دلیل خطرناکی اندیشه های وهابیت-زیاد وقت نمیبره لطفا تا آخرش بخونین.

Hojjat.66

عضو جدید
به نظرمن وهابیها مسلمون نیستندبلکه مزدوران کثیف صهیونیزم کثیف ترازخودشونندوفلسفه وهابیت خراب کردن چهره ی
مسلمونادرنزدمردم دنیاست.وهمواره معتقدم اینابرای ماازصهیونیسم خطرناک ترندچراکه نام مسلمان رویدک میکشند.
خدالعنتشون کنه

بحث مسلمان نبودنشون که منتفی شده.......اخه این روزا کارایی میکنن که به انسان بودنشون هم شک میکنم.......اینا بیشتر شبیه انگولا ساکسونای امریکا هستن........

من میگم اینا ادم نیستند شما هم بگین نیستن دیگه ....

الان یه قضیه ای رو تعریف میکنم .....ببینین چه کثافتایی هستن..
 

Hojjat.66

عضو جدید
من یه استادی دارم.. که استاده قران هستش...حودش هم از قاریان نامی این منطقه هست....بسیار صدای جذابی داره.....

چند سال پیش رفته بود مکه.....خودش به خودم نقل میکرد...

میگفت..ما وت مکه چند نفر دوره هم نشسته بودیم من قران تلاوت میکردن با صوت...میگه چند نفری هم از اهل اونجا دورم جمع شدن....میگفت از خواهش کردن که باز بخونم ....خلاصه چند ساعتی اینا با هم بودن...

که ازش خواهش میکنن برا فردای اون روز یه زمان تایین کنه تا این استاد ما بره محفل این افراد و براشون قران با سوت تلاوت کنه...

طفلی این استاد ماهم خوشحال میشه که چه قد خوب شد...اینا هم از اصول تلاوت و صدای جذاب او خوششون اومده...

خلاصه تا بر میگرده پیش دوستاش و قضیه رو تعریف میکنه...یکی از دوستاشون میگه مبادا بری اگه بری میکشنت اونا وهابین.....

فردا همون ساعت اون میره...ولی نمیره سره قرار از دور نگا میکنه ......

خودش قسم میخورد میگفت سر ساعت تایین شده یه ماشین اومد با 3 نفر عرب هیکلی.....نمیگم دیکه شبیه چی بودن...

اگه میرفت که خدا بیامرزتش....

که البته جهت صحت این موضوع که ایا این افراد وهابی بودن یا نه از افرا محله پرس و جو کرده بود ..که همگی تایید کرده بودن...

الان میشه گفت این فرقه ادمن....؟؟؟؟
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فقط حیف،حیفِ این عربستان که بدست این نانجیب ها افتاده و دارن همه چیز رو نابود میکنن.
 

Hojjat.66

عضو جدید
ببینید در کل اگه کسی بخواد به یک جمعی ضربه بزنه بیگانه باشه نمیتونه ...باید خودشو به این افراد نزدیکنه ....بعد وارد این جمع بشه بعدش هر کاری خواست انجام بده....

اینی گفتم یه قاونو کلی هست...

الان همه ای واهابیون برا اینکه به بزرگترین و اصلی ترین دشمنشون که میشه اسلام و مسلمانان ضربه بزنن.......بهترین روش ممکنو انتخاب کرده....که همون چرت و پرتای معمول ..

که میگن اسلام واقعی همینه که ما میگیم....این اسلام محمدی هست نمی دونم از این حرفا...

با این حرفا افراد ضعیف که اعتقاد راسخ ندارن به بیراهه میکشن و.....

که برای درک صحت این حرفا کافیه خودت یکم دقیق و عمیق فکر کنی.....

اسلام میگه قرص صورت زن میتونه بیرون باشه.....پیامبرهم اینو میگه...

واهبیت میگه نه یک سر سوزن هم نباید از زن پیدا باشه..( اگه مردی تو خیابون زنشو ببینه به قران نمیتونه بشناسه....:biggrin:)

این دیگه ساده ترین موضو بود که همه میتونن نسبت بهش نظر بدن ...نه مدرک میخواد نه تحقیق انچنانی
 

Hojjat.66

عضو جدید
فقط حیف،حیفِ این عربستان که بدست این نانجیب ها افتاده و دارن همه چیز رو نابود میکنن.

اره والا...

هر فردی که به فکر شکمش باشه ....انسان نیست حیوان است ...چون حیوان همچین خاصیتی داره.....تموم فکرو ذهنش فقط پر کردن شکمه....

این اعراب هم همه تن پرور و مف خورن....
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ببینید در کل اگه کسی بخواد به یک جمعی ضربه بزنه بیگانه باشه نمیتونه ...باید خودشو به این افراد نزدیکنه ....بعد وارد این جمع بشه بعدش هر کاری خواست انجام بده....

اینی گفتم یه قاونو کلی هست...

الان همه ای واهابیون برا اینکه به بزرگترین و اصلی ترین دشمنشون که میشه اسلام و مسلمانان ضربه بزنن.......بهترین روش ممکنو انتخاب کرده....که همون چرت و پرتای معمول ..

که میگن اسلام واقعی همینه که ما میگیم....این اسلام محمدی هست نمی دونم از این حرفا...

با این حرفا افراد ضعیف که اعتقاد راسخ ندارن به بیراهه میکشن و.....

که برای درک صحت این حرفا کافیه خودت یکم دقیق و عمیق فکر کنی.....

اسلام میگه قرص صورت زن میتونه بیرون باشه.....پیامبرهم اینو میگه...

واهبیت میگه نه یک سر سوزن هم نباید از زن پیدا باشه..( اگه مردی تو خیابون زنشو ببینه به قران نمیتونه بشناسه....:biggrin:)

این دیگه ساده ترین موضو بود که همه میتونن نسبت بهش نظر بدن ...نه مدرک میخواد نه تحقیق انچنانی



بابا اینا فقط توی مدینه و مکه حجاب اجباری دارن اونوقت ما فکر میکنیم همه جاش همینجوره
هرجا لازم باشه فتوای جدید به نفع خودشون میدن
این لینک رو ببینید ضرر نداره
[h=1]ترويج فحشا زير پوست وهابيت سعودي+تصاوير [/h]
 

Hojjat.66

عضو جدید
بابا اینا فقط توی مدینه و مکه حجاب اجباری دارن اونوقت ما فکر میکنیم همه جاش همینجوره
هرجا لازم باشه فتوای جدید به نفع خودشون میدن
این لینک رو ببینید ضرر نداره
ترويج فحشا زير پوست وهابيت سعودي+تصاوير

مرررسی جالب بود.......

مطمئنا اونا به مروره زمان میفهمن که چه اشتباه بزرگی رو مرتکب شدن دیگه...ولی زمان میبره .....
 

abandon

عضو جدید
من یه استادی دارم.. که استاده قران هستش...حودش هم از قاریان نامی این منطقه هست....بسیار صدای جذابی داره.....

چند سال پیش رفته بود مکه.....خودش به خودم نقل میکرد...

میگفت..ما وت مکه چند نفر دوره هم نشسته بودیم من قران تلاوت میکردن با صوت...میگه چند نفری هم از اهل اونجا دورم جمع شدن....میگفت از خواهش کردن که باز بخونم ....خلاصه چند ساعتی اینا با هم بودن...

که ازش خواهش میکنن برا فردای اون روز یه زمان تایین کنه تا این استاد ما بره محفل این افراد و براشون قران با سوت تلاوت کنه...

طفلی این استاد ماهم خوشحال میشه که چه قد خوب شد...اینا هم از اصول تلاوت و صدای جذاب او خوششون اومده...

خلاصه تا بر میگرده پیش دوستاش و قضیه رو تعریف میکنه...یکی از دوستاشون میگه مبادا بری اگه بری میکشنت اونا وهابین.....

فردا همون ساعت اون میره...ولی نمیره سره قرار از دور نگا میکنه ......

خودش قسم میخورد میگفت سر ساعت تایین شده یه ماشین اومد با 3 نفر عرب هیکلی.....نمیگم دیکه شبیه چی بودن...

اگه میرفت که خدا بیامرزتش....

که البته جهت صحت این موضوع که ایا این افراد وهابی بودن یا نه از افرا محله پرس و جو کرده بود ..که همگی تایید کرده بودن...

الان میشه گفت این فرقه ادمن....؟؟؟؟
خوبه که نرفته وگرنه ...:cry:
اصلا اینچیزا تو خون این وحشیاست .
 

Nazi_Elite

عضو جدید
کاربر ممتاز
تخریب آثار تاریخی و باستانی اسلام:


.....

نکته قابل توجه اینکه این ویرانگری های آثار تاریخی اسلام در حالی صورت می گیرد که رژیم سعودی و وهابیان از آثار یهودیان در مدینه منوره حافظت و نگهداری می کنند؛ و با نصب تابلوهای هشدار دهنده مردم را از نزدیک شدن به آنها باز می دارند.
------------------------------------------------------------------------
دوستان این بخش هنوز ادامه داره، فقط باید قسمت به قسمت به موضوع پرداخت تا کاملا جابیوفته...
ازین وحشیگریها چه نتایجی میشه گرفت؟

وحشی بودن خیلی خوبه بچه ها یاد بگیرین... هرمکانی که دیدین یه عده رو یاد گذشته میندازه و واسشون مهمه بزنین داغونش کنین... یعنه چه که شوما به قبر تاریخ سازان اون زمان توجه داری...

چش دیدن ندارن... والا خار شده رفته تو چششون!... لابد نمی تونن دلیل منطقی بیارن بنده خداها چاره ای ندارن فقط میتونن به زور متوصل شدن!
 

abandon

عضو جدید
فقط حیف،حیفِ این عربستان که بدست این نانجیب ها افتاده و دارن همه چیز رو نابود میکنن.

آخ آخ گفتی. خیلی بده نامردا دارن نشانه های اسلام رو یواش یواش ازبین میبرن.سگای کثیف یهود
ببینید در کل اگه کسی بخواد به یک جمعی ضربه بزنه بیگانه باشه نمیتونه ...باید خودشو به این افراد نزدیکنه ....بعد وارد این جمع بشه بعدش هر کاری خواست انجام بده....

اینی گفتم یه قاونو کلی هست...

الان همه ای واهابیون برا اینکه به بزرگترین و اصلی ترین دشمنشون که میشه اسلام و مسلمانان ضربه بزنن.......بهترین روش ممکنو انتخاب کرده....که همون چرت و پرتای معمول ..

که میگن اسلام واقعی همینه که ما میگیم....این اسلام محمدی هست نمی دونم از این حرفا...

با این حرفا افراد ضعیف که اعتقاد راسخ ندارن به بیراهه میکشن و.....

که برای درک صحت این حرفا کافیه خودت یکم دقیق و عمیق فکر کنی.....

اسلام میگه قرص صورت زن میتونه بیرون باشه.....پیامبرهم اینو میگه...

واهبیت میگه نه یک سر سوزن هم نباید از زن پیدا باشه..( اگه مردی تو خیابون زنشو ببینه به قران نمیتونه بشناسه....:biggrin:)

این دیگه ساده ترین موضو بود که همه میتونن نسبت بهش نظر بدن ...نه مدرک میخواد نه تحقیق انچنانی

اونجایی که بولد کردمو نمونه هاشو تو فضای مجازی وهمین باشگاه میتونیم ببینیم...
با چند تا یوزر میان از اول باهات دوستی میکنن بعد از مدتی میخوان تفکرات خودشونو به دیگران منتقل بکنن.
متاسفانه بعضی افراد به این موضوعات دقت نمیکنن.

بابا اینا فقط توی مدینه و مکه حجاب اجباری دارن اونوقت ما فکر میکنیم همه جاش همینجوره
هرجا لازم باشه فتوای جدید به نفع خودشون میدن
این لینک رو ببینید ضرر نداره
ترويج فحشا زير پوست وهابيت سعودي+تصاوير

آره بابا.. اینا با اینهمه زر زدن شاهزاده هاشون همین که از کشورشون میرن بیرون سریع حجابشونو برمیدارن... خب این مفتی های احمقو مفتخورشون با این فتواهای مزخرفشون اسلام رو مضحک نشون میدن دیگه ؟
لعنت
 

abandon

عضو جدید
وحشی بودن خیلی خوبه بچه ها یاد بگیرین... هرمکانی که دیدین یه عده رو یاد گذشته میندازه و واسشون مهمه بزنین داغونش کنین... یعنه چه که شوما به قبر تاریخ سازان اون زمان توجه داری...

چش دیدن ندارن... والا خار شده رفته تو چششون!... لابد نمی تونن دلیل منطقی بیارن بنده خداها چاره ای ندارن فقط میتونن به زور متوصل شدن!

