[ديباچه ي مهندسي معماري] معماری چیست ؟ معمار کیست؟

lilac

عضو جدید
معمار بايستي يك پيامبر باشد...
يك پيامبر به معني واقعي كلمه...
اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببيند،نمي توان او را يك معمار ناميد.
Frank Lloyd Wright
 

تبسم

عضو جدید
یه معمار باید:
یه جامعه شناس خوب /روانشناس خوب/................باشه
به نظر من یه معمار باید قدرت درک خیلی خیلی بالایی داشته باشه.
یه معمارخوب معماری که اصلا ذره ای خودخواهی،حسادت،بی توجهی در ذاتش نیست .
به نظر من کسانی می تونن معمارهای خوب باشن که اول انسان های کامل و خوب ((به تمام معنا و از همه لحاظ))باشن.

.
 

پرندیس

کاربر بیش فعال
یه معمار خوب معماریه که بتونه قوه تخیل خوبی داشته باشه....ماهرانه اسکیس بزنه....ماهرانه از طرحش دفاع کنه......طرح تو دستش باشه......(اصطلاحه نه اینکه تو دست بگیره)....خلاصش خدای خوبی برا طرح خلق شدش باشه..................
 

Cardinal

عضو جدید
یک معمار اول باید یک مادر باشه ، یعنی حس مادرانه داشته باشه. همونطور که یه مادر ، بهترینها رو برای فرزندانش میخواد ( چه مادی و چه معنوی ) و ازهیچ چیزبرای فرزندانش دریغ نمیکنه ، یه معمار هم باید نسبت به بنایی که میسازه احساس مسئولیت داشته باشه و از هیچ چیزی ، در هیچ آیتمی کم نذاره ( تا بهترین نتیجه رو بگیره )
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
معمار ینی من...
اشتباه نکنید منظورم خودم نبود. منظورم این بود که یه معمار باید بتونه بگه من... ینی باید اعتماد به نفس داشته باشه. و بتونه خودشو ببینه... و از نظر خودش هم بتونه دفاع کنه
بتونه جزئیاتو خوب ببینه و بهترین جزئیاتو توی کارش داشته باشه
 

تبسم

عضو جدید
معماری گونه ای از ایجاد هنری است كه معمار به عنوان هنرمند خالق آن ،فضایی می سازد برای انسان تا خود را در آن بیابد. اثر معماری آن هنگام درك می شود كه فرد به عنوان بهره بردار در فضای محصول معماری قرار گیرد.از این رو در عرصه زندگی اجتماعی انسان،شالوده آنچه كه شهر و توده های زندگی جمعی انسانی نامیده می شود، همان معماری است.اگر فرد و جامعه را در رابطه ای دو طرفه ،همانند جزء به كل و برعكس ،در حال تاثیر و تاثر بر یكدیگر بررسی كنیم؛معماری در عرصه زندگی فردی و جمعی انسان ظرف این رابطه می باشد.ظرفی كه مظروف آن در هر لحظه از زمان در حال تغییر و حركت است . این حركت می تواند در جهت رشد و یا تخریب ظرف باشد.
 

تبسم

عضو جدید
معماری در لغت به معنای علم بنائی و آباد سازی آمده و معمار به معنای بسیار عمارت کننده و کسی است که در آبادانی جهان می کوشد. قدمت معماری به عنوان یک فن برای ایجاد سرپناه، به قدمت تاریخ بشر می رسد اما معماری امروزه در جهان ترکیبی از صنعت ساختمان سازی به علاوه هنر، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، اخلاقی، اقتصاد، جغرافیای طبیعی و انسانی، برنامه ریزی و توسعه اقتصادی و علوم طبیعی نظیر زیست شناسی و محیط زیست است. از این رو می توان گفت که رشته مهندسی معماری به دلیل این خصلت و به ویژه با توجه به ماهیت هنری و نقش مهمی که خلاقیت هنری در آن ایفا می کند اساساً با سایر رشته های مهندسی متفاوت است. دروسی مانند ترکیب ها، طراحی ها، دروس نظری معماری دروس خاصی هستند که عموماً به شیوه آتلیه ای یا کنفرانس های دانشجویی برگزار می شود و از نظم و قاعده مشخصی پیروی نمی کنند. مفاهیمی که در این دروس وجود دارد برپایه طرز تفکری کاملاً متفاوت با دروس دبیرستان بوده بدین رو موفقیت فرد در دوره دبیرستان و کنکور تضمینی برای اقبال فرد در این دروس به شمار نمی رود. داشتن استعداد هنری و به کار گرفتن عنصر خلاقیت در روند طراحی لازم موفقیت است. و نکته دیگر آنکه از دست دادن آینده شغلی برای فرد اهل ذوق رابطه ای با عدم توفیق در تحصیلات آکادمیک معماری ندارد چه بسا همین فرد بتواند یک مهندسی ناظر خوب، مدیر پروژه، برنامه ریز شهری بشود، رشته معماری برحسب کمبود ظرفیت قبولی اش بسیار مشکل است
 

Ayandesaz

عضو جدید
من فکر می کنم معمار کسیه که بتونه با دقت نگاه کنه .از هر چیزی که کنارشه استفاده کنه .اونوقته که می تونه یه آدم خلاق بشه .یه معمار .یه کی که هر چیزی که درونشه بیرون بریزه .کسی که تفاوت ایجاد کنه .یکی که در هینی که دنیا رو همونطور که بقیه می بینن ببینه ولی برداشت کاملا متفاوتی داشته باشه .البته گمان نمی کنم هر دانشجوی معماری این خصوصیات رو داشته باشه.
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
و آنگاه که نت های موسسیقی غرق در سکوتند ؛و قلب ها و قلم ها از شدت هیجان از تپیدن و نوشتن باز میمانند ؛معماری آغاز میشود
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سلام بر همگی

منم با اینکه سال آخرم مثل بقیه دوستان یه تعریف دقیقی نمیدونم. راستی اینکه میگن معماری اقیانوسی است به عمق یک وجب یعنی چی :que::que::que:
معماری اقیانوسی اسفنجی است به عمق 1 سانتیمتر که هر معمار با توجه به آموخته هاش یه جای اون می ایسته
 

??????

