دنیای ترک زبانان(هویت-فرهنگ-اندیشه)

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
دوستان من خواهش میکنم تا زمانی که اعلام اتمام مطالب رو نگفتم کسی جوابیه و چیزی نده
چون باعث تغییر مسیر تاپیک میشه
هدف من از ایجاد این تاپیک بازگویی واقعیاتی درباره آزربایجان ایران است و علت یابی برخی مشکلات بوجود آمده میان ترکها و اقوام حاضر در این کشور
دوباره به دوستان اعلام میکنم لطفا صبور باشید و تمام مطالب رو بخونید

از همه دوستان از همه اقوام تشکر میکنم
از دوست عزیز توتولماز نیز کمال تشکر و قدر دانی رو دارم
لازم به ذکر است
کلیه مطالبی که اینجا گفته خواهد شد از وب سایت های معتبر و کتب معتبر می باشد که پس از بررسی در اینجا بازگو خواهد شد
 

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
نشان ملل ترک

نشان ملل ترک

در جهان کنونی هفت (7) کشور مستقل ترک وسیزده (13) جمهوری خود مختار ترک و مجموعا پنجاه وشش (56) سرزمین ترک وجود دارد که حدود 560 میلیون نفرازجمعیت جهان را شامل می شوند. و دارای پرچم های مختلفی می باشند ولی در یک اصل تمامی ملل ترك جهان مشترک هستند و آن داشتن سمبل مشترک گرگ ( بز قورد) است . که در اجتماعات با تا کردن دو انگشت وسط آنرا نشان می دهند .
فلسفه اینکه چرا بز قورد نشان وعلامت ملل ترک جهان شده است ؟ روایات مختلفی دارد که ما به یک نمونه از آن اشاره می کنیم :
در داستانها آمده است که اولین ثلاله ملل ترک دنیا شخصی بنام اغوز خان بوده است که در شیر خوارگی ، پدر و مادرش را از دست داده و تک و تنها در دره ای می ماند که در این هنگام گرگی از جنس بظ قورد طفل شیرخواره را پیدا کرده و از او نگهداری میکند و با دادن شیر خود ، طفل را از مرگ نجات می دهد . که با زنده ماندن اغوز خان نسل ترکها از نابودی نجات پیدا می کند و با ایجاد زاد و ولد قبیله ترکها بوجود می آید و اغوز خان اولین ثلاله و جد ( آ تای ) ترکها بحساب می آید که با شیر گرگ بزرگ شده است . و اگر بظ قورد نبود ، اغوز خان زنده نمی ماند وبدیهی است که نسل ملت ترک نیز از میان می رفت . لذا بدین سبب بظ قورد نشان ملل ترک جهان می شود . علاوه بر این بظ قورد خصوصیتهای منحصربه فردی دارد و با سایر گرگها و حیوانات فرق دارد که چند مورد ذکر می شود :
1- بظ قورد مثل سایر گرگها اجتماعی زندگی نمی کند و معمولا تنها زندگی می کند .
2- بظ قورد فقط با یکی از همنوعان خود ازدواج کرده و جفت گیری می کند و مثل انسانها زندگی خانوادگی تشکیل می دهد .
3- بظ قورد ، هرگز در جای محصور زندگی نکرده و اسارت را تحمل نمی کند وهرشئ ای یا جانداری که مانع حریت وآزادگی اش شود سریعا حمله ورشده وپاره پاره اش می کند. و در صورت تحمیل اسارت ، یا خود کشی می کند و یا با گرسنه ماندن می میرد . یعنی یا می میرد و یا از اسارت خود رانجا ت می دهد، که این خصیصه، ارزش سمبلی آنرا بیشترعیان می کند.
4- بظ قورد در برابر تجاوز به لا نه اش و حمله دشمن خیلی درنده بوده و متجاوز را پاره پاره می کند
- در واقع بظ قورد حیوانی است با جثه کوچکتر از گرگهای معمولی ، نجیب ، تمیز و مهربان و در عین حال زیرک و درنده و اسارت ناپذیر ، که با گرگهای معمولی خیلی فرق دارد .
 

