دستور زبان پهلوی

dazhbog

عضو جدید
دستور زبانی که امروز برای زبان پارسی نوشته اند کامل نیست زیرا که نظر به همه قوانین زبانهای ایرانی از اوستا فارسی باستان پهلوی و فارسی دری ندارد و نیز متآسفانه در برخی موارد از زبان عربی گرفته شده است .
باید بیاد داشته باشیم زبان پهلوی بهترین رابطه بین لهجه های امروز ایران است زیرا از یکسو به زبانهای کردی و بلوچی و از سویی بزبان خراسان تبرستان گیلان و نیز لهجه زبان منطقه ماد نشین و مرکز و جنوب ایران و هر یک از قوانین آن در یکی از گوشه های ایرانشهر مصداق پیدا می کند.
با نام یزدان که خرد را به همه ارزانی داده است شروع به یاد گیری می کنیم(البته من هیچم و نیاز دارم که زیر نظر اساتید باشم اما دوست دارم آنچه که می دانم به علاقه مندان برسانم! ای کاش که فنت نگارش این زبان را می توانستم اعمال کنم !)
نام
نام به فارسی و پهلوی (نام) خوانده می شود. و از نظر دستوری پهلوی با فارسی دری اختلاف زیادی ندارد.
1-مفرد و جمع
مفرد و جمع برای جانداران (آن) هست مانند= مرتم(مردم) مرتمان(مردمان) درخت درختان
martōm
و برای جامدات(ایها) نیز می باشد
Kōstak=ناحیه
Kōstakīhā= نواحی
2- اسم جمع نیز چون اسم جمع در فارسی دری است
(اسم جمع اسمی است که در ظاهر یکی است اما شامل گروهی است)
Spāhسپاه=
3-معرفه و نکره
علامت معرفه در نکره (ی) است که در انتهای اسم می آید و ای حرف همان حرفی است که در فارسی دری بنام (یای وحدت) نامیده می شود.
Mart = Mart-ē
4- اسم عام و خاص هیچ تفاوتی با فارسی دری ندارد
5- صفت فاعلی و صیغه ی مبالغه و اسم فاعل و اسم مفعول با ریشه های زمان حال یا گذشته فعل و پسوند بشرح زیر ساخته می شود:
از ریشه زمان حال (صیغه امر ) و پسوند کار
Hāmōč=آموز

Hāmōčkar=آموزگار
از صیغه امر و پسوند آک
Dān= دان
DāNāk=دانا
شما میتوانید ببینید در اینگونه موارد حرف ک در زبان فارسی حذف شده است و فقط در چند مورد مثل خوراک و پوشاک باقی مانده است.
از صیغه امر و پسوند آن
RAW=رو
Rawān=روان
از صیغه امر و پسوند اندک
Zīv= زی
Zīvandak=زنده
Frōš=فروش
Frōšandak= فروشنده
از ریشه گذشته و پسوند آر
Mēnēt= اندیشید
Mēnētār= اندیشمند
که به معنی اندیشه هست در واژه هخامنش نیزدیده میشود Mēn جا دارد اینجا بگویم که کلمه
با پسوند ایستان
Tāp=گرم
Tāpīstān=تابستان

صفت

صفت در زبان پهلوی سه حالت دارد: مطلق تفضیلی عالی
علامت تفضیلی (تر) و صفت عالی (توم)
Vočurg=بزرگ
Vočurgtar-tum =بزرگ و بزرگترین
برای ساختن صفت عالی از پسوند ( ایست ) استفاده می شود
گاهی نیز با تغییر در اصل واژه صفت عالی می سازند که فعلآ از آن می گذریم برای مقایسه دو صفت از دو حرف اضافه (کو) و (هَچ) بهره می برند.
Nēst ērān-štr hač xvaš-tar gēvāk-ē
نیست ایران-شتر هَچ خوشتر گیواکِ
جائی خوشتر از ایرنشهر نیست.
از اسم مانند فارسی دری صفت می سازند
Zar=زر
Zarrēn= زرین

صفت و موصوف و مضاف الیه نیز با واسطه ( ī ) بجای کسره فارسی می آید.
Xvarāsān ī kōstak
خواراسان(خراسان) کسته(سو سمت)
در گذشته و کلماتی مانند خواهر خوراک ... خوانده می شد

