hfvhidld
عضو جدید
سلام بچه ها
یه پسری هست بیچاره یه نامزد داشته که به گفته خودش خیلی عاشقش بوده و میپرستیدسش اما چون خونوادهاشون به هم نمیخوردن و بر اساس دلایل دیگه ای دختره گذاشته و رفته میگه زمانی که گذاشت و رفت داشتم دیوونه میشدم حتی کارم به بیمارستان و اینجاهام کشیده و هنوز که هنوزه تو قلبم دارمش و باهاش حرف میزنم ، شبا که میخام بخابم همش گریه میکنم و تو فکرشم هر شب باید با بغض و تنهایی بخابم
من بهش گفتم بره بیرون ورزشگاهی باشگاه بیلیاردی جایی
ازم کمک خواسته که بش کمک کنم اون دختره رو فراموش کنه و یه زندگی جدیدی آغاز کنه من دوس دارم بش کمک کنم اما تجربه و یا پیشنهادی ندارم بش بکنم دوستان عزیز اگه کمکی هست بدین تا من کمکش کنم ممنون
یه پسری هست بیچاره یه نامزد داشته که به گفته خودش خیلی عاشقش بوده و میپرستیدسش اما چون خونوادهاشون به هم نمیخوردن و بر اساس دلایل دیگه ای دختره گذاشته و رفته میگه زمانی که گذاشت و رفت داشتم دیوونه میشدم حتی کارم به بیمارستان و اینجاهام کشیده و هنوز که هنوزه تو قلبم دارمش و باهاش حرف میزنم ، شبا که میخام بخابم همش گریه میکنم و تو فکرشم هر شب باید با بغض و تنهایی بخابم
من بهش گفتم بره بیرون ورزشگاهی باشگاه بیلیاردی جایی
ازم کمک خواسته که بش کمک کنم اون دختره رو فراموش کنه و یه زندگی جدیدی آغاز کنه من دوس دارم بش کمک کنم اما تجربه و یا پیشنهادی ندارم بش بکنم دوستان عزیز اگه کمکی هست بدین تا من کمکش کنم ممنون