نکته بازر اینها توسل به زور و پرخاشگریهای بیهوده بوده و هست. مخصوصا تو 99 درصد مناظره هاشون با پرخاشگری جواب دادن و مناظره هارو بهم زدن... چون هیچوقت با دلایل عاقلانه و اسناد درست به موضوعات نپرداختن.خیلی جالبه بدونین که افرادی با این خصوصیتها تواین باشگاه هستن.
بمرور به قسمت هایی میرسیم که این حرفم ثابت میشه. ;)
 

abandon

عضو جدید
جنایات وهابیت

جنایات وهابیت

جنایت وهابیان در حج و تعطیلی حج

در سال ۱۲۱۹ به سبب فتنه و آشوبهایی که وهابیان در مسیر حجاج و عرفات ایجاد کرده بودند و محاصره مکه توسط وهابیان حتی یک تن از حجاج نتوانستند به زیارت کعبه بیایند.
در سال ۱۲۲۰ هجرق قمری که وهابیها بر مکه تسلط پیدا کرده بودند عراقی ها از حج و زیارت خانه خدا ممنوع شد.
در سال ۱۲۲۱ نماینده وهابی ها نزد سرپرست حجاج شامی آمده و گفت: به شرط عدم همراه داشتن محمل اجازه ورود به مکه و انجام حج را خواهید داشت و در نتیجه حاجیان شامی از همان محل به شام برگشتند و آن سال حج را برگزار نکردند.
در سال ۱۲۲۱ محمل مصری ها به دست سعود حاکم وهابی ها آتش زده شد و پس از پایان برنامه حج کسی از طرف سعود ندا در داد که سال دیگر کسی که ریش بتراشد نباید به حج بیاید و ضمنا این آیه قرآن را خواند «یا أیها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا السمجد الحرام بعد عامهم هذا» ترجمه: ای مؤمنان بدانید که مشرکان پلیدند پس از این سال دیگر به مسجد الحرام نزدیک نشوند.و از همین سال کاروان حج شامی ها و مصری ها و به طور کلی غیر از وهابیان به اتهام شرک از اقامه حج و زیارت خانه خدا ممنوع شدند.
بنابراین کاروان حجاج عراقی از سال ۱۲۲۰ و کاروان حجاج شامی از سال ۱۲۲۱ و کاروان مصر از سال ۱۲۲۲ قطع گردید.بدین ترتیب برنامه حج از عراق چهار سال ، از شام سه سال و از مصر دو سال قطع شد تا اینکه در سال ۱۲۲۴ هجری قمری نخستین دولت سعودی و وهابی سرنگون شد و مدینه منوره و مکه معظمه از آلودگیهای وهابیان پاک شد و حج آزاد گشت.
به واسطه حمایت های انگلیس مجددا با تشکیل دومین دولت سعودی و تسلط مجدد وهابی ها بر مدینه منوره و مکه معظمه در سال ۱۹۲۴.م محدودیت هایی برای حجاج ایجاد شد.
در سال ۱۳۴۱ وهابیان با حجاج یمنی که خلع سلاح بودند روبرو شدند و به آنان امان دادند ولی بعدا خیانت کرده و وقتی که به کوه رسیدند از کوه بالا رفته و دهانه توپ ها را به سوی حجاج یمنی گرفته و تمامی حجاج را که هزار نفر بودند کشتند.
در سال ۱۳۴۳ هجری قمری به دلیل جنگ میان وهابیان و اهالی مکه و جده در این سال نیر برنامه حج کاملا تعطیل گشت.
۶ ذی الحجه – در سال ۱۳۴۴وهابیان به دلیل حرام دانستن برخی اعمال حجاج مصری در منی،مصریان را به سنگ بسته و عده ای از حجاج مصری را کشتند.
در سال ۱۴۰۷ وهابیان به حجاج ایرانی و سوریه ای و لبنانی،در ایام حج و در مکه – حرم امن الهی- به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین و کفار حمله کردند و کشتار فجیعی از حاجیان در حال احرام و در حرم امن الهی کردند و مکهاین حرم امن الهی را بر شور اربابان انگلیسی و امریکایی خود ناامن نمودند و ایرانیان را عزادار و قلب مسلمانان آزاده جهان را جریحه دار نمودند و ایرانیان را به مدت ۳ سال از به جا آوردن اعمال حج محروم نمودند.
وهابیان را در تعطیلی حج و کشتار حجاج نباید سرزنش کرد چرا که آنان فقط به قولی که محمد بن عبد الوهاب به … و انگلیسی ها در مانع شدن مردم از حج داده است عمل می کنند!!!

جنایات وهابیان در افغانستان:

در اواخر سال ۱۳۷۲ شمسی شخص وهابی به نام طالبان در افغانستان وارد صحنه نبرد گردید و با گوویج از سوی کشور پاکستان و عربستان سعودی و آمریکای ام الفساد تقویت شد ودر شهریور ۱۳۷۵ شمسی کابل پایتخت افغانستان را تصرف کرد و سپس به کشتار مسلمانان مجاهد و مجاهدان شیعی مذهب روی آورد. و صدها هزار مسلمان را به خاک و خون کشید و باعث عقب ماندگی افغانستان شد.جهت اطلاع خوانندگان چند نمونه از کشتار بیرحمانه و جنایات ضد اسلامی و انسانی طالبان ذکر می گردد.
در جهاد سال ۱۳۷۷ شمسی اجلاسیهای در پیشاور تشکیل دادند و ۱۶۰ نفر از مفتی های درباری مزدور اهل سنت و وهابی جمع شده و به رایزنی پرداخته و سرانجام فتوائی را صادر کردند که همه مردان شیعه و پسر بچه های شیعه بالای هفت سال به قتل برسند و زنان و دختران و پسران کمتر از هفت سال شیعه به عنوان برده و کنیز به اسارت درآیند، پس از صدور فتوای ملاهای مزدور و از خدا بی خبر کشتار و قتل و غارت شیعیان توسط حکومت طالبان آغاز گردید.
در روز شنبه ۱۷/۵/۱۳۷۷ شمسی زنان و مردان و کودکان شهر مزار شریف از روی بامها به رگبار بسته شدند و اهالی شهر را قتل عام کردند و پس از آن به بیمارستانها رفته و بیمارهای شیعه مذهب را روی تخت خواب بیمارستان به شهادت رساندند و در روز دوشنبه ۱۹/۵/۱۳۷۷ شمسی اجساد هزاران شیعه روی زمین انباشته شده و طعمه درندگان شده بود.
در شهر میمنه هم طالبان به محله شیعیان رفته و تعداد زیادی از زنان و مردان و کودکان آنان را در تکیه خان جمع کرده و بر سر آنها نفت ریخته و طعمه حریق نمودند.
ملا منان نیازی در سخنرانی خود رسما اعلام کرد که هر کس یکی از اهالی هزاره یا یک شیعه را در خانه خود پنهان کند ما آن خانه را با اهلش به آتش می کشم.سپس گفت:امیرالمؤمنین ما(یعنی ملا عمر)برای مردم مزار شریف عفو عمومی داده اما این عفو شامل شیعه ها و هزاره ای ها نمی شود.
در سنگچارک و بلخاب و بامیان و یروان و کاپیسا و … شکم بانوان حامله شیعه را پاره می کردند و جنین آنان را بیرون آورده و سرش را می بریدند.زبان مردان و پستان زنان شیعه را نیز می بردند و چشمهای آنان را از حدقه بیرون می آوردند.(این مطالب در ابتدای عنوان «جنایات افغانستان» بیاید:
در روز جمعه عاشورای سال ۱۲۶۷ هجری قمری شیعیان قندهار در حسینیه ها جمع و سرگرم عزاداری برای عترت طاهره و ذراری پاک پیغمبر و سبط رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودند که ناگهان وهابیان جنایتکار و سنی های متعصب با انواع اسلحه به حسینه ها وارد شدند و جمع کثیری از شیعیان بی دفاع حتی اطفان آنان را به فجیع ترین وضعی به قتل رسانیدند و اموالشان را به تاراج بردند و سالها شیعیان آزادی عمل نداشتند و حتی در روزهای عاشورا دو،سه نفری در سردابهای خانه ماجرای ریحانه رسول الله و مقتولین و مظلومین کربلا عزاداری می نمودند(۱)
(۱) نقل از شبهای پیشاور- چشمدیدها تألیف عبد القیوم فدوی – عزاداری سنتی شیعیان.
جنایات وهابیان در پاکستان:

در سال ۱۹۷۹ میلادی با تأسیس سپاه صحابه – این ارتش نظامی و تروریستی- در کشور پاکستان تا به امروز هزاران نفر از شیعیان مظلوم و بی گناه پاکستان اعم از مزد و زن و پیر و جوان به جرم داشتن مذهب حقه تشیع و دفاع و حمایت از ولایت اهل بیت رسالت علیهم السلام به دست «سپاه صحابه» و «لشکر جنگ لی»که از عمال وهابیت می باشند در نقاط مختلف پاکستان ترور شده و به شهادت رسیده اند.
مزدوران کوردل وهابی سپاه صحابه،هر روز تنی جند از شیعیان شیفته و عاشقان دلسوخته حسینی را به شهادت می رسانند و غالبا مغزهای متفکر را نشانه می روند.تعداد جوانان و فرهیختگان شیعه،که با ترور ناجوانمردانه سپاه صحابه،شربت شهادت نوشیده و به پیشوای محبوب خود حضرت اباعبدالله الحسین پیوسته اند از شعار بیرون است.
بر اساس گزارش «هرالد» گروه وهابی سپاه صحابه در شهر «هری پور»یک حسینیه،شش خانه و دو مغازه شیعیان را به آتش کشیدند،در شهر «مالو والی»به حسینیه شهر حمله کرده و گروهی را مجروح و شهید نمودند،و در «کوهات»نیز با نارنجک به حسینیه شهر حمله کردند و شعیان را به شهادت رساندند و در«حیدر آباد» به دسته عزاداران حمله ور شده،۲۴ نفر را مجروح و شهید نمودند و در ۴ جمادی الاول ۱۴۲۴ هجری قمری به مسجد جامع کویته حمله نموده و بیش از پنجاه نفر از نمازگزاران را به جرم ارادت به خاندان عصمت و طهارت به خاک و خون کشیدند.و در میان شهدا تعداد بسیاری زن و بچه به چشم می خورد.(۱)
(۱) نقل از کتاب عزاداری سنتی شیعیان.
 

abandon

عضو جدید
جنایات وهابیت

جنایات وهابیت

جنایات وهابیان در مکه

در هشتم ماه محرم سال ۱۲۱۸ وهابیان سرانجام با تهدیدات و ادعات فراوان وارد مکه معظم شدند و تمامی مسلمانان و اهالی مکه را کافر خواندند مادامی که به فرقه ضاله وهابیت نپیوندند و عصر همان روز سعود حاکم وهابی ها گفت:فردا این قبه و بارگاه ها و این بت هایی را که درست کرده اید بدست خود ویران کنید تا برای شما جز خدا معبودی نماند. صبح فردا وهابیان متحجر و خرافی به همراه مردم مکه که از ترس وهابیان را همراهی می کردند،بیل و کلنگ به دست راه افتادند و گنبدهای زیادی را که در گورستان مقلی بود با خاک یکسان کردند آن گاه گنبد زادگاه حضرت رسول و فاطمه زهرا و گنبد و بارگاه حضرت خدیجه ام المؤمنین و عبد المطلب و حضرت ابوطالب را خراب کردند.در تاریخ حیرتی آمده:«وهابیان گنبد روی زمزم و نیز گنبدهایی را که در اطراف کعبه قرار داشت ویران کردند.»
وهابیان تمام مکانهایی را که مزار صالحان در آنها قرار داشت جستجو کردند و آنها را خراب نمودند.آنان موقع خراب کردن سرود می خواندند و طبل می زدند و آواز می خواندند و در دشنام به صاحبان قبرها ره افراط می سپردند و می گفتند:«ان هی الا اسماء سمیتموها» یعنی این ها نام هایی است که شما از پیش خود در آوردید. حتی گفته شده آنها روی قبر سید محبوب بول کردند! سه روز نگذشت که تمام آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی بود ویران شد و از برگزاری نمازهای متعدد در مسجد الحرام جلوگیری به عمل آمد و ذکر صلوات بر پیامبر و ذکر یا ارحم الراحمین پس از اذان جلوگیری نمودند و به علمای مکه دستور دادند که عقاید و کتابهای محمد بن عبدالوهاب را بر مردم تشریع نموده و کتاب «کشف الشبهات»او را تدریس نموده و مخالفت نمودند و بر مردم مکه جور و ستم فراوان روا داشتند و بر اثر همین اذیت و آزارها سرانجام مردم مکه با کمک شریف غالب (والی جده) توانستند وهابیها را از مکه بیرون برانند ولی مجددا وهابیان در سال ۱۲۱۹ ق با چند گروه از نواحی مختلف به سوی مکه معظمه حمله ور شده،شهر مکه را به محاصره خود درآوردند. در این محاصره که ماه به طول انجامید، اهالی مکه فشارهای طاقت فرسایی را متحمل شدند به صورتی که در اوایل محاصره،گوشت پرندگان چون کبوتر،در اواسط گوشت حیواناتی چون گربه و سگ و در اواخر گیاهان و برگ درختان به عنوان رفع گرسنگی مورد استفاده قرار می گرفت تا بدانجایی رسید که مردم از ترس اینکه مبادا وهابیان بر آنها تسلط پیدا کنند از شدت گرسنگی می مردند،برخی همین طور کهراه می رفتند می افتادند و می مردند و مرده بچه ها کوچه ها را پر کرده و حتی صف اول نماز جماعت در مسجد الحرام به دشواری پر می شد و سرانجام اهالی مکه ناچار به امضای مصالحه با وهابیان در سال ۱۲۲۰ هجری قمری شدند و وهابیان تا سال ۱۲۲۴ هجری قرمی بود مکه تسلط داشتند و در این مدت اذیت های فراوانی را بر مردم مکه روا داشتند.از دانشمندان اهل سنت توسط وهابیان بی دلیل به شهادت رسیدند و بسیاری از اعیان و اشراف بدون هیچ اتهامی به دار آویخته شدند و هر که در اعتقادات مذهبی ثابت قدم بود به انواع شکنجه ها تهدید می شد و در مدت این چهار سال حج تعطیل شد تا اینکه دولت عثمانی به کمک اهالی مکه آمده و در سال ۱۲۲۴ هجری قمری سرزمین مقدس مکه را از لوث وهابیان جنایتکار پاک نمود.
مجددا با حمایتهای سخاوتمندانه نیروهای انگلیسی وهابیان در سال ۱۳۴۳ وارد شهر مکه شدند و جنایات خود را از سر گرفتند و در همان سال برنامه حج تعطیل گشت و در سال ۱۳۴۴ وهابیان برخی از اعمال حجاج مصری را در منی حرام دانسته و آنها را به سنگ، بستند و عده ای از حجاج مصری را در منی کشتند.
۶ ذی الحجه در سال ۱۴۰۷ وهابیان حجاج ایرانی و حجاج آزاده دیگر کشورها را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه به خاک و خون کشیدند و حرم امن الهی را به دستور اربابان خود(آمریکا و انگلیس و اسرائیل)با خون حجاج رنگین نمودند.
جنایات وهابیان در مدینه:

