خدا يا آزادی ؟

محسن جعفر

عضو جدید
خدا يا آزادی؟
مسأله معروفی هست در فلسفه و كلام و اخلاق به نام جبر و اختيار . بحث‏
در اين است كه آيا انسان در كارهای خود مجبور است و آزادی برای انتخاب‏
ندارد ، و يا حر و آزاد و مختار است ؟ مسأله ديگری در الهيات هست به‏
نام قضا و قدر . قضا و قدر يعنی حكم قطعی الهی در جريانات كارهای عالم و
حدود و اندازه‏ های آنها .
در مسأله قضا و قدر بحث در اين است كه آيا قضا و قدر الهی عام است و
شامل همه اشياء و جريانات است يا نه ؟ و اگر عام است ، تكليف آزادی و
اختيار انسان چه می‏شود ؟ آيا ممكن است كه هم قضا و قدر الهی عام و كلی‏
باشد و هم انسان نقش آزاد و مختار داشته باشد ؟
جواب اين است : بلی . ما خود در رساله‏ای كه در همين موضوع نوشته‏ايم و
با نام انسان و سرنوشت چاپ شده است ، در اين باره بحث كرده‏ايم و
ثابت كرده‏ايم كه هيچ گونه منافات ميان قضای عام الهی از يك طرف و
اختيار و آزادی انسان از طرف ديگر نيست . و البته آنچه ما در آنجا
گفته‏ايم چيزی نيست كه اولين مرتبه ما گفته باشم ، آنچه گفته‏ايم اقتباس‏
از قرآن كريم است و قبل از ما ديگران اقتباس كرده‏اند ، مخصوصا حكمای‏
اسلامی مستوفی در اين باب بحث كرده‏اند . اما امروز كه به جهان اروپا می‏نگريم می‏بينيم افرادی مانند
ژان پل سارتر در شش و پنج اين مسأله گرفتارند و چون در فلسفه خود به‏
مسأله انتخاب و اختيار و آزادی تكيه كرده‏اند . خدا را نمی خواهند قبول‏
كنند . ژان پل سارتر می‏گويد : چون به آزادی ايمان و اعتقاد دارم نمی‏
توانم به خدا ايمان و اعتقاد داشته باشم ، زيرا اگر خدا را بپذيرم ناچارم‏
قضا و قدر را بپذيرم و اگر قضا و قدر را بپذيرم آزادی فرد را نمی توانم‏
بپذيرم و چون نمی‏خواهم آزادی را نپذيرم و به آزادی علاقه و ايمان دارم پس‏
به خدا ايمان ندارم .
از نظر اسلام ، اعتقاد و ايمان به خدا مساوی است با اينكه انسان آزاد و
مختار باشد . آزادی به معنای واقعی ، گوهر انسان است . قرآن كريم خدا را
بسيار بزرگ و اراده و مشيتش را عام معرفی می‏كند ، ولی از آزادی نيز
سخت دفاع می‏كند :
« هل اتی علی اعنسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا 0 انا خلقنا
اعنسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا 0 انا هديناه السبيل‏
اما شاكرا و اما كفورا »( 1 ) .
آيا بر انسان روزگاری گذشت كه چيزی نبود كه از آن ياد شود ؟ ما او را
از نطفه مخلوطی كه دارای خلطها بود آفريديم ، خلطهايی كه موجب
استعدادهای گونه گون بود و او را در معرض آزمايش قرار می‏دهيم . پس ما
او را بينا و شنوا قرار داديم و راه به او نشان داديم ، و او خود مختار
است كه شكرگزار باشد يا كافر نعمت . يعنی او آزاد است ، می‏خواهد راه صحيح را انتخاب كند و می‏خواهد راه‏
كفران نعمت را انتخاب كند .
باز قرآن می‏فرمايد :
« من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له‏
جهنم يصليها مذموما مدحورا 0 و من اراد الاخره و سعی لها سعيها و هو مؤمن‏
فأولئك كان سعيهم مشكورا 0 كلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ما كان‏
عطاء ربك محظورا »( 1 ) .
هر كه به نعمتهای زودگذر بسنده كند ، از آن نعمتها هر چه خواهيم به هر
كس كه خواهيم زود دهيم و سپس جهنم را برای او قرار دهيم كه در آن داخل‏
شود نكوهيده و دور از رحمت . و هر كس كه خانه عاقبت خواهد و برای آن‏
به مقدار لازم و شايسته كوشش كند و مؤمن باشد ، پس اينان كوشش شان‏
قدردانی خواهد شد . همه را آن گروه و اين گروه را از بخشش پروردگارت‏
مدد كنيم ، و عطای پروردگارت منع شدنی نيست .
آری ، اين است منطق قرآن . قرآن هيچ منافاتی ميان قضای عام الهی و
حريت و اختيار انسان نمی بيند . از نظر برهانی و فلسفی نيز در جای خود
ثابت شده است كه ميان ايندو منافاتی نيست . اما اين فيلسوفان قرن‏
بيستم خيال كرده‏اند كه تنها اگر خدا را نپذيرند آزادند ، آن هم بدين معنی‏
كه در اين صورت می‏توانند رابطه اراده خود را با گذشته و حاضر ، يعنی با تاريخ و محيط ، قطع كنند و با چنين اراده‏
قطع شده از تاريخ و محيط ، آينده را انتخاب كنند و بسازند ، و حال آنكه‏
مسأله جبر و اختيار به قبول و نفی خدا مربوط نيست . با قبول خدا می‏توان‏
برای اراده انسان نقش فعال و آزاد قائل شد ، همچنانكه با نفی خدا نيز
طبق قانون عليت عامه می‏توان به فرضيه آزادی انسان ايراد گرفت ، يعنی‏
ريشه جبر و يا توهم جبر ، اعتقاد به نظام قطعی علت و معلول است كه هم‏
الهی به آن معترف است و هم مادی . اگر منافاتی ميان نظام قطعی علت و
معلول و ميان آزادی و اختيار انسان نيست همچنانكه واقعا هم نيست اعتقاد
به خدا سبب نمی شود منكر آزادی بشويم . تفصيل بيشتر اين مسأله را از
كتاب انسان و سرنوشت بخواهيد . ‏
.(نوشته استاد مطهری)
 
بالا