طنزنویسی در ادبیات ایران سابقهای دیرینه دارد. از زمانی که «عبید زاکانی» منظومه «موش و گربه» را سرود تا امروز، آثار طنز ماندگاری در ادبیات فارسی نوشته شده است. تعداد زیادی از این آثار طنز از سلاح قلم برای بیان ضعفهای جامعه استفاده کردهاند و این شیوهی نقد اجتماعی از ادبیات کلاسیک به ادبیات معاصر هم رسیده است. دایی جان ناپلئون به قلم ایرج پزشکزاد منحصربهفردترین داستان معاصر فارسی است که با زبانی طنز مردم و آداب و رسوم عامیانهی جامعهی دههی چهل ایران را نقد کرده است.
دایی جان ناپلئون؛کتابی برای همه نسلها
کتاب دایی جان ناپلون My Uncle Napoleon رمانی در قالب طنز است که در سال 1349 چاپ شده است. این کتاب به هشت زبان دنیا ترجمه شده است و ژانر کتاب تلفیقی از ژانر اجتماعی، بلوغ و طنز است.رمان دایی جان ناپلئون نتیجهی تلفیق داستان عشق ناکام نویسنده با ماجراهای خانوادگی او است. روایت پسری عاشق پیشه به نام سعید است که عاشق دختر داییاش لیلی میشود. خانوادهی سعید همراه با خانواده دایی جان و چند خانوادهی دیگر در باغی بزرگ و چند عمارتی زندگی میکنند. ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب میگوید باغی که داستان در آن روایت میشود الهام گرفته شده از باغی است که پزشکزاد کودکیاش را در آن گذرانده است. باغی که ارث مادریاش بوده و همراه خالهها و داییهایش در آن زندگی میکردند.
این کتاب ابتدا در سال 1350 به صورت پاورقی در مجلهی فردوسی چاپ شد. پزشکزاد در آن سالها، بخشهای دایی جان ناپلئون را با نام مستعار «الف. پ. آشنا» چاپ میکرد.
کتاب دایی جان ناپلئون آنقدر محبوب شد که زمان انتشارش در سال 1352 بلافاصله به چاپ سوم رسید. این رمان با قلمی طنز یک داستان عاشقانه را روایت میکند و با قلمی نقاد جامعهی ایران را نقد میکند. پزشکزاد درون مایهی اصلی کتاب را «رویارویی طبقهی قدیمی و الگوهای ملی جامعه با جوانان تحصیلکرده» میداند.
شخصیتهای داییجان ناپلئون از کجا میآیند؟
شخصیتپردازی دقیق و روانشناسی عمیق شخصیتها باعث میشود خواننده فکر کند که ایرج پزشکزاد با این شخصیتها زندگی کرده است اما نویسنده در اینباره میگوید: «همهی رمان دایی جان ناپلئون زادهی تخیل من است و اگرچه شخصیتهایش بسیار واقعی و قابل لمسند، اما هیچ کدام وجود خارجی نداشتهاند.» او تاکید میکند: «من برای خلق این شخصیتها چندین شخصیت را با هم ترکیب کردهام و شاید تنها جنبهی واقعی این داستان، روایت عشق سعید به لیلی باشد.»پزشکزاد در مصاحبهای اعتراف میکند که در نوجوانی عاشق دختری همسن خودش میشود. او برای رسیدن به معشوق خود رشتهی حقوق را انتخاب میکند، چون دورهی این رشته از طب -یعنی حوزه تخصصی پدرش- کوتاهتر بوده است و پزشکزاد تنها به این صورت میتوانست زودتر به معشوقش برسد.
ایرج پزشکزاد میگوید بخشی از شخصیت داییجان را از پدرش الهام گرفته است: «پدرم با وجود این که طبیب بود، و طبیب فهمیدهای هم بود. اما هیچ واقعهای نبود که او از حیطه کار انگلیسها دور بداند و انگلیسها را مسئول آن نداند.»
