خدايا
ظهور موعودت برسان...
ظهور موعودت برسان...
درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
- شروع کننده موضوع PATRIOT
- تاریخ شروع
آقا بیا .........بیا که ... 
تبريک...
آقاجان سرور من دوستت دارم فرشته آسمانی
ای حجت زمانه(عج) ، زمانه چه بد شده ست
یک تکه ابر بین من و نور سد شده ست
دیگر برای غنچه سری تب نمی کند
در خانه ای که خار گل سرسبد شده ست
قران به روی طاقچه ها خاک می خورد
من منتظر که باز ببینم نود شده ست
بعد از گذشت جمعه فراموش می شوی
یادت همیشه غرقه ی این جزر و مد شده ست
دنیا میان لجه ی خون غوطه می خورد
انسان به زیر پای هوسها لگد شده ست
تا آفتاب عدل تو از شرق رو کند
از ایستگاه عشق چه ایکاش رد شده ست
پنهان نمی کنم که در این انتظار تلخ
حال دل شکسته ی من باز بد شده ست
یک تکه ابر بین من و نور سد شده ست
دیگر برای غنچه سری تب نمی کند
در خانه ای که خار گل سرسبد شده ست
قران به روی طاقچه ها خاک می خورد
من منتظر که باز ببینم نود شده ست
بعد از گذشت جمعه فراموش می شوی
یادت همیشه غرقه ی این جزر و مد شده ست
دنیا میان لجه ی خون غوطه می خورد
انسان به زیر پای هوسها لگد شده ست
تا آفتاب عدل تو از شرق رو کند
از ایستگاه عشق چه ایکاش رد شده ست
پنهان نمی کنم که در این انتظار تلخ
حال دل شکسته ی من باز بد شده ست
ارام91
عضو جدید
می آیی
می آیی
می آیی
ﺗﻮ ﻧﺮﮔﺲ ﭼﻮﻥ ﮔﻞ ﻣﻬﺘﺎﺏ / ﺑﻪ ﺩﺷﺖ ﻭ ﮐﻮﻩ ﺻﺤﺮﺍ ﻋﻄﺮ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﯽ
ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﭼﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﻬﺎ ﺣﻼﻭﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﻭ ﭘﺎﮐﯽ
ﻭ ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻏﺒﺎﺭ ﻏﻢ
ﻧﺸﺎﻁ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﺑﺎﺭی
ﻭ ﺗﺨﻢ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮐﺎﺭی
ﻭ ﺑﻨﺸﻴﻨﯽ ﭼﻮ ﺷﺒﻨﻢ
ﺑﺮ ﮐﻮﯾﺮ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﭘﺮ ﻏﻢ
ﺑﭙﺎﺷﯽ ﺑﺬﺭ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﻁﺮﺏ
ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺍﺯ ﻟﻮﺙ ﮔﻨﻪ, ﺩﻝ, ﭘﺎک ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺮﻡ ﺁﺭی
ﻧﻪ ﺟﺎی ﺗﻴﺮﮔﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﺟﺎی ﻅﻠﻢ ﻭ ﭘﺴﺘﯽ
ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ
ﺣﺮﯾﻤﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﻤﻦ
ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺩ
ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ
ﺩﺷﻤﻦ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺗﻴﺮﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﻧﻮﺭ ﺗﻮ, ﺩﻟﻬﺎ
ﻣﻨﻮﺭ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺳﺮﺳﺒﺰ
ﻣﻌﻄﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ
ﭼﻮ ﺩﺷﺘﯽ ﺧﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ
ﭼﻮ ﺭﻭﺩی ﺻﺎﻑ ﻭ ﭘﺮ ﺟﻮﺷﺶ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮ ﻣﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻁﯽ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ
ﻫﻤﻪ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺳﻴﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ
ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﺑﻬﺎﺭی ﺷﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﭼﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﻬﺎ ﺣﻼﻭﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﻭ ﭘﺎﮐﯽ
