winter
عضو جدید
موافقم
و این که کمکمون کنه از یارای واقعیش باشیم
درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
- شروع کننده موضوع PATRIOT
- تاریخ شروع
و این که کمکمون کنه از یارای واقعیش باشیم
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
ای طبیب دل بیمار و دل زار بیا
گر چه ما را نبود دیده ی بیدار بیا........
گر چه ما را نبود دیده ی بیدار بیا........
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
از پشت دیوارقرون
یک روز مردی می آید خز خدا سرشار
با کوله باری از شقایق پر
با هیئتی از کربلا سرشار
می آید و فوج کبوترها از چشم هایش بال میگیرند
خواهد شد آری آسمان آن روز از وسعت پروازها سرشار
یک روز مردی می آید خز خدا سرشار
با کوله باری از شقایق پر
با هیئتی از کربلا سرشار
می آید و فوج کبوترها از چشم هایش بال میگیرند
خواهد شد آری آسمان آن روز از وسعت پروازها سرشار
shamimes
عضو جدید
هر وقت ما آدمها كم مياريم نياز به چيزي يا كسي داريم كه حرفامونا بزنه ميخود وجود داشته باشد يا نباشد.
فكر ميكنم ما هر چيزي را ميتوانيم امام زمان خود قرار دهيم كه نميشناسيمش.
بابا دست ازين حرفا بردارين.
ما جوانها بايد مملكت را آباد كنيم نه خيال پردازي كنيم. اين كارها را كرديم كه داريم تحريم بيشتر ميشويم. من خودم قبلا از اين حرفا خيلي ميزدم ولي ديدم هيچ فايده اي ندارد. شما به هر چيزي مثل يك قاشق هم ميتوانيد اعتقاد داشته باشيد ولي كارتان را درست انجام دهيد.
انسان باشيد
فكر ميكنم ما هر چيزي را ميتوانيم امام زمان خود قرار دهيم كه نميشناسيمش.
بابا دست ازين حرفا بردارين.
ما جوانها بايد مملكت را آباد كنيم نه خيال پردازي كنيم. اين كارها را كرديم كه داريم تحريم بيشتر ميشويم. من خودم قبلا از اين حرفا خيلي ميزدم ولي ديدم هيچ فايده اي ندارد. شما به هر چيزي مثل يك قاشق هم ميتوانيد اعتقاد داشته باشيد ولي كارتان را درست انجام دهيد.
انسان باشيد
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
سلامهر وقت ما آدمها كم مياريم نياز به چيزي يا كسي داريم كه حرفامونا بزنه ميخود وجود داشته باشد يا نباشد.
فكر ميكنم ما هر چيزي را ميتوانيم امام زمان خود قرار دهيم كه نميشناسيمش.
بابا دست ازين حرفا بردارين.
ما جوانها بايد مملكت را آباد كنيم نه خيال پردازي كنيم. اين كارها را كرديم كه داريم تحريم بيشتر ميشويم. من خودم قبلا از اين حرفا خيلي ميزدم ولي ديدم هيچ فايده اي ندارد. شما به هر چيزي مثل يك قاشق هم ميتوانيد اعتقاد داشته باشيد ولي كارتان را درست انجام دهيد.
انسان باشيد
نمیدونم چرا شما اینجوری فکر میکنید
یه لحظه به دور و برتون نگاه کنید
چشم دلتون رو باز کنید
و ببینید این همه قشنگی رو
shamimes
عضو جدید
من زندگي را قشنگ ميبينم در آن شكي نيست . ولي ما انسانها بهتر است واقعيتها را ببينيد.
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
ببخشید میشه بپرسم شما به چی اعتقاد داریدمن زندگي را قشنگ ميبينم در آن شكي نيست . ولي ما انسانها بهتر است واقعيتها را ببينيد.
مگه به خدا و پیغمبرش اعتقاد نداری
مگه نگفتن که یکی هست که یه روز میاد
shamimes
عضو جدید
اگر شما در زندگي گفتار نيك - كردار نيك داشته باشي - همانطور كه همه پيامبران گفتند. ديگه چي ميخواهيد. شما جوانان پاكي هستيد. كه توسط حكومت ما بازيچه قرار گرفته ايد كه آنها هر كاري دوست داشتن انجام دهند.
ولي پيامبر ما گفته خوشبين باش اما زيرك باش . نبايد ملعبه دست ديگران قرار گرفت.
مگر دانشمندان بزرگ ما همه به امام زمان اعتقاد داشتند؟ يعني همه آنها خدا نشناس هستند.حرفهايي ميزنيد كه .....
winter
عضو جدید
عزیز من بحث حکومت چه ربطی به ظهور اقا داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!اگر شما در زندگي گفتار نيك - كردار نيك داشته باشي - همانطور كه همه پيامبران گفتند. ديگه چي ميخواهيد. شما جوانان پاكي هستيد. كه توسط حكومت ما بازيچه قرار گرفته ايد كه آنها هر كاري دوست داشتن انجام دهند.
ولي پيامبر ما گفته خوشبين باش اما زيرك باش . نبايد ملعبه دست ديگران قرار گرفت.
مگر دانشمندان بزرگ ما همه به امام زمان اعتقاد داشتند؟ يعني همه آنها خدا نشناس هستند.حرفهايي ميزنيد كه .....
