معرفی کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی
کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی یکی از آثار مری هیگینز کلارک، نویسندهی پرفروش داستانهای جنایی است که در آن همه چیز با پیدا شدن دو اسکلت شروع میشود. اسکلت دو زنی که با فاصلهی صد سال از یکدیگر، به قتل رسیدهاند. آیا این قاتل صد سال است که زندگی میکند یا کسی دارد دیگران را بازی میدهد؟ شاید هم تناسخی اتفاق افتاده باشد.دربارهی کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی
امیلی گراهام وکیل مدافع جوانی است که خانهی قدیمی ویکتوریایی اجدادی خودش را با نگاه اول در شهر اسپرینگ لیک میخرد؛ او بهتازگی طلاق گرفته، میخواهد شغل جدیدی در منهتن پیدا کند، دوباره زندگی خود را بسازد و به آرامش برسد. نکتهی دیگری که دربارهی او وجود دارد این است که عمهی 19 سالهاش صد سال پیش در خانه ناپدید شده و هرگز هم پیدا نشد! در همان ابتدای کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی (On the Street Where You Live)، دو اسکلت، یکی جدید و یکی متعلق به 100 سال پیش، در زمان گودبرداری برای احداث استخر پیدا میشوند و زندگی امیلی را دستخوش تغییری بزرگ میکنند.اسکلت اول جسد مارتا لارنس است که چهار سال پیش ناپدید شده بود و در دستش استخوان انگشت مادلین، عمهی امیلی، همراه با انگشتر خانوادگی قرار گرفته است! جالب اینجاست که هر دو زن در هفتم سپتامبر و با فاصلهی 105 سال ناپدید شدهاند. امیلی با همکاری پلیس متوجه میشود که سالگرد ناپدید شدن یک نفر دیگر نزدیک است و حدس میزند که قتل بعدی در عرض یک هفته انجام خواهد شد. اما قاتل اصلی کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی کیست؟ مگر یک قاتل سریالی میتواند بعد از صد سال زنده بماند و قربانیان جدیدی بگیرد؟ آیا قاتل فقط دارد از قتل قبلی کپیبرداری میکند یا یک تناسخ اتفاق افتاده است؟ شاید هم امیلی قربانی بعدی است.
مری هیگینز کلارک در کتاب چندین مظنون را معرفی میکند. رئیس بازنشستهی دانشگاه که دیگران همواره از او باج میگیرند، همسر همیشه عصبانی رئیس، اریک دوست امیلی، نیک همکار جدید امیلی و صاحب رستوران ورشکستهی شهر چند مظنون اصلی پرونده هستند. حال این امیلی است که باید با همکاری پلیس، قاتل اصلی را پیدا کند.
مری هیگینز کلارک (Mary Higgins Clark) که در ایجاد تعلیق در داستان استاد است، هر لحظه از نکتهی جدیدی در این داستان جنایی پردهبرداری میکند و خواننده را برای دانستن حقیقت اصلی مدتها تشنه نگه میدارد. وقتی قاتل برای امیلی پیام میفرستد، داستان پیچیدهتر میشود؛ مخصوصاً زمانی که در مورد قتلهای صد سال پیش به امیلی اطلاعاتی میدهد. اطلاعاتی که فقط قاتل میتواند از آنها خبر داشته باشد. اما راز این قتلها چیست و چه ارتباطی به امیلی دارد؟
انتشارات لیوسا کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی را با ترجمهی نفیسه معتکف چاپ کرده است.