عضو جدید
معماری گرفتن یک سری داده ها سپس پردازش آنها و نهایتا ایجاد محصول مطابق با آن داده هاست بمنظور رفع نیازها.
 

نونا

عضو جدید
اتفاقاجالبه ما هرترم که وارد کلاس میشیم هر استادی میاد میپرسه معمار کیه؟معماری چیه؟ هرکی یه چیزی میگه ولی من میگم علته اینکه هیشکی نمیتونه معماریرو تعریف کنه اینکه واقعا رشته عمیقیه و هر چی بری توش بازم جا داره .من که عاشق رشتم شدم وبه نظرم همه رشته هارو تو خودش جا داده ....
سوال به جایی بود مرسی:)
 

mehdiezz

عضو جدید
اگر معماري نباشد

اگر معماري نباشد

:gol:اگر معماري نباشد

جامعه ايران شهري و روستايي نسبت به معماري دچار فراموشي شده است. ذهن و زبان مردم، برخي از مسئولين و متخصصين تهي از معماري است.
عالي ترين مراجع رسمي كشور و فعال ترين نهادهاي مسئول در شهرها و روستاهاي كشور فراموش كرده اند كه ساختمان و شهر مي توانند بدون حضور معماري ساخته شوند و گسترش يابند. «وقتي معماري حذف و از صحنه شهرها غايب شود، همه چيز جايز مي شود.» ساختن بدون معماري تنها در ساختمان سازي باقي نمي ماند و دائما ميل دارد كه خود را به ساحت هاي پايين تر يعني قوطي سازي، سرهم سازي و سوراخ سازي تقليل دهد.
ساختن با معماري يك جريان اجتماعي است كه پنجاه سال پيش جاري بود. ساختن بدون معماري هم يك جريان اجتماعي است كه نيم قرن است حاكم شده و به نظر مي رسد كه امكان سرپيچي از آن بسيار مشكل است.
در نبود معيارها و مقررات ملي، مصداق ها و الگوهاي متشخص، رنگ باختن معماري و شهرسازي ايراني، كم سويي سعه صدر حرفه اي، پايين بودن آگاهي عمومي از تحولات معماري و شهرسازي جهاني موضع كارفرمايي كه اصلي ترين نقش را در تصويب طرح ها برعهده دارد، در پايين ترين سطح است.
شناخت اين ويژگي شگرف، رشد كالبدي نيم قرن اخير ايران يعني ناتواني معماري در راهيابي به ميان اين انبوه رو به تزايد ساخت وساز و استحاله مفهوم و مصداق معماري و شهرسازي در ايران، از «سازمان يابي خلاق فضا» به «تجمع مقتصدانه توده هايي از مصالح بازاري در قالب هندسه اي ناشيانه و بي كيفيت»، محتاج جدي گرفتن همه عوامل دست اندركار شكل دهي معماري ايران است.
جدي گرفتن معماري، يعني اينكه هر سه سطح از قلمروهاي تخصصي، حرفه اي و اجتماعي معماري را مجددا ارزيابي كنيم و ببينيم چگونه ممكن است از همه عرصه هاي اجتماعي، تخصصي و حرفه اي، معماري حذف شده باشد و چيزي شبيه آن، كه به كلي فاقد خاصيت هاي اصل است، يعني سرهم سازي معادل رده هاي پايين ساختمان سازي را به نام معماري به جامعه عرضه كنند.
از اوايل دهه چهل تا امروز، در تمامي عرصه هاي حيات اجتماعي و خصوصي، آنچه در قالب معماري و يا معماري ايران قابل تشخيص و بروز باشد، به سرعت ناپديد شده است. در سرتاسر كشور، در تنها و تنها زمينه اجتماعي كه نام معمار با حضوري فعال باقي مانده است، اطلاق نام معمار به بنايان با تجربه است كه با پيشوند اوسا عاميانه استاد در عبارت «اوستاي معمار» واژه معمار، حياتي اجتماعي پيدا كرده است. در ساير زمينه ها نام معمار و معماري به صورت كاملا غيرموثر، در حد يك عبارت اداري تعارفي مورد استفاده قرار مي گيرد مانند «شوراي عالي معماري و شهرسازي ايران» كه از مجموع مصوبه هاي اين شورا تا سال 1375 به اعتبار كتاب و خبرنامه هاي منتشر شده درصد ناچيزي به «اعتلاي معماري» كه صريحا در متن قانون تشكيل اين شورا بدان اشاره شده، پرداخته است و يا «دانشكده هاي معماري و شهرسازي» كه دنيايي جدا براي خود ساخته اند و صد يك از نعمات وجودي شان در جامعه پيدا نمي شود. آنها معمار تربيت مي كنند كه در اجتماع به ساختمان ساز بدل مي شوند و كاري هم به كار آنچه در شهر و شهرداري، مسكن و شهرسازي اتفاق مي افتد ندارند و مسئوليت هيچ يك از رخدادهاي اجتماعي مربوط به معماري و شهرسازي را به عهده نمي گيرند.شهرسازي رسمي كشور از طريق اشاعه ضوابط و مقرراتي كه خارج از قلمرو معماري و سازمان يابي عقلايي فضا تدوين شده اند به تدريج براي كنترل و محدود كردن خلاف هاي ممكن جهت گرفته است و اگرچه در جلوگيري از تخلف موفق نبوده، اما در بيرون راندن تصور معمارانه از فضاهاي شهر بسيار موفق بوده است. تا آن مقدار كه هم اكنون شهروندان ايراني گمان مي برند كه شهر و بنا عمدتا براي كار كردن و تجارت كردن معادل كاربري اراضي و دوندگي معادل شبكه معابر و تملك معادل تراكم ساختماني به وجود آمده اند و تصور ديگري غير از اين برايشان مشكل است كه گشايش فكر، شعف خاطر، چشم نوازي، روح نوازي، دوري از خشونت و تعرض، مي تواند از دستاوردهاي شهر و شهرسازي و معماري باشد.دفاتر خصوصي معماري، شخصيت هاي حقيقي معمار و انجمن هاي معماري و شهرسازي، شايد تنها نهادهايي بودند كه مي توانستند به طور نسبي، معماري را ترويج و حمايت كنند. اكنون اين نهادها يك به يك از عرصه هاي حقوقي قانوني و تجاري اداري خارج شده اند و معماران يا مي بايست در تركيب با مهندسان به تشكيل مشاوران روي آورند و يا در يكي از دواير فني و دفاتر عمراني اداره هاي دولتي به استخدام درآيند و يا مانند بسياري ديگر براي امرار معاش از قلمرو حرفه خارج شوند. اكنون اين امر چندان بديهي جلوه مي كند كه انگار بديلي ديگر بر آن متصور نيست. در اكثر وزارتخانه ها و اداره ها، بانك ها و موسسات دولتي و خصوصي، اقدام معمارانه يا در قالب دفاتر فني جلوه گر مي شود يا در قالب معاونت هاي عمراني. به عنوان نمونه به ساختمان هايي كه به عنوان بانك در سراسر كشور ساخته مي شود مراجعه شود.
مسئله تصويب طرح هاي معماري و شهرسازي يكي از بحراني ترين موقعيت ها را كسب كرده و در خروج انديشه معمارانه از عرصه هاي اجتماعي و حرفه اي بسيار موثر بوده است. در نبود معيارها و مقررات ملي، مصداق ها و الگوهاي متشخص، رنگ باختن معماري و شهرسازي ايراني، كم سويي سعه صدر حرفه اي، پايين بودن آگاهي عمومي از تحولات معماري و شهرسازي جهاني موضع كارفرمايي كه اصلي ترين نقش را در تصويب طرح ها برعهده دارد، در پايين ترين سطح است. سازمان برنامه و بودجه در ارزيابي علل شكست طرح هاي عمراني، ميزان قصور كارفرمايي را بيش از 60 درصد برآورد كرده است. اثرات مخرب در ارزيابي پروژه هاي معماري و شهرسازي گريبان همه را گرفته است. در اين شرايط وجود هيات هاي كارشناسي جهت ارزيابي پروژه ها نيز چندان كارساز نبوده است. غالب اين هيات ها از ميان رشته هاي مختلف برگزيده شده اند و به خاطر نبود تصور، ادراك بينش و ديدگاه هاي مشترك فضايي، جلسات بررسي و قضاوت بدون نتيجه، ساعت ها، روزها، هفته ها و ماه ها عملا سال ها به طول انجاميده است.اينكه معماران ايراني مجبور شده اند امضاي خود را به فروش برسانند يا خود خواسته اند يا اينكه اساسا شرايطي فراهم شده است كه آنها چنين كنند، خود گواه بارزي است از خروج انديشه از عمل اجتماعي معماران كشور. بدين ترتيب آنچه شكل مي گيرد نه معماري است نه ساختمان، نه از توانايي ها و خلاقيت هاي فضايي بهره برده و نه از مهارت ها و دقت هاي فني.بدين ترتيب ملاك و معيار متقاضي تملك بنا اگر قدرت خريد يا انتخاب داشته باشد زيربنا و تعداد اتاق يا در سطحي بالاتر دارا بودن شوفاژ يا فن كوئل ونكوور به قول يكي از متقاضيان تملك بنا و كمي تخصصي تر اسكلت بتني يا فلزي است و دست آخر روكار داخل و خارج بنا كه تا به دست آوردن رضايت چشم هاي مشتري پيشتر نمي روند. بناهايي كه به اين گونه خواسته ها تعلق مي گيرند، شيوه زندگي صاحبانشان را نيز تا سطح تحقق عملكردهاي بيولوژيك تقليل خواهند داد و اين نگراني از آينده محق جلوه خواهد كرد كه چه خواهد آمد بر سر ما در شهرهايي كه حد اعلاي زيستن را تحقق عملكردهاي بيولوژيك رقم مي زنند...
 

