خانه، تمام آلبوم و تاريخچه زندگي ماست. در بررسي بر روي خانه هاي مختلف مي توان به اين نتيجه رسيد كه فرهنگ، تاثيرش بر روي معماري بيشتر از اقليم مي باشد. رابطه ي انسان و خانه يک رابطه ي قديمي است و حتي از سي و پنج هزار سال پيش از اين ارتباط بين انسان و خانه وجود داشته.
يكي از نکته هاي مهم اين است که شيوه زندگي ما به چه شکل باشد يعني ما بخواهيم با پدر و مادر باشيم يا خانواده يا به تنهاي زندگي کنيم. انسان ذاتا فردي اجتماعي است. در فضاي خانه اولين تجربيات احساسي در انسان صورت مي گيرد و ميانگين هشت ساعت از زندگي را با کساني که دوست دارد در آن مي گذراند. خانه از دو جزء اصلی تشکيل شده است: فضاهای داخلی و فضاهای عمومی.
فضای خصوصی نمادی است از خود که از منظری درونی ديده می شود و محفلی است که خود ما و نزديکانی با خويشتن ما قرابت دارند، بدان راه دارند و فضای عمومی، آن خودی است که برمی گزينيم (به عقيده يونگ،ماسک يا پرسونا) تا به سايرين نشان دهيم. چرا ما در خانه خود -در اين مکان بخصوص- می توانيم خودمان باشيم تا جاهای ديگر؟ ما همان طور که به اين گوشه دنج و کوچک در جهان عادت می کنيم و آن را از خودمان می دانيم،خصوصياتی از خودمان را نيز بر طرح و عناصر فيزيکی آن فرا می افکنيم.
اثاثيه و نحوه چيدن آنها، تصاويری که نصب می کنيم و گياهانی که می خريم و پرورش می دهيم، همه نمودهايی هستند از تصويری که ما از خودمان داريم. و همه پيام هايی درباره خودمان هستند که می خواهيم به خودمان و به نزديکانی که به خانه دعوت می کنيم منتقل کنيم.
بدين ترتيب خانه ممکن است به دو صورت ديده شود:اول تجلی آشکاری از خود که در اين حالت پيام های روانی از خود به سوی نماد عينی به جانب خود جاری می شوند و دوم به صورت کشف و شهود ماهيت خود که در اين حالت پيام ها از نماد عينی به سوی خود باز می گردند.
نکته ديگر اين که فضاهای خصوصی مانند اتاق خواب مطابق با سليقه شخصی دکور می شود که نشان دهنده شخصيت صاحب فضاست.در صورتی که اتاق نشيمن که متعلق به سليقه های گوناگون است،با اثاثيه کم تزئين می شوند.چرا که توافق چندين سليقه و شخصيت متفاوت ناممکن می نمايد.از طرفی اين فضا که پذيرای ميهمانان است،شامل مهمترين اثاثيه،نشان های خانوادگی،آثار هنری و چيزهائی از اين دست هستند که بيانگر خود جمعی خانواده هستند.اتاق نوجوان هم شديداً جنبه خصوصيات فردی به خود می گيرد و بازتابی ست از تلاش او برای دستيابی به شخصيت فردی متمايز از والدين.
وقتی ما بيشتر خودمان می شويم وبه واقعيت خودمان بيشترنزديک، خانه به مثابه نماد ، رابطه کمتری با هندسه اش پيدا می کند. نماد، قابل انعطاف است. مطابقتی قابل گسترش با نيازهای روانی دارد.
سکونتگاه ها بی دليل تغيير نمی يابند.زيرا برای فرد،ترک جهان خودش به آسانی ميسر نيست.خانه شيئی خارجی نيست مثل ماشينی برای زندگی کردن.در درون آن خانه جهانی ست که انسان با تقليد از الگوهای آفرينش کيهانی آن را برای خودش می سازد.