نکوداشتهای در خیابانی که تو زندگی میکنی
- مری هیگینز کلارک در رمانهای خود از شخصیتهای بسیاری استفاده میکند و شاید از بعضی جزئیات شخصیتپردازی صرفنظر کند؛ اما شخصیتپردازی چیزی نیست که این نویسندهی پرفروش را اینچنین محبوب کرده است. طرح هوشمندانه و پیچیدهی داستانهای پر از تعلیقش کتابهای او را پرفروش کردهاند. کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی، پر از جزئیات است و تمام این جزئیات در نهایت با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. مسلماً هویت قاتل در پایان داستان شما را متعجب میکند. (سایت آمازون)
- کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی رمان پلیسی داستانمحوری است که مری هیگینز کلارک آن را بسیار پیچیده و هوشمندانه روایت میکند. او تعادل بسیار خوبی بین گذشته و حال رقم میزند و خواننده را در تعلیق نگه میدارد. نثر کلارک مانند همیشه است و خوانندگان را به دل داستانی قدیمی میبرد که دختری در زمان حال درگیر آن شده. چاپ اول این کتاب یک میلیون نسخه فروش داشته و همین موضوع محبوبیت کلارک را نشان میدهد. (پابلیشرز ویکلی)
کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن داستانهای جنایی پر از تعلیق و معمایی علاقه دارید، کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی گزینهی مناسبی برای شماست. یکی از نقاط مثبت کتاب فصلهای کوتاه آن است و خواننده با مطالعهی هر فصل، علاقه دارد که فصل بعدی را بخواند. با این روش، بدون آنکه مخاطب متوجه شود زمان زیادی را به خواندن کتاب اختصاص میدهد.با مری هیگینز کلارک بیشتر آشنا شویم
مری هیگینز کلارک متولد 1927 و درگذشته در سال 2020، در دنیای داستاننویسان و بهخصوص نویسندگان آمریکایی به «ملکهی تعلیق» شهرت دارد؛ زیرا 51 کتاب او همیشه در لیست پرفروشهای ادبیات داستانی جنایی قرار داشته است. او چندین سال منشی و ویراستار بود و بعد از ازدواج، به نوشتن داستانهای کوتاه روی آورد. مری پس از مرگ همسرش فیلمنامههای رادیویی نوشت و سپس نوشتن رمانهای معمایی را شروع کرد. رمان «بچهها کجا هستند» اولین رمان او بود که فروشی قابل توجه داشت. دیگر رمانهای مری هیگینز کلارک عبارتند از: «ناظر خاموش»، «فریادی در شب«، «ملودی ادامه دارد»، «پدر به شکار رفته» و «تا دیداری دیگر».در بخشی از کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی میخوانیم
سه ساعت بعد، امیلى دوباره به خانهاى برگشت که آن را خریده بود و اتومبیلش را در قسمت ورودى پارک کرد. وقتى پیاده شد تا خوراکىهایى را که بعد از عقد قرارداد سر راه خریده بود، از صندوق عقب بیرون بیاورد، گفت: "هیچ جا خانهى خود آدم نمیشه."سه مرد مشغول کار کردن در قسمتى نزدیک دوش و رختکن بودند که براى ساختن استخر خاکبردارى شده بود. سر کارگر آنان منى دکستر قبلاً به امیلی معرفى شده بود و حالا وقتى چشمش به امیلى افتاد، دستى براى او تکان داد. سروصداى ماشین حفارى صداى پاى امیلى را همچنان که با عجله از روى سنگفرش رد مىشد، تحتالشعاع قرار مىداد. امیلى با خود گفت: بدون استخر هم مىتونستم سر کنم. اما بعد به خود خاطرنشان کرد که وقتى برادرش با زن و بچهاش به آنجا بیایند، از استخر استفاده مىکنند.
امیلى لباس مورد علاقهاش را به تن داشت؛ کت و شلوار ضخیم سبز رنگ و بلوز یقه اسکى سفید. با این حال وقتى پاکتهاى محتوى مواد غذایى را دست به دست مىکرد تا در را باز کند، احساس سرما کرد. باد موهایش را روى صورتش ریخت. وقتى خواست موهایش را از روى صورتش کنار بزند، یک پاکت و جعبهى کورن فلکس از دستش روى زمین افتاد.
لحظهاى که دولا شد تا جعبه را بردارد، یعنى لحظهاى که هنوز پایش را در خانهاش نگذاشته بود، منى دکستر دیوانهوار بر سر کسى که با ماشین حفارى کار مىکرد، فریاد زد: "دستگاه رو خاموش کن! دستگاه رو خاموش کن."
اینجا یه اسکلت پیدا شده.