سلام
یادش بخیر...
دو کاج چه شعر خشنی بود توی کتاب دوم دبستان....(دوم یا چهارم؟؟!!!!)
دو كاج
در كنار خطوط سيم پيام
خارج از ده ، دو كاج ، روييدند
ساليان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، مي ديدند
روزي از روزهاي پاييزي
زير رگبار و تازيانه ي باد
يكي از كاج ها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل كن
ريشه هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با تندي
مردم آزار ، از تو بيزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من كجا طاقت تو را دارم؟
بينوا را سپس تكاني داد
يار بي رحم و بي محبت او
سيم ها پاره گشت و كاج افتاد
بر زمين نقش بست قامت او
مركز ارتباط ، ديد آن روز
انتقال پيام ، ممكن نيست
گشت عازم ، گروه پي جويي
تا ببيند كه عيب كار از چيست
سيمبانان پس از مرمت سيم
راه تكرار بر خطر بستند
يعني آن كاج سنگ دل را نيز
با تبر ، تكه تكه ، بشكستند....
شاعر:محمد جواد محبت
.
.
این هم نسخه ی جدیدشه..که به نظر من خیلی لطیف و امیدبخشه..
دو کاج جدید
در كنار خطوط سيم پيام خارج از ده دو كاج روئيدند
ساليان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست مي ديدند
روزي از روزهاي پائيزي
زير رگبار و تازيانه باد
يكي از كاجها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل كن
ريشه هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با نرمي
دوستي را نمي برم از ياد
شايد اين اتفاق هم روزي
ناگهان از براي من افتاد
مهرباني بگوش باد رسيد
باد آرام شد ملايم شد
كاج آسيب ديده ي ما هم كم كمك
پا گرفت سالم شد
ميوه ي كاج ها فرو مي ريخت
دانه ها ريشه مي زدند آسان
ابر باران رساند وچندي بعد
ده ما نام يافت كاجستان...
شاعر: محمد جواد محبت
.
.
به امید جوانه زدن دانه های محبت و ریشه دوندنش توی دلهای همه ی بندگان خدا....
یادش بخیر...
دو کاج چه شعر خشنی بود توی کتاب دوم دبستان....(دوم یا چهارم؟؟!!!!)
دو كاج
در كنار خطوط سيم پيام
خارج از ده ، دو كاج ، روييدند
ساليان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، مي ديدند
روزي از روزهاي پاييزي
زير رگبار و تازيانه ي باد
يكي از كاج ها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل كن
ريشه هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با تندي
مردم آزار ، از تو بيزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من كجا طاقت تو را دارم؟
بينوا را سپس تكاني داد
يار بي رحم و بي محبت او
سيم ها پاره گشت و كاج افتاد
بر زمين نقش بست قامت او
مركز ارتباط ، ديد آن روز
انتقال پيام ، ممكن نيست
گشت عازم ، گروه پي جويي
تا ببيند كه عيب كار از چيست
سيمبانان پس از مرمت سيم
راه تكرار بر خطر بستند
يعني آن كاج سنگ دل را نيز
با تبر ، تكه تكه ، بشكستند....
شاعر:محمد جواد محبت
.
.
این هم نسخه ی جدیدشه..که به نظر من خیلی لطیف و امیدبخشه..

دو کاج جدید
در كنار خطوط سيم پيام خارج از ده دو كاج روئيدند
ساليان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست مي ديدند
روزي از روزهاي پائيزي
زير رگبار و تازيانه باد
يكي از كاجها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل كن
ريشه هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با نرمي
دوستي را نمي برم از ياد
شايد اين اتفاق هم روزي
ناگهان از براي من افتاد
مهرباني بگوش باد رسيد
باد آرام شد ملايم شد
كاج آسيب ديده ي ما هم كم كمك
پا گرفت سالم شد
ميوه ي كاج ها فرو مي ريخت
دانه ها ريشه مي زدند آسان
ابر باران رساند وچندي بعد
ده ما نام يافت كاجستان...

شاعر: محمد جواد محبت
.
.
به امید جوانه زدن دانه های محبت و ریشه دوندنش توی دلهای همه ی بندگان خدا....