mojtaba_a_m

عضو جدید
ديباچه ي مهندسي معماري

ديباچه ي مهندسي معماري

:)مهندسي معماري:gol:

ديباچه: خاموش باش و آرام قدم بردار تا جذبه آسماني محراب، صلابت ستون‌ها و مناره‌ها و ظرافت كنگره‌ها تمامي وجودت را تسخير كند. به دقت نگاه كن و بگذار نوري كه از پس شيشه‌هاي رنگين به داخل مي‌تابد همه رنگ و تلألؤ خود را ميهمان چشم‌هايت كند تا تو ببيني كه چگونه زمين و آسمان به هم پيوند مي‌خورند و سپس گل‌ها و اسليمي‌ها در يك بهار هميشگي سر بر مي‌آورند.اينجا كجاست؟اينجا مسجد امام،‌ هشت بهشت،‌گنبد قابوس، ارگ بم،‌ سلطانيه يا هر بناي ديگري است كه شاهكار هنر معماري ايرانيان است. هنري كه پر از ابتكار،‌ زيبايي، اصالت، الهام و احترام به طبيعت است و به گرمي موسيقي و به شيريني شعر فارسي است. نه! اشتباه نكن! معماري تنها هنر ساختن بناهاي آجري و گنبدهاي دوار نيست كه بگوئيم عمر آن در هزاره سوم ميلادي به پايان رسيده است بلكه براي ساخت آسمان خراش‌ها، برج‌ها و مجتمع‌هاي امروز،‌ بيش از حياط‌هاي پر باغچه ديروز به معماران هنرمند و كار‌آمد نياز داريم و از همين رو رشته معماري يكي از رشته‌هاي مهم دانشگاهي است كه امروزه در دانشكده‌هاي فني يا هنري دنيا تدريس مي‌شود. اين رشته‌ داراي‌ دو جنبه‌ هنري‌ و فني‌ است‌. در اين‌ ميان‌ درس‌هاي‌ طراحي‌، زيباشناسي‌ و نحوه‌ زيباكردن‌ حجم‌ها، نماها وپلان‌ها به‌ هنر بر مي‌گردد و دروسي‌ مثل‌ سازه‌هاي‌ بتني‌ و فلزي‌، مقاومت‌ مصالح‌، ايستايي‌، تأسيسات‌ مكانيكي‌ و الكتريكي‌ به‌ جنبه‌ فني‌ اين‌ رشته‌ مربوط‌ مي‌شود. در اين‌ رشته‌ دروس‌ هنري‌ اهميت‌ بيشتري‌ داشته‌ و دروس‌ علمي‌ و فني‌ در راستاي‌ دروس‌ هنري‌ است‌. براي‌ مثال‌ يك‌ معمار در طراحي‌ خانه‌ بايد فضاي‌ آرامش‌بخشي‌ را ايجاد كند تا باعث‌ اضطراب‌، خستگي‌ و دلتنگي‌ نگردد. كاري‌ كه‌ بيش‌ از رعايت‌ اصول‌ فيزيكي‌ مثل‌ نور و صوت‌، نياز به‌ آشنايي‌ با اصول‌ زيبايي‌شناسي‌ دارد
 

