راهنمایی و مطالعه گروهی کارشناسی ناپیوسته معماری

وضعیت
موضوع بسته شده است.

yasna68

کاربر بیش فعال
خب بچه ها دیگه با اجازه ما یواش یواش بریم.امیدوارم اردبیل خاطرات خوی رو از یادتون ببره.ولی فرزانه واقعا بهم ثابت شد که چقد خسیسی.باز محیا یه تعارف الکی کرد.فردا که اومدین اردبیل حتما برین عالی عالی قاپو قره حالوا بخورین.فقط یادتون باشه برین حلوای ممی.جای دیگه نرینا!!!

مرسی علی جان حتما
راستی رفتی یونی هوای دوستای فابریکه مارو داشته باشیاااااااااااا (گلشن و مریم)

شبت بخیر ;)
good luck
 

alirad

عضو جدید
ما هیچ وقت غذای یونی نمی خوریم علی نیگران گالما ;)
ولی خداییش حالم بهم خورد
این که چیزی نبودبردیم پیش سر اشپز میگه خب چیه،یه کرم و سوسک که اینقد ادا دراوردن نداره.بردارین بندازین دور غذاتونو بخورین.!!!:surprised:
 

مینا بهروزی

عضو جدید
سلام
ممنونم.بله من نمیگم مدرسان یا پارسه بده که عزیزم
یکی از دوستان سوال کرده بود منم تجربه خودمو گفتم
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بچه ها دیگه با اجازه ما یواش یواش بریم.امیدوارم اردبیل خاطرات خوی رو از یادتون ببره.ولی فرزانه واقعا بهم ثابت شد که چقد خسیسی.باز محیا یه تعارف الکی کرد.فردا که اومدین اردبیل حتما برین عالی عالی قاپو قره حالوا بخورین.فقط یادتون باشه برین حلوای ممی.جای دیگه نرینا!!!
شب بخیر منم کم کم برم بخوابم که فردا کلی کار دارم
 

alirad

عضو جدید
سلام
خب راستش من فقط جزوه هاشو گرفتم ولی نخوندم
آخه خیلی مطالب اضافی داشت منم وقط نداشتم
کلا واسه کنکور 1هفته بیشتر درس نخوندم
جزوه های آکادمی خلاصه و مفیده
شما رتبتون چند شده؟
:surprised::surprised::surprised:
من از اکادمی خبر ندارم ولی اینا مطالبش خلاصه شده ی منابع اصلیه که دیگه نمیخواد بری برا هر درسی دنبال چندتا کتاب مختلف.
ولی خودمونیم عجب مشاور با تجربه ای هستین!
 
سلام دادافرید امروز دلم واسه داستانای قشنگت تنگیده بود از بچه ها سراغت گرفتم ولی ...............
خوبی؟ کم پیدایی؟؟؟؟؟؟؟؟/

زیر سایه بچه های گل این تاپیک مخصوصا اونایی که هوامون رو 4 دونگ دارن......................................................... شما خوبی؟
 

alirad

عضو جدید
شب بخیر منم کم کم برم بخوابم که فردا کلی کار دارم
فقط یه توصیه ی برادرانه هم بهتون میکنم که تو این یونی عزیز اگه یه فکر شبه سیاسی از 100 کیلومتریه ذهنتم عبور کنه فرداش میبینی حراست دعوت کرد بری محضرشون.خیلی راحت همرو بند میزننو ستاره میدن و توبیخ و ...
دکتر شریعتی هم اصلا ازش حرف نزنین.اطلاعاتی و حراستی بین دانشجوها زیاده.مواظب خودتون باشین.حتی مواظب بغل دستیتون.
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط یه توصیه ی برادرانه هم بهتون میکنم که تو این یونی عزیز اگه یه فکر شبه سیاسی از 100 کیلومتریه ذهنتم عبور کنه فرداش میبینی حراست دعوت کرد بری محضرشون.خیلی راحت همرو بند میزننو ستاره میدن و توبیخ و ...
دکتر شریعتی هم اصلا ازش حرف نزنین.اطلاعاتی و حراستی بین دانشجوها زیاده.مواظب خودتون باشین.حتی مواظب بغل دستیتون.
وای واقعا مرسی عل جان از راهنمای هات خوب کمکمون میکنی.دست درد نکنه
 

yasna68

کاربر بیش فعال
فقط یه توصیه ی برادرانه هم بهتون میکنم که تو این یونی عزیز اگه یه فکر شبه سیاسی از 100 کیلومتریه ذهنتم عبور کنه فرداش میبینی حراست دعوت کرد بری محضرشون.خیلی راحت همرو بند میزننو ستاره میدن و توبیخ و ...
دکتر شریعتی هم اصلا ازش حرف نزنین.اطلاعاتی و حراستی بین دانشجوها زیاده.مواظب خودتون باشین.حتی مواظب بغل دستیتون.

