من دوست دارم همسرم بی عرضه نباشه و مخصوصا دهن بین ، الان سال هاست ی احمق خر رو بهم نسبت میدن ک بدون هیچ توضیحی نمیتونه از من دفاع کنه تازه همه رو بجون من انداخته
هر چی میگذره هم ازش بیشتر بدم میاد سریش !
اندازه تموم ۳۸ سال زندگیم از عمرم تو این ده دوازده سال زجر کشیدم .
هنوزم بیخودی دارم نیش و کنایه های ی مشت عوضی رو گوش میدم .
اه اه
از همه لحاظ داغونم !
یکی هم نیست با اقتدار واسته بگه بشماچه ؟
خودمم ک کسی آدم حساب نداره بگه بخودم ! خلاص بشم
یکی دیگه کیف میکنه زجرشو من میکشم .
اینطوریه ک من ی آدم باعرضه و ... ک عشقشو نفروشه رو دوست میدارم .
هر چیزی حدی داره .. تا کی حرف ی مشت پاچه خوار سند باشه ؟
مثلا بستن نه توضیحی نه حرفی بیخودی آدمو جون به لب میکنن ک چی ؟ کیف میکنن یعنی اینجوری ؟ شاید آدم دلش،نخواد با اینایی ک آزاد گذاشتین حرف بزنه ... ابلهی تا چه حد ؟ ویشک
قرار نیست برای خوشخان ی عده ای آدم فدا بشه ، هر کسی خودش حق انتخاب داره ..
بازی کردن با زندگی ک نمیشه اسمشو گذاشت خیرخواهی ؟
ک چی مثلا اینکارا ؟ آش نخورده و دهن سوخته !
ی وقتایی آدم باید محکم واسته بگه بشما چه ؟ برو از زندگیم بیرون !
اسکول ها