mojtaba_a_m

عضو جدید
توانايي‌هاي‌ لازم :
معماري‌ بيش‌ از آنكه‌ علم‌ و تكنيك‌ باشد، ذوق‌ و سليقه‌ و استعداد است‌ و معمار كسي است كه طرح‌هاي فردي‌اش با نقاشي و مجسمه‌سازي رقابت كند و در واقع بتواند مجسمه‌اي كاربردي بسازد. دانشجوي‌ اين‌ رشته‌ علاوه‌ بر توانمندي‌ در طراحي‌ و قدرت‌ تجسم‌ و خلاقيت‌، لازم‌ است‌ كه‌ در درس‌ رياضي‌ بخصوص‌ در هندسه‌ قوي‌ باشد چون‌ براي‌ آموزش‌ فن‌ و تكنيك‌ معماري‌ بايد دروسي‌ مثل‌ هندسه‌ كاربردي‌، هندسه‌ مناظر و مرايا و رياضيات‌ و آمار را مطالعه‌ كرد.
 

mojtaba_a_m

عضو جدید
موقعيت‌ شغلي‌ در ايران‌ :
با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ در سطح‌ كارشناسي‌ به‌ جنبه‌هاي‌ فني‌ معماري‌ توجه‌ بيشتري‌ مي‌شود، در نتيجه‌ فارغ‌التحصيل‌ اين‌ رشته‌ مي‌تواند به‌ ساختمان‌ سازي‌ (طراحي‌ فني‌ ساختمان‌هاي‌ مختلف‌) بپردازد اما فارغ‌التحصيل‌ كارشناسي‌ ارشد چون‌ جنبه‌هاي‌ هنري‌ معماري‌ را آموزش‌ ديده‌ است‌ ، بيشتر به‌ هنر معماري‌ مي‌پردازد. مهندس‌ معمار علاوه‌ بر طراحي‌ بناها مي‌تواند به‌ طراحي‌ و ساخت‌ ماكت‌ و طراحي‌ معماري‌ داخلي‌ بپردازد يا به‌ عنوان‌ ناظر ساخت‌ فعاليت‌ كند. در ضمن‌ فارغ‌التحصيل‌ معماري‌ آمادگي‌ كار در رشته‌هاي‌ مرتبط با معماري‌ مثل‌ طراحي‌ صحنه‌ يا طراحي‌ صنعتي‌ را نيز دارد
 

mojtaba_a_m

عضو جدید
درس‌هاي‌ اين‌ رشته‌ در طول‌ تحصيل :
دروس‌ پايه‌:
هندسه‌ كاربردي‌، كارگاه‌ مصالح‌ و ساخت‌، درك‌ و بيان‌ محيط‌، بيان‌ معماري‌، هندسه‌ مناظر و مرايا، رياضيات‌ و آمار، انسان‌، طبيعت‌، معماري‌، مقدمات‌ طراحي‌ معماري‌.
دروس‌ اصلي‌ :
مباني‌ نظري‌ معماري‌، آشنايي‌ با معماري‌ جهان‌، برداشت‌ از بناهاي‌ تاريخي‌، آشنايي‌ با معماري‌ معاصر، نقشه‌برداري‌، تنظيم‌ شرايط‌ محيطي‌، تأسيسات‌ الكتريكي‌ (نور و صدا)، تأسيسات‌ مكانيكي‌، مقاومت‌ مصالح‌ و سازه‌هاي‌ فلزي‌، سازه‌هاي‌ بتني‌، ايستايي‌، متره‌ و برآورد، مديريت‌ و تشكيلات‌ كارگاه‌، مصالح‌ ساختماني‌، ساختمان‌، روستا، طرح‌ معماري‌.
دروس‌ تخصصي‌:
آشنايي‌ با مباني‌ برنامه‌ريزي‌ كالبدي‌، تحليل‌ فضاهاي‌ شهري‌، آشنايي‌ با مرمت‌ ابنيه‌، طرح‌ معماري‌، طراحي‌ فني‌، طرح‌ نهايي‌
 

raha

مدیر بازنشسته
"معماری نوعی خیال پردازی یا چیزی بین فضاهای اتفاقی و فضاهای محور یافته است ,آیا فیزیک هسته ای میتواند چنین فضایی ایجاد کند؟ادبیات چطور؟ چه سوال هایی در این زمینه وجود دارند ! چه ادعاهایی وجود دارند ! این موضوع مثل گوش کردن به صدای مردمی است که در تاریکی مشغول جنگ با اژدها هستند"

این تعریف معماری در پیشگفتار کتاب* معماری چیست؟ * بود نویسنده اش هم پاول شپارد..ترجمه فرشید حسینی...
کتاب جالب و متفاوتیه ,پیشنهاد میکنم بخونیدش...
 

mehdi_rsa

عضو جدید
معماری یعنی چه ؟!

معماری یعنی چه ؟!