در بیان از ضرورت مطالعه کمی لازم است اطلاعاتی ازاعداد و ارقام آمارنامه کشور بیان کنیم: "شهر مشهد بزرگترین شهر کشور پس از تهران است و جمعیت آن در سال 1385 ،2427316 نفر بوده است.متوسط رشد سالانه از سال 75 تا 85 حدود 5/2 اعلام شده است". و طبق آمار داریم که "زیر بنای پروانه های مسکونی صادر شده سال 87 در کل مناطق مشهد، 2441444 مترمربع می باشد و کل تعداد طبقات که به آنها پروانه داده شده است، 15305 طبقه ، معادل 16083 واحد،به تعداد 4109 قطعه مسکونی می باشد". آنگونه که پیداست بنظر می رسد خانه هایی که هر روز و هر روز برتعداد آنها افزوده می شود، خیلی موردپسند مخاطبان قرار ندارد و این معماران هستند که با تلاش و پشتکار خود باید راه حل های مناسبی را پیشنهاد دهند.
اهداف طراحی این مجتمع مسکونی 38 واحدی به شرح زیر می باشد:
1- طراحی با بیشترین حضور طبیعت در بنا
2- طراحی با نگاهی نو به تعاملات اجتماعی ساکنین (خلق فضاهایی برای ارتباطات همسایگان)
3- طراحی فضاهای جمعی برای ارتباط موثر اعضای خانواده
4- طراحی با بیشترین تاثیر از معماری سنتی گذشته، معماری متاثر از فرهنگ ایرانی اسلامی
5- رعایت حریم های خصوصی و عمومی
6- محوریت قرار دادن نیازهای اعضای خانواده برای خلق فضاها
7- در صورت امکان تعبیه فضاهای خدماتی و تجاری در اندازه نیازمجموعه
8- اختصاص بخشی از واحدها برای معلولین (طراحی مختص شرایط زندگی آنها)
9- طراحی خانه باغچه هایی در ارتفاع در کنار وجود تراس ها با فضای سبز
10- پشت بام های سبز از تراز ابتدایی تا بام
11- استفاده از انرژی های مفید طبیعت ( معماری پایدار)
12- درنظرگرفتن فضاهای جمعی عمومی درمقیاس سایت وفضا نیمه عمومی درمقیاس کوچکتر
طراحان: نعیمه شبیری، زهرا صامتی و الناز عباس زاده (ترم 8 مهندسی معماری، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد)
منبع : http://arthut.co/student-project/ite...ar-residential
يكي از نکته هاي مهم اين است که شيوه زندگي ما به چه شکل باشد يعني ما بخواهيم با پدر و مادر باشيم يا خانواده يا به تنهاي زندگي کنيم. انسان ذاتا فردي اجتماعي است. در فضاي خانه اولين تجربيات احساسي در انسان صورت مي گيرد و ميانگين هشت ساعت از زندگي را با کساني که دوست دارد در آن مي گذراند. خانه از دو جزء اصلی تشکيل شده است: فضاهای داخلی و فضاهای عمومی.
فضای خصوصی نمادی است از خود که از منظری درونی ديده می شود و محفلی است که خود ما و نزديکانی با خويشتن ما قرابت دارند، بدان راه دارند و فضای عمومی، آن خودی است که برمی گزينيم (به عقيده يونگ،ماسک يا پرسونا) تا به سايرين نشان دهيم. چرا ما در خانه خود -در اين مکان بخصوص- می توانيم خودمان باشيم تا جاهای ديگر؟ ما همان طور که به اين گوشه دنج و کوچک در جهان عادت می کنيم و آن را از خودمان می دانيم،خصوصياتی از خودمان را نيز بر طرح و عناصر فيزيکی آن فرا می افکنيم.
اثاثيه و نحوه چيدن آنها، تصاويری که نصب می کنيم و گياهانی که می خريم و پرورش می دهيم، همه نمودهايی هستند از تصويری که ما از خودمان داريم. و همه پيام هايی درباره خودمان هستند که می خواهيم به خودمان و به نزديکانی که به خانه دعوت می کنيم منتقل کنيم.
بدين ترتيب خانه ممکن است به دو صورت ديده شود:اول تجلی آشکاری از خود که در اين حالت پيام های روانی از خود به سوی نماد عينی به جانب خود جاری می شوند و دوم به صورت کشف و شهود ماهيت خود که در اين حالت پيام ها از نماد عينی به سوی خود باز می گردند.