در سال ۱۲۲۰ سعود حاکم وهابی ها پس از تصرف مکه دو گردان وهابی به قصود مدینه به سوی دار الهجره رسول اکرم گسیل داشت و نامه ای برای اهالی مدینه فرستاد که آنان را به اطاعت از خود ترغیب نماید ولی اهالی مدینه بر اثر جنایات وهابیان در طائف دچار وخشت شدند و به نامه سعود بن عبد العزیز جواب ندادند و در نتیجه سپاهیان وهابی مدینه را محاصره نمودند و راههای ورودی مواد غذایی و بشر چشمه «زرقا» را و یران نمودند و بدین ترتیب اهالی مدینه را دچار قحطی، گرانی و بی آبی نمودند و پس از ماهها اهالی مدینه مجبور به تسلیم و قبول شرایط وهابیان شدند ولی هرگز از ظلم و تعدی وهابیان رهایی نیافتند.
در سال ۱۲۲۱ وهابیان کلیه جواهرات و اشیای گرانبهای حرم مطهر پیامبر و حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام را به غارت بردند آنان سه عدد قرآن نفیس چهار صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها به غارت بردند و از جمله اشیای غارت شده عبارت بود از چهار عدد شمعدان زمردین،که به جای شمع در آنها یک قطعه الماس شب ها و درخشنده بود سیصد دانه مروارید بزرگ،یک پارچه سنگ زمرد بزرگ،یک ظرف طلا و حدود صد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و مرصع به الماس و یاقوت با دسته هایی از زمرد و پشم و با آهنی از «موصوف»که نام خلفا و شاهان گذشته روی آنها کنده کاری شده بود که ابدا نمی شد آنها را قیمت گذاری کرد.
وهابیان پس از این عمل قبیح مردم را از زیارت قبر پیامبر منع و جلوگیری نمودند و بسیاری از گنبد و بارگاههایی را که در شهر مدینه و بقیع بود ویران کردند و در سال ۱۲۲۱ زوار شامی و در سال ۱۲۲۲ زوار مصری از زیارت مدینه منوره و حرم پیامبر اکرم ممنوع شدند.
سرانجام وهابیان پس از چهار سال قتل و غارت جور و ستم بر اهالی مدینه با حمله عثمانیها از بین رفتند.
ولی متأسفانه مجددا در سال ۱۳۴۳ هجری قمری وهابیها با حمایتهای بی دریغ و سخاوتمندانه انگلیسی ها به مدینه منوره وارد شدند و با گرفتن فتوای زور از علمای مدینه بر جواز ویران کردن قبور و زیارتگاهها در هشتم شوال ۱۳۴۳ هجری قمری تمامی گنبدها و بارگاه ها و ضریح هایی که در مدینه و اطراف آن بود ویران کردند از جمله ویرانی ها وهابی ها در مدینه عبارتند از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت عبدالله پدر رسول الله و حضرت آمنه مادر رسول الله و مزار همسران پیامبر و مزار اسماعیل بن جعفر الصادق و دیگر بزرگان و حتی گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند و از همه این موارد دردناکتر تخریب گنبد و بارگاه مضاجع مطهره ائمه بقیع علیهم السلام و اهل بیت رسول الله بود وهابیان حتی دیوارها و صندوق و ضریحی را که روی قبرهای شریف قرار داشت و برای آن هزار ریال مجیدی صرف شده بود.
کاملا از بین بردند و از این زیارتگاه جز تلی از سنگ و خاک باقی نگذاشتند. و ۸ شوال ۱۳۴۳ هجری قمری به خاطره ای تلخ و دردناک برای جهان تشیع تبدیل گشت.
جنایات وهابیون در سوریه

در سال ۱۲۲۵ هجری قمری وهابیان به شام (سوریه فعلی) یورش بردند و دارائی همه مردم را تاراج کردند و غلات را سوزاندند و مردمان بی گناه را کشتند و زنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند و خانه ها را ویران ساختند و فساد و آشوب به راه انداختند.
جنایات وهابیان در اردن

در سال ۱۳۴۳ جمعی از وابیها ناگهان به اردن حمله بردند و به مردم بی اطلاع و بی خبر«ام العمد» و همسایه آن هجوم آوردند و مردان و زنان بی گناه را کشتند و غارت کردند ولی طولی نکشید که با رانده شدن برخی و اسارت برخی دیگر عقب نشستند پس اسیران وهابی به فرمان انگلیس آزاد شدند و به پناهگاههایشان رسانده شدند.
مجددا در سال ۱۳۴۶ وهابیان با سپاهی متشکل از سی هزار نفر به اردن حمله کرده و قتل و غارت و خونریزی به راه انداختند.
جنایات وهابیان در یمن:

در سال ۱۳۴۱ وهابیان با حجاج یمنی که خلع سلاح بودند و هیچ گونه وسیله دفاعی با خود نداشتند رو برو شدند.آنان ابتدا با حجاج همراه شدند و به ایشان امان دادند ولی بعدا نیرنگ به کار بردند و وقتی که به دامنه کوه رسیدند وهابیان در قسمت بالا و پهنای کوه قرار گرفتند و حجاج یمنی در پایین کوه قرار گرفتند سپس وهابیان دهانه توپ ها را به سوی حجاج یمنی گرفته و همه را به گلوله بستند و تمامی حجاج یمنی را که هزار نفر بودند کشتند به جز دو مرد که فرار کردند و جریان کشتار وحشیانه حجاج یمنی را به دست وهابیان به اطلاع مردم رساندند.
 

abandon

عضو جدید
اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین- یکی از مهمترین بخشهای تاپیک

اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین- یکی از مهمترین بخشهای تاپیک

اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین



اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین


چکیده
وهابیان با دیدگاه خاصی که درمسئله خدا شناسی و میزان شرک و توحید دارند ،بسیاری از اعمال و عقاید مسلمین ؛ از قبیل شفاعت ، تبرک ، زیارت قبور اولیای الهی و.... را شرک و عاملان به آن را مشرک می خوانند ، آنها که دارای ویزگی روحیة خشک وتعصب در اندیشه هستند به تلويح يا تصريح ، خود و پيروانشان را موحد و مسلمان مي شمرند و سائر مسلمین که با آنها هم عقیده نیستند را مشرك و كافر قلمداد مي كنند و به تبع آن ، خون و اموال شان را حلال و ذبیحه آن را حرام می شمرند گر چه امروزه برخی از آنان با دیدة معتدل تری نسبت به دیگران می نگرند . اصول فكري و اعتقادي وها بيت را در پنج محور زير می توان خلاصه كرد:
1.اعتقاد به جسمانيت و رؤيت حسي خداوند و اثبات جهت براي ذات حق تعالي؛
2.توسعه دادن به دايره كفر و شرك؛
3. عادي جلوه دادن مقامات پيامبران و اوليا و پايين آوردن جايگاه و مقام آن بزرگواران؛
4. انكار فضايل مسلّم اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام)
5. تكفير مسلمانانی كه آراء و اندیشه های آنان را نپذيرند.
کلید واژگان: وهابیون، شرک ، کفر،اختلاف ،توحید، مسلمین
مقدمه:
وقتی دین آموزه های اعتقادی را مطرح می کند هدف اعتقاد قلبی و التزام به انهاست اما هنگامی آموزه های عملی را ارائه می دهد مقصود عمل کردن به آنها بر اساس اعتقادات قلبی است .بین باورهای جوانحی (قلب) و اعمال جوارحی دینی انسان ارتباط تنگاتنگی حاکم است به این معنی که عقیده داشتن به آموزه های دینی از خود آثار و لوازم عملی نیز دارد و از طرفی هم اعمال و رفتار دینی انسان مبتنی بر باورها و عقاید اوست .لذا همانطور که گفتار و رفتار یک انسان معرِّف شخصیت اوست، رفتار و عملکرد یک جامعه و یا قوم نمایانگر عقاید و گزاره های دینی آنهاست.وقتی دريك تقسيم كلي مسلمانان به دودستة شيعه وسني تقسيم می گردند ،اهل سنت در چهار مذهب بنام حنفي،حنبلي،شافعي ومالكي خلاصه می شود. ومذهب تشيع نیز داراي فرقه هاي مختلف وگروه هاي متعددي است .فرقة وهابيت که یکی از فرقه های اهل سنت به شمار می آید، گرچه خود را حنفي مذهب قلم داد مي كند اما با تمام فرقه هاي اسلامی اختلاف اساسي دارد. رفتار و عملکرد متفاوت آنها حاکی از عقاید و باورهای بیگانه آنهاست که در این مختصر به برخی از این اختلافات اشاره می رود.
معیار کفر و ایمان


وهابیان برای شناخت مسلمان از کافر معیار خاصی را که با برداشت های خاص خود شان تراشیده اند قرار داده اند بطور که دایره تکفیر در این دیدگاه بسیار وسیع و کافر و مشرک خواندن دیگران بسیارسهل و آسان تلقی می شود وبه عبارتی هرکسی که با عقاید آنها موافق باشد مسلمان و چنانچه با فتاوا و دیدگاهای آنها همگام نباشد اگر چه شهادتین را به زبان جاری نماید از نظر آنها کافر و مشرک قلمداد می شود و خون و اموال شان حلال و ذبیحه آنان را حرام دانسته می شود ، در این جا برخی از فتاوای آنان را به عنوان نمونه می آوریم :
1- شیخ عبدالعزیز بن باز : «دعا از مصادیق عبادت است و هرکس درهر بقعه ای از بقعه های زمین بگوید: یا رسول الله ، یا نبی الله ، یا محمد به فریاد من برس ، مرا دریاب ، مرایاری کن، مرا شفا بده، امتت را یاری کن ، بیماران را شفا بده ، گمراهان را هدایت فرما ، یا امثال اینها ، با گفتن این جمله ها برای خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت پیامبر(ص) را عبادت نموده است ...» (1).
2- صنعانی :« توحید عبادی خالص هنگامی است که دعا، استغاثه ، نذر، قربانی ، رکوع ، سجود، طواف، و هر نوع تعظیم وخشوع برای خدا باشد و هرکس یکی از این اعمال را برای مخلوق زنده یا مرده انجام دهد اعم از اینکه آن مخلوق جماد باشد یا پیامبر ، فرشته ، ولی وهرکه وهرچه باشد، آن ، شرک است و خارج شدن از حدود توحید عبادی ! و چنین اشخاصی خونشان مباح و دارائیشان برای ما حلال است».(2)
3- همو در جای دیگرمی گوید: «هرکس از مخلوقی یاری و کمک طلبد این عمل او شرک در عبادت محسوب می شود و کنندة این کار پرستندة آن شخص می باشد اگرچه به زبان موّحد باشد چون مشرکین نیز بوجود خدا اعتراف داشتند و به او تقرب می جستند ولی معذلک این اعتقادات واین اعترافات آنان را از نتائج شرک دور نساخت و مانع از آن نشد که خون شان ریخته شود وفرزندان شان اسیر گردد و اموال ودارائی شان به غارت رود».(3)بنا بر این از دیدگاه وهابیان کسی که شهادتین را جاری کند و منکر ضروریات دین نباشد اما از دیدگاه ها ونظریات آنها پیروی نکندکافر، مشرک ، مهدورالدم ، و مالش حلال شمرده می شود در حال که مسلمانان همگي معتقدند هر كس شهادتين را بر زبان جار كند ،مال وخونش محفوظ ومحترم است .(4) و در روایات نیز از تکفیر مسلمانی که اقرار بر شهادتین نموده نهی شده ؛ خصوصا کسانیکه اهل عمل به فرایض دینی نیز هستند اینک به برخی ازا نها اشاره می شود:1) پیامبر(ص) فرمود: «اهل ملت خود را تکفیر نکنید ، اگرچه گناه کبیره انجام می دهند».(5) 2)«هر مسلمانی که مسلمان دیگر را تکفیر کند، اگر واقعا کافر باشد اشکالی ندارد و الّا خودش کافر می شود».(6) 3) و نیز فرمود : «به جهت گناه اهل لا اله الّا الله را تکفیر نکنید ؛ زیرا کسی که چنین کند ، خودش به کفر نزدیک تراست».(7) 4) بخاری از رسول اسلام(ص) نقل می کند که فرمود:« من مأمریت داشتم با مردم پیکار کنم تا آنان کلمه توحید را بر زبان برانند ، برسالت محمدی (ص) شهادت دهند، نماز بخوانند، قبله ما را بپذیرندو طبق دستور اسلام ذبح کنند ووقتی این کار ها را کرد ند خون و مال شان محترم خواهدبود».(8)سید محسن امین می گوید:« از احادیث استفاده می شود کسی که اظهار شهادتین کند حکم به مسلمان بودنش می کنیم مگر آنکه دلیل قطعی بر خلاف آن به ثبوت برسد» .(9)
اجتهاد


وهابيان به اصل اجتهاد آزاد بطور نسبی معتقد هستند وتقليد از مذاهب چهار گانه را بطور مطلق لازم نمي دانند ،بلكه در برخی موارد بر خلاف آن مذاهب اجتهاد مي كنند. محمدبن عبد اللطيف ، يكي از نوادگان محمدبن عبد الوهاب در اواخر رساله پنجم از رسائل «الهدية السنّية» مي نويسد :« مذهب ما ،احمدبن حنبل است وما مدعي اجتهاد وطرفدار آن نيستيم ،ولي اگر سنت وحديث صحيحي از پيامبر بر ما معلوم گردد ،بدان عمل مي كنيم وسخن هيچ كس را بر آن مقدم نمي داريم» .(10) عبدالله پسر محمدعبدالوهاب در رساله دوم از رساله های مزبور گوید:« ما مدعی اجتهاد مطلق نیستیم و چنین چیزی شایسته هم نیست اما هر گاه نص ودلیل روشنی از کتاب و سنت که نسخ نشده و تخصیص هم نخورده است و با نص قوی تر دیگری تعارض ندارد نزد ما به ثبوت رسد ویکی از ائمه چهار گانه به آن عقیده داشته باشند ما آن دلیل روشن را گرفته و از مذهب خود دست برمی داریم مثلا در مسئله ارث جد و برادران ، جد را مقدم می داریم اگرچه مخالف مذهب حنبلی باشد».(11) این در حالی است که مذاهب چهار گانه «حنفي ، حنبلي ،مالكي وشافعي »اجتهاد را جايز نمي دانند اما وها بيون بر خلاف نظر آن ها قائل به انفتاح باب اجتهادند وحرف فقهاي مذاهب چهار گانه را كه مي گويند اجتهاد بعد از چهار مذهب جايز نيست ،با طل مي شمارند و انکار اجتهادرا به جهل ونادانی نسبت می دهند، چنانکه محمدبن اسماعيل صنعاني معاصر ابن عبدالوهاب و يكي از بنيان گذاران مذهب وهابيت مي نويسد :«فقهاي مذاهب اربعة ،اجتهاد بر خلاف آن مذاهب را جايز نمي شمارند ،ولي اين سخني است نادرست كه جز شخص جاهل ونادان لب به آن نمي گشايد».(12)
تجسیم خداوند


یکی از مسائل مورد اختلاف متکلمان مسأله تجسیم و جسمانیت خداوند است شیعه امامیه با استناد عقلی و نقلی (قرآن و روایات) بالاتفاق و همیشه قائل به تنزیه خداوند متعال از جسمیت است در بین اهل سنت اکثر متکلمین شان نیز به نفی و تنزیه جسمیت خداوند قائلند و لی عده ای دیگر از جمله فرقه وهابیت با این نظریه نفی جسمیت خداوند مخالفند و با استدلال به ظاهر برخي آيات و روايات ،براي خداوند جسم وجهت اثبات كرده و مي گويد خداوند قابل رؤيت حسي است.(13) چنانکه ابن تیمیه در کتاب «الفتاوی» می گوید: «آنچه که در قرآن و سنّت ثابت شده و اجماع واتفاق پیشینیان بر آن است حق می باشد . حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالی ندارد ؛ زیرا لازمة حق نیز حق است».(14)ابن عبد الوهاب در كتاب التوحيد نيز براي اثبات انگشتان براي خدا به روايتي از ابن مسعود تمسك جسته و نقل مي كند:دانشمند يهودي در حضور پيامبر عرض كرد : اي محمد ! ما (دركتابهاي خويش ) در يافتيم كه (روز قيامت )خداوند تمام آسمان ها را بر يك انگشت ، زمين رابر يك انگشت ودرخت هارا بر يك انگشت ،آب را بر يك انگشت ، خاك را بر يك انگشت وديگر آفريده هارا بر يك انگشت قرار داده ومي فرمايد :«تنها من پادشاهم ». پيامبر (ضمن تصديق اين گفته ) خنديد ؛ به گونه اي كه دندان مباركش نمايان گشت . سپس اين آيه مباركه را تلاوت فرمودند :«ماقَدَرُوااللّهَ حَقَّ قَدرِهِ وَالأرضُ جَمِيعََا قَبضَتُهُ يَومَ القِيامَةِ ... » (زمر :67) ؛ وخدارا آن چنان كه بايد به بزرگي نشناخته اند وحال آنكه روز قيامت زمين يكسره قبضه (قدرت) اوست .(15) وي پس از نقل روايت هاي متعدد در جهت اثبات اعضا وجهت براي خداوند ، از مجموع آن چنين استدلال و نتيجه مي گيرد كه :« رسول خدا (ص) گفته هاي دانشمند يهودي را با تبسم تأييد كرد واين حديث بر اثبات دست براي خداوند صراحت دارد».(16)اما علماء و متکلمین اهل سنت با این گونه فتوا ها و نظریات او مخالفت نموده و آن را جسارت به مقام عزیز و اقدس حضرت حق (جلت عظمته) دانسته و ابن تیمیه را مورد مذمت قرار داده است که در این جا حرف برخی از علمای اهل سنت از باب نمونه می آوریم: شیخ محمد برلسی:« ابن تیمیه_ که خداوند با او به عدالتش رفتار کند _ قدم جسارت فرا نهاده و بیان حرمت سفر کردن برای زیارت پیامبر(صلی الله علیه واله) را کرده... حتی از این ها هم قدم بالاتر گذارده و تجاوز به جناب حق اقدس که مستحق نفیس ترین کمال است کرده است و دیوار کبریائیت و جلال خدا را شکافته است و با ادعای جهت داشتن وجسم بودن خدا در مقام اثبات منافی عظمت و کمال خدا برآمده است». (17)ابن حجرهیثمی مکی شافعی در کتاب «جوهرالمنظم فی زیارة القبرالمکرم» اورده است: «ابن تیمیه به جناب مقدس حق تجاوز کرده است و دیوار عظمت او را شکست به آنچه برای عامه مردم بر روی منبر ها از دعوای مانند جهت داشتن خداوند و جسمیت داشتن او بیان کرد».(18)
 

abandon

عضو جدید
انکارفضائل انبیاء و اولیای الهی

یکی از مسائل که وهابیون با سائر طوایف مسلمین اختلاف دارد مسئله داشتن سلطه غیبی اولیا و پیامبران الهی است آنان معتقدند اگر کسی از اولیای خدا چه در زمان حیات و بعد از مردن شان در خواست حاجتی مانند شفای مریض، اداء قرض ، پیدا شدن گمشده و...کند این کار ملازم است با باور داشتن برخورداری مسئول و در خواست شونده از نیروو سلطة غیبی که بر نظام طبیعی وقوانین جهان خلقت حاکم است و چنین اعتقادی برای غیر خدا مساوی با الوهیت مسئول و در خواست شونده است و این شرک خواهد بود. (19)از نظر وهابي ها نه عيسي ابن مريم مي تواند مريض را با اذن خدا شفا دهد ونه آصف ابن بر خيا مي تواند تخت بليس را حاضر كند.نه سليمان فهم ، درك زبان مورچه را دارد ونه پيامبر اكرم مي تواند از آينده «غيب» خبر دهد .(20) سائر مسلمين با توجه به آيات قرانكريم كه در اين باره وارد شده است ، همه ي موارد را قبول دارند(21) .اساس اشتباه این است که آنان تصوّر کرده اند اعتقاد به سلطة غیبی در افراد-مطلقا- باعث شرک و دوگانه پرستی می گردد ، اما دقت نکرده اند که دو نوع اعتقاد به سلطه غیر را می توان تصورکرد: 1- اعتقاد به سلطة طولی یعنی سلطة که متکی و وابسته به سلطةخدا 2- اعتقاد به سلطة عرضی یعنی سلطة که مستقل و جدا از سلطةخدا ، انچه مایه شرک است دومی است وآنچه ما به آن اعتقاد داریم نوع اول است واشکال ندارد؛ زیرا اولا اگر خالق ومخلوق در اموری با یکدیگر مشترک باشند ، این امر با تنزیه باری تعالی منافات ندارد ، در صورت که باز گشت این اموربالإصاله به خداوند متعال باشد.ثانیا از قانون فلسفی بنام قانون «علیّت و معلولیّت» یعنی هر پدیده ای برای خود علتی دارد که وجود آن بدون علت آن امکان پذیر نیست و در نتیجه هیچ پدیده ای در جهان بدون علت نمی باشد نیز خاج نشده ایم زیرا کرامات ومعجزات اولیا نیز بدون علت نیستد تنها چیزی که هست علت مادی و طبیعی ندارند و این غیر از این است که بگویم برای آنها علتی نیست.ثالثا ازهمه مهمتر و بهترین دلیل برای یک مدعا، وقوع آن است که خداوند متعال بطور متعدد از این گونه سلطه غیبی طولی، برای اولیاء خویش در قرآن مجید خبر داده است مانند سلطة غیبی حضرت یوسف،(22) حضرت موسی، (23) حضرت سلیمان،(24) و حضرت مسیح (25) و ده ها روایات واحادیث که از چنین نیروی غیبی طولی حکایت دارد . زیرا خداوند سبحان به هر کس که بخواهد و آن گونه که اراده کند تفضّل کرده و او را تکریم می کند و مقام او را از دیگر افراد بشر بالا می برد ، به یکی مقام شفاعت می دهد به دیگری علم غیب میدهد به برخی دیگر ید بیضایی و یا دم مسیحایی.وهابیون بعد از مردن اولیاء الهی کوچکترین مقام وفضیلتی قائل نبوده و حتی جماد را بر انان ترجیح می دهند و حتی برای افضل مخلوقات وسرور کائنات حضرت پیامبر(ص) اسلام نیز معتقد است که بعد از مردنش قادر بر شنیدن نیست و هیچ کاری از او بر نمی آید لذا در خلاصة الکلام آمده: «محمدبن عبدالوهاب می گفته که پیامبر(ص) ناشنوا است و برخی از پیروان او گستاخانه اظهار داشته وگفته است که عصای دست من در حال کنونی از شخص پیامبر (ص) بهتر است چون با آن عصا لا اقل ماری را می کشم و بهره های گوناگون می برم ولی محمد(ص) مرده است ودر وجودش سود ونفعی نیست و او سخنی را نمی شنود! این سخنان در حضور پسر محمدبن عبدالوهاب گفته شده است و او تایید واظهار خوشنودی می کرده است».(26) وهابیون برای قبور و مراقد انبیاء واولیای الهی نیز هیچ گونه احترامی قائل نبوده و از بین بردن آن ها را لازم می دانند و قبر مطهر پیامبر(ص) اسلام را بزرگترین بت می دانند، لذا سید محسن امین آورده است :« ... ونیز معتقدند که مسافرت به عزم زیارت قبر پیامبر(ص)اسلام حرام است و ویران کردن ضریح وگنبد او لازم و تبرک جستن از قبر پیامبر(ص) و بوسیدن و دست کشیدن روی آن حرام است ، وهابی ها با کمال صراحت می گویند قبروضریح پیامبر(ص) بتی است از بت ها بلکه بزرگترین بت است و در بارة دیگر پیامبران و صالحان نیز همین عقیده را دارند». (27) انكار فضائل مسلّم اهلبيت عصمت وطهارت كه در صحاح و مسانيد اهل سنت وارد شده است یکی اصول اعتقادات ابن تیمیه می باشد. وي در كتاب خود به نام منهاج السنة(28) احاديث مربوط به فضائل ومناقب امام اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و خاندانش را بدون ارائه مدركي ، انكار مي‌كند و همه را مجعول مي داند . براي نمونه وي مي‌گويد :الف) نزول آيه «انما وليكم الله ورسوله.....»(29) در بارة علي ، به اتفاق اهل علم دروغ است(30). اين در حالي است كه بيش از 64 محدّث و دانشمند ، به نزول ان در بارة امام علي(عليه‌السلام) تصريح كرده اند.(31) ب)وي نزول آيه « قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودّة في القربي»(32) را در بارة خاندان رسالت تكذيب مي‌كند،(33) در حالي كه بيش از 45 محدّث و دانشمند آن را نقل كرده اند.(34)
زیارت قبور اولیاء الهی

زیارت قبور اولیای الهی یکی دیگر از مسائل اختلافی بین مسلمین و گروه وهابیت است زیرا مسلمانان در طول تاریخ اسلام بر جواز؛ بلکه استحباب سفر برای زیارت قبور اولیای الهی اجماع داشته اند . اما از ناحیة ابن تیمیه ممنوع شد؛ زیرا وی اولین کسی است که از این مسئله جلوگیری کرده است وشدیدا با ان مقابله نمود وبه حرمت آن بطور مطلق فتوا داد لذا در این باره می گوید:«تمام احادیثی که از پیامبر(ص) در مورد زیارت قبرش وارد شده ضعیف بلکه جعلی می باشد».(35) همو در جای دیگر می گوید:«هرکس قبر پیامبر(ص) و غیر او(از اولیا وصالحان) را زیارت کند ، به غیر خدا رو آورده و به خداوند شرک ورزیده است، پس این عمل حرام و شرک به خداوند است».(36) بعد از او شاگردان وپیروانش این نظر را دنبال کرده و تا زمان محمد بن عبدالوهاب ادامه داشت، وهابیان امروز چنین معتقدند که حرکت کردن از وطن به قصد زیارت حرام و بدعت شمرده می شود ام اگر کسی برای حج آمده باشد آنگاه بطور ضمنی قبر پیامبر(ص) را نیز زیارت کند اشکال ندارد؛ لذا اعضای استفتای دایمی وهابیان در ضمن فتوایی چنین اعلام کردند:«شدّ رحال برای زیارت قبور انبیاء وصالحین و غیر آنان جایز نیست بلکه این عمل بدعت است» .(37) اما در کتب فقهی علمای فریقین موارد بسیاری وجود دارد که زیارت قبور مومنین را نه تنها حرام نمی دانند بلکه آن را مطلوب و مستحب می دانند علامه امینی در بحث تحت عنوان»گفتار بزرگان چهارگانه پیرامون زیارت قبر پیامبر(ص) حدود چهل قول از علمای اهل سنت را پیرامون زیارت وترغیب زیارت قبر پیامبر آورده و از جمله دارد:قاضی عیاض مالکی متوفای سال 544ه در «الشفا» گفته است : و زیارت قبر پیامبر (ص) اکرم سنت مورد اتفاق همه مسلمین است ودارای فضیلت مورد ترغیب است ، آنگاه مقداری احادیپ را نقل کرده سپس اضافه می کند که اسحاق بن ابراهیم فقیه گفته است: از چیز های که همواره از شأن حاجی بوده زیارت کردن مدینه و تصمیم بر انجام امور زیر بوده است : نماز خواندن در مسجد پیامبر(ص)، تبرک به دیدن روضه مبارکه و منبر وقبر و محل جلوس و موضع دست ها وپاهای پیامبر اکرم(ص) و ستونی که پیامبر به آنتکیه داده و جای که جبریل بر وی نازل می شد.(38) علامه در جای دیگر می نگارد :امام ابن الحاج محمد قیروانی مالکی متوفای 737ه در کتاب «المدخل» در فصل زیارت قبور ج1 ص257 می گوید: اما بزرگداشت مقام انبیاء علیهم السلام کنار قبور شان به این است که زائر از راه دور یا نزدیک تصمیمی زیارت آنان را می گیرد و به سوی قبور آنان می شتابد وقتی کنار قبور آنان قرار گرفت سعی کند که با ادب واحترام و خضوع و حشوع وارد باشد پس بوسیله آنها به خدا در مورد قضاء حوایج و آمرزش گناهان توسل جوید و بداند که خواسته هایش بر آورده خواهد شد چون آنان در گشوده خدایند و سنت خدا بر این جاری شده که حوائج را بدست آنان و بوسیله آنان بر آورد.(39) علی اصغر رضوانی می گوید: علمای اسلامی از همه طوایف و مذاهب نه تنها بر جواز ، بلکه بر رجحان واستحباب آن اتفاق دارند و از باب نمونه نظرات ذیل را می آورد:
1.قسطلانی :« مسلمانان اجماع بر زیارت قبور دارند؛ آن گونه که نووی حکایت کرده است. و ظاهریه آن را واجب می دانند. پس زیارت قبر پیامبر(ص) به دلیل عام وخاص مطلوب است» .(40) 2.قاضی سبکی: »بدان که علماء بر استحباب زیارت قبور اجماع کرده اند، بلکه برخی از ظاهریه قائل به وجوب آن به جهت حدیث مذکور شده اند. و از جمله کسانی که اجماع مسلمانان بر استحباب را حکایت کرده ، ابوزکریای نووی است».(41)جعفر سبحانی می نگارد: استحباب زیارت قبور در تمام مذاهب فقهی امری مستحب است و در این باره روایات آمده است حتی خود حضرت پیامبر(ص) گاهی قصد بقیع می کرد و هر گاه وارد این سر زمین می شد، به آنان چنین خطاب میکرد:» درود بر شما ای ساکنان خانه افراد با ایمان ، خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرماید. شما میان مرگ و رستاخیز به سر می برید و ما نیز به شما خواهیم پیوست. پروردگارا! اهل بقیع غرقد را بیامرز».(42) وهابيان زيارت قبور انبياء واوليا را حرام وحتي سفر به قصد زيارت ان بزرگواران را نيز حرام مي دانند ، ولي مذاهب چهار گانه بالا ترين ثواب را براي زيارت قبر نبي قائلند و مسافرت براي آن را نيز حرام نمي دانند .(43)
قسم خوردن به غیر خداوند

قسم خوردن به غیر خدا یک از مسائل حرام وشرک آور نزد وهابیان محسوب می شود . ابن تیمیه می گوید: « علما اتفاق نموده اند که قسم به غیر خدا منعقد نمی شود».(44)همومی گوید: « قسم خوردن به غیر خداوند مشروع نیست ؛ زیرا ازآن نهی شده است یا به نهی تحریمی و یا به نهی تنزیهی . وعلما در این مسئله بر دو قول اند و قول صحیح ، نهی تحریمی است».(45)صنعانی می نگارد: «همانا قسم به غیر خداوند ، شرک کوچک است».(46)وهابیان با این استدلال که چیزی که به آن قسم خورده می شود باید از آنچه بر او قسم خورده می شود اعظم باشد ، پس لازمة قسم به مخلوق بر خدا آن است که مخلوق از خالق اعظم باشد. و نیز استدلال کرده اند که قسم دادن خداوند را به حق مخلوقات جایز نیست زیرا مخلوق خدا بر خداوند هیچ گونه حقی ندارند.اما باید به آنها جواب داد که لازمة قسم به چیزی و یا کسی بر خداوند آن است که آنچه به آن قسم خورده می شود ، نزدخداوند محترم باشد نه اینکه از خدا اعظم باشد. و همچنین ما قائل نیستیم که مخلوق خدا بالذات بر خداوند حقی دارند اما اگر حقی را خداوند از روی تفضل و بزرگواری به کسی دهد منافات ندارد چنانچه در برخی از آیات قرآن بندة خود را ذیحق و خودرا بدهکار معرفی می کند: «کانَ حَقّاً عَلَینا نَصرُالمُومنین»(47) (یاری کردن افراد مومن حقی است برما) و در جای دیگر از بندگانش وام می خواهد:«مَن ذَالذی یُقرِضُ اللهَ قَرضاً حَسَناً»(48) (کیست که به خدا وام نیکو بدهد؟) دلیل دیگر فعل معصوم است زیرا پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگام دفن فاطمه بنت اسد خداوند را به حق پیمبرانش قسم داد و در حق او چنین دعا کرد: اللّهم اغفر لِاُمّی فاطمه بنت اسد وَ وَسِّع علیها مَدخَلَها بحقِّ نبیک و الانبیاء الذی مِن قبلی» خدایا بحق پیامبرت و انبیای که قبل از من بودند مادرم فاطمه بنت اسد را مغفرت و قبرش را وسیع گردان.(49) حنفي ها وشافعي ها اين امر را مكروه «ونه حرام و شرك » مي دانند .(50)
--------------------------------------------------------------------------
این قسمت هنوز ادامه داره ولی تا همینجا باشه تا مطالب خونده بشه...
اما در مورد مطالب بالا : واقعا آدم نمیدونه از مسخره بودن و غیرعقلی بودن فتواهای اونا بخنده یا اینکه از وجود همچین فرقه ی سگ یهود گریه کنه،اونم توسرزمین وحی. واقعا که...
امیدوارم دوستان مطالبو بخونن و نظرشونو بگن...
 
آخرین ویرایش:

paisa

کاربر بیش فعال
بحث خیلی جالبی بود.از صحبت همه خیلی استفاده کردم.عالی بود.واقعا ممنون.
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
افشای ماهیت وهابیت در گفت و گو با عصام العماد (وهابی ای که به مذهب تشیع گرویده است)

دکتر عصام العماد، شیعه‌شناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ، مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های مذاهب عربستان سعودی است. وی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و به مذهب تشیع گرویده است، در گفت‌وگوی تفصیلی به تشریح شکل‌گیری فرقه وهابیت و افشای ماهیت آن پرداخته است.

وی با بیان این که مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است، گفت که نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است.
العماد، بزرگ‌ترین مشکل دنیای اسلام را حرکت وهابیت دانست و با بیان این که وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند، پیشنهاد داد که علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیه‌ای مشترک صادر کنند.
وی با اشاره به این که فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است، آن را در راستای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمین دانست.
دکتر عصام العماد که یمنی‌الاصل و ۳۹ ساله است و تحصیلات خود را در دانشگاه‌های عربستان گذرانده و روزی خود در زمره پیروان وهابیت بوده و امروز به عنوان یک شیعه‌شناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است، در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: صدور فتوای تکفیری ۳۸ نفر از علمای وهابی عربستان چیز غریب و جدیدی نیست؛ چرا که وقتی ما به تاریخ وهابیت از بدو تأسیس آن نگاه می‌کنیم، مشاهده می‌کنیم که وهابیت در بستر تکفیر به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حرکت کرده است.
وی گفت: گمان نمی‌کنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متاسفانه این‌گونه تندروی آنان ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است.
العماد اظهار داشت: بنده از آن زمان که به ایران آمدم مشغول تالیف کتب و نقد روش وهابیت شدم که یک نمونه از مناظراتم با یکی از مفتی‌های کویت صورت گرفت و آن در مجموعه کتاب «الزلزال» چاپ شده است که به فارسی نیز ترجمه شده است.
مؤسس فرقه وهابیت اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت نداشته است

وی ادامه داد: شیخ محمد عبدالوهاب مؤسس مذهب وهابیت است و فردی است که در خانواده‌ی علمی رشد و در نزد پدر و برادر خود تحصیل کرده است ولیکن متاسفانه انحرافات بزرگ فکری داشته است.
معتقدم شیخ عبدالوهاب با دو مشکل بسیار بزرگ دست و پنجه نرم می‌کرد که البته این دو مشکل را از مطالعات مکرر کتاب‌های وی، کشف کرده‌ام. مشکل اول وی کمبود علم بوده است. او اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت و… نداشته است.
وی گفت: شیخ محمد عبدالوهاب هرگز نتوانسته است تحصیلی کامل و جامع از علوم، در یک دانشگاه معتبر داشته باشد و هرگز نتوانسته به شکلی ملازم نزد شخصیتی علمی تلمذ کند.
عصام العماد افزود: متأسفانه شیخ محمدعبدالوهاب قبل از اینکه تحصیلات خود را به‌طور کامل تکمیل کند، عهده‌دار امر تبلیغ دین شد؛ این در حالی بود که وی دارای روحیه تندرویی بود.
مشکل اساسی و بزرگ موسس وهابیت انحراف سلوکی نبوده بلکه مشکل فکری بوده است
وی مشکل دوم شیخ محمد عبدالوهاب را انحراف فکری و عقیدتی برشمرد و عنوان کرد: مشکل اساسی و بزرگ وی، مشکل فکری بوده است که نمونه چنین مسأله‌ای درمیان خوارج در زمان امام علی علیه‌السلام وجود داشته است.
عبدالوهاب علاوه بر شیعه، اهل تسنن معتدل را نیز مورد هجمه قرار داد