معماری یعنی چه ؟؟:que:
معماری به عنوان اجتماعي‌ترين هنر بشري با فضای اطراف انسان مرتبط است. حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آينده، لحظه‌اي از زندگي روزمره آدميان غايب نبوده و نخواهد بود. شهرها پر از ساختمان‎هایی هستند که با استفاده از هنر و مهارت‎های علمی و ریاضی طراحی شده‎اند. این مهارت‎ها در ترکیب با هم عناصر زیبایی‎شناسی نامیده‎ می‎شوند. اصول زیبایی‎شناسی برگرفته از هنر، علم و ریاضیات در طراحی معماری مورد استفاده قرار می‎گیرند، مثل کاربرد خط، شکل، فضا، نور و رنگ برای ايجاد یک الگو، توازن، ریتم، کنتراست و وحدت. این عناصر در کنار هم به معماران اجازه می‎دهند تا ساختمان‎های زیبا و مفید خلق کنند. به بیان بهتر، اصول زیبایی‎شناسی به اضافه جنبه‎های ساختاری به ساختن یک ساختمان موفق کمک می‎کند.
موضوع معماری درباره فضاست. تعاريف مختلفي كه تاكنون از معماري ارائه شده است، اغلب به گونه‌اي بر اهميت فضا در معماري تاكيد مي‌كنند، بطوري‌كه وجه مشترك بسياري از اين تعاريف، در تعريف معماري به عنوان فن سازماندهي فضا است. به عبارت ديگر موضوع اصلي معماري اين است كه چگونه فضا را با استفاده از انواع مصالح و روش‎هاي مختلف، به نحوي خلاق سازماندهي كنيم. از ديدگاه اگوست پره(Auguste Perret) ، معماري هنر سازماندهي فضاست و اين هنر از راه ساختمان بيان مي‌شود. ادوارد ميلر اپژوكوم (Edvard Miller Upjokom) نيز معماري را هنر ساختن و هدف كلي آن را محصور كردن فضا براي استفاده بشر تعريف مي‌كند. به گفته لامونت مور (Lamont Moore) نيز معماری هنر محصور کردن فضا جهت استفاده بشر است.

 
آخرین ویرایش:

raha

مدیر بازنشسته
معماری حوزه پيچيده ايست. روند طراحی هيچ پايانی ندارد و تنها عوامل و نيروهای بيرونی هستند که آنرا متوقف می کنند. اما هميشه معماری در يک بستر شکل می گيرد و شناخت و دقت درباره اين بستر در روند طراحی اهميت فراوان دارد. شکل زمين و توپوگرافی، شرايط اقليمی و جغرافيايی، خصوصيات اجتماعی، و فرهنگ بخشهايی از اين بستر هستند. عده ای تأثير کارفرما را در پروژه آنقدر با اهميت می دانند که معتقدند اگر کارفرما انسانی فرهيخته و بافرهنگ نباشد، يکی از شروط لازم شکل گيری يک معماری ارزشمند تحقق نيافته است. اين اصل به کل اجتماع نيز قابل تعميم است.
جامعه ای که دچار فقر فرهنگی است و در حال دست و پنجه نرم کردن با آشفتگيهای اجتماعی، که احتمالاً ناشی از فضای سياسی مشکل دار آن است، هيچگاه نمی تواند شاهد ظهور يک جريان معماری تحسين برانگيز باشد. اما هدف معماری والاتر از آن است که يک معمار را به سوی کار در جوامعی با فرهنگ غنی تر براند.

جنبه اجتماعی معماری، وظيفه ای را بر گردن معمار می نهد تا با درک صبورانه بستر اجتماعی و طيف استفاده کنندگان معماری، به نيازهای آنان پاسخی مطلوب دهد و امکانی برای تحقق خواسته های انسانی آنها به وجود آورد.

معماری بايد چيزی به زندگی مردم اضافه کند.


این متن رو قبلا از روی یه سایت save کرده بودم. پاراگراف اخرش حرف من هم هست.
متاسفانه اسم سایتشو ندارم:(
 

سپیدار

کاربر بیش فعال
معماری حوزه پيچيده ايست. روند طراحی هيچ پايانی ندارد و تنها عوامل و نيروهای بيرونی هستند که آنرا متوقف می کنند. اما هميشه معماری در يک بستر شکل می گيرد و شناخت و دقت درباره اين بستر در روند طراحی اهميت فراوان دارد. شکل زمين و توپوگرافی، شرايط اقليمی و جغرافيايی، خصوصيات اجتماعی، و فرهنگ بخشهايی از اين بستر هستند. عده ای تأثير کارفرما را در پروژه آنقدر با اهميت می دانند که معتقدند اگر کارفرما انسانی فرهيخته و بافرهنگ نباشد، يکی از شروط لازم شکل گيری يک معماری ارزشمند تحقق نيافته است. اين اصل به کل اجتماع نيز قابل تعميم است.
جامعه ای که دچار فقر فرهنگی است و در حال دست و پنجه نرم کردن با آشفتگيهای اجتماعی، که احتمالاً ناشی از فضای سياسی مشکل دار آن است، هيچگاه نمی تواند شاهد ظهور يک جريان معماری تحسين برانگيز باشد. اما هدف معماری والاتر از آن است که يک معمار را به سوی کار در جوامعی با فرهنگ غنی تر براند.

جنبه اجتماعی معماری، وظيفه ای را بر گردن معمار می نهد تا با درک صبورانه بستر اجتماعی و طيف استفاده کنندگان معماری، به نيازهای آنان پاسخی مطلوب دهد و امکانی برای تحقق خواسته های انسانی آنها به وجود آورد.

معماری بايد چيزی به زندگی مردم اضافه کند.


این متن رو قبلا از روی یه سایت save کرده بودم. پاراگراف اخرش حرف من هم هست.
متاسفانه اسم سایتشو ندارم:(


سلام خدمت دوست عزیز
دو نکته درباره پاسخ شما قابل ذکر به نظرم امد. اول اینکه علی رغم صحیح بودن کلیت متنی که اوردید ، ولی هرقدر تلاش کردم نتوانستم ارتباطش را با موضوع " تعریف معماری " پیدا کنم .
و دوم انکه با این جمله که : "معماری باید چیزی به زندگی مردم اضافه کند " مخالف هستم. این بحث که با عنوان تعریف معماری اغاز شده به نظرم بحثی بسیار جالب و اساسی ست که اگر دوستان دیگر ، دنباله بحث را بگیرند ، و شما هم مایل بودید ، درباره دلایل مخالفتم با جمله یاد شده خواهم پرداخت .


معماری یعنی موسیقی ساکن....!!

و درود بر شما
هنگامی که قصد تعریفی اکادمیک از یک مطلب را داریم ، باید تعریفمان دو خصیصه داشته باشد . باید : 1 ) جامع باشد و 2 ) مانع باشد . که بی شک شما بهتر از من به این دو اصل واقف هستید . اما در بسیاری موارد ، بیانات احساسی و شعر گونه و ادبی وار ، به جای تعریف گرفته می شود .
بحثش طولانی ست . برای انکه بیشتر متوجه منظور من شوید ، سوالی از شما دارم : شما فرمودید : "معماری یعنی موسیقی ساکن " حال من به عنوان مخاطب این تعریف شما ، میتوانم بپرسم : تعریف موسیقی چیست ؟؟

امیدوارم این بحث که به نظرم در دانشگاه های معماری ، قبل از هر چیز باید مطرح شود و در موردش بحث شود ( که متاسفانه چنین نیست ) در اینجا به نتیجه خوبی برسد و محیطی فراهم شود که بیشتر بتوانم از دوستانم بیاموزم .
 