مشقاسم شخصیت مورد علاقهی پزشکزاد در واقع یکی از مستخدمین آشنایان پزشکزاد بوده است. نام اصلی این شخصیت مش عباس بوده است که در عالم کودکی پزشکزاد به همهی سوالهای او و همسن و سالهایش پاسخ میداد.
منبع شخصیت اسدالله میزرا، در واقع یکی از بستگان ایرج پزشکزاد بود، به نام ابوالفضل میرزا که شخصیتی شوخ و بامزه داشت. شخصیت عمو اسدالله میرزا در کتاب کسی است که در فرنگ تحصیل کرده است و رابطهی خوبی با زنها دارد.
دایی جان ناپلئون؛ داستان بلوغ
کتاب دایی جان ناپلئون یکی از بهترین نمونه داستانهای فارسی قرن چهارده است. کتاب دایی جان ناپلئون در دستهی داستانهای بلوغ قرار میگیرید. در این ژانر از کتابها، قهرمان داستان که معمولا نوجوان یا جوان است در طول قصه تغییراتی را پشتسر میگذارد که سبب رشد و بلوغ شخصیتش میشود. کتابهای ژانر بلوغ معمولا با ژانرهای دیگر ترکیب میشوند. «چهرهی مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس و «هری پاتر» اثر جی.کی.رولینگ از بهترین نمونههای غربی این ژانر هستند. کتاب دایی جان ناپلئون مثال زدنیترین نمونهی این ژانر در ادبیات فارسی است.خالق دایی جان ناپلئون را بشناسیم
ایرج پزشکزاد Iraj Pezeshkzad یکی از بزرگترین طنزنویسان تاریخ ایران است. او بیشتر از شصت سال است که به کار نوشتن مشغول و بیشتر از بیست کتاب نوشته است. ايرج پزشكزاد زندگی هنری خودش را با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلات و ترجمهی نوشتههای ولتر و مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد.او در مجلهی فردوسی ستون طنزی به نام «آسمون و ریسمون» داشت که مطالب طنزش را هر هفته در آن چاپ میکرد. آثار ایرج پزشکزاد به سه دستهی کلی تقسیم میشوند: طنز، تاریخی و ترجمه. «ماشالله خان در بارگاه هارونالرشید» ،«شهر فرنگ از همه رنگ» و «ادب مرد به ز دولت اوست» نمونههایی از کتابهای طنز او هستند.
ایرج پزشکزاد مانند قهرمان داستانش، سعید، در خانوادهای بزرگ و اشرافی به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در فرانسه تکمیل کرد و مدتی در دادگستری مشغول به کار بود. سپس به دلیل دانش بالایی که در زبان داشت به خدمت در وزارت امور خارجه پرداخت. کتاب دایی جان ناپلئون، محصول سالهایی است که او در اتریش معاون سرکنسولگری بود.
پزشکزاد منبع اصلی الهامش را سعدی، سلطان سخن، میداند. او کتابی را به نام «طنز فاخر سعدی» در سال 1381 نوشت و در آن لحن طنز سعدی در بوستان و گلستان را بررسی کرد.
ترجمههای مختلف رمان دایی جان ناپلئون
رمان دایی جان ناپلئون تاکنون به هشت زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. اولین ترجمهی این کتاب به زبان روسی بود که در سال 1981 منتشر شد. بعد از آن ترجمه، دیک دیویس کتاب دایی جان ناپلئون را به انگلیسی ترجمه کرد. دیویس با مهارت زیادی توانست طنز داستان پزشکزاد را در نسخهی انگلیسی هم حفظ کند. دیویس دربارهی کتاب دایی جان ناپلئون معتقد است: «این رمان صفات زیادی دارد که آن را تبدیل به یک شاهکار میکند، طنز فوق العادهی پزشکزاد این کتاب را به یکی از مهمترین کتابهای قرن بیستم تبدیل میکند.» او میگوید: « من این کتاب را ترجمه کردم تا دیدگاه غرب را به ایرانیان پس از انقلاب تغییر دهم.»دیویس ترجمهی دیالوگهای مش قاسم را سختترین بخش ترجمه کتابش میداند. او میگوید همهی دیالوگهای مش قاسم را حداقل سه بار بازنویسی کرده است. بار اول آنها را با لحن روستایی که در انگلستان در آن بزرگ شده بود نوشته است، اما بعد از بازبینی آن فهمید که اصل مطلب خوب به مخاطب القا نمیشود. دیویس بار دوم این دیالوگها را به زبان انگلیسی ساده ترجمه کرد اما بازهم دلش راضی نشد. او بار آخر برای ترجمهی دیلوگهای مش قاسم از تلفیق این دو لحن استفاده کرد و در آخر کتاب را با همین لحن منتشر کرد.
