حسن1
عضو جدید

قال رسولالله، صلىالله عليهو آله: ان اهل السماء لا يسمعون من اهل الارض الا الاذان .
رسول خدا، صلىالله عليهو آله، فرمود: اهل آسمان تنها صداى اذان اهل زمين را مىشنوند .
مصاحبه اوريانا فالاچى خبرنگار معروف ايتاليايى با نيل آرمسترانگ
در سال 1969 ميلادى، اولين سفينه فضايى روى كره ماه نشست . متن زير مصاحبه اوريانا فالاچى خبرنگار معروف ايتاليايى با نيل آرمسترانگ است . اولين كسى كه در سال 1964 روى ماه قدم گذاشت .
«پيرسوم» سى و چهار سال داشت و به نظر مىرسيد برادر كوچك «جان گلن» (1) است . همانطور مثل او موطلايى، ككمكى و راحت . حتى مثل جان گلن، در اوهايو به دنيا آمده بود .
فقط سياستمدارى و زندهدلى گلن را نداشت و شانههايش به طور عجيبى خم شده بود . لبخندى بيحال و صدايى خشك داشت . اسمش «نيل آرمسترانگ» بود و او را از گروه دوم انتخاب كرده بودند . نكته جالب توجه در او اين بود كه از يك محيط نظامى نمىآمد . غير نظامى بود . تنها فضانورد غيرنظامى كه توانستم با او مصاحبه كنم . نشستم، نشست . سرفه كردم، سرفه كرد . سيگار بهش تعارف كردم، سيگارى بهم تعارف كرد . سيگارش را آتش زدم، سيگارم را آتش زد . موزيك متن:
- «آقاى آرمسترانگ، چقدر برايم جالب است . شما نظامى نيستيد!»
- من در ناسا، مهندس الكترونيك و خلبان جتبودم . چندان با نظامى بودن تفاوتى ندارد . منظورم اين است كه زندگى انضباطى نظامى را چشيدهام و براى رفتن به پروازهاى فضايى، انضباط اولين شرط است . علاوه بر اين، نظاميها را بخاطر اينكه بر ما برترى داشته باشند، انتخاب نمىكنند . دليل انتخاب آنها اين است كه آنها همگى دستهبندى شده و قبلا انتخاب شدهاند . در نتيجه، براى انتخاب كردن از ميان آنها، كار خيلى آسانتر است و بعد هم، اعتماد به نظامى بودن، به من هم اعتماد كردند، من سالهاست كه در ناسا هستم .
- پس فضانورد شدن بايد فوقالعاده باعثخوشحالى شما شده باشد .
- گمان نمىكنم . اجازه بدهيد كمى فكر كنم .
- تا بحال فكرش را نكرده بوديد؟!
- براى من، بسادگى فقط يك تغيير محل ادارى بوده است . قبلا دفترى داشتم . حالا هم در اينجا دفترى دارم . بله، به نظرم از اين كار راضى هستم . درجه گرفتن هميشه باعثخوشنودى است ولى از لحاظ ادارى، فرقى نمىكند، من آدم جاهطلبى نيستم، فقط مايلم كه اين برنامه با موفقيت انجام گيرد . آدم شاعرمنشى نيستم .
- در نتيجه اهل ماجراجويى نيستيد .
- به هيچ وجه . من از خطر بيزارم . مخصوصا اگر يك خطر بيهوده باشد . خطر بدترين قسمتشغل ماست . احمقانهترين جنبه آن است . چطور ممكن استيك حقيقت عادى تكنولوژى را ماجراجويى ناميد؟ به نظر من راندن يك سفينه نبايد خطرناك باشد . درست همانطور كه يك آبميوهگيرى برقى نبايد خطرناك باشد هدايتسفينه نيز نبايد خطرى داشته باشد . با در نظر گرفتن اين نظريه بحث درباره ماجراجويى و رفتن به فضا فقط به خاطر رفتن به فضا پيش مىآيد .
- تصور مىكنم اگر به آسمان نرويد متاسف خواهيد شد .