گاهی اوقات صفت پیش از فعل بیاید در این صورت حرف اضافه می شود
Hu-frayān=هو فریان فریان خوب گرمایی که در تن انسان و گوسفند است
نسبت
با پسوندهای زیر نسبت ساخته می شود .
(Ān īh īk)

mart īh= مردی
āsōrīk=آسوری
پسوند (ایک) همانست که خنوز در واژه تاری= تاریک وجود دارد
ابری پدید نی و کوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
و نیز همین پسوند است که در زبانهای اروپائی هنوز بر قرار است مانند دموکراتیک دموکراسی یا اتم اتمیک .
پسوند (ایه) در فارسی بصورت (ای) در آمدهاست و همانست که در واژه مردی دیده می شود .
اما پسوند انتساب محل یا انتساب فرزند به پدر همان (آن) است که در پهلوی بسیار بکار می رود.
Pākān ī artaxšēr= اردشیر بابکان(اردشیر پسر بابک)
این واژه در واژه های بسیاری بویؤه در نام شهرها و روستاها هنوز جاری است مثل گیلان یعنی محل منسوب نژاد گیل.
 

dazhbog

عضو جدید
قید
قید نیز به شیوه گونه گون ساخته می شود و از آنجمله است:
با اضافه کردن (ایها) به اسم و بعضی صفات
Dāt=قانون
Dātīhā= قانونی

این پسوند (ایها) برای ساختن قید هنوز بکار می رود:
یکی در واژه تنها که پیش از این به صورت تنیها بوده است یعنی یک تنه یا یک تنانه
دیگر در قید نزدیکیها و زودیها و دیریها نیز در زبان امروزی می بایست جاری باشد.نزدیکیها به معنی همین نزدیکیها و زودیها به همین زودی .......
در زبان نیشابوری نیز دو صورت دیگر از قید بر جای مانده و آن دو قید (تشنگی) و (گرسنگی) است که بصورت (توشنیا= تشنگی ها) گوسنیا گرسنگی ها ) این پسوند (ایا) بجای ( ایها ) در کردی نیز در واژهی تنیا بمعنی هنوز جاری است که در زبان تبری بگونه ی (تنیا در آمده است
با افزودن
ē n
rāst= راست
Rāstēn راستین =

ضمیر(کلمه ایست که جای فاعل می آید در شوند تکرار آن)
ضمایر غیر متصل
Man=من
To=تو
Oy= او
Amah= ما(ما در دزفول بصورت (آمو) و در سنندج و سردشت و بانه بصورت (ایمه)
Šma & šmah=شما
ōyšān=ایشان

ضمایر متصل درست همانند فارسی است. (م ت ش ......)

ضمیر نسبی
یک نوع ضمیر دیگر در زبان پهلوی هست که موارد استعمال آن نیز بسیار است و ـن ضمیر را که بجای همه ی ضمایر در موارد بسیار زیاد بکار می رود ضمیر نسبی نا میده می شود که با حرف (ای کوتاه ) نشان می دهند
می دانیم که در زبانهای لاتین ضمایر بر حسب قرارگیری در جمله و نوع کار برد تغییر می کنند
مثلآ در انگلیسی (ای) در حالت مفعولی و اضافی و ملکی بصورت (می ماین ) در می آید.
در زبانهای پارسی باتان (میخی) و اوستایی این ضمایر بصورت ( اَدَم) و ( اَزِم ) بوده است و در پهلوی و اشکانی بصورت (از) بکار می رفته است.
ضمایر متصل به این حروف میچسبند:
1-(بی –به- اگر- او-و – کا گاهیمه هنکامیکه- کو که کجا چه برای اینکه- چه- چنانچه- اوم و مرا و من- کاش وقتیکه او را- چه ات- اذَگ آنگاه پس از آن انگاش – به اش- اگرت- تاک شان تاشان تا آنها را)
در جمله هایی که در آینده خواهد آمد می بینید که ضمیر متصل باین حرف ربط چسبیده ولی اسم یا واژهای که ضمیر متعلق به آنست بصورت آزاد آمده است اما در اینجا به یک مثال بسنده می کنیم:
Hast rāst man apāk mēnīšn hakar-at
هست راست من اپاک منیشن هکر-َت
اگر اندیشه ات با من راست است
این جمله را با شعری از سعدی مقایسه می کنیم
اگرت سعادتی هست که زنده دل بمیری به حیاتی اوفتادی که در آن فنا نباشد

Humta-Huxta-Xvarašta

2-به ضمیر نسبی (ای) آن کس که – که- انکه-
Büt rāst dit i-m xvamn hān
بوت راست دیت ای-م خووامن هان
آن خوابی که دیدم راست بود
که در این جمله ضمیر نسبی (ای) چسبیده است اما در جمله زبان فارسی ضمیر بعنوان شناسه به فعل دیدن چسبیده است.

3-به ضمیر (کی) کدام که
ضمیر اشاره (این – آن- او)
ضمیر او جمع می شود ایشان

ضمایر استفهامی------------> (کی-که- چه- چی – کدام- )
ضمایر مشترک ------> (خود- خویش- خویشتن---که از ضمیر خویش و اسم تن می آید)

---------------------------------------------
منبع : نامه پهلوانی نویسند : استاد فریدون جنیدی بنیاد نیشابور
 
بالا