سریال دایی جان ناپلئون؛ ماندگارترین سریال ایرانی
نثر کتاب دایی جان ناپلئون، در واقع ماندگارترین فیلمنامهی سریال تاریخ تلویزیون ایران را رقم زد. ناصر تقوایی با نوشتن فیلمنامهی سریال دایی جان ناپلئون از روی متن اصلی کتاب و بعد کارگردانی این اثر در سال 1355 شاهکار پزشکزاد را به شاهکار تلویزیون تبدیل کرد.تیم بازیگری این سریال بسیار حرفهای و دقیق انتخاب شده بودند. انتخاب دقیق بازیگران همراه شخصیت پردازی بینظیر ایرج پزشکزاد باعث شد، شخصیتهای خلق شده در این سریال تلویزیونی از خالق کتاب مشهورتر باشند. غلامحسین نقشینه در نقش دایی جان، پرویز فنی زاده در نقش مش قاسم و پرویز صیاد در نقش اسدالله میرزا ایفای نقش کردهاند. محل تصویربرداری این سریال خانه و باغ اتحادیه بود که صاحب اصلی این ملک امین السلطان نام داشت. این خانه در سال 1394 توسط شهرداری تهران خریداری شد.
در بخشی از دایی جان ناپلئون میخوانیم
سعی کردم کلیه اطلاعاتم را دربارهی عشق بررسی کنم. متاسفانه این اطلاعات وسیع نبود. با اینکه بیش از سیزده سال از عمرم میگذشت تا آن موقع یک عاشق ندیده بودم. کتابهای عاشقانه و شرح حال عشاق هم آن موقع خیلی کم چاپ شده بود. تازه نمیگذاشتند همهی آنها را ما بخوانیم. پدر و مادر و بستگان، مخصوصا دایی جان که سایه وجودش و افکار و عقایدش روی سر همه افراد خانواده بود، هر نوع خروج بدون محافظ از خانه را برای ما بچهها منع میکردند و جرأت نزدیک شدن به بچههای کوچه را نداشتیم. رادیو هم که خیلی وقت نبود افتتاح شده بود، در دو سه ساعت برنامه روزانهی خود مطلب مهمی نداشت که به روشن شدن ذهن ما کمک کند.در مرور اطلاعاتم راجع به عشق در وهلهی اول به لیلی و مجنون برخوردم که قصهاش را بارها شنیده بودم. ولی هرچه زوایای مغزم را کاوش کردم دیدم چیزی راجع به طرز عاشق شدن مجنون به لیلی نشنیدهام. فقط میگفتند مجنون عاشق لیلی شد.
اصلا شاید بهتر بود در این بررسی پای لیلی و مجنون را به میان نمیکشیدم. زیرا هماسم بودن لیلی و دختر دایی جان احتمالا بدون اینکه خودم بدانم در استنتاجهای بعدیم موثر بود. اما چارهای نداشتم مهمترین عشاق آشنایم همین لیلی و مجنون بودند. غیر از آنها از شیرین و فرهاد هم مخصوصا از طرز عاشق شدن آنها چیز زیادی نمیدانستم. یک داستان عاشقانه هم که در پاورقی یک روزنامه چاپ شده بود خوانده بودم ولی چند شماره اولش را نخوانده بودم و یکی از همکلاسی هایم برایم تعریف کرده بود.