سپیدار

کاربر بیش فعال
معماری یعنی مجسمه ای مه عملکرد دارد


با سلام و احترام .
همانگونه که قبلا نیز اشاره کردم ، یک تعریف اکادمیک و علمی ، باید دو شرط عمده داشته باشد . یعنی جامع و مانع باشد .
شما فرمودید : معماری یعنی مجسمه ای که عملکرد دارد .
حال من از شما میپرسم : مجسمه ای داریم که به کمک ان میتوانیم ساعت را متوجه شویم . یعنی عملکرد این مجسمه ، بیان ساعت است . ایا این معماری ست ؟؟ ایا تعریف شما ، انگونه جامع و مانع هست که سوال بنده رو پاسخگو باشد ؟؟
یا حتی اینگونه بپرسم که مجسمه ای داریم که جهت را نمایان میکند . ایا این معماری ست ؟

در اینجا بد نیست کمی " جامع و مانع " بودن را باز کنم . ساده است و قطعا دوستان بهتر از من بر ان واقف اند . جامع باشد یعنی هر انچه را که " خودی " است و شامل تعریف ما میشود ، به داخل حریم تعریف ما اید . و مانع باشد ، بدان معنا که " منع کند " غیر خودی ها را از ورود به تعریف ما .
بی صبرانه منتظر توضیحات شما و اموختن بیشتر از دانسته هایتان هستم ، چنان که منتظر نظر جناب saeedgoodboy
 

raha

مدیر بازنشسته
سلام خدمت دوست عزیز
دو نکته درباره پاسخ شما قابل ذکر به نظرم امد. اول اینکه علی رغم صحیح بودن کلیت متنی که اوردید ، ولی هرقدر تلاش کردم نتوانستم ارتباطش را با موضوع " تعریف معماری " پیدا کنم .
و دوم انکه با این جمله که : "معماری باید چیزی به زندگی مردم اضافه کند " مخالف هستم. این بحث که با عنوان تعریف معماری اغاز شده به نظرم بحثی بسیار جالب و اساسی ست که اگر دوستان دیگر ، دنباله بحث را بگیرند ، و شما هم مایل بودید ، درباره دلایل مخالفتم با جمله یاد شده خواهم پرداخت .




و درود بر شما
هنگامی که قصد تعریفی اکادمیک از یک مطلب را داریم ، باید تعریفمان دو خصیصه داشته باشد . باید : 1 ) جامع باشد و 2 ) مانع باشد . که بی شک شما بهتر از من به این دو اصل واقف هستید . اما در بسیاری موارد ، بیانات احساسی و شعر گونه و ادبی وار ، به جای تعریف گرفته می شود .
بحثش طولانی ست . برای انکه بیشتر متوجه منظور من شوید ، سوالی از شما دارم : شما فرمودید : "معماری یعنی موسیقی ساکن " حال من به عنوان مخاطب این تعریف شما ، میتوانم بپرسم : تعریف موسیقی چیست ؟؟

امیدوارم این بحث که به نظرم در دانشگاه های معماری ، قبل از هر چیز باید مطرح شود و در موردش بحث شود ( که متاسفانه چنین نیست ) در اینجا به نتیجه خوبی برسد و محیطی فراهم شود که بیشتر بتوانم از دوستانم بیاموزم .


سلام. ممنونم از دقت و توجه تون.
در رابطه با کلیت جمله... درسته که این متن تعریفی از معماری نیست اما رویکردیه به وظیفه ای که یه معمار داره.و یکی از جنبه های معماری رو مطرح میکنه که به نظر من اونقدر ها هم بی ارتباط با این تاپیک نیست...
تاکید من بر روی قسمت انتهایی متن بود که پر رنگ تر هم نشونش دادم. همونطوری که آخر متن هم اوردم .این متنو از جایی کپی کردم و. نخواستم درش دست ببرم و عینا خود جمله رو گذاشتم...(این در رابطه با قسمت اول متن)

در رابطه با جمله آخر *معماری باید چیزی به زندگی مردم اضافه کند* .مخالفت شما با این جمله. برمیگرده به مسئله هرمنوتیک .که هر کس با توجه به ذهنیت خودش میتونه برداشت های متفاوتی از یک متن داشته باشه. و قطعا برداشت شما از این جمله جنبه های مادی و فیزیکی مردم رو شامل شده که سبب مخالفتتون شده. اما برداشت من برمیگرده به جمله ما قبلش .یعنی همون توجه به جنبه اجتماعی معماری که من فرهنگ رو هم بهش اضافه میکنم... اگه نظرمو خیلی کوتاه بخوام بگم این میشه که ...یه معمار هنگام طراحی باید ظرافت هایی به خرج بده و جزئیاتی رو در نظر بگیره که به تدریج باعث افزایش فرهنگ جامعه وبهبود رفتار های اجتماعی بشه... تجربه ای که من در طراحی معماری 5 توی دانشگاه با دکتر پوردهیمی داشتم. این دیدگاه رو به من داد. و متوجه شدم یه معمار چه وظیفه سنگینی در تعالی فرهنگ جامعه اش به عهده داره... امیدوارم تونسته باشم مقصودمو بیان کنم.

در رابطه با تعریف معماری هم...من فکر نمیکنم بشه یک تعریف دقیق و جامع که همه ی جوانب معماری رو شامل بشه. اونچه که شما مد نظرتون هست رو داد... تعاریف زیادی هست که با توجه به ذهنیت ها و دیدگا ه های مختلف از معماری مطرح شده . معماری حوزه ی گسترده ای داره و نمیشه مبناش رو بریک یا چنتا جمله گذاشت... و اینکه بخواهیم به دنبال یک تعریف جامع و کامل از معماری باشیم به نظرم تلاش بیهوده است... اون چیزی که مهمه وظیفه ی معمار هست به عنوان سازنده ی فرهنگ در جامعه ای که اون معماری قراره توش شکل بگیره و این مسلما متاثر از فضای سیاسی و اقتصادی جامعه هست. این نظر شخصی منه.
در ضمن دوست دارم تعریف شما رو از معماری بدونم.


 

سپیدار

کاربر بیش فعال
سلام. ممنونم از دقت و توجه تون.
در رابطه با کلیت جمله... درسته که این متن تعریفی از معماری نیست اما رویکردیه به وظیفه ای که یه معمار داره.و یکی از جنبه های معماری رو مطرح میکنه که به نظر من اونقدر ها هم بی ارتباط با این تاپیک نیست...
تاکید من بر روی قسمت انتهایی متن بود که پر رنگ تر هم نشونش دادم. همونطوری که آخر متن هم اوردم .این متنو از جایی کپی کردم و. نخواستم درش دست ببرم و عینا خود جمله رو گذاشتم...(این در رابطه با قسمت اول متن)

در رابطه با جمله آخر *معماری باید چیزی به زندگی مردم اضافه کند* .مخالفت شما با این جمله. برمیگرده به مسئله هرمنوتیک .که هر کس با توجه به ذهنیت خودش میتونه برداشت های متفاوتی از یک متن داشته باشه. و قطعا برداشت شما از این جمله جنبه های مادی و فیزیکی مردم رو شامل شده که سبب مخالفتتون شده. اما برداشت من برمیگرده به جمله ما قبلش .یعنی همون توجه به جنبه اجتماعی معماری که من فرهنگ رو هم بهش اضافه میکنم... اگه نظرمو خیلی کوتاه بخوام بگم این میشه که ...یه معمار هنگام طراحی باید ظرافت هایی به خرج بده و جزئیاتی رو در نظر بگیره که به تدریج باعث افزایش فرهنگ جامعه وبهبود رفتار های اجتماعی بشه... تجربه ای که من در طراحی معماری 5 توی دانشگاه با دکتر پوردهیمی داشتم. این دیدگاه رو به من داد. و متوجه شدم یه معمار چه وظیفه سنگینی در تعالی فرهنگ جامعه اش به عهده داره... امیدوارم تونسته باشم مقصودمو بیان کنم.

در رابطه با تعریف معماری هم...من فکر نمیکنم بشه یک تعریف دقیق و جامع که همه ی جوانب معماری رو شامل بشه. اونچه که شما مد نظرتون هست رو داد... تعاریف زیادی هست که با توجه به ذهنیت ها و دیدگا ه های مختلف از معماری مطرح شده . معماری حوزه ی گسترده ای داره و نمیشه مبناش رو بریک یا چنتا جمله گذاشت... و اینکه بخواهیم به دنبال یک تعریف جامع و کامل از معماری باشیم به نظرم تلاش بیهوده است... اون چیزی که مهمه وظیفه ی معمار هست به عنوان سازنده ی فرهنگ در جامعه ای که اون معماری قراره توش شکل بگیره و این مسلما متاثر از فضای سیاسی و اقتصادی جامعه هست. این نظر شخصی منه.
در ضمن دوست دارم تعریف شما رو از معماری بدونم.


با سلام و احترام به هم اندیش گرامی و بزرگوار
نه تنها متنی که شما زحمت کشیدید و قرار دادید بی ارتباط با تاپیک نیست ، بلکه بسیار مرتبط است . اصولا از نظر من ، وقتی در باره معماری حرف میزنیم، همه چیز به هم مربوط است . و قبل از هرچیز از اینکه موقعیت خواندن متنی جدید و مفید را فراهم کردید تشکر میکنم .
و نیز احتراما عرض میکنم در حدود شصت درصد با جمله ای که در اخر متن اوردید موافق هستم . ( با نظر به این که کلیت متن را کاملا پذیرفته و تنها در باره نقش " تعریف معماری " ان کمی متفاوت می اندیشم .) اما هنگامی که شما جمله ی : "معماری باید چیزی به زندگی مردم اضافه کند " را نقل میکنید ، انگاه به خاطر تفاوت اندیشه من با شما ، توجه من جلب میشود تا اغاز کنم بیشتر اموختن را از یک نظر متفاوت با اندیشه ی خود .
چیزکی از مباحث هرمونتیک میدانم . و باید ذکر کنم به خاطر نظام فکری که دارم ، به هیچ وجه جنبه های فیزیکی و مادی در نظرم خطور نکرد . و تنها بعد از احتمالی که شما قطعا مطرح کردید ، به فکر کردن در موردش وادار شدم .
با توضیحاتی که در باره منظورتون دادید ، من قانع شدم و هدفتون رو از بیان جملات فهمیدم . و از انجایی که در محیط های مجازی ، کمتر مجال بحث های جزئی فراهم است و باز هم از انجایی که با پیش زمینه های فکری همدیگر ( منظورم کل دوستان فعال در این سایت است ) کمتر اشنا هستیم ، و از ان جهت که هدف رسیدن به یک نتیجه و مفید بودن بحث ها و بیشتر یاد گرفن است ، مهم ان است که ابتدا روی اشتراک های کلی تاکید کنیم تا بحث به سمت " خویش دانستگی " نرود . و به همین جهت ضمن سپاس مجدد از توضیحات تکمیلی شما ، من هم تا این مرحله با شما هم نظر هستم .
دوست داشتم در مورد " اضافه کردن چیزی به زندگی مردم " کمی صحبت کنم ، مشکل ان حتی در جنبه های غیر فیزیکی و مادی را بیان کنم ، که پنداشتم طولانی شدن کلام ، سبب خستگی دوستان میشود . و از انجا که صحبتم شاید به ظاهر کمتر ارتباط با معماری داشت ( تاکید میکنم در ظاهر ) بیان ان را به فرصتی در زمانی نامعلوم موکول میکنم .