نکته ديگر اين که فضاهای خصوصی مانند اتاق خواب مطابق با سليقه شخصی دکور می شود که نشان دهنده شخصيت صاحب فضاست.در صورتی که اتاق نشيمن که متعلق به سليقه های گوناگون است،با اثاثيه کم تزئين می شوند.چرا که توافق چندين سليقه و شخصيت متفاوت ناممکن می نمايد.از طرفی اين فضا که پذيرای ميهمانان است،شامل مهمترين اثاثيه،نشان های خانوادگی،آثار هنری و چيزهائی از اين دست هستند که بيانگر خود جمعی خانواده هستند.اتاق نوجوان هم شديداً جنبه خصوصيات فردی به خود می گيرد و بازتابی ست از تلاش او برای دستيابی به شخصيت فردی متمايز از والدين.
وقتی ما بيشتر خودمان می شويم وبه واقعيت خودمان بيشترنزديک، خانه به مثابه نماد ، رابطه کمتری با هندسه اش پيدا می کند. نماد، قابل انعطاف است. مطابقتی قابل گسترش با نيازهای روانی دارد.
سکونتگاه ها بی دليل تغيير نمی يابند.زيرا برای فرد،ترک جهان خودش به آسانی ميسر نيست.خانه شيئی خارجی نيست مثل ماشينی برای زندگی کردن.در درون آن خانه جهانی ست که انسان با تقليد از الگوهای آفرينش کيهانی آن را برای خودش می سازد.
در بیان از ضرورت مطالعه کمی لازم است اطلاعاتی ازاعداد و ارقام آمارنامه کشور بیان کنیم: "شهر مشهد بزرگترین شهر کشور پس از تهران است و جمعیت آن در سال 1385 ،2427316 نفر بوده است.متوسط رشد سالانه از سال 75 تا 85 حدود 5/2 اعلام شده است". و طبق آمار داریم که "زیر بنای پروانه های مسکونی صادر شده سال 87 در کل مناطق مشهد، 2441444 مترمربع می باشد و کل تعداد طبقات که به آنها پروانه داده شده است، 15305 طبقه ، معادل 16083 واحد،به تعداد 4109 قطعه مسکونی می باشد". آنگونه که پیداست بنظر می رسد خانه هایی که هر روز و هر روز برتعداد آنها افزوده می شود، خیلی موردپسند مخاطبان قرار ندارد و این معماران هستند که با تلاش و پشتکار خود باید راه حل های مناسبی را پیشنهاد دهند.
اهداف طراحی این مجتمع مسکونی 38 واحدی به شرح زیر می باشد:
1- طراحی با بیشترین حضور طبیعت در بنا
2- طراحی با نگاهی نو به تعاملات اجتماعی ساکنین (خلق فضاهایی برای ارتباطات همسایگان)
3- طراحی فضاهای جمعی برای ارتباط موثر اعضای خانواده
4- طراحی با بیشترین تاثیر از معماری سنتی گذشته، معماری متاثر از فرهنگ ایرانی اسلامی
5- رعایت حریم های خصوصی و عمومی
6- محوریت قرار دادن نیازهای اعضای خانواده برای خلق فضاها
7- در صورت امکان تعبیه فضاهای خدماتی و تجاری در اندازه نیازمجموعه
8- اختصاص بخشی از واحدها برای معلولین (طراحی مختص شرایط زندگی آنها)
9- طراحی خانه باغچه هایی در ارتفاع در کنار وجود تراس ها با فضای سبز
10- پشت بام های سبز از تراز ابتدایی تا بام
11- استفاده از انرژی های مفید طبیعت ( معماری پایدار)
12- درنظرگرفتن فضاهای جمعی عمومی درمقیاس سایت وفضا نیمه عمومی درمقیاس کوچکتر















طراحان: نعیمه شبیری، زهرا صامتی و الناز عباس زاده (ترم 8 مهندسی معماری، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد)
منبع : http://arthut.co/student-project/ite...ar-residential