دفترچه یخاطرات

mohsen victor

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها معلوم دیگه هر کی خاطره یی داره بنویسه از اول بچگی تا دوران

دانشجوی،نامزدی،سربازی و ... :w27:
 

mohsen victor

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول خودم می نویسم :

سوم دبستان بودم یه روز معلممون گفت بچه ها مشق شبتونو رو تخته نوشتم واسه فردا انجام بدین.منم نگاهی به تخته کردم دیدم نوشته 200 بار از روی درس امروز بنویسید
تعجب کردم ولی پیش خودم گفتم انجام میدم تا رسیدم خونه کتاب فارسی رو در اوردم شروع کردم به نوشتن 1 بار 2بار 3بار و..........

چشمامو باز کردم دیدم ساعت 9 صبح شده ومن فقط 80 بار نوشتم فقط 4 ساعت وقت داشتم(آخه ظهری بودم)

دوباره شروع کردم با این فرق که مامانم هم داشت کمکم میکرد دوتایی 40 بار دیگه هم نوشتیم ولی 80 بار دیگه کم داشتیم؟؟؟

من که دیگه نا امید شده بودم شروع به گریه کردن کردم.مامانم که شاهد سعی بی وقفه ی من از دیشب تا حالا بود گفت ولش کن پاشو بریم ببینم این معلمتون چرا اینقدر بهتون مشق داده؟
من جرات نداشتم برم ولی به زور مامانم رفتیم.مامانم که حسابی عصابانی بود به معلم گفت چرا به بچه ها اینقدر تکلیف دادید(200 بار).معلم گفت 200 بار؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدش ادامه داد من 20 بار گفتم .منم زود گفتم خانم هنوز از تخته پاک نکردید اوناها200بار.
معلم که تازه فهمده بود چی شده یهو بلند بلند خندید.دستمو گرفت و نزدیک تخته برد و دیدم یه نقطه رنگ رو تخته رو با صفر اشتباه گرفتمو 20 بار خوندم 200 بار (کلاسو تازه رنگ کرده بودن و روی تخته هم نقطه های رنگ پاشیده بود)معلمم منو بوسید و یه 20 بهم داد
 

اريايي

عضو جدید
سلام دوست عزيز جالب بود ......:gol::gol:
منم يه خاطره از دوران راهنمايي دارم .تو كلاس ما جلوي تخته يه سكو بود يه روز امتحان داشتيم از اونجايي كه من خيلي شيطون بودم هميشه تو امتحانا منو از دوستام جدا مي كردن اون روز به من گفتن كه روي يه صندلي تكي كه بالاي سكو رو به تخته و پشت به بچه ها بود بشين اون روز امتحان رياضي داشتيم..تقريبا اخراي امتحان بود من براي اينكه خستگيمو به در كنم دستام اوردم پشت سرم................چشمتون روز بد نبينه يه دفعه از پشت با صندلي بر گشتم سرم خورد به يه نيمكت ..حالا همه حول كردن هيچ كس هنوز قيافه منو نديده بود هم درد داشتم هم اينكه داشتم از خنده قش مي كردم ..خلاصه دستمو گرفتن پا شدم دوباره صندلي رو گذاشتن گفتن خب بشين دامه امتحانتو بده منم گفتم قربان شم همين وسط رو زمين مي شينم هنوز سه يه چهار تائئ جواب نداده بودم ..خلاصه رو زمين نشستم بقيه سوالها رو جواب دادم ...نمره اون امتحانم از همه بالا تر شد...........:heart::D:D
 

mohsen victor

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب پس بهت شوک وارد شده تونستی همه رو جواب بدی:whistle:.بازم خوبه که چیزیت نشد.با حال بود
 

اريايي

عضو جدید
اره حسابي چه شكي ............فقط تا اخر سال هر موقع اون معلمم مي ديدم به روم مي خنديد اخه اون روز مشخص بود خيلي خودشو كنترل كرده كه نخنده........:biggrin::biggrin::biggrin:
 

Similar threads

بالا