واو اوضاع خطری شد مرسی از راهنماییت اتفاقا من تصمیم دارم این سری تو یونی همه چیرو خوب رعایت کنم chox yasha
 

alirad

عضو جدید
وای واقعا مرسی عل جان از راهنمای هات خوب کمکمون میکنی.دست درد نکنه
به قول نازی ما چاخلصیم!.اخه ما خودمون نزدیک بود بسوزیم که در رفتیم.انجمن علمی معماری 2 ساله تعلیق شده و با تعهدای اعضا و استادای گروه معماری داره به صورت کاملا محدود به حیاتش ادامه میده.
راستی نازی دیگه نمیاد.کجاس؟ازش خبری ندارین؟
 

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
به قول نازی ما چاخلصیم!.اخه ما خودمون نزدیک بود بسوزیم که در رفتیم.انجمن علمی معماری 2 ساله تعلیق شده و با تعهدای اعضا و استادای گروه معماری داره به صورت کاملا محدود به حیاتش ادامه میده.
راستی نازی دیگه نمیاد.کجاس؟ازش خبری ندارین؟
نازی فک کنم بارو بندیلشو بست رفت رشت
 
كشاورز و بزغاله اش

كشاورز و بزغاله اش

دادافرید حرفیدنتم مثل نوشته هاته هاااااااااااااااااااا

روزی كشاورزی بود كه دلش به بزغاله اش خوش بود. هروقت گمش می کرد، "نی لبک" می زد و بزغاله با صدای "نی لبک" پیدایش می شد.

یک روز صبح وقتی کشاورز بیدار شد، دید بزغاله اش نیست. هرچه چشم انداخت او را نیافت. "نی لبک" را برداشت و توی مزرعه راه افتاد. "نی لبک" زد، بزغاله صدای "نی لبک" را نشنید و نیامد.
پیرمرد دلواپس شد. سراسر مزرعه را گشت. همه جور صدایی بود جز صدای بع بع بزغاله. همه صداها آزارش می داد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: "خدایا کاری کن که جز بع بع بزغاله ام هیچ صدایی را نشنوم."
ناگهان دید از "نی لبک" صدای بزغاله می آید؛ هر چه بیشتر در "نی لبک" دمید بزغاله ی توی "نی لبک" بیشتر بع بع کرد. پیرمرد "نی لبک" نزد و دنبال بزغاله گشت و گوش داد. دید گاوش صدای بزغاله می کند، الاغش بع بع می کند، گنجشک ها و کلاغ ها و قورباغه صدای بزغاله می کردند، باد توی شاخه درخت ها می پیچید و برگها صدای بزغاله می کردند. هر صدایی صدای بزغاله شد و از خود بزغاله خبری نبود.
فکر کرد مشکل از گوش هایش است، گوش هایش را مالید و بزغاله را صدا کرد، خودش هم صدای بزغاله داد؛ پیرمرد به دنبال بزغاله راه افتاد و از مزرعه بیرون رفت. توی راه "نی لبک" زد، باز هم از "نی لبکش" صدای بزغاله آمد. خسته شد و رو کرد به آسمان و گفت: "نمی خواهم، رهایم کن!" و "نی لبک" زد، کم کم صدای بزغاله ته کشید. به مزرعه بر گشت و گوش داد؛ دید کلاغ قارقار می کند، الاغ عرعر، گاو ما ما و گنجشک جیک جیک. دنیا از صداهای جور واجور زیبا شد. هر کس و هر چیز صدای خودش را داشت. پیرمرد "نی لبک" زد. بزغاله که گوشه طویله زیر پالان الاغ، خواب بود، با صدای "نی لبک" بیدار شد. پیش پیرمرد آمد. بع بع کرد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا