دلکده

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....
می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........
و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......

« دکتر علی شریعتی »
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟

کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟

چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری...

بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !

« دکتر علی شریعتی »
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر ایمان خوب است ! چه بد می کنند آنها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند.
چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر ! (طرفداران آزادی و مدرنیسم و بَسا مدرن).
دروغ می گویند ، دروغ نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند ، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند ؟
اگر نیایش و پرستش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دلها نباشد ماندن برای چیست؟
و اگر میعادی نباشد ماندن برای چیست؟
اگر دیداری نباشد دیدن را چه سود؟
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
گر نبیند چه بود فایده بینایی را
اگر بهشت نباشد صبر بر رنج و تحمل زندگی دوزخ چرا؟
اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها می خواهند معبود را از هستی بر گیرند چگونه انتظار دارند انسان در خلاء دم زند؟
ایمان چه دنیای زیبا و پر از عجائبی است( گویی که )جهان دیگر در همین جهان است.
کوچه و بازار ، شهر و باغ و آبادی و طوبی و روح و پری و گل و میوه و شیر و عسلش در همین زمین است( روایتی در اصول کافی که بهشت در لای همین دنیا پیچیده است ).
دکتر علی شریعتی
(گفتگوهای تنهایی ، ص۸۸۵)
 

shakibaa77

عضو جدید


بردی از یادم


آهنگ :مصطفی گرگین زاده-شعر :پرویز خطیبی -خواننده :دلکش
دستگاه :همایون - آواز بیات اصفهان



بردی از یادم دادی بر بادم بایادت شادم
دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
دل به تو دادم فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم بخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز
چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
کی آیی به برم ای شمع سحرم
در بزمم نفسی بنشین تاج سرم تا از جان گذرم
پا بسرم نه جان بتنم ده چون بسر آمد عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم زانکه من در دیار غم مانده ام در کنار غم
امید اهل وفا تویی آفت جان ما تویی رفته راه خطا تویی



بردی از یادم ...



دستگاه همایون دستگاهی حزین است و آواز بیات اصفهان لحنی عاشقانه دارد بطوریکه اغلب تصنیفها و ملودیهای عاشقانه در این آواز سا خته شده است از نظر ردیف و آشنایی با گوشه ها به ترتیب گوشه های:
مقدمه - در آمد (تا 4 در آمد طبق ردیف موسی خان معروفی ) - کرشمه (تا 4 قسم ... )-آواز - جامه دران (تا 2 قسم )- فرود - دوبیتی - بیات راجه (تا 4 جمله .. ) -حزین - فرود - عشاق - رهاب - شاه ختایی - سوز و گداز - راز و نیاز -مثنوی - رنگ فرح را میتوان نام برد
البته برای ساخت یک تصنیف ممکن است از دو یا چند گوشه هم استفاده شود
گوشه :به تعبیر من مجموعه ای از یک یا چند ملودی (جمله موسیقایی) است البته اگر هر نت را یک حرف و هر چند حرف را یک کلمه در نظر بگیریم
و ممکن است دیگران تعابیر و تعاریف کتابی دیگری ارایه کنند و لی چیزی که من درک کرده ام همین است
در موسیقی ایرانی با استفاده از همین گوشه ها آهنگها و... ساخته میشوند که گهگاهی بابرداشت از آنها گوشه های جدیدی ساخته میشود که در زمان ما بسیار کمتر از گذشته اتفاق می افتد
در پناه حق شاد باشید:gol:
[/CENTER][/QUOTE]
 