وی اضافه کرد: از بدو ظهور شیخ محمد عبدالوهاب ما شاهد افکار خطرناکی از وی بودیم که متأسفانه وی فقط بر ضد شیعه عمل نکرد بلکه تمام اهل تسنن مخلص و معتدل را نیز مورد هجمه فتوایی خود قرار داد.
عصام العماد گفت: شیخ محمد عبدالوهاب معنای حقیقی و ضوابط اصلی تکفیر را پی نبرده بود؛ بنابراین جمع کثیری از مسلمانان شیعه و سنی را داخل در دایره شرک و تکفیر نمود و این همان خطر بزرگ است. وی هرکس که تابع افکارش نبود را ضد توحید می‌انگاشت.
وی ادامه داد: این شخصیت با فکر شخصی خود قواعدی را در زمینه توحید تدوین کرده بود و هر کسی را با این چهارچوب مخالفت یا نقد می‌کرد، کافر می‌شمرد و بر این اساس مشاهده می‌کنیم بزرگان علمی عالم اسلام را رد کرده است؛ مثلا کتاب توحید زمخشری، تفسیر آیات توحید امام فخر رازی و امام ابوحامد غزالی، طبرسی و عسقلانی، ثعلبی و حتی طبری که از علمای بزرگ اهل سنت است، در نظر شیخ محمد عبدالوهاب مصداق کتب مضله است و نویسنده آن کتاب، کافر است.
این محقق تاریخ اسلام خاطر نشان کرد: شیخ محمد عبدالوهاب یک نوع حساسیتی در مساله توحید داشت و درصدد بود با فکر خودش این مساله را حل کند غافل از اینکه کمیتش در این زمینه لنگ بود و او با کارش نه فقط مشکل در عربستان، بلکه در تمام جوامع اسلامی از اندلس تا ایران و پاکستان و در میان تمام فرق اعم از اشعری،معتزله، سلفیه و شیعه و… ایجاد کرد. وی باعث شد جنبش‌های بزرگ اسلامی به چند دستگی مبدل شوند و از حرکت باز ایستند.
موسس وهابیت می‌خواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند

عصام العماد تاکید کرد: بنده در صدد این نیستم که نیت شیخ محمدعبدالوهاب را در این کار بیابم؛ چرا که نیت، امری درونی و فقط خداوند متعال از آن مطلع است. آنچه برای من مسلم است، این است که شیخ با عملکردش می‌خواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند، بدون اینکه درک جامعی از آن داشته باشد. او به قدری تعصب داشت که در نامه‌های خویش به دیگران، آنان را مشرک خطاب می‌کرد و می‌گفت (من محمد عبدالوهاب الی المشرکین). وی معتقد بود جان و مال و زنان مخالفش برای طرفدارانش مباح است.
وی ادامه داد: حتی شیخ سلیمان عبدالوهاب برادر شیخ محمد عبدالوهاب نیز به مقابله با او پرداخت و روزی به او گفته بود«تو هرگز کتاب‌هایی را که خوانده‌ای به درستی درک نکرده‌ای».
وی تاکید کرد: بسیاری از مسایلی را که شیخ محمدعبدالوهاب متعرض آن شده است، به قدری تند است که بسیاری معتقدند «ابن تیمیه» که او هم یکی از شخصیت‌های افراطی در تاریخ بوده است، از وی معتدل‌تر بوده است؛ چرا که در باب بدعت، کثیری از امور هستند که شیخ محمد عبدالوهاب آن را داخل در شرک دانسته، ولی «ابن تیمیه» چنین نکرده است.
دکتر عصام العماد، فتوای تکفیری ۳۸ تن از علمای وهابی را متأثر از فتاوای شیخ محمد عبدالوهاب عنوان و اضافه کرد: تا زمانی که راه حلی برای این معضل نیابیم، مشکل جهان اسلام حل نخواهد شد.
بزرگ‌ترین مشکل دنیای اسلام حرکت وهابیت است

وی گفت: شیخ محمدسعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود ۲۰۰ متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگ‌ترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم می‌کند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کرده‌اند، ایجاد نموده‌اند.
دکتر العماد از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل کرد: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه…
وی خاطر نشان کرد: به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمال‌الدین اسدآبادی به نام «تحذیر الامم من کلب العجم = برحذر داشتن امت از …فارسی» نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام «صواعق من النار علی صاحب المنار: هجوم شعله‌های آتش بر سر صاحب کتاب المنار» نوشته است. دیگری کتابی به نام «الکلب العالی یوسف القرضاوی: … بزرگ یوسف قرضاوی» نوشته است.
تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است

عصام گفت: بنده قبل از شیعه شدنم نزد فردی به نام «المدخلی» درس می‌خواندم که نزد این شیخ قریب ۱۰۰ کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیت‌الله خویی»، «شیخ محمد عبده» و … وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسراییلی و آمریکایی نمی‌بینیم. تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است.
فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است
این، فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است
فتوای وهابیون در راستای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمین است

وی تاکید کرد: فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است و باید توجه داشت که این فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است زیرا تمام علماء و مفتی‌های عربستان کارگزار حکومت هستند. این فتوا در جهت منافع اسراییل و برای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و حماس و اخوان المسلمین و… صادر شده است.
عصام العماد، ظهور وهابیون معقول در عربستان را از پدیده‌های مبارک یاد کرد و به خبرنگار فقه و حقوق ایسنا گفت: شیخ سلیمان العوده، سردمدار وهابیون معقول از جمله کسانی است که شجاعت نقد شیخ محمد عبدالوهاب را یافت و او را به خطا منتسب کرد.
وی، دلیل تحقق چنین امری را دارای ریشه‌ی تاریخی عنوان کرد و گفت: پس از آنکه بین «ملک فیصل» و «جمال عبدالناصر» درگیری پیش آمد، «ملک فیصل» جهت انتقام‌گیری، جمعی از علمای اهل تسنن مصر از جمله «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» را به عربستان دعوت کرد تا آنان را بر ضد «جمال عبدالناصر» به کار گیرد ولیکن وقتی آنان وارد عربستان شدند چون از تفکرات «سید جمال‌الدین اسدآبادی» و «شیخ محمد عبده» تاثیر پذیرفته بودند، تفکرات «شیخ محمد عبدالوهاب» را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
عصام العماد گفت: وقتی اینان وارد عربستان شدند «شیخ ربیع مدخلی» و «بن‌باز» تعبیری کرده و گفته بودند ورود اینان به منزله‌ی بمبی است که موجب انفجار تفکر وهابی خواهد شد.
وی ادامه داد: «سید محمد قطب» پس از محکومیت به اقامت اجباری در عربستان مشغول تدریس شد و شاگردان معقولی چون «سلیمان العوده» را پرورش داد.
درشرایطی که امام علی علیه السلام وعمربن‌خطاب درعربستان نقد می‌شدند،کسی حق نقد عبدالوهاب را نداشت
عصام العماد گفت: من به یاد دارم زمانی در دانشگاه‌های عربستان نقد امام علی علیه‌السلام و حتی عمر بن خطاب به راحتی صورت می‌گرفت ولی هیچ‌کس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت. در این ایام با ظهور بزرگانی شجاع چون «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» این وضعیت افول یافت.
وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی«قطب»مقابله کنند،او را به شورش علیه ولی امر خودمتهم کردند
وی ادامه داد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به این‌که علیه ولی امر خود شورش کرده است که او نیز در جواب گفته بود اگر ولی امری برای من باشد، او «جمال عبدالناصر» است.
حرکت وهابیت در جهت اهداف انگلیس، آمریکا و اسراییل است
نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است

عصام العماد، حرکت وهابیت را در جهت اهداف انگلیس و آمریکا و اسرائیل برشمرد و گفت: این مذهب نگاهش فقط در مورد قبور است و به امور دیگر اهتمام ندارد و معتقدند زیارت قبور شرک است و انفجار قبوری که در دنیا صورت می‌گیرد ناشی از این تفکر است. این تا جایی بوده است که برخی از علماء گفته بودند، گویی شیخ محمد عبدالوهاب در مقبره متولد شده و بنابراین عقده‌ای درونی در این مورد دارد.
وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت می‌دانند
وی، بنای قبور و اشکال مختلف مقبره را از جمله امور عرفی برشمرد و اضافه کرد: وهابیون چون درک درستی از معارف ندارند امور عرفی را داخل در مفهوم بدعت می‌دانند.
به اعتقاد عبدالوهاب، مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعون‌ترند
مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام گفت: محمد عبدالوهاب آن‌چنان در مورد مسلمانان تندرو بود که در کتاب خود نوشته است مشرکین مسلمان از مشرکین دوران پیامبر مانند ابولهب و ابوجهل بدتر و ملعون‌ترند.
مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود

وی تصریح کرد: معتقدم هر جا تکفیری صورت گیرد پس از آن انفجاری در عالم رخ خواهد داد و مرض تکفیر امری است که باید نسبت به آن هوشیار بود.
این محقق و پژوهشگر تاریخ و حدیث تاکید کرد: باید مومنین کاملا مواظب و هوشیار باشند چرا که پشیمانی پس از تحقق مشکلات سودی نخواهد داشت.
وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد
عصام العماد ابراز عقیده کرد: وهابیون هرگز در انفجار حرمین عسگریین و کربلا و نجف متوقف نخواهند شد بلکه اگر فرصت یابند، حرم دیگر ائمه اطهار را نیز منفجر خواهند کرد.
علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیه‌ای مشترک صادر کنند

وی پیشنهاد کرد: در مقابل صدور فتاوی تکفیری تمام بزرگان اهل سنت و شیعه در تمام نقاط عالم جمع شوند و بیانیه‌ای در محکومیت چنین اموری صادر کنند چرا که کوتاهی در این کار ضرر را متوجه همگان خواهد کرد. محکومیت مراجع دینی در قم و نجف در این زمینه کافی نیست.
از یک وهابی معتدل شنیدم که می‌گفت دولت ما ایران است

نباید با وهابیون عکس‌العملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد
عصام العماد اظهار داشت: الحمدالله امروز تمام مسلمانان از شیعه و سنی به جمهوری اسلامی ایران اطمینان دارند و خودم از یک وهابی معتدل شنیدم که می‌گفت دولت ما ایران است. نباید با وهابیون عکس‌العملی مانند آنان داشت بلکه باید با جدال احسن آنان را مجاب کرد.
در حوزه‌های علمیه ایران فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیده‌ام

وی تعصب شدید وهابیون را یکی از مشکلات بزرگ آنان عنوان کرد و ادامه داد: متاسفانه در تمام دانشگاه‌های عربستان کتاب‌های شیخ محمد عبدالوهاب جزو متون درسی است و از همان ابتدا افکار این شخصیت در وجود دانشجویان مستقر می‌شود لذا به یاد دارم که وقتی در دانشگاه «محمد سعود» درس می‌خواندم قریب هزار رساله دکترا در تکفیر شیعه وجود داشت. این در حالی است که در حوزه‌های علمیه ایرانی ما فتوایی بر تکفیر اهل سنت ندیده‌ام.
وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند

عصام العماد در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: وهابیون به مقوله‌ای به نام «تقریب مذاهب» اصلا اعتقادی ندارند و «محمد کباری» که یک عالم بزرگ سعودی کتابی فقط در رد تقریب مذاهب نگاشته است و «ابن‌جویری» فتوی بر حرمت خوردن غذای شیعه داده است؛ بنابراین اصلاح آنان کار آسانی نیست.
مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است

وی در عین حال خاطر نشان کرد: متاسفانه مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است به گونه‌ای که اگر مصلحت خود را در ارتباط با شیعه ببینند صدها کتاب در اسلامیت شیعه می‌نویسند.
عصام العماد عنوان کرد: علمای عربستان وقتی دیده‌اند ایران به عنوان رهبر فکری دنیای اسلام شناخته شده است، درصدد هجمه‌ی ایران برآمده‌اند و آنان وقتی انفجارات در کشور خود را دیدند به جهت تحقق چنین انفجاراتی در ایران، با صدور فتواهای تکفیرانه افکار را به چنین سمتی هدایت می‌کنند.
ایران باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات وهابیون برآید

وی گفت: جمهوری اسلامی که آراسته به سیاست علوی است باید با جمع بین دیپلماسی و دین هوشیارانه در جهت خنثی کردن تحریکات آنان برآید.
شیعه شدنم هدیه‌ی آسمانی بود

دکتر عصام العماد، شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین علیه السلام و دیگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند.
مشاهده می‌کردم در عربستان کتاب‌هایی در دفاع از یزید و… نوشته شده و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند

وی ادامه داد: بنده مجالسی را مشاهده می‌کردم که به راحتی امام علی علیه السلام را نقد می‌کنند ولی وقتی فضایل امام -که حتی در خود کتاب‌هایشان نیز هست- می‌شنوند، قدرت تحمل ندارند. مشاهده می‌کردم کتاب‌های متنوعی در دفاع از یزید و عمروعاص و… نوشته شده است و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند.
وی ادامه داد: این‌گونه جریانات باعث شد بر نفسم عتاب کنم و خود را به مطالعه در سیره‌ی اهل بیت علیهم السلام وادار کردم.
مدرس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام به ایسنا گفت: در شبی از شب‌های ماه رمضان پس از نماز تراویح در مجلسی حاضر شدم که امام علی علیه السلام را در قفس اتهام گذاشته بودند و به تمام عملکرد او بدون دلیل اعتراض می‌کردند و او را خلیفه‌ای عنوان می‌کردند که اگر زودتر کشته می‌شد، آمریکای امروز مسلمان می‌گشت. دیدم آنان امام حسین علیه السلام را سبب‌ساز فتنه بزرگ اجتماعی می‌نامیدند که پس از این جلسه به شدت به مطالعه و تحقیق در زندگی اهل بیت علیهم السلام روی آوردم.
پس از مطالعات تخصصی، دریافتم که تمام کارهای امام علی علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود
به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است

وی اذعان کرد: پس از مطالعاتم که به طور تخصصی انجام دادم، یافتم که اتفاقا تمام کارهای امام علی علیه السلام بر طبق عقل و منطق بود و به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است. مثلا آنان احادیث فضایل امام علی علیه‌السلام را بی‌اهمیت می‌خواندند ولی نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد معاویه (خداوند هیچ وقت شکمت را سیر نکند) را از جمله فضایل معاویه می‌دانستند و توجیه می‌کردند مقصود از این حدیث این است که معاویه هیچگاه سیر نشود و بخورد و سلامت پیدا کند.
عصام العماد افزود: شیعه شدن من نه فقط به اراده خودم بلکه با کرامت الهی و عنایت آسمانی تحقق پذیرفت و خداوند را با تمام وجود بر این نعمت عظمی شاکرم و از او می‌خواهم مرا به معارف بیشتری هدایت کند.
به دلیل شیعه شدنم هم‌اکنون مورد تکفیر وهابیون هستم

وی در پایان خاطر نشان کرد: بنده به دلیل شیعه شدنم هم‌اکنون مورد تکفیر وهابیون هستم.

