دل خوش از آنیم که حج می رویم

zina20

عضو جدید
:gol:دل خوش از آنیم که حج می رویم غافل از آنیم که کج می رویم
کعبه به دیدار خدا می رویم او که هم اینجاست کجا می رویم
حج به خدا به ز دل پاک نیست شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب شب همه شب گریه و امن یجیب
:gol::gol::gol::gol::gol: http://it-rayaneh.blogfa.com
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه روزه روزه بودن همه شب نماز کردن


همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن


زمدینه تا به کعبه سرو پا برهنه رفتن


دولب از برای لبیک به وظیفه باز کردن


به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن


ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن


شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن


ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن


به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد


که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز


تا کی ... به تمنای وصال تو ... یگانه

اشکم ... شود از ... هر مژه ... چون سیل ... روانه

خواهد که سرآید ...غم هجران تو ... یا نه

ای تیره غمت را ... دل عشاق ... نشانه

جمعی ... به تو مشغول و تو ... غایب زمیانه


رفتم ... به در صومعه عابد و زاهد

دیدم ... همه را ... پیش رخت ... راکع و ساجد

در میکده ... رهبانم و در صومعه ... عابد

گه ... معتکف دیرم و گه ... ساکن مسجد

یعنی ... که تو را می طلبم ... خانه به خانه


روزی که ... برفتند ... حریفان ... پی هر کار

زاهد ... سوی مسجد شد و من ... جانب خمار

من ... یار ... طلب کردم و او ... جلوه گه یار

حاجی ... به ره کعبه و من ... طالب دیدار

او ... خانه همی جوید و من ... صاحب خانه


هر در که زنم ... صاحب آن خانه ... تویی تو

هر جا که روم ... پرتو کاشانه ... تویی تو

در میکده و دیر ... که جانانه ... تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه ... تویی ... تو

مقصود ... تویی ...کعبه و بتخانه ... بهانه


بلبل ... به چمن ... زان گل رخسار ... نشان دید

پروانه ... در آتش شد و اسرار ... عیان دید

عارف ... صفت روی تو در ... پیر و جوان دید

یعنی ... همه جا ... عکس رخ یار ... توان دید

دیوانه ... منم ..من که روم ... خانه به خانه


عاقل ... به قوانین خرد ... راه تو پوید

دیوانه ... برون از همه ... آئین تو ... جوید

تا ... غنچهء بشکفتهء این باغ ... که بوید

هر کس... به بهایی ... صفت حمد تو ... گوید

بلبل ... به غزل خوانی و قمری ... به ترانه ...


بیچاره بهایی ... که دلش ... زار غم توست

هر چند ... که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از ... عاطفت دم به دم توست

تقصیر "خیالی" .... به امید کرم توست

یعنی ... که گنه را ... به از این ... نیست بهانه


"شیخ بهایی"
 
بالا