shakibaa77

عضو جدید
نمیدونم تو پستهای قبلی چقدر در مورد موسیقی ایرانی (سنتی) مطلب نوشته شده
اما موسیقی ایرانی که در فالب ردیف ارائه و بررسی میشه مجموعه ای از 7 دستگاه : ماهور - راست پنجگاه -سه گاه - چهار گاه (چارگاه )-نوا - شور و همایون هست و 5 آواز که تو دل 2 دستگاه آخری یعنی شور و همایون به ترتیب :آواز های دستگاه شور شامل : ابوعطا - بیات ترک - دشتی- افشاری
و آواز دستگاه همایون : بیات اصفهان
که شوشتری در دستگاه همایون فقط در اندازه یک گوشه بررسی میشه البته این به معنی کم ارزش یا بی ارزش بودن اون نیست و همونطور که دوست عزیزم فرمودند در قالب دستگاه و نه الزاما در همه دستگاه ها گوشه شوشتری با مشابهتهایی و نه کاملا یکسان اجرا میشه که البته این انحصاری نیست و گوشه هایی مثل نغمه (در همایون )و عشاق (در شور ) به همین شکل تکرارهایی در بقیه دستگاهها دارن
اما آواز بیات اصفهان که با گام مینور موسیقی غربی مطابقت داره بعد از ورود مبانی علمی موسیقی بین المللی بوسیله کلنل علینقی خان وزیری و شاگردانش به ایران بیشتر مورد توجه قرار گرفت و تصانیف و ترانه های متعددی روی این آواز ساخته و مورد توجه قرار گرفت که بواسطه ارایه شدنش از اصفهان که قبل از وزیری هم بود به مکتب اصفهان معروفه و برخی کارشناسان اونرو به تنهایی قابل ارایه بصورت یک ردیف میدانند بهر حال هر گوشه ای در موسیقی ایرانی بیان کننده احوال و دیدگاهها و.... در نواحی مختلف می باشد که بوسیله دو برادر به نامهای آقا حسین قلی و میرزا عبداله تو دوره قاجاریه جمع آوری شده ومربوط به یکجای خاص یا یک فرهنگ خاص نیست که متعلق به همه ایرانه
امیدوارم مطالبم برای دوستان مفید بوده باشه
در پناه حق شاد باشید:smile::gol:[/QUOTE]
 

shakibaa77

عضو جدید
آهنگ : مجید وفادار شعر :دکتر حمیدرقابی (هاله )
خواننده : پروانه - گلنراقی
دستگاه :اهمایون- آواز بیات اصفهان

مرا ببوس - مراببوس برای آخرین بارتورا خدانگهدار که میروم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته هاگذشته ها گذشته منم به جستجوی سرنوشت
در میان طوفان هم پیمان با قایقرانهاگذشته از جانباید بگذشت از طوفانها
به تیره شبهابایاران دارم پیمانهاکه برفروزم آتشها در کوهستانها
شب سیاه سفر کنم زتیره راه گذر کنم
نگه کن ای گل من سرشگغم بدامن برای من میفکن
مرا ببوس مرا ببوس برای آخرین بار تورا خدا نگهدار که میروم بسوی سرنوشت
بهار ما گذشته گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
دختر زیبا امشب برتومهمانم در پیش تو میمانم تا لب بگذاری برلب من
دختر زیبااز برق نگاه تو اشک بی گناه تو روشن سازد یک امشب من
بهار ما گزشته گذشته ها گذشته منم به جستجوی سرنوشت
ستاره مرد سپیده زدچو یک فرشتهماهم نهاده دیده برهم میان پرنیان غنوده بود
به آخرین نگاهش نگاه بی گناهش سرود واپسین سروده بود....

[/CENTER][/QUOTE]
 

shakibaa77

عضو جدید





شما ای خوبان !

ای آبها - ای گیاهان - شما ای فروهر های پیرو راستی !

آرام به پایین بخرامید

بمانید در این خانه شاد و خوب .


(اوستا - فروردین یشت -147 )

:gol::smile::gol:
 

shakibaa77

عضو جدید





می ستاییم مهر دارنده دشتهای پهناور را


او که به همه سرزمینهای ایرانی

خانمانی پر از آشتی

پر از آرامی

و پر از شادی می بخشد

(اوستا - مهر یشت - بخش یکم - قسمت 4 )


:gol::smile::gol:
 

shakibaa77

عضو جدید
مرغ سحر

آهنگ : مرتضی خان نی داوود
شعر : ملک الشعرای بهار
آواز: قمر الملوک وزیزری - شجریان و...
دستگاه : ماهور (گوشه های :شکسته - دلکش و..)