فکر کنم از اسم تاپیک مشخص باشه که اگه کاری با امام داری باید بگی.
شما که اصلن اعتقادی به ظهور اقا نداری چرا این جمعو از موضوع اصلی پرت میکنی.
در ضمن تو تاپیکهای دیگه بچه ها کلی متن درباره علت نیاز به اقا گذاشتن.
به نظر من بهتره به اون جا مراجعه کنید.
راستی همه دانشمندان مسلمون به امام زمان اعتقاد داشتن.
من به غیر مسلموناش کاری ندارم.من نمیگم همه اونایی که به اقا اعتقاد ندارن خدا نشناسن.اما من حرفها و عقاید پیامبرم برام مهمتره تا دانشمندان.
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
ببین اقامون هست
اینو که دیگه نمیشه کتمان کرد
هست
حتی پیامبرای دیگه هم گفتن
که کسی میاید و دنیا رو از نابودی نجات میدهد
پس باید امید داشت
اقامون هست که بهمون امید بده
winter
عضو جدید
من که شک ندارم تنهایی جان
اینارو برا اونایی گفتم که اعتقاد ندارن
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
بچه ها واسه تولد آقامون
میخوای چه هدیه ای رو بهش بدی
میخوای چه هدیه ای رو بهش بدی
سـعید
مدیر بازنشسته
مهديا !!!!
مهديا !!!!
اي پادشه خوبان... ... وقت است که باز آيي!
سالروز ولادت با سعادت آخرين ستاره درخشان امامت و ولايت،فرزند علي مرتضي و فرزند سفينة النجاة، منجى عالم بشريت، حضرت بقية الله الاعظم صاحب العصر و الزمان حجت بن الحسن العسکرى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به منتظران آن حضرت مبارک باد
مهديا !!!!
مهديا!
اي آن که چشمانم به آرزوي رويش به اين جهان چشم گشود،
اي آن که جمالش از صبح ازل مرا از عمق چشمانم ربود،
اي آن که او هر چه از دل آفريد از براي تو بود،
و اي آن که کاشت دل بر سينه ي انسان با مهر نام تو بود،
فاصله ي بسيار ميان من تا خودت را چون فاصله ي خود تا ايني چون من بشکن و هبوط رحمت اللهي
در خودت را با قدم هايي که به سوي کعبه بر مي داري و به وسعت بانگ "انا المهدي" بر ما نازل کن.
بيا که خزانِ سخت، در انتظار بهار لطيف توست.
اي پادشه خوبان... ... وقت است که باز آيي!
سالروز ولادت با سعادت آخرين ستاره درخشان امامت و ولايت،فرزند علي مرتضي و فرزند سفينة النجاة، منجى عالم بشريت، حضرت بقية الله الاعظم صاحب العصر و الزمان حجت بن الحسن العسکرى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به منتظران آن حضرت مبارک باد
computrenginneer
عضو جدید
درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
سلامی صمیمانه خدمت همه دوستاران اهل بیت به خصوص حضرت مهدی (عج)
اول از همه تولد دردانه فاطمه و منجی عالم بشریت بر همه شما عزیزان تبریک و تهنیت باد.
نیت من از ایجاد این تاپیک این است که هر کسی در دلی با آن مولا و سرورمان دارد بیان کند.
انشا ال.. خداوند و معصومین به فریاد و داد ما برسن و ما را زیر پرچم ان حضرت حفظ کند.
خداوندا ظهور آن حضرت را نزدیک فرما تا زمین را پر از عدل و داد کرده و ریشه هر چه و بدی و پلیدیست را از روی زمین پاک کند و ما را نیز از پیروان مخلص آن حضرت قرار بده . انشا ال.. که آن حضرت هر جایی هستند و بر ما نظاره گر ند ،از ما راضی و خشنود باشند .
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)
سلامی صمیمانه خدمت همه دوستاران اهل بیت به خصوص حضرت مهدی (عج)
اول از همه تولد دردانه فاطمه و منجی عالم بشریت بر همه شما عزیزان تبریک و تهنیت باد.
نیت من از ایجاد این تاپیک این است که هر کسی در دلی با آن مولا و سرورمان دارد بیان کند.
انشا ال.. خداوند و معصومین به فریاد و داد ما برسن و ما را زیر پرچم ان حضرت حفظ کند.
خداوندا ظهور آن حضرت را نزدیک فرما تا زمین را پر از عدل و داد کرده و ریشه هر چه و بدی و پلیدیست را از روی زمین پاک کند و ما را نیز از پیروان مخلص آن حضرت قرار بده . انشا ال.. که آن حضرت هر جایی هستند و بر ما نظاره گر ند ،از ما راضی و خشنود باشند .
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)
computrenginneer
عضو جدید
ميلاد حضرت مهدي مبارك
شهر شلوغه شلوغه همه ريختن تو خيابون خودشون رو واسه جشناي فردا آماده مي كنن انگار نه انگار از نيمه شب كلي گذشته همه منتظر فردا هستن ولي مي دونين من فكر مي كنم الان امام زمان داره به اين فكر مي كنه كه از اين همه مشتاق فقط 313 نفر وقت ظهور يارش باقي مي مونن اين خيلي دردناكه خيلي
شهر شلوغه شلوغه همه ريختن تو خيابون خودشون رو واسه جشناي فردا آماده مي كنن انگار نه انگار از نيمه شب كلي گذشته همه منتظر فردا هستن ولي مي دونين من فكر مي كنم الان امام زمان داره به اين فكر مي كنه كه از اين همه مشتاق فقط 313 نفر وقت ظهور يارش باقي مي مونن اين خيلي دردناكه خيلي
منظور از 313 نفر يار امام زمان اين نيست كه بقيه جهان در پليدي هستن منظورشون اينه كه اين تعداد جز ياران نزديك انحضرت هستند كه اينها فرماندهي نقاط مختلف رو بدست ميگيرن
كاش بيايد كاش بيايد اما كاش زماني بيايد كه ما جز ياري كنندگانش باشيم
شايد همسايمون باشه يه وقت به كسي بي احترامي نكنيدا ممكنه .....
كاش بيايد كاش بيايد اما كاش زماني بيايد كه ما جز ياري كنندگانش باشيم
شايد همسايمون باشه يه وقت به كسي بي احترامي نكنيدا ممكنه .....
computrenginneer
عضو جدید
ای کاش ماها به جای اینکه به چیزهای ظاهری اینقدر اهمیت میدایم به این نکته توجه می کردیم که ای کاش فقط یه روز می تونستیم اونی باشیم که خدا از ما می خواد .البته شادی وسرور هم لازمه ولی مهم عمل ونیت ادماست . پس بیاییم حتی واسه یه روز هم شده دل خدا و حضرتو از خودمون خشنود وراضی کنیم .(البته این حرفارو به خودم گوشزد میکردم جسارت نشه)
ساغر777
عضو جدید
بهانه انتظار(ادبيات انتظار)
بهانه انتظار(ادبيات انتظار)
به نام آنکه مهر مهدی را بر دلها نهاد.
اي كاش روزهاي " غفلت " ما از شبهاي " غيبت " شما طولاني‌تر نبود.
وقتی تو بیایی بزرگترین جشن عالم برپا می شود.
با تومي گويم،
ازتومي پرسم ،
چرا هيچ ازحج بازگشته اي, پيغام تو را براي ما نمي آورد ؟
چرا مردم وقتي به هم مي رسند, نمي پرسند: تازگي ها از مولا چه خبر؟
چرا هيچ كس براي آمدنت نذر نمي كند؟
چرا دعاهايمان هم از نام تو خالي شده است؟
چرا بودنت را باور نكرده ايم؟
چرا وقتي به شهر ما مي آيي, آمدنت را حس نمي كنيم؟
چرا نيامدنت را با نبودن يكي مي گيريم؟
چرا چشمهايمان چنان آلوده گناه شد كه شايستگي ديدارت را از كف داديم؟
چرا زبانهايمان چنان با دروغ پيوند خورد كه ديگر نتوانستيم با تو هم سخن شويم؟
چرا شرمنده نگاهت از همين نزديكي ها نيستيم؟
چرا صداي گامهاي تو را كه نزديك مي شوي نمي شنويم؟
اين نواي اوست كه در كنار خانه توحيد ، در لباس ناشناس ربّ البيت را مي خواند و درخواست مي كند كه :
« اللهّم اَنجِزلي ما وَعَدتَني »
« خدايا آنچه را كه به من وعده نمودي ، برسان »
بياييم با پيمان ولايت به آستان مدارش ، دست بيعت را بسويش دراز كنيم و با مدد خواهي از حضرت حقّ ، زنگارهاي پليدي را از جان خويش بزداييم و قلب و جان را به نيوشيدن كلمات گهربار او و پدران پاكش صفا بخشيم و هر صبح و شام فرج حضرتش را از خداي متعال مسئلت كنيم و هميشه اين دعا را از صميم جان زمزمه كنيم كه :
« اللهّم عجّل لوليّك الفرج »
« بارالها در فرج و گشايش براي وليّت شتاب كن
به بهانه انتظار تو ...
هيچ آرزو كرده‌ايد كاش برمي‌گشتيم به روزگاري كه ديوارها كوتاهتر بود و درهاي خانه‌ها اين همه قفل و بست نداشت و پنجره‌ها با اين همه نرده و حفاظ پوشانده نشده بود؟
به زمانه‌اي كه سخن گفتن روزمره را نيازي به سوگند خوردن نبود، چرا كه جز راست چيزي بر زبان نمي‌آمد...
به زمانه‌اي كه اگر چرخ زندگي‌ات خوب نمي‌چرخيد، همسايه‌ها هم احساس مي‌كردند كه نانِ خوش از گلويشان پايين نمي‌رود.
راستی چرا آن صفا و صميميت از کوچه ها و خيابان های ما پر کشيد و رفت ؟ چرا از درد و رنج هم بی خبريم ؟ چرا به يکديگر به ديده شک و ترديد می نگريم ؟
شايد علتش نوع زندگی هامان باشد که ما را اين چنين از دوستی ، مهر ، فروتنی و صفا دور کرده است.
شايد اگر مثل قديمی ها ، هر شب جمعه به قبرستان کوچکی که کمی آن طرف تر ا ز خانه بود ، سر می زديم و نگاهمان به سنگ های قبری می افتاد که با صاحبان آشنايش خاطره ها داشتيم ، ديگر يادمان می ماند که رفتنی هستيم و نبايد دل به اين دنيای ناپايدار بست و به خاطرش دلی را آزرد.
شايد هم تقصير آسمان است كه با اين همه دود و سياهي، جلوي چشم ما را مي‌گيرد و نمي‌گذارد كه هر شب، چشم به هزاران هزار ستاره‌ي آن سقف بلند بيندازيم و شب به شب اين حقارت و كوچكي را از خود دور كنيم تا فردا صبح، رفتارمان با دوستانمان با همسايه‌ي ديوار به ديوارمان و حتي با پدر و مادرمان، خداوار و ارباب‌گونه نباشد...!
... غباري كه بر روزهاي انتظار مي‌نشيند، رنگ كهنگي بر سوالاتم مي‌زند و سرگشتگي مرا در ميان آنها بيشتر مي‌كند كه براستي آيا ما وارث آن دل‌هاي پاكي هستيم كه سخت‌ترين بيماري‌ها را به مدد يك دعاي خالصانه در كنار ضريحي مقدس به شفا مبدل مي‌كرد؟
آيا ما ادامه‌ي آدم‌هاي نابي هستيم كه روزهاي جمعه، عاشقانه انتظار او را مي‌كشيدند و با اسبي آماده و زين كرده، براه مي‌افتادند به سوي دروازه شهر، تا نشاني باشد از اينكه مي‌دانيم موعود مي‌آيد و ما به انتظار او حتي مركب‌اش را هم با خود آورده‌ايم.
آيا می شود دوباره برگرديم به صفا و خلوص آن روزگار ؟
”ماشين“، ”رايانه“ و " بزرگراه " مانع نيست. آنچه مانع است چشم‌هايي است كه به گناه آلوده شده و زبان‌هايي است كه به دروغ عادت كرده‌اند. گوشهايي است كه غيبت و تهمت شنيده‌اند و دل‌هايي است كه انديشه‌هاي غيرخدايي، تيره و سياهش ساخته...
کمر همت بايد بست. بايد آغاز کنيم. چه بهتر که از او که امام زمانمان است ، ياری بگيريم. او هم ، صفا و پاکی را می پسندد نه ريا و نفاق را. مثل قديمی ها باشيم که او را حاضر و ناظر خويش ، می ديدند و مطمئن بودند که هفته ای يکبار کارنامه اعمالشان در حضورش گشوده می شود و دغدغه خاطرشان ، آن بود که نکند رفتارشان بر چهره او اخمی بنشاند يا اشکی از ديدگان خدابينش جاری کند.
اما گويي در اين روزگار حيرت، ندايي راز آلود ما را به خود مي‌خواند:
”ما در رعايت حال شما كوتاهي نکرده و ياد شما را از خاطر نمی بريم...“
زمان تغيير را به تاخير نيندازيم. از همين لحظه...
با يك خطا كمتر و يك نيكي بيشتر...
« اللهم ارني الطلعه الرشيده و الغره الحميده، واكحُل ناظِري بنظره مِني اليَه، و عَجل فرجه »
می دانم آدينه ای خواهی آمد
که سحرگاهانش سوای همه روزهاست
خورشيد شادمانه ترين طلوعش را خواهد کرد
و دنيا رنگ ديگری خواهد گرفت
چهار فصل يکی خواهند شد و در پيکر بهار به تو خوشامد خواهند گفت
و جهان دوباره طعم محبت و دوستی خواهد چشيد
تو خواهی آمد
و تشنگی قرنها را فرو خواهی نشاند
به ما نگفتند ....
راستش را به ما نگفتند ، يا لااقل همه راست را به ما نگفتند.
گفتند : تو که بيايي خون به پا می کنی . جوی خون به راه می اندازی و از کشته ، پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اينکه حادثه ای به شيرينی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگويند.
ما از همان کودکی ، تو را دوست داشتيم. با همه فطرتمان به تو عشق می ورزيديم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بوديم.
عشق تو با سرشت ما عجين شده بود و آمدنت ، طبيعی ترين و شيرين ترين نيازمان بود.
اما ... اما کسی که به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان وقتی تو بيايي.
همه پيش از آنکه نگاه مهر کشسر و دست های عاطفه تو را توصيف کنند ، شمشير تو را نشانمان دادند.
آری ، برای اينکه گلها و نهالها رشد کنند ، بايد علف های هرز را وجين کرد و اين جز با داسی برنده و سهمگين ، ممکن نيست.
آری ، برای اينکه مظلومان تاريخ ، نفسی به راحتی بکشند ، بايد پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک ماليد و نسلشان را از روی زمين برچيد.
آری ، برای اينکه عدالت بر کرسی بنشيند ، هر چه سريؤ ستم آلود سلطنت را بايد واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.
و اينها همه ، همان معجزه ای است که تنها از دست تو بر می آيد و تنها با دست تو محقق می شود.
اما مگر نه اينکه اينها همه مقدمه است برای رسيدن به بهشتی که تو بانی آنی.
آن بهشت را کسی برای ما ترسيم نکرد. کسی به ما نگفت که آن ساحل اميد که در پس اين دريای خون نشسته است ، چگونه ساحلی است ؟ !
پرندگان در آشيانه های خود جشن می گيرند و ماهيان دريآها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمين چندين برابر محصول خويش را عرضه می کند !
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ريشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن خلايق بر می دارد.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
ساکنان زمين و آسمان به تو عشق می ورزند. آسمان بارانش را فرو می فرستد. زمين ، گياهان خود را می روياند ... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقيقی را می ديدند. و می ديدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمين می فرستد.
به ما نگفتند وقتی تو بيايي :
همه امت به آغوش تو پناه می آورند ، همانند زنبوران عسل به ملکه خويش ، و تو عدالت را آنچنان که بايأ و شايأ در پهنه جهان می گستری و خفته ای را بيدار نمی کنی و خونی را نمی ريزی .
به ما نگفته بودند که وقتی تو بيايي :
رفاه و آسايش می آيد که نظير آن پيش از اين نيامده است. مال و ثروت آنچنان وفور می يابد که هر که نزد تو بيايد ، فوق تصورش دريافت می کند.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
اموال را چون سيل ، جاری می کنی و بخشش های کلان خويش را هرگز شماره نمی کنی.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
هيچ کس فقير نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نيازمند می گردند و پيدا نمی کنند.
مال را به هر که عرضه می کنند، می گويد : بی نيازم .
ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی !
ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانيم و مدينه فاضله حضور تو را بشناسيم تو را دوست می داشتيم و به تو عشق می ورزيديم.
که عشق تو با سرشت ها عجين شده بود و امدنت طبيعی ترين و شيرين ترين نيازمان بود.
ظهور تو بی ترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد کرد.
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدين حسن خدا داد نکرد
بهانه انتظار(ادبيات انتظار)
به نام آنکه مهر مهدی را بر دلها نهاد.
اي كاش روزهاي " غفلت " ما از شبهاي " غيبت " شما طولاني‌تر نبود.
وقتی تو بیایی بزرگترین جشن عالم برپا می شود.
با تومي گويم،
ازتومي پرسم ،
چرا هيچ ازحج بازگشته اي, پيغام تو را براي ما نمي آورد ؟
چرا مردم وقتي به هم مي رسند, نمي پرسند: تازگي ها از مولا چه خبر؟
چرا هيچ كس براي آمدنت نذر نمي كند؟
چرا دعاهايمان هم از نام تو خالي شده است؟
چرا بودنت را باور نكرده ايم؟
چرا وقتي به شهر ما مي آيي, آمدنت را حس نمي كنيم؟
چرا نيامدنت را با نبودن يكي مي گيريم؟
چرا چشمهايمان چنان آلوده گناه شد كه شايستگي ديدارت را از كف داديم؟
چرا زبانهايمان چنان با دروغ پيوند خورد كه ديگر نتوانستيم با تو هم سخن شويم؟
چرا شرمنده نگاهت از همين نزديكي ها نيستيم؟
چرا صداي گامهاي تو را كه نزديك مي شوي نمي شنويم؟
اين نواي اوست كه در كنار خانه توحيد ، در لباس ناشناس ربّ البيت را مي خواند و درخواست مي كند كه :
« اللهّم اَنجِزلي ما وَعَدتَني »
« خدايا آنچه را كه به من وعده نمودي ، برسان »
بياييم با پيمان ولايت به آستان مدارش ، دست بيعت را بسويش دراز كنيم و با مدد خواهي از حضرت حقّ ، زنگارهاي پليدي را از جان خويش بزداييم و قلب و جان را به نيوشيدن كلمات گهربار او و پدران پاكش صفا بخشيم و هر صبح و شام فرج حضرتش را از خداي متعال مسئلت كنيم و هميشه اين دعا را از صميم جان زمزمه كنيم كه :
« اللهّم عجّل لوليّك الفرج »
« بارالها در فرج و گشايش براي وليّت شتاب كن
به بهانه انتظار تو ...
هيچ آرزو كرده‌ايد كاش برمي‌گشتيم به روزگاري كه ديوارها كوتاهتر بود و درهاي خانه‌ها اين همه قفل و بست نداشت و پنجره‌ها با اين همه نرده و حفاظ پوشانده نشده بود؟
به زمانه‌اي كه سخن گفتن روزمره را نيازي به سوگند خوردن نبود، چرا كه جز راست چيزي بر زبان نمي‌آمد...
به زمانه‌اي كه اگر چرخ زندگي‌ات خوب نمي‌چرخيد، همسايه‌ها هم احساس مي‌كردند كه نانِ خوش از گلويشان پايين نمي‌رود.
راستی چرا آن صفا و صميميت از کوچه ها و خيابان های ما پر کشيد و رفت ؟ چرا از درد و رنج هم بی خبريم ؟ چرا به يکديگر به ديده شک و ترديد می نگريم ؟
شايد علتش نوع زندگی هامان باشد که ما را اين چنين از دوستی ، مهر ، فروتنی و صفا دور کرده است.
شايد اگر مثل قديمی ها ، هر شب جمعه به قبرستان کوچکی که کمی آن طرف تر ا ز خانه بود ، سر می زديم و نگاهمان به سنگ های قبری می افتاد که با صاحبان آشنايش خاطره ها داشتيم ، ديگر يادمان می ماند که رفتنی هستيم و نبايد دل به اين دنيای ناپايدار بست و به خاطرش دلی را آزرد.
شايد هم تقصير آسمان است كه با اين همه دود و سياهي، جلوي چشم ما را مي‌گيرد و نمي‌گذارد كه هر شب، چشم به هزاران هزار ستاره‌ي آن سقف بلند بيندازيم و شب به شب اين حقارت و كوچكي را از خود دور كنيم تا فردا صبح، رفتارمان با دوستانمان با همسايه‌ي ديوار به ديوارمان و حتي با پدر و مادرمان، خداوار و ارباب‌گونه نباشد...!
... غباري كه بر روزهاي انتظار مي‌نشيند، رنگ كهنگي بر سوالاتم مي‌زند و سرگشتگي مرا در ميان آنها بيشتر مي‌كند كه براستي آيا ما وارث آن دل‌هاي پاكي هستيم كه سخت‌ترين بيماري‌ها را به مدد يك دعاي خالصانه در كنار ضريحي مقدس به شفا مبدل مي‌كرد؟
آيا ما ادامه‌ي آدم‌هاي نابي هستيم كه روزهاي جمعه، عاشقانه انتظار او را مي‌كشيدند و با اسبي آماده و زين كرده، براه مي‌افتادند به سوي دروازه شهر، تا نشاني باشد از اينكه مي‌دانيم موعود مي‌آيد و ما به انتظار او حتي مركب‌اش را هم با خود آورده‌ايم.
آيا می شود دوباره برگرديم به صفا و خلوص آن روزگار ؟
”ماشين“، ”رايانه“ و " بزرگراه " مانع نيست. آنچه مانع است چشم‌هايي است كه به گناه آلوده شده و زبان‌هايي است كه به دروغ عادت كرده‌اند. گوشهايي است كه غيبت و تهمت شنيده‌اند و دل‌هايي است كه انديشه‌هاي غيرخدايي، تيره و سياهش ساخته...
کمر همت بايد بست. بايد آغاز کنيم. چه بهتر که از او که امام زمانمان است ، ياری بگيريم. او هم ، صفا و پاکی را می پسندد نه ريا و نفاق را. مثل قديمی ها باشيم که او را حاضر و ناظر خويش ، می ديدند و مطمئن بودند که هفته ای يکبار کارنامه اعمالشان در حضورش گشوده می شود و دغدغه خاطرشان ، آن بود که نکند رفتارشان بر چهره او اخمی بنشاند يا اشکی از ديدگان خدابينش جاری کند.
اما گويي در اين روزگار حيرت، ندايي راز آلود ما را به خود مي‌خواند:
”ما در رعايت حال شما كوتاهي نکرده و ياد شما را از خاطر نمی بريم...“
زمان تغيير را به تاخير نيندازيم. از همين لحظه...
با يك خطا كمتر و يك نيكي بيشتر...
« اللهم ارني الطلعه الرشيده و الغره الحميده، واكحُل ناظِري بنظره مِني اليَه، و عَجل فرجه »
می دانم آدينه ای خواهی آمد
که سحرگاهانش سوای همه روزهاست
خورشيد شادمانه ترين طلوعش را خواهد کرد
و دنيا رنگ ديگری خواهد گرفت
چهار فصل يکی خواهند شد و در پيکر بهار به تو خوشامد خواهند گفت
و جهان دوباره طعم محبت و دوستی خواهد چشيد
تو خواهی آمد
و تشنگی قرنها را فرو خواهی نشاند
به ما نگفتند ....
راستش را به ما نگفتند ، يا لااقل همه راست را به ما نگفتند.
گفتند : تو که بيايي خون به پا می کنی . جوی خون به راه می اندازی و از کشته ، پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اينکه حادثه ای به شيرينی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگويند.
ما از همان کودکی ، تو را دوست داشتيم. با همه فطرتمان به تو عشق می ورزيديم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بوديم.
عشق تو با سرشت ما عجين شده بود و آمدنت ، طبيعی ترين و شيرين ترين نيازمان بود.
اما ... اما کسی که به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان وقتی تو بيايي.
همه پيش از آنکه نگاه مهر کشسر و دست های عاطفه تو را توصيف کنند ، شمشير تو را نشانمان دادند.
آری ، برای اينکه گلها و نهالها رشد کنند ، بايد علف های هرز را وجين کرد و اين جز با داسی برنده و سهمگين ، ممکن نيست.
آری ، برای اينکه مظلومان تاريخ ، نفسی به راحتی بکشند ، بايد پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک ماليد و نسلشان را از روی زمين برچيد.
آری ، برای اينکه عدالت بر کرسی بنشيند ، هر چه سريؤ ستم آلود سلطنت را بايد واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.
و اينها همه ، همان معجزه ای است که تنها از دست تو بر می آيد و تنها با دست تو محقق می شود.
اما مگر نه اينکه اينها همه مقدمه است برای رسيدن به بهشتی که تو بانی آنی.
آن بهشت را کسی برای ما ترسيم نکرد. کسی به ما نگفت که آن ساحل اميد که در پس اين دريای خون نشسته است ، چگونه ساحلی است ؟ !
پرندگان در آشيانه های خود جشن می گيرند و ماهيان دريآها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمين چندين برابر محصول خويش را عرضه می کند !