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
از اعصار گذشته بدینطرف در مورد موقعیت سرزمین آذربایجان دیدگاههای مختلفی موجود بوده است . ولایات شمالی این سرزمین کهن که در گذشته های دور آران و شیروان خوانده میشدند بعد از تاسیس جمهوری آذربایجان بتاریخ بیست و هشتم مه سال 1918 بعنوان آذربایجان نامیده شدند. تا قرن بیستم ولایات شمالغربی ایران بمرکزیت تبریز بعنوان آذربایجان شناخته میشدند ولی با تاسیس جمهوری آذربایجان در جنوبشرقی قفقاز به این کشور آدربایجان گفتند . با همه این احوال برای تثبیت صحیح مرزهای سرزمین آذربایجان علاوه بر حقایق تاریخی باید به زبان خلق منطقه،ارزشهای فرهنگی و اتنوگرافیک آن توجه نمود.

در طول تاریخ مرزهای سرزمین آذربایجان بر اساس اقدامات دول حاکم بر آن بزرگتر و یا کوچکتر شده است .بهمین دلیل بهتر است تا سرزمینی که ترکهای آذربایجانی در آن زندگی مینمایند را بعنوان سرزمین آذربایجان جنوبی قبول نمود .مهاجرت بزرگ و سکونت ترکهای اوغوز،قپچاق،اویگورهای همراه سپاه مغول،ازبکها،قزاقها ،تاتارها و دیگر جوامع ترک در سرزمین آذربایجان از نیمه دوم قرن یازدهم و تلفیق آنها با همدیگر موجب شکل گیری جامعه ای شده که امروزه با عنوان ترکهای آذربایجانی یاد شده و شمارشان بالغ بر سی میلیون نفر میباشند.از اینرو محققان بر این باورند که باید منطقه زندگی این خلق را سرزمین آذربایجان نامید. اگر خاکهای آذربایجان در شمال و جنوب رودخانه ارس را جمع نمائیم مساحت کل این سرزمین بالغ بر 198370 کیلومتر مربع خواهد بود. در مورد نام این سرزمین یعنی آذربایجان نیز اتفاق نظری وجود ندارد.قدیمیترین نام این سرزمین در تاریخ Adhurbadhaghan و یا Adharbadhagen ذکر گردیده است . ارامنه به این سرزمین Atrpatkan ،هلن ها Atropatene ،سریانی ها Aderbigan گفته اند .قدیمی ترین ادعا بتاریخ سال 328 قبل از میلاد در مورد نام این سرزمین کهن از اسم Atropatnes والی آن در دوران اسکندر مقدونی نشات گرفته است . بعضی ها معتقدند که این نام در طول تاریخ بنام سرزمین Atropateness تبدیل شده و سپس بصورت آذرابادگان درآمده است. محققانی که این نام را از نظر اتیمولوژی مورد بررسی قرار میدهند بر این باورند که این نام از دو کلمه آذر به معنای آتش و گان که ساختار ژئولوژیک منطقه را بیان میدارد ریشه گرفته است .همین محققان بر این اعتقادند که نام سرزمین آتروپات با استیلای منطقه توسط اعراب بشکل عربی تلفظ شده و آذربایجان خوانده شده است.

مهاجرت و اسکان ترکها در سرزمین آذربایجان از اعصار دیرین و با فواصل زمانی متناوب صورت گرفته است.در سالهای بین 500 الی 1000 قیل ازمیلاد دشت قپچاق در شمال دریای سیاه محل زندگی اقوام آسیائی بوده است.در منابع یونانی این اقوام Skuthoi و منابع آشوری آنها را Asbkuzai یاد شده اند .این اقوام که با نام ایسکیت نیز قید گشته اند، همان ترکهای ساکا میباشند.در قرن هفتم میلادی قفقاز و آذربایجان سرزمینی بود که ساکاها و پارسیان برای تصاحب آن رقابت مینمودند.مرکز تاریخی ساکاها در سرزمین آدربایجان شهر ساکاسان نام داشته در ولایت اوتی جای میگرفت.قهرمان افسانوی ساکاها افراسیاب نام داشته و در بسیاری از آثار تاریخی و فرهنگی میتوان با نام او روبرو شد. بعنوان مثال بر روی دروازه سر تبریز میتوان تصویر دفن سر بریده افراسیاب را بیاد آورد.

یکی از کوچهای بزرگ ترکها به سرزمین آذربایجان و آسیای صغیر از طریق قفقاز توسط ترکهای آسیائی هون بتاریخ 395 میلادی تحقق یافته است. طوایف هون در حوضه رودخانه دن با رهبری فرماندهانشان بنامهای باساک و کورساک از طریق ارزروم در آسیای صغیر در دره قره سو- فرات پیشروی کرده و بعد از محاصره شهرهای اورفا و آنطاکیه به نزدیکیهای بیت المقدس رسیدند. این لشکرکشی عظیم که تخم ترس را در دل ساسانیان کاشته بود با میل آن به سرزمین آذربایجان و از آنجا نیز به سرزمین خود پایان یافت.سه سال بعد یعنی بسال 398 میلادی دومین لشکرکشی هونها به این مناطق تحقق پیدا کرد. هونهای سفید که بسال 451 میلادی از طریق قفقاز اینبار اقدام به لشکرکشی نمودند، در جنوب دشت مغان اسکان یافته و در آنجا شهری بنام بالاساگون احداث کردند. هونهای سفید در منابع تاریخی با عناوین مختلفی همانند Halanduruk ، در منابع خوارزمشاهی با عنوان ترکمنان بالاساگون یاد شده اند .

دومین موج بزرگ کوچ ترکها به سرزمین آذربایجان در سال 466 میلادی بوقوع پیوسته و طی آن طوایف ترک آغاچری از هونهای اروپائی به آذربایجان آمده و سکنی گزیدند. ساسانیان به این اقوام کاتلان میگفتند. بخشی از ترکهای آغاچری بین سالهای 1180 الی 1412 به اطراف دمشق و حلب کوچ کرده و بخشی دیگر نیز در آذربایجان جنوبی در اطراف اردبیل باقی ماندند.

موج سوم کوچ اقوام ترک به آذربایجان توسط سابرها انجام گردیده است .این اقوام نیز در تاریخ با عناوینی همانند ساوارها ، سوارها و یا سابیرها یاد شده اند.این اقوام در 558 به دربند و بسال 575 میلادی نیز بعد از پشت سرگذاشت رودخانه کر در اطراف لنکران سکنی گزیدند . ترکهای بلغار و بلنجار که گروه ترکهای خزر را تشکیل میدهند بهمراه ترکهای سابیر در منطقه آران ،مغان ،گیلان و لنکران سکنی گزیدند. این اقوام در تشکیل و تاسیس دولت ترک خزر نقش مهمی ایفا نمودند. اعراب بعد از استیلای این منطقه قرارگاه خود را در مراغه قرار دادند.اعراب این سرزمین کهن را استیلا نموده و قبایل مختلفی را در آن سکنی دادند.عناصر بومی که خاکهای خود را لاز دست داده بودند روزهای بدی را گذراندند. بعد از این واقعه ،طوایف مختلف ترک که اسلام را پذیرفته بودند نیز به سرزمین آذربایجان آمدند.علی الخصوص در دوران عباسیان بین سالهای 750 الی 1258 فرماندهان ترک عناصر طوایف مختلف ترک را در منطقه اسکان دادند. طوایف و جوامع تازه وارد به این سرزمین برای فرماندهان ترک سپاه عباسی مایه دلگرمی بودند.یکی از این امیران ترک بنام مبارک الترکی قلعه قزوین را مرمت نموده و نام خود را بدان داد.زیرک الترکی امیر ترک دیگری نیز توسط متوکل خلیفه عباسی برای سرکوب شورشی در مرند به آذربایجان گسیل گشت.بعدها یکی از فرماندهان ترک بنام محمد ابن صول بعنوان والی ارمنستان و آذربایجام منصوب گشت.یکی از امیران ترک بنام بوغا با سپاهی بالغ بر چهار هزار نفر به آذربایجان آمده و قریب بیست هزار نفر ترک بلغار و خزر را اسکان داد. بابک قهرمان ترک و شخصیت ممتاز آذربایجان در قرن نهم میلادی بر علیه اعراب سر به قیام برداشته و در کوتاه مدتی بر منطقه وسیعی از ارمنستان گرفته تا موصل و اصفهان حاکمیت یافت. معتصم خلیفه مکار عباسی برای سرکوب قیام بابک سردار ایرانی بنام افشین را قانع ساخت .بابک قهرمان ممتاز آذربایجانی سرانجام دستگیر و تحویل خلیفه عباسی گردید .او در چهارم ژانویه سال 838 میلادی اعدام گشت.