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن زآه شرر بار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پر بسته زکنج قفس درا نغمه آزادی نوع بشر سرا
در نفسی عرصه این خاک توده را پر شرر کن

ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است گل ببار است
ابر چشمم ژاله بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر ما بچین

جانب عاشق نگه ای تازه گل از این بیشتر کن (3 مرتبه )
مرغ بیدل شرح هجران مختصر کن


دستگاه ماهور :دستگاه راحت وروانی است راحتی بخش و تسلی دهنده و با وقار است نوید زندگی سالم را میدهد و جوانه های امید را برای دنیایی بهتر در دل آدمی میرویاند
گام آن با گام ماژور موسیقی غربی برابر است و شاید بقولی ماژور از همین کلمه ماهور خودمان گرفته شده باشد نت آن همان نتهای اصلی (بکار )است (غالبا )بقول برخی کارشناسان تمام موزیک امروز اروپا فقط شاخه ای است از پرده ماهور
برای راحتی و تداعی دوستانی که با دستگاه ها آشنا نیستند سعی میکنم من بعد تصنیف یا ترانه های معروف هر دستگاه را برای ارتباط هر چه بیشتر بیاورم ودر کنار آن توضیحاتی هم بدهم
از گوشه های آن میتوان :مقدمه (کوراوغلی ) - چهارمضراب - برداشت - کرشمه - درآمد اول و دوم -آواز - گشایش - داد - خسروانی - دلکش - حاجی حسنی - خوارزمی - خاوران - ... -ماهور صغیر - حصار - زنگوله نغمه - شکسته - فرود - نیریز و... را نام برد
استاد مرتضی خان نی داوود : (1369-1279 ) تار نواز و آهنگساز - شاخص ترین شاگرد درویش خان بود که در جواب آواز پنجه ای توانا و ذوقی بی نظیر داشت -شهرتش بیشتر به سبب ساختن پیش در آمد هایی است که در کمال سادگی (از نظر تکنیک )فوق العاده زیباست
مشهور ترین آثار او پیش در آمد ماهور - پیش در آمد اصفهان (آهنگ تیتراژسریال هزار دستان با تنظیم مرتضی حنانه )مرغ سحر و ... میباشد
در پناه حق شاد باشید:smile::gol:

 

shakibaa77

عضو جدید
شد خزان گلشن آشنایی
آهنگ و آواز : سید جواد بدیع زاده
شعر :رهی معیری
دستگاه :همایون -سال اولین اجرا : خورشیدی1313


شد خزان گلشن آشنایی بازهم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهرتو وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود عشق و وفا داری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر ووفایی نوگل گلشن جور و جفایی از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است روش بختم این است
از جام غم مستم دشمن می پرستم تا هستم

تو مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه من
بادگران در گلشن نوشی می من ز فراغت ناله کنم تا کی؟
تو ونی چون ناله کشیدنها من و چون گل جامه دریدنها زرقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون کردی چه بگویم چون کردی دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری برو ای عاری ز وفا داری
که شکستی چون زلفت عهد مرا

دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم زیاران تا چند جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یکدم یادم که همچو اشک از چشمت افتادم
...
گرچه زمحنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز بکن ای گل با من
هر چه توانی ناز هر چه توانی ناز
کز عشقت میسوزم باز


:gol:
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
شكيباااا زدي به تصنيف خواندن و اوستا نوشتن.....!!!!
ممنون از مطالبتون:gol:
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست...:gol:
 

صنم.

عضو جدید
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است ...:(
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دیدار نخست آن همه خورشید
دستادست تو بودم
گفتی : سه قلب سر به زیر نشانی خانه ی اوست
و باد بی قرار
روسری سیاه تو را به نام من دزدید
در زدیم
صدای سرفه خبر از آمدنش می داد
به نگاهی درد تمام ترکه ها را از خاطرم برد
گفتم : آزادی ام ‚ آزادی ات ‚ آزادی مان
صرف آرزو چه دشوار است پدر
جوابش تلخ بود دردی هزار ساله
جمجمه ی پدرانمان خشت مناره ی چنگیز است
بهترین خاطراتمان از اسکندر به جا مانده
در بهار بی بار و برگی زیسته ایم
چگونه می خواهی چنارمان سبز باشد ؟
در پناه سه استکان حقیقت گریستیم
پاسفت کرده بود
 
آخرین ویرایش:

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
انديشيدن به تو زيباست
و اميدبخش
آن چنان كه شنيدن ترانه‌أي
از خوش‌صداترين خنياگر جهان
اما ديگر اميد مرا راضي نمي‌كند !
ترانه شنيدن نيز!

