داماد یک شبه ام بودی.....

Shahram.OTF

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیل مکانیکی پی در پی چنگ بر زمین می زند... صدای شکستن استخوانهایت را که شنیدم، حال خود را نفهمیدم فقط توانستم به راننده اشاره کنم که پنجه ی بیل را نگه دارد. زانوزدم و با دست جمجمه ات را بیرون کشیدم. سوراخی بر پیشانی داشتی. در گودی چشمهایت به دنبال چه بودم نمی دانم؟ اما سرب زنگ زده ای که در مغزت جا مانده بود یافتم. داماد یک شبه بودی. پلاکت این را می گفت. مشخصاتت را کاویدم، کتاب دعایت پوسیده بود، اما عکس پرس شده ی امام که پشت آن نوشته بودی " روح منی خمینی " سالم سالم بود.
به اطرافم نگاهی کردم. زنان و دختران همسفرم هر یک حالی داشتند، من هم در فاصله ای دور از دیگران و در پشت تلی از خاک با جمجمه ی پیشانی سوراخ شده ات خلوت کردم. حالا من بودم و تو.دست بردم و خاک گونه هایت را ستردم.اما گودال چشمهایت پر از خاک بود و تلاش من بی فایده بود.
راستی یک دفعه کجا گذاشتی رفتی؟ نگفتی عروس جوانت از تماشای تو هنوز سیر نشده؟ نگفتی دختر مردم را اینطور چشم به راه نمی گذارند. یک سال؟ دو سال؟ پنج سال؟ در همان شبی که تو داماد بودی رو به من کردی و گفتی بیا از خدا تشکر کنیم ومگر سر از سجده بر می داشتی؟ آ نقدر سر به مهر ماندی که عروس ، خجالت را کنار گذاشت و
با شانه ی کوچکت مو هایت را شانه زد.
او لب به خنده ای نمکین داشت. و تو سر به مهر، می گریستی. آخر آقا پسر! دامادی گفته اند، عروسی گفته اند.سرت را که بالا آوردی عروس جوان از تبسم واماند. چشم های تو قرمز بود و صورتت خیس. خجالت هم خوب چیزی است خجالت کشیدی و صورتت را برگرداندی، دختر مردم که سنگ نیست. او هم دل دارد او هم معنی اشک های تو را می فهمد او هم می شکند. عجب شبی بودی آن شب! زن و شوهر یک شبه! خوب پس اینطور دختر مردم را به زنی می گیری و خودت می روی. این است رسم شراکت در زندگی! عیب ندارد مسأ له ای نیست و نگران نباش. عروس جوان غصه اش این است که چهره تو را دارد از یاد می برد، دو بار که تو را بیشتر ندیده؟
ببین خودت را به چه روز انداخته ای. پیشانیت سوراخ شده درست هماه جا که اثر سجده بر آن بود. دختر مردم از همه ی قد و بالای تو چشمش به همین جا بود. البته، دروغ نگفته باشم چشم های سیاهت بیشتر از لب هایت حرف می زد شرمگین و طوفانی. صبح که بلند شدی برای نماز صدا زدی خانم، فاطمه خانم!......................و حالا دختر مردم ده سال است با این دو کلمه دارد زندگی می کند و پسر کوچکت هر چه می گوید از بابا بگو. همین دو کلمه در گوشش زنگ می زند: خانم، فاطمه خانم!.......................باشد آقا مهدی، باشد دست دختر مردم را می گیری و به خانه می بری و یکروز بعد پا می شوی که بچه ها دارند می روند ما هم باید برویم. برو کسی که جلویت را نگرفته برو. همسر یک روزه ات این قدر فهمش می رسد که خودش تو را از زیر قرآن رد کند و یک جعبه از شیرینی های عروسی را به دستت بدهد.
پس اینطور تیر به پیشانیت خورده ؟ حتما همان شبی بوده که من از هول خوابی که دیده بودم از جا پریدم. خواب دیدم: می خواهند مرا دو شقه کنند. تو آمدی و وساطت کردی. گفتند: نمی شود گفتی مرا جای او شقه کنید. گفتند:به یک شرط و بعد ساطوری به دست من دادند تا تو را شقه کنم. یعنی چه؟ تعبیر این خواب چیست؟ یعنی من باعث این هجرانم یا تو که آمدی به وساطت و آن حادثه را دریغ داشتی؟
قسمت این بود که در اینجا، در طلائیه، چشمم به جمالت روشن شود. حالا دیگر باید به همه دوستان و آشنایان چشم روشنی بدهم. خانم، فاطمه خانم، با من حرف بزن. اسم مرا صدا بزن. دوست دارم وقتی غیرتی می شوی و از امام صحبت می کنی، به چشمهایت نگاه کنم. شب عروسی پرسیدی: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ و من با افتخار گفتم: تو را و تو شتابزده و با التماس گفتی: نه، نه، امام را دوست داشته باش. خوش غیرت تو خوب می دانستی عواطف مرا به کجا بند کنی. دوست دارم حالا بپرسی چه کسی را بیشتر از همه دوست دارم. بپرس، اول بگذار صورتت را با گلاب بشویم نگاه کن این گلاب را مادرت داده که سنگ مزار شهدا هویزه را بشویم. عجب قسمتی یک راست آمدیم طلائیه. به اینجا با این خانم ها که نویسنده اند و آمده اند. با تماشای این جور جاها مطلب بنویسند. دست از سرم بر نمی داشتند، حرف دلم را که برایشان نگفتم، حرف دلم به تو تعلق دارد، مختص توست. دلم خیلی گرفته، غصه ناکم. خوب این هم جمجمه ی همسر بیست و یک ساله ام. با سوراخی در پیشانی. ببین چقدر تر و تمیز شده ای ؟ ما را فراموش نکن.
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
ای بابا
فداکاری چه قدر؟؟؟
از خود گذشتگی چه قدر؟؟؟
عشق به ولایت چه قدر؟؟؟
عشق یه امام چه قدر؟؟؟

شهدا از روی شما شرمنده ام
شرمسارم
نمیتونم سرمو بالا بگیرم
نمیتونم ادعا داشته باشم
جلوی غیرت شما و مردونگی شما سر خم میکنم
.
.
.
این قسمت سفید رو خصوصی با شهدا درد و دل کردم
فقط میتونم بگم
شهدا شرمنده ام
تا نفس میزنم میگم که شهدا شرمنده ام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
N شهید تازه داماد دفاع مقدس 6

Similar threads

بالا