ﻭ ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻏﺒﺎﺭ ﻏﻢ
ﻧﺸﺎﻁ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﺑﺎﺭی
ﻭ ﺗﺨﻢ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮐﺎﺭی
ﻭ ﺑﻨﺸﻴﻨﯽ ﭼﻮ ﺷﺒﻨﻢ
ﺑﺮ ﮐﻮﯾﺮ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﭘﺮ ﻏﻢ
ﺑﭙﺎﺷﯽ ﺑﺬﺭ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﻁﺮﺏ
ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺍﺯ ﻟﻮﺙ ﮔﻨﻪ, ﺩﻝ, ﭘﺎک ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺮﻡ ﺁﺭی
ﻧﻪ ﺟﺎی ﺗﻴﺮﮔﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﺟﺎی ﻅﻠﻢ ﻭ ﭘﺴﺘﯽ
ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ
ﺣﺮﯾﻤﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﻤﻦ
ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺩ
ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ
ﺩﺷﻤﻦ ﻧﻮﻉ ﺑﺸﺮ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺗﻴﺮﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﻧﻮﺭ ﺗﻮ, ﺩﻟﻬﺎ
ﻣﻨﻮﺭ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺳﺮﺳﺒﺰ
ﻣﻌﻄﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ
ﭼﻮ ﺩﺷﺘﯽ ﺧﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ
ﭼﻮ ﺭﻭﺩی ﺻﺎﻑ ﻭ ﭘﺮ ﺟﻮﺷﺶ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮ ﻣﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻁﯽ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ
ﻫﻤﻪ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺳﻴﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ
ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﺑﻬﺎﺭی ﺷﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
توزیباترین آرزوی منی آقاجان دوستت دارم یه دنیا جانم به فدایت
وقتی حوصله ات سر می رود
چہ لحظه قشنگی است
وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است
وقتی لای قرآن را باز میکنی
چه لحظه عجیبی است
وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند
√ کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کند
برای چند ثانیه هم کہ شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش!
••●! ❤ چہ آرزویـی دارد این دلـ م ❤ !●••
چہ لحظه قشنگی است
وقتی با خود فکر میکنی امام زمان(عج) هم مانند تو روزه است
وقتی لای قرآن را باز میکنی
چه لحظه عجیبی است
وقتی فکر میکنی حسیـن(ع) هم بالای نی همیـن قرآن را می خواند
√ کاش در این روزها وقتی لیست روزه گیران را امام زمان مرور می کند
برای چند ثانیه هم کہ شده روی اسم مـن مکثی کند ... کاش!
••●! ❤ چہ آرزویـی دارد این دلـ م ❤ !●••
مــهــدے جــآن ؛
آلــودگے هــوا که سهـل اسـت .. !
آلودگے دلـهـایمان نیز از 【 حــد هـشـدار 】 گـذشـتـه ،
نــفــس*هـایـمـان به شــمــاره افــتــاده .. !
•••
ســال *هـاست زنـدگے*مـان ::: تــعــطــیــل رســمــے ::: *ســت ...
•••
هوآے بــآریــدن نــدآرے مــولــآ ؟!
•••
♥ اَلّلـهُـــــمَّـ ؏ـجّــــل لِـوَلیِّــڪَـــــ الـفَـــرَج
سالی گذشت و زمین گشت در مدار تو
اما نداشت خاتمه ای انتظار تو
امسال هم همه ی هفته ها گذشت
یك جمعه اش نبود زمان قرار تو
با این شكوفه ها دل من خوش نمی شود
آید پس از كدام زمستان، بهار تو؟
قلب مرا ز خانه تكانی معاف كن
بگذار بماند به رویش غبار تو
این روزها همه به سفر فكر می كنند
من قصد كرده ام بمانم كنار تو
امسال كه من به درد ظهورت نخورده ام
سال جدید كاش بیایم به كار تو
...