مي‌خواهم خودم ترانه بگويم
 
آخرین ویرایش:

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
No longer mourn for me when I am dead
Than you shall hear the surly sullen bell
Give warning to the world that I am fled
From this vile world, with vilest worms to dwell.
Nay, if you read this line, remember not
The hand that writ it, for I love you so,
That I in your sweet thoughts would be forgot,
If thinking on me ten should make you woe.
O, if, I say, you look upon this vers
When I perhaps compounded am with clay,
Do not so much as my poor name rehearse
But let your love even with my life decay,
Lest the wise world should look into your moan
And mock you with me after I am gone
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
شخصی را به جهنم می بردند . در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد . ناگهان خدا فرمود : او را به بهشت ببرید . فرشتگان پرسیدند چرا ؟ پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد … او امید به بخشش داشت
 

صنم.

عضو جدید
چندیست از تو می گویم... درست نمی دانم که چند وقت است ...
ولی می گویمت چون باید بگویم...و حال تک دانه موی سفیدم نشانه ی توست...نشانه ی این که مرا دوست داری...
چشم می بندم تا مبادا تو را از یاد برده باشم...می دانم که بهتر از هر کسی تمام حرفهایم را از پس سیاهی چشمانم می خوانی...
پس مثل همیشه در برابرت ساکتم...این بار ساکت تر از همیشه... شاید سکوتم معنایی نداشته باشد...اما مهم این است که تو تنها کسی هستی که سکوتم برایش با معنی است...
مثل همیشه به جای تمام حرفهایی که قرار است برای تو بنویسم باز هم آن ها را بین تمام سه نقطه های نوشته هایم مخفی می کنم...مبادا کسی بفهمد که من ...
مثل همیشه می خندم...اما تو که می دانی معنای خنده هایم را... می دانی که بوی نا امیدی نمی دهد...اما می دانی معنای آن ها...
می دانی که می خندم مبادا یادم برود که هنوز هم می شود خندید...
این روزها صبور تر از همیشه منتظرم...
نه منتظر فردی ام...نه به قول آنها که می گویند از تو بت ساخته ام و زمینی ات کردم،منتظر توام...
من هیچگاه تو را زمینی نکرده و نخواهم کرد...آخر تو را با زمینی بودن چه کار؟؟؟؟؟
تو خدای منی...چه طور می توانم زمینی ات کنم...من فقط با تو ساده حرف می زنم...فقط با تو آن گونه که درکت کردم...حرف می زنم...همین...
این روزها منتظر خودم هستم...منتظر خوده خودم... خودی که می خواهم در بین این همه شلوغی فقط با او باشم...
پس بگذار این بار هم طبق عادت همیشگی ام تمام حرفهایم را پشت همین سه نقطه ها مخفی کنم...
.....
....
..
 

صنم.

عضو جدید
نان

دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم.

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن ...

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم، اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك كاغذ سفيد را هر قدر هم كه سفيد باشد قاب نمي گيرند،
براي ماندگاري بايد حرفي داشت.....
 

shakibaa77

عضو جدید
سلام

سلام

هرپدیده نویی در دنیا سه مرحله رو معمولا پشت سر میگذاره :

1 : در مرحله اول به شدت باهاش مخالفت میشه


2 : در مرحله دوم به تمسخر گرفته میشه


3 : در آخر به عنوان ی امر بدیهی پذیرفته میشه

اگه دقت کنید بیشتر اختراعات و اکتشافات یک یا همه این مراحل رو گذروندن
مثل کشف کرویت زمین توسط گالیله که ارباب کلیسا در ابتدا به شدت باهاش مخالفت کرد بعد به تمسخر گرفته شد و سالها بعد (نزدیک به دو قرن بعد از گالیله ) به عنوان ی امر بدیهی پذیرفته شد