 

abandon

عضو جدید
وهابيت، مانع انسجام اسلامي

وهابيت، مانع انسجام اسلامي

وهابيت، مانع انسجام اسلامي

وهابيت، مانع انسجام اسلامي

نويسنده: استاد علامه محمد تقي مصباح يزدي




اشاره

در ميان فرقه ها و نحله هاي موجود در دنيا کم نيستند آناني که در آغاز راه، بوته خار و علف هاي هرزه اي بيش نبودند که بر سر راه هدايت امت ها سر برآورده بودند، اما غفلت و کاهلي دور انديشان درد آشناي زمان و فرصت طلبي دون انديشان، از اين بوته خارهاي کوچک، انبوهي متراکم و گسترده را فراهم آورد که اکنون در مسير حرکت امت واحده پيامبر رحمت و مهر، سد راهي عظيم به شمار مي آيند. اين پديده شوم جز در اثر ناآگاهي و غفلت و پيروي از نفس و ترس تحقق نيافته است. استعمارگران دون انديش قرن هاست که با تقويت ناداني، غفلت، ترس و تبعيت از نفس، ريشه هاي اين سد راه را تقويت مي کنند. هوشياري و بيداري انديشمندان دنياي اسلام و حرکت به سمت تحقق آرمان ديرين پيامبر خدا (ص) با تکيه بر اشتراکات و دوري جستن از اختلاف و تفرقه، راه کارهاي اصلي براي بي تأثير ساختن تلاش مانع اصلي انسجام اسلامي، يعني وهابيت است. آن چه در ادامه ملاحظه مي کنيد، سخنان ارزشمند حضرت استاد علامه محمد تقي مصباح يزدي در اين باره است که در نخستين اجلاس علمي فکري پويا در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) و در جمع جوانان مشتاق دانشگاهي و حوزوي بيان شده است. پاي سخن حضرت استاد مي نشينيم و از خرمن انديشه ايشان بهره مي جوييم.
بيان حقايق و مبارزه با انحرافات، وظيفه اي اصلي و هميشگي براي مؤمنان، به ويژه علما و فضلاي هر جامعه اي است و در واقع، يکي از مصاديق روشن جهاد، بلکه عالي ترين مرتبه ي آن به شمار مي رود. اما ضرورت بيان حقايق و مبارزه با انحرافات، گاه نسبت به بعضي از موضوعات، در شرايط زماني يا مکاني خاص، مضاعف مي شود و اهميتي ويژه مي يابد. در عصري که ما زندگي مي کنيم، به دلايلي خاص که مهم ترين آن پيروزي انقلاب اسلامي ايران است، شدت دشمني ها و توطئه ها بر ضد اسلام و به خصوص تشيع افزايش يافته است، به گونه اي که مي توان گفت تمام نيروهاي شيطاني عالم، بر ضد اسلام و تشيع بسيج شده اند و نه تنها دشمني خود را پنهان نمي کنند؛ بلکه آن را به صراحت ابراز مي کنند. به همين جهت، مقام معظم رهبري سال 86 را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نام گذاري فرمودند. در اين راستا، تلاش هاي بسياري براي حفظ و تقويت اين انسجام انجام گرفته است؛ اما بايد خطرهايي که اين انسجام را تهديد مي کند و منع پيشرفت اين هدف مقدس مي شود نيز شناسايي و آن موانع برداشته شود.
برگزار کنندگان اين جلسه را به درستي تشخيص داده اندکه بزرگ ترين مانع انسجام در عالم اسلام، حرکت شوم «وهابيت» است و بر همين اساس، به عنوان مقدمه اي براي مبارزه با اين حرکت، به اندازه توان خويش براي برگزاري اين جلسه تلاش کرده اند تا بدين ترتيب زمينه اي براي يک سلسله کارهاي اساسي، سنجيده و حساب شده فراهم شود تا به هدف نهايي مطلوب منتهي گردد.
در اين زمينه از مدت ها پيش، بزرگان، علما، مورخين و کساني که آشنا به حقايق عالم اسلام و سياست هاي دشمنان اسلام هستند فعاليت هاي زيادي انجام داده اند، کتاب ها و رساله هايي نوشته شده و بعضي از نهادهاي رسمي کشور هم اقداماتي انجام داده اند، اين اقدامات، کارهاي پراکنده اي است که به تناسب استعداد و آمادگي هاي شخصي يا گروهي صورت گرفته است و البته بايد گفت: «شکر الله سعيهم ان شاء الله». اما براي مبارزه اي جدي با اين خطر شيطاني که در عالم اسلام ريشه دوانده، کاري هماهنگ لازم است . به عبارت ديگر، تمام اين فعاليت ها نيز نيازمند انسجام است. از اين رو، پيشنهاد مي شود براي مبارزه با وهابيت، مرکز يا دبيرخانه اي براي ايجاد هماهنگي، مديريت کردن، برنامه ريزي و تقسيم کار، تشکيل شود. بدون شک، چنين اقدامي مورد تأييد بزرگاني که دلسوز اسلام، انقلاب و تشيع هستند، به ويژه مقام معظم رهبري و مراجع عظام قرار خواهد گرفت.
براي اين کار، ابتدا بايد گروهي براي سياست گذاري و برنامه ريزي کارهايي که بايد انجام بگيرد تشکيل شود و از آن جا که اين تحقيقات به تخصص هاي گوناگون نياز دارد، با تقسيم کار مناسب، گروه هايي بر حسب تخصص خود، فعاليت کنند و نتايج اين تحقيقات در دبيرخانه جمع آوري و بررسي شود و براي انتشار و عرضه به کشورها و جوامع اسلامي آماده شود. بايد توجه داشت که حرکت شوم وهابيت، ابعاد مختلفي دارد. يک بعد آن به محور تفکر و تبليغات شان مربوط مي شود. آنان افکارشان را برخاسته از تفکر صحيح اسلامي و ديگران را منحرف مي دانند و اصولي را پايه و اساس فکر و مذهب شان قرار داده اند که اين اصول بايد بررسي و انحرافاتش روشن شود. اين افکار را مي توان به دو دسته تقسيم کرد. نخست، سلسله افکاري است که به عقايد مذهبي و فقهي و مانند آن مربوط است. خود اين بحث ها روش هاي مختلفي دارند؛ برخي مباحث کلامي مربوط به آيات و روايات است و بعضي از ادله آن ها عقلي است، و بخشي به مسائل فقهي مربوط مي شود. از آن جا که وهابيان بعضي چيزها را نه تنها حرام، بلکه بدعت و شرک مي دانند، نيازمند سلسله بحث هايي فقهي نيز هستيم و اين بحث ها هم بايد به شيوه هاي خاص خود و با بررسي سند و دلالت روايات، بررسي و تحقيق شود.
 