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ريشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن خلايق بر می دارد.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
ساکنان زمين و آسمان به تو عشق می ورزند. آسمان بارانش را فرو می فرستد. زمين ، گياهان خود را می روياند ... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقيقی را می ديدند. و می ديدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمين می فرستد.
به ما نگفتند وقتی تو بيايي :
همه امت به آغوش تو پناه می آورند ، همانند زنبوران عسل به ملکه خويش ، و تو عدالت را آنچنان که بايأ و شايأ در پهنه جهان می گستری و خفته ای را بيدار نمی کنی و خونی را نمی ريزی .
به ما نگفته بودند که وقتی تو بيايي :
رفاه و آسايش می آيد که نظير آن پيش از اين نيامده است. مال و ثروت آنچنان وفور می يابد که هر که نزد تو بيايد ، فوق تصورش دريافت می کند.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
اموال را چون سيل ، جاری می کنی و بخشش های کلان خويش را هرگز شماره نمی کنی.
به ما نگفتند که وقتی تو بيايي :
هيچ کس فقير نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نيازمند می گردند و پيدا نمی کنند.
مال را به هر که عرضه می کنند، می گويد : بی نيازم .
ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی !
ما بی آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانيم و مدينه فاضله حضور تو را بشناسيم تو را دوست می داشتيم و به تو عشق می ورزيديم.
که عشق تو با سرشت ها عجين شده بود و امدنت طبيعی ترين و شيرين ترين نيازمان بود.
ظهور تو بی ترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خير خواهد کرد.
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدين حسن خدا داد نکرد
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
سلام آقا جون
میخواستم تو شب تولدت یه چیزی ازت بخوام فقط یه چیزی
آقا یه چشم دل به ما بده که بتونیم تو رو بشناسیم
شما که همیشه کنار ما هستید ولی ما نمیتونیم تو رو حس کنیم
ای خدا
جون ای خدا
میخواستم تو شب تولدت یه چیزی ازت بخوام فقط یه چیزی
آقا یه چشم دل به ما بده که بتونیم تو رو بشناسیم
شما که همیشه کنار ما هستید ولی ما نمیتونیم تو رو حس کنیم
ای خدا
جون ای خدا
ای امام زمان من
خیالت راحت
خدا هست
اونی که از همه خفنتره
بخدا جز خود خدا هیچکی اصله کاری نیست
از خدا بخواه به پیروانت یاد بده
خدا اصله کاریه
بخدا از خدا شرمم میشه حتی واسه اینکه اونو انقدر دور دونستم که اینو از تو خواستم
امام زمان دوست دارم
ولی دروغه اگه بگم تو فکر اومدنت شب و روز ندارم که
چون روز من با خدا خوشه
و شب من خدا خوشه
خیالت راحت
خدا هست
اونی که از همه خفنتره
بخدا جز خود خدا هیچکی اصله کاری نیست
از خدا بخواه به پیروانت یاد بده
خدا اصله کاریه
بخدا از خدا شرمم میشه حتی واسه اینکه اونو انقدر دور دونستم که اینو از تو خواستم
امام زمان دوست دارم
ولی دروغه اگه بگم تو فکر اومدنت شب و روز ندارم که
چون روز من با خدا خوشه
و شب من خدا خوشه
نمیدونم چی باید بگم. دیگه روم نمیشه حرف بزنم... وقتی خودمو با چند سال پیشم مقایسه میکنم از خودم ،از شما ،از خدا و از همه خجالت میکشم...
من دور شدم یا...؟ نمیدونم. . .
کجای راهو دارم اشتباه میرم.؟ چرا دیگه هیچ حسی ندارم.؟ چرا دارم میشم سنگ؟ اینی که من میبینم با چند سال پیش خیلی فرق داره. کمکش کنید. نمیدونم حتی باید از کی بخوام.
خیلی سخته که ادم حتی برای خواستن هم توانی نداشته باشه....همه چیز همون طوریه که من میخوام.
واقعا حق من اینیه که دارم؟ ؟ ؟
من دور شدم یا...؟ نمیدونم. . .
کجای راهو دارم اشتباه میرم.؟ چرا دیگه هیچ حسی ندارم.؟ چرا دارم میشم سنگ؟ اینی که من میبینم با چند سال پیش خیلی فرق داره. کمکش کنید. نمیدونم حتی باید از کی بخوام.
خیلی سخته که ادم حتی برای خواستن هم توانی نداشته باشه....همه چیز همون طوریه که من میخوام.
واقعا حق من اینیه که دارم؟ ؟ ؟
zahra_1365
عضو جدید
تو همه روایات و حدیثها اومده تا وقتی خود مردم نخوان امام زمان ظهور نمیکنه!
چرا ما آدما نمیخواییم؟ چون همه فکر میکنیم با آمدن امام زمان زندگی به پایان می رسه ولی اینطور نیست ظهور آقا مساوی با شروع خوشبختی و شادیست
آقا دیشب خیلی گریه کردم، من خیلی خسته ام
پس چرا نمیایی ؟
چرا ما آدما نمیخواییم؟ چون همه فکر میکنیم با آمدن امام زمان زندگی به پایان می رسه ولی اینطور نیست ظهور آقا مساوی با شروع خوشبختی و شادیست
آقا دیشب خیلی گریه کردم، من خیلی خسته ام
پس چرا نمیایی ؟
computrenginneer
عضو جدید
سلام دوستانه عزیزم .به خدا وقتی در دلاتونو خوندم گریه ام گرفت .چون دیدم خیلی ها هستن که انتظار ظهور آن مولا و سرورمان را می کنند و چشم به راه او هستند.