شما در برخوردتون با دیگران چگونه رفتار میکنید ؟:smile::gol:
 

shakibaa77

عضو جدید


می ستاییم

آن مهر دارنده دشتهای پهناور خود را برای پاسبانی آماده کرده است

او از پشت سر می پاید - از پیش می پاید

او به مانند دیده بانی فریفته نشدنی هر سو را می نگرد

او آماده است برای کسی که با اندیشه نیک - مهر را یاری می کند

آن دارنده ده هزار دیده بان - آن همیشه نافریفتنی دانا و توانا

(اوستا - مهر یشت - بخش 10 -قسمت 46 )

:gol::smile::gol:
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است

موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته

بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است

بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است

مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است

زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته

هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند

حال ، صدها دام ديگر در مقابل ريخته

هيچ راهی جز به دام افتادن صياد نيست

هر كجا پا می گذارم دامنی دل ريخته

عارفی از نيمه راه تحير بازگشت

گفت : خون عاشقان منزل به منزل ريخته
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و آئینه و سبزه
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتران ممنوع

پرندگان به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان شمشیر در پرندگان نهادند
ماه بر نیامد
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيش ترين عشق جهان را به سوي تو مي آورم

از معبر فريادها و حماسه ها

چرا كه هيچ چيز در كنار من

از تو عظيم تر نبوده است

كه قلبت
چون پروانه اي ظريف و كوچك و عاشق است.
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندكي شبيه دريا شده ام
همين دريايي كه در حوض خانه ي همسايه است
دهانم طعم آبي گرفته
پاهايم جلبك بسته
و در دلم هزار ماهي بي نام و نشان آشيانه كرده
باز هم نيستي
غروب چهارشنبه
و كسي ناشناس واژه هاي علاقه را سر مي برد
و كنج آواز مردگان مي اندازد
نمي دانم
شايد آخر دنياست
كه عقربه ها به بن بست رسيده اند
كاش بيايي
سر بر شانه ات بگذارم
و عريان ترين حرف هايم را
شبيه هق هق پرنده هاي پر شكسته
يادت بياورم
هيچ لازم نيست دلهره ي آيينه
از روييدن باد را به رخم بكشي
من آن قدر طعم گس آيينه را چشيده ام
كه محرم ترين آشناي باران شده ام
آه ، عزيزم ، رايحه ات پيچيده
بگو كجاي سه شنبه اي
هنوز اما خيلي صبورم
كه مي نشينم و از ته آيينه برايت انار مي چينم
تا كي بگويم برگرد
و تو بادبادكي را كه ته دريا به جلبك ها گير كرده
بهانه بياوري براي نيامدنت
اصلا بگذار طعم خاكستري شب رابچشم
بگذار آن قدر شبيه دريا شوم
كه تو ديگر به چشم نيايي
بگذار بميرم ...
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشا شب نشستن به پهلوی تو​
تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو​
خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن​
وســـجده به محـــراب ابـــروی تو​
خوشا در نگاه تو چون می خـــراب​
خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو​
دو چـــشم پـــر از کهربای خموش​
که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو​
خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر​
که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو​
...​
بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود​
ســــکوت زمین از هــــیاهوی تو​
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر روح پريشان دارم من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم دل گريان،لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

در غمستان نفسگير، اگر نفسم ميگيرد آرزو در دل من متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس جان مرا ميگيرد دل گريان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم دل گريان، لب خندان دارم
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی که منتهای امید تو چیست, آه ای منتهای آرزوی من چه گویمت
با این هوای سرد و غریبانه ام بساز با من بمان به سمت هوای دگر مرو !
لبخند می زنی و جهان عید می شود آینه با نگاه تو خورشید می شود
بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد
به غیر از مه نداردکس خبر از ناله و آهم که او در وادی هجر تو شبها بود همراهم
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی هنوز می پرد از شوق, چشم کوکبها
ذره ذره مگر از مهر تو بردارد دل ورنه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر بر آمد زین آتش نهانی
من قامت بلند تو را در قصیده ای با نقش قلب سنگ تو تصویر می کنم ...
 
بالا