- البته، ولى خودم را هلاك نمىكنم . دق نمىكنم ... و اصلا حاضر نيستم بروم آن بالا و ديگر به زمين برنگردم . مگر اينكه از لحاظ فنى لازم باشد، به عبارت ديگر خلبانى جتخطرناك ولى از لحاظ فنى لازم است . مردن در فضا يا در روى ماه از لحاظ فنى لازم نيست ...
- آقاى آرمسترانگ، شما سالهاى جوانى خود را تماما در ناسا گذراندهايد؟
- در سفر گذراندهام; اروپا، آسيا، آمريكاى جنوبى، در نتيجه آنچه ديدنى بوده ديدهام . هر چه فهميدنى بوده فهميدهام و حالا هم در اينجا هستم . ساكت و آرام، سر ميزى نشستهام تا يك كار جدى انجام دهم .
- بهتر است از شما خداحافظى كنم . بايد بروم در چرخ گريز از مركز .
- آقاى آرمسترانگ اصلا به حال شما غبطه نمىخورم!
- بله خيلى بدچيزى است . از تمام اين فضا يا از اين آزمايش بيشتر از همه نفرت دارم . ولى از لحاظ فنى لازم است . (2)
از آن روزى كه آرمسترانگ اولين قدمها را روى ماه گذاشت تا به امروزه هر جا سخن از آن حادثه تاريخى به ميان آمده همه مىخواهند بدانند او در آن لحظه چه ديده و چه گفته است و هزاران نفر آرزو كردهاند اى كاش جاى او بودند و آنچه را كه او ديده، مىديدند ولى آرمسترانگ خود از آنچه شنيده بود، مبهوت ماند تا جايى كه از لذت آنگونه ديدهها چشم فرو بست و به دنبال شنيده گرانبهاى خود رفت . متن زير باز هم خبرى از آرمسترانگ است:
نيل آرمسترانگ قبول اسلام كرد نيل آرمسترانگ، اولين انسانى كه قدم بر روى ماه گذاشت، قبول اسلام كرد . روزنامه «استار» چاپ مالزى اخيرا اين موضوع را اعلام كرد . «استار» گزارش كرد كه تغيير مذهب او پس از آنكه فهميد صداى عجيبى كه به هنگام قدم نهادن بر ماه شنيده
صداى «اذان» بوده است كه مسلمانان در وقت دعوت به نماز ادا مىكنند . وقتى براى اولين بار او صدا را شنيد فكر كرد كه گوشهايش چيز ديگرى شنيده و از اين تجربهاى كه برايش پيش آمده بود، فوقالعاده متعجب شد . به هنگام بازگشت از سفر فضايى و سفر به كشورهاى مختلف جهان، يكى از جاهايى كه مورد بازديد آرمسترانگ قرار گرفت، پايتخت مصر، شهر قاهره بود كه مجددا آرمسترانگ همان صدا را با همان كيفيت كه در ماه شنيده بود شنيد و وقتى كه از يكى از مصريانى كه او را همراهى مىكرد درباره صداى مورد نظر پرسيد به او گفته شد كه اين صداى اذان است كه مسلمانان به هنگام دعوت به نماز مىگويند . او كاملا مبهوت شده بود چون اين دقيقا همان صدايى بود كه عينا در ماه شنيده است .
پس از اين اتفاق بود كه آرمسترانگ تصميم گرفت درباره مذهب چيزهايى ياد بگيرد (تحقيق كند) و سرانجام اسلام را پذيرفت . بنابر گزارش استار در نتيجه اين اقدام (پذيرفتن اسلام) آرمسترانگ شغلش را از دست داد و بنابر گفته او «خداوند» را يافته بود و بنابراين از دست دادن شغل نمىتوانست مهم باشد .
پىنوشتها:
1 . يكى از فضانوردان آمريكايى .
2. برگرفته از كتاب «اگر خورشيد بميرد» نوشته اوريانا فالاچى
آزاده خانعلى
ماهنامه موعود جوان