من خودمو گناه کار تر از این حرفا و شماها میدونم . امیدم اینکه خدا با صفاتر و بخشنده تر از این حرفاست و حتما ما رو خواهد بخشید . اگه امیدمون خدا نباشه پس به کی امید ودل ببندیم اگر چه گاهی خدا رو از یاد میبریم .
خدایا تو رو به این روز عزیزت قسم میدیم که گناهانه ما رو بیامرز و ما را از پیروان آن حضرت قرار بده و ما را در روز قیامت با معصومین محشور فرما . اللهی آمین
ای دردانه بانوی یاس دو عالم یوسف گم گشته باز آی و ما رو از این همه چشم به راهی رها کن.بیا بیا بیا .
شاید که این جمعه بیاید شاید ....
من خودمو گناه کار تر از این حرفا و شماها میدونم . امیدم اینکه خدا با صفاتر و بخشنده تر از این حرفاست و حتما ما رو خواهد بخشید . اگه امیدمون خدا نباشه پس به کی امید ودل ببندیم اگر چه گاهی خدا رو از یاد میبریم .
خدایا تو رو به این روز عزیزت قسم میدیم که گناهانه ما رو بیامرز و ما را از پیروان آن حضرت قرار بده و ما را در روز قیامت با معصومین محشور فرما . اللهی آمین
ای دردانه بانوی یاس دو عالم یوسف گم گشته باز آی و ما رو از این همه چشم به راهی رها کن.بیا بیا بیا .
شاید که این جمعه بیاید شاید ....
آخرین ویرایش:
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
سلام آقاجون
دیشب رو به این امید خوابیدم که شاید منم یکی از اون باشم
که تو خواب نه تو بیداری ، تو خواب تو رو واسه یه دفعه بشناسم
آقا جون خیلی دلم گرفته
آقاجون با این همه آدم بازم تو غریبی
یکی از دوستام حرف قشنگی زد
که گفت آقامون مثل حضرت امیر میمونه
نشسته و داره سکوت میکنه
پس حیدر زمان
منتظرم تا اون چشمم رو بهم بدی
میدونم لیاقت ندارم
ولی تو مهربونی
دلم خوشه یه آقایی دارم که خیلی مهربونه
همه میگن آقا جون جای تو ، تو بیابوناس
ولی من میگم آقا جای تو ، تو خیابوناس
ما نمیبینم ، ما نمیبینیم
ای خدا
دیشب رو به این امید خوابیدم که شاید منم یکی از اون باشم
که تو خواب نه تو بیداری ، تو خواب تو رو واسه یه دفعه بشناسم
آقا جون خیلی دلم گرفته
آقاجون با این همه آدم بازم تو غریبی
یکی از دوستام حرف قشنگی زد
که گفت آقامون مثل حضرت امیر میمونه
نشسته و داره سکوت میکنه
پس حیدر زمان
منتظرم تا اون چشمم رو بهم بدی
میدونم لیاقت ندارم
ولی تو مهربونی
دلم خوشه یه آقایی دارم که خیلی مهربونه
همه میگن آقا جون جای تو ، تو بیابوناس
ولی من میگم آقا جای تو ، تو خیابوناس
ما نمیبینم ، ما نمیبینیم
ای خدا
computrenginneer
عضو جدید
آقاي من ، سرور من !
دلم مي‌خواد داد بزنم ، دلم مي‌خواد صداتون كنم و با شما درد و دل كنم آخه دلم تنگ شده ، حتي نفس كشيدن تو اين هواي بي تو برام سخت شده ، بازم دلم بي‌تاب ديدن توست و مثل هميشه دارم دنبالت مي‌گردم ، شايد شما رو پيدا كنم .
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]از آخرين باري كه شما رو ديدم ، مدتي است كه مي‌گذره . دوست دارم دوباره به جمكران بيام و شما رو ملاقات كنم . آقا جان ، آدم در اون مكان مقدس ، در اون شلوغي جمعيت ، هيچكس رو نمي‌بينه ، حتي خودش رو هم گم مي‌كنه ، فقط به يك اميد مي ياد و اونم به اميد زيارت روي ماه شما .[/FONT]
دلم مي‌خواد داد بزنم ، دلم مي‌خواد صداتون كنم و با شما درد و دل كنم آخه دلم تنگ شده ، حتي نفس كشيدن تو اين هواي بي تو برام سخت شده ، بازم دلم بي‌تاب ديدن توست و مثل هميشه دارم دنبالت مي‌گردم ، شايد شما رو پيدا كنم .
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]از آخرين باري كه شما رو ديدم ، مدتي است كه مي‌گذره . دوست دارم دوباره به جمكران بيام و شما رو ملاقات كنم . آقا جان ، آدم در اون مكان مقدس ، در اون شلوغي جمعيت ، هيچكس رو نمي‌بينه ، حتي خودش رو هم گم مي‌كنه ، فقط به يك اميد مي ياد و اونم به اميد زيارت روي ماه شما .[/FONT]
Similar threads