abandon

عضو جدید
دسته دوم به مباحث تاريخي مربوط مي شود؛ مانند اين که اين مذهب چگونه پديد آمد، پيشينه اين گونه انديشه چيست و از چه زماني شروع شده ؟ عوامل اصلي پيدايش اين تفکر و نيز عوامل کمکي و شتاب دهنده ي پيشرفت آن چه بوده است؟ بستري که اين افکار در آن رشد کرده چه ويژگي اي داشته است که توانسته در ميان برخي از ملل رشد کند؟ همچنين مباحثي که بيشتر آهنگ سياسي دارند، به مباحث تاريخي مربوط مي شوند، مانند اين که بانيان و طرفداران وهابيت در مدتي که از پيدايش آن مي گذرد، چه ارتباطي با بيگانگان و دشمنان اسلام داشته اند، و چه کساني آن ها را تقويت مي کرده اند؟
مسأله ديگري که بايد به آن توجه داشت، اين است که کار شيطان تنها منحصر به حرکت وهابيت نيست و نخواهد بود؛ اگر اين حرکت هم سرکوب شود و از بين برود، شيطان دست بردار نيست و فردا حرکتي ديگر را از راهي ديگري و از جايي ديگر شروع خواهد کرد. به همين جهت ، ما بايد حيله هاي اصلي شيطان را در اين انحرافات، و ابزارهايي را که براي ايجاد اختلافات و فتنه ها به کار مي گيرد، عالمانه بررسي کنيم؛ هم عواملي رواني را که سبب پيدايش اين گونه انحرافات مي شود بررسي کنيم و هم زمينه هاي اجتماعي رشد آن ها را بشناسيم. در واقع، اين بخش، هم جنبه روان شناختي دارد و هم مربوط به جامعه شناسي است؛ گرچه ممکن است چنين به نظر نيايد.
اين کلام امير المؤمنين (ع) را در نهج البلاغه ملاحظه کنيد که مي فرمايد: «انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع و آراء تبتدع يخالف فيها کتاب الله». اين سخن حضرت حاوي مطالبي بسيار عالي، عميق و روشنگر است و همواره براي اهل حق راهگشاست تا دشمنان و انحرافات را بشناسند و نيز متوجه باشند خطاها چگونه پديد مي آيد و چگونه رشد مي کند. اگر اين خطبه را تحليل کنيم، به يک سلسله مطالب روان شناسانه و جامعه شناسانه بر مي خوريم؛ همان گونه که در فقه، اصول، فلسفه و کلام مي توان از احاديث بهره گرفت. کتاب بزرگ شيخ انصاري (رضوان الله عليه) در باب استصحاب، برگرفته از حديث «لا تنقض اليقين بالشک» است که زراره نقل کرده است. درباره قاعده «الناس مسلطون علي اموالهم» بزرگان مدت ها بحث مي کردند. وقتي روايتي در اختيار اهل فن و تحقيق قرار گيرد، ماه ها و سال ها درباره آن تحقيق و بحث مي کنند و از آن نتايجي مي گيرند. بنابراين تعجب نيست که ما از يک جمله يا يک خطبه نهج البلاغه، ده ها مطلب روان شناختي و جامعه شناختي و فلسفي و کلامي استفاده کنيم. اگر استفاده نمي کنيم، کوتاهي از ماست؛ وگرنه اين توانايي و پرباري در فرمايشات ائمه اطهار (ع) وجود دارد. ما بايد همت داشته باشيم و اين گنج ها را استخراج و استفاده کنيم.
پس، چه عوامل رواني در مؤسسان، و بعد در حاميان اين حرکت شوم پيدا شد که اين تفکر را به وجود آوردند و ترويج کردند؟ در پاسخ، به اجمال مي توان گفت: در اين باره دو دسته عامل وجود دارد. يک دسته، عوامل شناختي است. در واقع، اين که آنان حقايقي را وارونه درک کردند، نتيجه نقص در شناخت است و اگر مطالب را بهتر درک مي کردند، اين انحرافات پديد نمي آمد. دسته اي ديگر از اين عوامل، مربوط به گرايش هاي نفساني است. آن ها نه تنها مطلب را نمي دانستند؛ بلکه نمي خواستند بدانند و راهي را که در آن گام نهادند، صرفا به اشتباه نرفته اند، بلکه مي خواستند چنين شود. اما منشأ اين خواست آنان چيست؟ آيا همان عوامل اوليه اي که علت محدثه ي اين حرکت بوده، در ادامه اين حرکت نيز دخيل بوده است يا نه؟
مي دانيد که عمده ي مبارزات وهابيت بر ضد شيعه است؛ با اينکه شبهاتي که آنان مطرح مي کنند منحصر به شيعه نيست؛ بلکه شبهات آنها بيشتر متوجه برخي از طوايف اهل تسنن و به خصوص اهل تصوف است و در شمال آفريقا، از مصر تا مراکش اين گرايش فراوان است. در قاهره شايد کمتر خياباني بتوان يافت که در آن، آرامگاه شيخي از شيوخ متصوفه و زيارتگاهي نباشد. مصري ها مردمي با عاطفه هستند و احترامي ويژه براي حضرت زينب (س) و مسجد رأس الحسين قائلند که کمتر از احترامي که ما براي امامزاده ها و بلکه براي بعضي از ائمه قائل هستيم، نيست. وقتي عروس و داماد عقد مي کنند، ابتدا براي تبرک و زيارت، به مسجد رأس الحسين مي آيند؛ مراسم عزايشان نيز همين طور است. من شاهد بودم که مردم مصر وقتي در برابر بقعه ي مسجد رأس الحسين يا به زينبيه مي آيند، به خاک مي افتند و صورت شان را به آسفالت خيابان مي مالند؛ نسبت به اهل بيت بسيار علاقمندند، درباره آن ها مطالب اديبانه، و قصايد بسيار عالي و زيبا دارند و عاشقانه سخن مي گويند. به يکي از آن ها گفتم: مثل اين که مصري ها نسبت به اهل بيت خيلي علاقمندند. گفت: چه مي گويي؟ علاقمنديم! «نحن مفتونون بأهل البيت»، ما شيفته اهل بيت هستيم! در جلسه اي، عالمي سني قصيده اي خواندکه بنده و جناب آقاي مسعودي - توليت آستانه حضرت معصومه (س) - بي اختيار به گريه افتاديم. ملاحظه کنيد فردي سني در کشوري سني مذهب، چگونه مدح اهل بيت مي خواند که دو تا آخوند گريه مي کنند! اعتقاداتي که اهل سنت درباره اقطابشان دارند و احترامي که براي آن ها قائلند، گاه از احترام ما به ائمه معصومين (ع) بيشتر است. اما مي بينيم وهابي ها آن ها را همانند شيعه مؤاخذه نمي کنند؛ بلکه با هم مي سازند! حتي در بين شيوخ ازهر، مفتيان بزرگي که گرايش به وهابيت دارند هستند و در مواردي هم تحت تأثير عربستان سعودي بودند. چرا با اين روحيه اي که در ميان اهل سنت وجود دارد، وهابيت با آن ها احساس دشمني و خصومتي ندارد؛ بلکه لبه ي تيز مبارزات شان بر ضد شيعه است؟ آيا اين دشمني فقط برخاسته از همان مسأله شناخت است؛ يعني چون آن ها بعضي چيزهايي را که ما انجام مي دهيم بدعت مي دانند، اين منشأ دشمني ها مي شود؟ وقتي بررسي مي کنيم، مي بينيم که اين گونه نيست. اگر چنين بود، بايد نسبت به ساير اهل تسنن هم، به خصوص نسبت به کساني که گرايش هاي تصوف دارند، چنين دشمني اي وجود داشته باشد. اين دشمني تنها به خاطر اختلاف در تشخيص نيست؛ بلکه عوامل ديگري هم دخالت دارد. بخشي از اين عوامل، سياسي است و منشأ آن خارج از مرزهاي کشورهاي اسلامي است. بخشي ديگر، تعصبات قومي و نژادي است. مظهر شيعه، ايران است و ايران عجم است، و وهابي ها علاوه بر تعصبات عقيدتي و فکري، در برابر عجم نيز تعصب دارند. آن ها معتقدند عجم ها ملک عرب را از بين بردند و به همين دليل، در مواجه با ايرانيان براي خود حق انتقام قائلند. متأسفانه در مقابل نيز، گاه شبيه اين گرايش در بعضي از کشورهاي عجم ديده مي شود. قبل از پيروزي انقلاب، کتاب ها و مقالاتي با عنوان «بازگشت به خويشتن» و تعريف از گذشته ايرانيان و زردشتيان و هجوم عرب و تازيان مطرح بود و مي گفتند: اعراب آمدند و تمدن ما را از بين بردند و ما بايد به خويشتن خويش که زردشتي است برگرديم. البته اين تعصب در ميان آن ها خيلي بيشتر و عميق تر وجود دارد و مربوط به تعصب عرب و حميت جاهليت و عوامل ديگري است که نيازمند تحقيقات روان شناسي، جامعه شناسي و مردم شناسي است.
ما براي برخورد با اين تفکر و مبارزه با آن، بايد سلسله اي از اصول را در نظر بگيريم و به اصطلاح، استراتژي و راهبردمان را تعيين کنيم تا به فتنه هايي بدتر و ضررهايي بيشتر مبتلا نشويم و به قول معروف، براي آن که ابرويش را درست کنيم، چشمش را کور نکنيم.انحرافات بسياري وجود دارد که انسان مي داند بايد با آن ها مبارزه کرد. اما مسأله مهم اين است که چگونه، با چه زباني، با چه ابزاري، با چه لحني، و با چه شيوه اي بايد مبارزه کرد؟ چه بسا کاري که خير است و با نيت خير انجام مي گيرد، اما شيوه انجام آن سنجيده نيست و ضررهايي را در پي دارد. ما در زماني زندگي مي کنيم که ويژگي هاي خاص خود را دارد؛ نيروهايي براي ريشه کن کردن تشيع، يعني همان اسلام حقيقي، بسيج شده اند. نبايد کاري کنيم که سوژه اي به دست دشمن بدهيم و آب به آسياب دشمن بريزيم، يعني با اين قصد که جايي را اصلاح کنيم، در جايي ديگر خرابي بيشتري به بار بياوريم. بنابراين، بايد اصولي علمي و سنجيده را بر اساس ارزش هاي اصيل اسلامي در مبارزه با شياطين تدوين کنيم تا در جريان کار، دچار اشتباه هايي نشويم که خود آن ها احتياج به ترميم داشته باشد و چه بسا موفق به ترميم آن ها نشويم.
در نهايت، بايد توجه داشته باشيم که پيدايش افکار انحرافي، اختصاص به پيدايش وهابيت در عالم اسلام ندارد. فرقه هاي ديگري هم به وجود آمده اند که آن ها نيز ضررهاي زيادي دارند. کشور خودمان نيز خاستگاه بعضي از فرقه ها بوده که ما با آن ها درگير هستيم و مشکلات زيادي را به وجود آورده اند. بايد بدانيم دنيا تمام نشده و شيطان هم نمرده است و اگر يکي از راه هاي او بسته شود، از راهي ديگر و با عناويني ديگر خواهد آمد.
فراموش نکنيم که وهابيت به عنوان حمايت از اسلام اصيل به وجود آمد. وهابيان ديگران را منحرف از اسلام مي دانستند و مي گفتند: ما مي خواهيم اسلام واقعي داشته باشيم؛ اما نتيجه اش تيشه زدن به ريشه اسلام، و ترويج افکار انحرافي و کفر آميز شد. آنان اعتقادات تجسم وتشبيه را که لازمه افکار وهابيت است، و يا افکار نامعقول ديگري را که هيچ مبناي عقلاني ندارند، ترويج کنند. مثلا مي گويند بوسيدن جايي به عنوان احترام، شرک است. وقتي از آنان مي پرسيد: چطور است که بوسيدن حجر الاسود از نظر شما اشکالي ندارد، مي گويند: چون آن اجازه داده شده است! آيا اگر عملي شرک باشد، با اجازه توحيد مي شود؟ اگر شرک است، بوسيدن حجر الاسود هم شرک است، و با اجازه و روايت، شرک توحيد نمي شود. به علاوه، آنان چون رواياتي را که ما معتبر مي دانيم قبول ندارند، مي گويند کار شما روايت ندارد. يعني اگر درباره کاري از نظر آن ها روايتي هست، آن کار شرک نيست، اما اگر کارهاي ما از نظر آن ها روايتي نداشته باشد، آن را شرک مي دانند؛ اگر چه ده تا روايت معتبر داشته باشيم!
آن داستان معروف را مي دانيد که ابن تيميه در مسجد اموي دمشق، به اصطلاح درباره مسأله توحيد بحث مي کرد و اين روايت را خواند که شب هاي جمعه خدا از آسمان نازل مي شود و برکتش را بر مردم نازل مي کند؛ سپس از پله هاي منبر پايين آمد و گفت: همين گونه که من از پله ها پايين مي آيم، خدا نيز از عرش پايين مي آيد! ترويج چنين افکاري که لازمه اش تجسم و کفر، انحراف از اصل توحيد و خداپرستي است از نظر آن ها عيبي ندارد، بلکه ترويج توحيد ناب به شمار مي آيد؛ اما اگر از اولياي خدا درخواست شود که براي من دعا کنيد، شرک مي شود! دليل آن هم اين است که چون آنان براي استشفاع روايت ندارند!
انحرافاتي هم در رفتارهاي وهابيان وجود دارد؛ آدم کشي هايي دارند که کمتر انسان با عاطفه اي تاب ديدن و شنيدن آن را دارد. هم چنين رفتار و برخورد آنان با کساني که تمام قرآن و احکام اسلام، و تمام مسائل فقهي مسلم بين فرق اهل تسنن را قبول دارند بسيار ناپسند است. مي گويند: شما از بت پرست ها و از يهود بدتر هستيد، براي اين که زيارت اهل قبور مي کنيد، و از پيغمبر و اهل بيت شفاعت مي خواهيد! !
اين که چطور آدميزاد به چنين انحرافاتي مبتلا مي شود و شيطان براي ايجاد افکار انحرافي، به خصوص در زمينه دين، از چه چيزهايي سوء استفاده مي کند، نيازمند بررسي است، اما بايد توجه داشت که اين گونه نيست که هر دشمني در هر جايي موفقيتي به دست مي آورد سر تا پايش باطل محض باشد. هيچ وقت هيچ باطلي که سر تا پا باطل است پيشرفتي نمي کند و دوامي ندارد. هر جا حرکت باطلي رواج پيدا کند، عنصر حقي در آن بوده است: «يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان». در واقع آن حرکت، به برکت همان عنصر حق پيشرفت کرده، به طوري که باطلش در آن گم شده است.
متقابلا ما هم که در طرف حق هستيم، ممکن است در افکار، رفتار و در کارهايمان مرتکب اشتباه هايي شويم. در کتاب هاي ما نيز چيزهايي وجود دارد که طبق نظر بزرگان و متخصصان صحيح نيست. براي نمونه، مسأله تحريف قرآن که در بعضي از روايات ما آمده و در کتاب هاي ما هم وجود دارد، دستاويزي براي دشمنان اسلام است. البته مسأله تحريف قرآن هم در روايات اهل تسنن و هم در روايات ما مطرح شده و پيداست که دست دشمن واحدي اين ها را درست کرده است؛ ولي اين که در پاسخ بگوييم: اگر اين مسأله در روايات ما هست، در روايات شما هم وجود دارد، پاسخي جدلي است. ما بايد يک راه صحيح و منطقي داشته باشيم، بايد از اين گونه مسائل پند بگيريم، بايد براي پيشرفت در مسير درست، راه صحيحي پيشنهاد کنيم، نبايد سوژه اي به دست دشمنان بدهيم تا آن ها دوباره با استفاده از اشتباه هاي ما يک مذهب جديد يا انحراف جديدي درست کنند. برخورد، استدلال و مبارزات فکري ما بايد بر اساسي استوار باشد که هم پيش خدا سرفراز باشيم و هم دشمن نتواند سوء استفاده کنند.
آب را از سرچشمه بايد تميز کرد و نگذاشت گل آلود شود. اگر با تفکر انحرافي و با کساني که به تبع آن، گرايش هاي انحرافي پيدا کردند، با مسامحه برخورد شود، کم کم آن تفکر به پيش مي رود و در آينده به صورت فرقه يا گروهي خطرناک در مي آيد و آفت بزرگي براي عالم اسلام مي شود...نقطه هاي انحرافي را که مي تواند منشأ فسادهاي بزرگي در جامعه شود بايد از همان ابتدا مهار کرد. اگر زماني که همين افکار انحرافي وهابيت درعالم تشيع مطرح مي شد، برخوردي جامع، حساب شده و دقيق انجام مي گرفت، ما امروز در داخل اين کشور شيعه، در ميان عاشورائيان، و در اين کشور امام زمان (عج) و تشيع، ديگر شاهد گرايش هاي انحرافي نبوديم. هم اينک در بسياري از شهر ها، حتي در قم، زمينه هايي براي رشد افکار انحرافي وجود دارد؛ افکاري که در اثر مسامحاتي که مي شود، کم کم زمينه رشد پيدا مي کنند وبعد خطري بزرگ ايجاد مي کنند که ريشه کن کردنش مشکل مي شود.
اين وظيفه فرهيختگان و علماي حوزه است که هوشيارانه متوجه نقطه هاي انحراف باشند و از ابتدا آن ها را در نطفه خفه کنند؛ در غير اين صورت، وقتي آن تفکر انحرافي رشد کرد، مبارزه با آن کار آساني نخواهد بود.
منبع: مجله ي پويا
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی عالی بود.
لطفا در مورد داعش مطلب بذارین.
 
بالا