دکتر علی شریعتی

jalal mousavi

عضو جدید


به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد. «دکتر علی شریعتی»
....................
و هر روز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند .... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است , دکتر علی شریعتی
....................
زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
....................
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست
....................
عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی .
دکتر شریعتی
....................
اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می كنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند
....................
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
....................
هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود
هر لحظه دردی سر بر می‏دارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند
این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟
....................
دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
....................
هر كس آنچنان می میرد كه زندگی می كند.

سلام.
حال همه ماخوب است!
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور، كه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند.
با این همه، عمری اگر باقی بود، طوری از كنار زندگی می گذرم،
كه نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و
نه این دل ناماندگار بی درمان...



 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نهان به آن هایی دل میبندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنان که دوستمان دارند غافلیم
شاید این است دلیل تنهایی ما...
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی عشق وارد میشود محال سر تسلیم فرو می آورد
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند
تا زمانی که مطمئن به تسخیر قلبی نشده اند عشق را گدایی میکنند
اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جا میاورند
 
بالا