد آفرید من داستان میخوام

سلام سالار


خوبی آقا چشم..................

 

[yasna68]

تصمیم درست در موقعیت ها

مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت.
خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود.
مسافر فریاد زد:
هی،خانه ات آتش گرفته است!
مرد جواب داد : میدانم.
مسافر گفت: پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت:آخر بیرون باران می آید.
مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی، سینه پهلو میکنی.
"زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند."

عالی بود مثل همیشه

 

[دادآفرید رضایی]

نجات

نجات

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم

 

[ArChitect _90]

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم

معرکه بود .دستت طلا

 

[omid_66_23]

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم

ممنون .
ما بریم بخوابیم ساعت 8 اراک کلاس دارم.

 

[omid_66_23]

ممنون .
ما بریم بخوابیم ساعت 8 اراک کلاس دارم.

خدا نگهداره همتون باشه

 

[pal2isa]

مرسی ان شالله شما هم جای خوبی قبول میشن.تهران میخوای نه؟

راستش همه که دوس دارن تهران قبول شن ... شما دوستان خوب از تجربیاتتون از کتابا یی که خوندید واسمون بگید توی اون تاپیک حتما :*

 

[ArChitect _90]

نه من کلاس بودم تازه اومدم
نفیسه و مینا نیومدن!!!!!!
تازه تو ماشین 504 خوندم.

افرین به تو پشتکارت