اما !
در ارتباط با بخش دوم توضیحاتتان.
خوشحال شدم وقتی فهمیدم شما هم میپندارید برای بعضی چیز ها تعریفی وجود ندارد . چون خیالم راحت شد که من تنها نبودم که میپنداشتم پدیده هایی غیر قابل تعریف وجود دارد . و برای اینگونه پدیده ها ، در ذهن خود ، پدیده ها و اتفاقاتی به عنوان " پدیده های فرا تر از واژه " نام گذاری کرده بودم . مثل عشق . و بدتر از ان ، میپنداشتم وقتی چنین پیدیده هایی را تعریف کنیم ، دیگر کار کرد خود را از دست میدهند . دیگر ان انعطاف و طراوت را ندارند و . . .
سخن را کوتاه میکنم .
هنوز هم معتقدم چیزهایی هست که تعریف ندارد . اکنون محتاط تر میگویم : من تعریفشان را نمیدانم . اما در باره معماری اینگونه نمی اندیشم . من هم در کتاب های مختلف تعاریف متفاوتی و متنوعی درباره معماری خواندم . که همانطور که قبلا نیز گفتم ، شاید به خاطر نظام فکری که دارم ،و تاکید چندانی بر اولویت جنبه های فیزیکی و مادی ندارم، هرچند این تعاریف به نظرم منطقی می امد ، اما به قول بزرگان " بر جانم نمی نشست " و در نتیجه به همان سرعتی که می امدند ، میرفتند .
تا اینکه سعادتی شد تا از کلاس مبانی نظری اقای دکتر حجت استفاده کنم.و در کمال شگفتی ، با روندی مواجه شدم که در نهایت به " تعریفی " رسید که حتی با اینکه شاید کمتر در ان جملات و فلسفه بافی های سخت و پیچیده دیده میشود ، اما فکر میکنم که تا حد زیادی " بر جانم نشست " . و بیشتر این تاثیر گذاری ، به خاطر نوع روندی بود که منجر به این نتیجه شد . و بدون گفتن من نیز واضح است انچه اینجا در موافقت یا مخالفت با دوستان مطرح میکنم ، ان چیزی ست که از بزرگ تر های دنیای معماری شنیده و یا خوانده ام و باید سالها بگذرد تا خود به یک دیدگاه ( در مسائل مختلف ) برسم .
دلیل انکه تعریف دکتر حجت ( که تا این زمان تعریفی ست که من نیز جانانه پذیرفتم _ و بی تعصب ) را اکنون نمیگویم ، به این خاطر است که روند بحث های تاپیک ، به نحو حیرت اوری با تعاریفی که بچه ها سر کلاس مطرح میکردند ، مطابقت دارد .
جسارتا خواستم کمی بحث جلو تر برود ، شاید در این بین گفتوگو هایی ایجاد شد ( چنان که با شما ایجاد شد ) تا بتوانیم در ان بین بیشتر بیاموزیم ؛ که فرصت بسیار کوتاه است .
امیدوارم فرصتی پیش بیاد که جلسه ای که مربوط به تعریف معماری در کلاس دکتر حجت است را برای دوستان در دسترس قرار دهم . باز هم اعلام میکنم در این مورد مشخص ، نظر ایشان را پذیرفته م ، و بحث هایم بر اساس خوانده ها و تعاریف قبل ، و نیز دریافتم از تعریف و روند رسیدن به تعریف ایشان است که صد البته مورد دوم از نقش پر رنگ تری برخوردار است .

با پوزش بابت طولانی شدن کلام که ناشی از اهمیتی ست که برای نظرات دوستان قائل هستم .

یکی از مهم ترین چیزها برای پیش رفت ، به نظر من ، نداشتن تعصب است . و خوشحالم که بدون تعصب ، پذیرای نظرات دوستان هستم .
 
  • Like
واکنش ها: raha

hadi manafi

عضو جدید
نمي دونم تكراريه ، شنيديد ، مي دونيد يا نه اما من از تعاريف معماري جز اونايي كه خود فرد بهش رسيده و نمي تونه بيان كنه منظورم شايد يه جور حس غريب يا زندگي كردن باهاشه
از اين تعريفا خوشم مي ياد و دوسشون دارم
ويترو تو كتاب 10 كتاب در باب معماري :
معمار ( ي ) اقيانوسيست به عمق يك وجب . يعني از تمام علوم ولو سطحي بايد بدونه
يه يادگاري از .....
واما :
موسيقي معماري زمان است و معماري موسيقي مكان ، معماري موسيقي جامد است . معماري سرودن فضاهاست .
و معماري شغل ......... . سانسور
ياشياسوز
 
  • Like
واکنش ها: raha

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعریف معماری از نگاه معماران نامی جهان

تعریف معماری از نگاه معماران نامی جهان

ویلیام موریس (William Morris):
معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه می‎کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی‎توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستن

جان راسکین (John Ruskin) :
. . . تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسب‎ترین اصول ساختمان.

اتین لویی بوله (Etienne-Louis Boullee):
معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانه‎شان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور می‎کردند، می‎ساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل می‎دهد، اینک ما می‎توانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر می‎رسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.

آدولف لوس (Adolf Loss):
زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو می‎شویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو می‎رویم و چیزی در درون ما می‎گوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است.

لوکوربوزیه (Le Corbusier):
. . . اینکه معماری در لحظه‎ای از خلاقیت بوجود می‎آید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواسته‎هایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالی‎تر‎ از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته می‎شود و آماده می‎گردد تا توانایی‎های شاعرانه‎ای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمی‎انگیزانند و به ما لذت و سرور می‎بخشند.

سرنیکولاس پوزنر (Sir Nikolaus Pevsner):
آلونک چتری دوچرخه یک ساختمان است و کلیسای لینکلن (Lincoln Cathedral) نمونه‎ای از معماری می‎باشد. تقریباً هر چیزی که فضا را به میزان کافی برای انسان محصور می‎کند تا آدمی به درون آن نقل مکان کند، یک ساختمان است. اصطلاح معماری تنها ساختمان‎هایی را در برمی‎گیرد که با هدف برخورداری از جاذبه زیبایی‎شناسانه طراحی شده‎اند.

لویی کان (Louis Kahn):
. . . معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام می‎دهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه می‎کند . . . روحی که سبک نمی‎شناسد، تکنیک نمی‎شناسد، متد نمی‎شناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش می‎باشد. . . . معماری یعنی عمارت سازی اندیشمندانه .



منابع : سایت اینترنتی معماری ، زندگی کتاب پیوند معماری نوین با سنتهای گذشته "
 
بالا