مروری بر کتاب
جزیره ای در توفان که در سال ۱۹۲۰ در پاریس انتشار یافت یکی از دو داستانی است که رومن رولان در دوران جنگ جهانی اول برشته تحریر درآورده است و یک حادثه واقعی یعنی انهدام کلیسای سن ژروه پاریس توسط بمب افکن های آلمان در غروب روز بیست و نهم مارس ۱۹۱۸ که ۷۵ کشته و تعداد زیادی زخمی بجای گذاشت، الهام بخش این داستان غم انگیز بوده است.در پرتو این داستان کوتاه می توان وضع فرانسه را در چهارمین سال جنگ اجمالا مشاهده نمود. سالی آکنده از یاس و نفرت و سرخوردگی و فقر و ترس و تهدید. شخصیت های اصلی داستان نمایندگان نسلی هستند که قربانی اصلی جنگ است. نسلی که به زودی با تلخکامی تمام به بیهودگی پندار های گذشته خویش پی می برد .
رومن رولان انسان صلح دوستی بود. او به دعوت ماکسیم گورکی در سال به شوروی رفت و با استالین ملاقات داشت. علیرغم تمایل به اندیشههای مارکس، علیه استالین و حکومت شوروی مقالات متعددی انتشار داد. در ۱۹۱۴ م. به سویس رفت و ۲۳ سال از عمر خود را در آنجا گذراند. در همان جا با مهاتما گاندی آشنا شد.
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافهای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب میشود ملتها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و اینقدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغ های خاص خود را دارد که بدان نام ایدهآلیسم مینهد.