معرفی کتاب چیزی درون آب
کتاب چیزی درون آب اثر پرفروش کاترین استدمن، رمانی روانشناسانه و مجذوب کننده، با ساختار نوشتاری درجه یک، هوشمندانه، گیرا و هیجانانگیز، همچون جواهری در دل تاریکی است که آدرنالین خونتان را بسیار بالا میبرد.
چیزی درون آب (Something in the water)، یکی از پرفروشترین آثار سال 2018 و نامزد بهترین کتاب اسرار آمیز و هیجان انگیز از نظر کاربران سایت گودریدز در این سال شده است. این کتاب اثری نفسگیر و جسورانه میباشد که در آن تهدیدها و تصمیمات بد رو به فزونی با شتابی چشمگیر پیش میروند.
کاترین استدمن (Catherine Steadman) در این کتاب با نگاهی نافذ و پیچشهایی خیره کننده خواننده را به چالش میکشاند و مجبورش میکند با امیدهایی که در تاریکی به آنها دل میبندد، آرمانهایی که وسوسهی ترکشان را در سر میپروراند و دروغهای بینقصی که به خودش میگوید روبرو شود.
ارین مستندسازی که در شرف یک موفقیت کاری به سر میبرد، مارک هم یک کارمند بانک خوش تیپ است که طرح و نقشههای زیادی در سر دارد. هر دو با عشقی روز افزون تصمیم میگیرند ماه عسل رؤیاییشان را در جزیرهی استوایی بورابورا بگذرانند و بتوانند هر چقدر که دوست دارند از آفتاب، ماسهها و بقیهی چیزهای لذتبخش آنجا بهره ببرند.
اما یک روز حین غواصی در آب شفاف دریا، چیزی درون آب میبینند که رؤیاهایشان تبدیل به کابوس میشود. این زوج تازه مزدوج مجبور میشوند تصمیم خطرناکی بگیرند: یا باید بروند و همه چیز را گزارش دهند یا این ماجرا را به عنوان یک راز پیش خودشان پنهان کنند.
اصلاً چه میشود اگر به کسی نگویند؟ ولی تصمیمشان منجر به یک سری رویداد زنجیروار میشود. آیا تا به حال، با خودتان فکر کردهاید کندن قبر چقدر طول میکشد؟ خب دیگر نیاز نیست فکر کنید. صدای پر هیجان نویسنده را میشود به راحتی در لابهلای خطوط نخستین رمانی که به چاپ رسانده شنید.
این اثر جذاب و فکورانه به عنوان نخستین کتاب نویسنده، بیشک نفسگیر نشان داده و ضربه فنی کرده است. چیزی درون آب از همان نخستین جمله شما را مجذوب خودش میکند. یکی از کتابهایی است که باید بروید کنار ساحل بنشینید و بخوانید و یک جورهایی قورتش دهید!
این اثر از آن کتابهایی است که شما را با شخصیتها همراه میکند و باعث میشود از خودتان بپرسید: خب اگر من جایش بودم چه کار میکردم؟ و خب طبیعتاً، خیلی اوقات پاسخی که میدهید به مذاق خودتان هم خوش نمیآید. کتاب را نمیشود حتی یک لحظه کنار گذاشت؛ مدام در حال زیر سؤال بردن شناخت شما از دیگری است و شاید مهمتر از آن، شناخت خودتان.
برخی نظرات دربارهی رمان جنجال برانگیز چیزی درون آب:
- یک اثر هیجانی همچون جواهری در دل تاریکی. (از بررسیهای کتاب کرکوس)
- آدرنالین خالص! من یکی که کتاب را بلعیدم. (ارین کلی، نویسندهی کتاب یک کلاغ، چهل کلاغ)
- هم وحشتناک است و هم بامزه؛ چیزی درون آب یکی از آن کارهای هیجانانگیز مناسب این دوره و زمانه است، یک جور نشاط سیاه. (لوئیس کاندلیش، نویسندهی کتاب استخر شنا و خانهی ما)
- گیرا... با ضربآهنگی حرفهای، خوشگل و باحال... . [کاترین] استدمن خیلی خوب موفق شده هر سه عامل هوشمندی، زمانبندی و فراست را در این رمان نمایان کند... چیزی درون آب یک اثر خواندنی به تمام معناست.» (نیویورکر تایمز)
- یک ماجرای روانشناسانه که از همان نخستین صفحه مرا جذب خودش کرد. هر چه جلوتر میروی، فرایند خواندن هم هیجانانگیزتر و جالبتر میشود! جان میدهد بروید لب ساحل بنشینید و بخوانیدش! (ریس ویترسپون - باشگاه کتابخوانی ریس)
در بخشی از کتاب چیزی درون آب میخوانیم:
مورد بعدی یک کیف زیپی بخار کرده به اندازه یک آیپاد کوچک بود. داخلش پر از خردهریز است. یک چیز شکسته، مثل شیشه خرده. آب شور دریا وارد این کیفه شده و از داخل روی دیوارههایش بخار کرده و نمیشود به راحتی داخلش را دید. میدوم توی اتاق و یک حوله برمیدارم. وقتی برمیگردم، دوباره همان جوری مینشینم زمین و پلاستیک دور و بر کیفه را پاک میکنم ولی هنوز از داخل بخار دارد. دوباره میروم سراغ قیچی و گوشه کیفه را با دقت میبرم. تمام چیزهای داخلش را دانه دانه میریزم روی هوله.
چند تا الماس میافتد بیرون. زیبایی و خوش تراشیشان توی نور خورشید بدجوری چشم آدم را میگیرد. خیلی زیادند. اصلاً نمیتوانم بگویم چندتا. صد تا؟ دویست تا؟ همه این زبان بستهها ولو شدهاند توی آفتاب. ظاهر تراششان که بیشتر به طرح گلابی و شاهزاده شبیهاند، ولی خب طرح قلب و اشکم بینشان میبینم. من خودم تراش و رنگ و اندازه الماسها را یاد گرفتهام. پیش از آن که من و مارک روی طرح الماس روی حلقهام به توافق برسیم، تقریباً تکتکشان را وارسی کردم.
نگاهی به دستهایم میاندازم؛ حلقه خودم هم زیر آفتاب برق میزند. تقریباً همه الماسها یک اندازهاند. همهشان هم هماندازهی سنگ روی انگشتر خودم هستند. یعنی حدوداً دو عیار. وای، خدای من. دوباره سرم را میگیرم پایین و به توده الماسهای درخشان و زیبای کف زمین نگاه میکنم، نفسم بالا نمیآید. آفتاب ازشان میگذرد و رد میشود. شاید ارزش این الماسها چیزی در حدود دو میلیون پوند باشد. وای، وای، وای. خدای من.
پیوست ها
آخرین ویرایش: