پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی ، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله ، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود که رضاشاه پهلوی او را ، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود ، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. ابراهیمی در همه ی سالهای پرکار و بیکار یا زمانهایی که داخل زندان بهسر می برد همانگونه که نگاشتن را از شانزده سالگی شروع کرده بود کنار نگذاشت. در سال هزار و سیصد و چهل و دو اولین اثر خویش را با اسم خانهای برای شب را به انتشار رساند که داستان دشنام در آن با استقبالی بسیار زیاد روبرو شد. تا سال هزار و سیصد و هشتاد به علاوه ی صدها مقاله ی پژوهشی و نقد زیادتر از صد اثر از او منتشر شدهاست که شامل داستانهای بلند و کوتاه و کتاب کودک و نوجوان و نمایشنامه و فیلمنامه و تحقیقات درباره ی موضوعات مختلف است. ضمن اینکه چند اثر او به زبانهای گوناگون جهان ترجمه شده است.نادر ابراهیمی چندین عدد فیلم مستند و سینمایی و همچنان دو کار تلویزیونی را بنگارد و کارگردانی نموده و آهنگها و ترانههایی واسه ی آنها ساخته است. که هزینه و زحمتهای بسیاری واسه ی سفر و تهیه ی فیلم و عکس و اسلاید از تمامی ایران و بایگانی نمودن آنها صرف کرد اما آنگونه که در ذهن داشت شناخته و به کار برده نشد و با انقلاب شدن متوقف شد. خواندن این کتاب زیبا را به همه علاقمندان توصیه می کنیم.
بخش های این کتاب :
دشنام، بدنام، حکایت سه ماهی، الهی الهی لماذا ترکتنی، هزار پای سیاه، بیمار، پاسخ ناپذیر، مدائن رویا، عقیق، خوب ها کمی پایین تر زندگی می کنند، خداحافظ داستایوفسکی، آنها برای چه برمی گردند؟ قصه سه خواهر، دوگانه.
بخشی از متن کتاب
سنجاب را از جنگل بزرک راندند چرا که واو دشنام داده بود تشنه و آفتاب زده با انگشتان کوچکش حساب کرد یکبار نخستین قطره های کمرنگ نور به درون لانه ام ریخت و بار دیگر نیز از لابلای برگهای گرد گرفته سیب وحشی میان چشمم نشست…