انشاله که نتیجه بگیریم.
فقط شما باید لطف کنید قدم به قدم راه رو برامون توضیح بدید.
راه زیاده و سختی راه دشوار اما به قول شما: از ما حرکت و از خدا برکت
شما خودتون فرمانده ما هستید .
ما فقط اطاعت میکنیم و از شما چیز یاد میگیریم.
پور سانت شما هم محفوظه بزار میلیاردر بشیم انشاله .....

من فرمانده نیستم فقط چیزهائی را که میدانم اینجا برای شما و دیگر دوستان به اشتراک میگذاریم
ولی در مورد فرماندهی و تشبیه فعالیت اقتصادی به نظامی گری مطلبی بگویم بد نیست
در اکثر شرکتهای بزرگ غربی شما بروید بررسی کنید اکثرا در سطح مدیریت بالا اتاقی در شرکت شان دارند با نام اتاق جنگ،
اکثر شرکتها بخشی دارند با نام مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک،
تقریبا تمامی شرکتهای بزرگ بخشی دارند با نام قرارگاه که در انگلیسی به آن Headquarteres گفته میشود
که در فارسی قرار گاه نامیده میشود
در ایران فقط یک قرارگاه وجود دارد و آن قرارگاه سازندگی خاتم است
در حالی که در غرب هر شرکت مانند یاهو و گوگل و مایکروسافت و غیره همگی ساختمانهای کاملا مخصوص که سران مهم شرکت و تصمیم گیران و برنامه ریزان اصلی شرکت در آن جمع میشوند
و نقشه جنگ برای رقابت اقتصادی طرح ریزی میکنند.
یک زمانی از این شرکتها تازه یاد گرفته بودم قرارگاه اصلا چیست، قبل از آن فکر میکردم قرارگاه یعنی محل جمع شدن نظامیها،
وقتی فهمیدم قرارگاه میتواند محل فعالیت اعضاء ارشد شرکت باشد
با همکاری چند شرکت یک قرارگاه تاسیس کردیم و به چند اداره و بانک نامه میزدیم با سربرگ قرارگاه،
آنها کم کم حساس شدند و گفتند حق نداریم از کلمه قرارگاه استفاده کنیم مگر اینکه از وزارت دفاع مجوز داشته باشیم یا فعالیت ما نظامی باشد!
من یک مدت خنده ام گرفت از حماقت و نادانی بعضی از روسای اداره ها بعد دیدم اینها احمق تر از انی هستند که بشه انها را توجیه کرد دیگه کلمه قرارگاه را از مکاتبات مان حذف کردیم.
تمام این مسائل اتاق جنگ و برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک همگی از جنگهای نظامی وارد اقتصاد و مدیریت در شرکتها شده،
در کشورهای غربی مدیران شرکتها با این امور تخصصی اقتصاد و رقابت اقتصادی و فروش و بازاریابی را بعنوان یک جنگ میدانند
اگر امروز در ایران چند سالی است از جنگ اقتصادی و جهاد اقتصادی حرف زده میشود این بحث صدها سال است در اروپا و آمریکا وجود دارد.
هیتلر اتاقی داشت با نام اتاق جنگ، و با مشاورش میرفت داخل اتاق جنگ و هر کدام در یک موضع مخالف می ایستادند و انقدر با هم بگو مگو و جنگ میکردند و اخر سر از اتاق بیرون می آمدند
و میرفتند دستور حمله صادر میکردند.
در بخشهائی مانند اتاق جنگ و برنامه ریزی استراتژیک و غیره در تمامی شرکتهای بزرگ غربی