با استیلا و حاکمیت اعراب بر منطقه ،فرهنگ و زبان عرب نیز تسلط یافت. با همه این احوال دیری نپائید که فرهنگ عربی نیز در فرهنگ و زبان فارسی حل گردد.در نیمه دوم قرن نهم میلادی پایه های دولت عباسیان نیز فرو ریخته و خاندانهای محلی حاکم بمرور زمان خودمختارانه عمل نمودند. یکی از این حکمرانان محلی خاندان ساج در آذربایجان بود .این مرکز حکمرتنی مستقل که توسط ابو ساج دیوداد ابن یوسف تشکیل گردید ،اولین بیگ نشینی در آذربایجان خوانده میشود.از دوران جکمرانی ساج ها تا حکمرانی سلجوقیان امیران و خاندانهای بسیاری در سرزمین آذربایجان برسرکار بوده اند .

ترکها تا قرن نهم میلادی از طریق قفقاز به سرزمین آذربایجان کوچ نموده اند . در تیجه این کوچها که بفواصل متناوب صورت گرفته است ،ترکها با اقوام آریائی در هم آمیخته و ضمن وقوع حل شدن قومی ترکها متاسفانه توسط این قوم معرفی گشته اند. اسکان مرتب و تمام و کمال ترکها در آذربایجان در زمان سلجوقیان آغاز شده است . این روند در زمان ایلخانین سرعت بیشتری داشته در دوران آق قویونلوها و صفویان نیز به پایان رسیده است . از اینرو میتوان ادعا کرد که پدرانمان از قرن یازدهم به این منطقه آمده و سکنی گزیده اند
 

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
نقشه ایران قبل و بعد از عهد نامه های ننگین ترکمنچای و گلستان

نقشه ایران قبل و بعد از عهد نامه های ننگین ترکمنچای و گلستان

نقشه ایران قبل از عهد نامه


برابر عهد نامه ترکمنچای این مناطق از ایران جدا شد
آزربایجان شمالی: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛

ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛

گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛

اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛

چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛

اینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م‎

جمع ‏کل: ۲63700 کیلومتر مربع

به واقع می توان این قرداد ننگین را باعث کشتار بی رحمانه در قره باغ دانست
اگر این قرداد امضاءنمی شد وضع چیز دیگری می توانست باشد
 

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
با این شعر می آییم به آذربایجان امروز

با این شعر می آییم به آذربایجان امروز

آذربایجان


خاک آذربایجان ای سرزمین افتخار
ای به دین مرزداران مرزداری سر به دار


ای هوایت عنبر آگین باغ و راغت مشک‏بیز
جویبارت مشکبار و کوهسارت مشکسار


راسخ و نستوه و بشکوه و ستبر و سرفراز
راست چون سرو تناور در گذار روزگار


افسری بر فرق دانش چون تو را علامه هاست
سروری بر چامه سازان زانکه داری شهریار


راست گفتندم که ایران پیکر و این خطه سر
دارم این در گرانسنگ از نیاکان یادگار


آن امام راستان خواندت هماره پیشتاز
وه چه خوش نامی بهین فخری چو زمزم خوشگوار


در ملایر یافتم نشو و نما اما دلم
می زند پیوسته پر با نام و یاد آن دیار


هر کجا نقش هنر دست تو در آن نقشبند
هر کجا رنگ شرف رنگ تو بر آن آشکار


فارسی همواره رنگ و روی و رونق از تو داشت
حجتم خاقانی و صائب نظامی شهریار


بوسه بر کوه و در و دشتت زنم وین بوسه را
می ستایم زانکه دارد زاوستادم یادگار


راد زی آباد زی وز هر غمی آزاد زی
تا دماوند و سبالان و سهند است استوار


اولین در سفتنم در چامه در مدح تو بود
زیبدم گر آفرین آید ز عرش کردگار
 

Similar threads

بالا