آقا دلم گرفته کجایی بیا بیا
ای آخرین امید دل اولیا بیا
در اینهمه مناسبت ما کدام روز
روز ظهور توست به تقویم ما بیا
از آخرین پیام تو بگذشته قرنها
امسال را چه نامگذاری شما بیا
آخر کدام راه به شهر تو میرسد؟
گم کرده ایم راه وصال تورا بیا
اخبار را همیشه شنیدیم و هیچ کس
بر مانگفت یک خبر از آشنا بیا
دنیا نیاز عدل تو را داد میزند
دیگر بس است قصه ی شاه و گدا بیا
کمیاب گشته عاشق و نایاب گشته عشق
میخانه ها خراب شده ساقیا بیا
"از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان "
مولا بحق فاطمه بنت الهدی بیا
ای آخرین امید دل اولیا بیا
در اینهمه مناسبت ما کدام روز
روز ظهور توست به تقویم ما بیا
از آخرین پیام تو بگذشته قرنها
امسال را چه نامگذاری شما بیا
آخر کدام راه به شهر تو میرسد؟
گم کرده ایم راه وصال تورا بیا
اخبار را همیشه شنیدیم و هیچ کس
بر مانگفت یک خبر از آشنا بیا
دنیا نیاز عدل تو را داد میزند
دیگر بس است قصه ی شاه و گدا بیا
کمیاب گشته عاشق و نایاب گشته عشق
میخانه ها خراب شده ساقیا بیا
"از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان "
مولا بحق فاطمه بنت الهدی بیا
ببخش که اين جمعه هم نيامدي....!
..............................
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان
شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت
نشسته ام به امید نگاه مهدی جان
من عاشقم که ببینم جمال تو آیا
بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟
بحق حرمت اجداد خود نما نظری
ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان
خمید پشت من که از بار معصیت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان
شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت
نشسته ام به امید نگاه مهدی جان
من عاشقم که ببینم جمال تو آیا
بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟
بحق حرمت اجداد خود نما نظری
ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان
خمید پشت من که از بار معصیت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعتها و ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
قیصر امین پور
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعتها و ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
قیصر امین پور
فراغ
نمی دانم چه بنویسم
نمی خواهم که بنویسم
ولی عشقم به یاد تو
مرا دیوانه می سازد که بنویسم!
شب هنگام است…
دلم در خلوت سردش
کنار بغض بی بندش
درون ذهن پر دردش
مرا مستانه می سازد که بنویسم !
تو ای زیباترین سنبل
تو ای ختم چهارده گل
تو ای عشق علی گویان
حضورت در دل خوبان
به من جانانه می گوید که بنویسم!
تویی هم اسم پیغمبر
تویی خوشبوترین عنبر
تو والاتر زیک رهبر
فراغت در دل امت
مرا مجنون می سازد که بنویسم!
شدی یوسف در این دوران
تو هستی شاه مظلومان
منم یعقوب این کنعان
که عشقت در دل و در جان
به من شاهانه می گوید که بنویسم!
نمی دانم چه بنویسم
نمی خواهم که بنویسم
ولی عشقم به یاد تو
مرا دیوانه می سازد که بنویسم!
شب هنگام است…
دلم در خلوت سردش
کنار بغض بی بندش
درون ذهن پر دردش
مرا مستانه می سازد که بنویسم !
تو ای زیباترین سنبل
تو ای ختم چهارده گل
تو ای عشق علی گویان
حضورت در دل خوبان
به من جانانه می گوید که بنویسم!
تویی هم اسم پیغمبر
تویی خوشبوترین عنبر
تو والاتر زیک رهبر
فراغت در دل امت
مرا مجنون می سازد که بنویسم!
شدی یوسف در این دوران
تو هستی شاه مظلومان
منم یعقوب این کنعان
که عشقت در دل و در جان
به من شاهانه می گوید که بنویسم!
کاشکی الان بودی فقط به چشات نگاه میکردم باچشمانم باهات حرف میزدم سکوت میکنم آقاجان التماس دعا
آقا بیا بخاطر باران ظهور کن
ما را از این هوای سراسیمه دور کن
وقتی برای بدرقه عشق میروی
ما را از این هوای سراسیمه دور کن
وقتی برای بدرقه عشق میروی
از کوچه های خسته ی ما هم عبور کن...
مي بيني يک هفته ديگر هم بي ديدن تو زنده ماندم
تو نيامدي و اين نفس اين هفته هم
نرفته بازآمد...
...
تو نيامدي و اين نفس اين هفته هم
نرفته بازآمد...
...
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی...
Similar threads
