eshagh_kh
عضو جدید
نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته
و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش به¬دست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و
گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوهتان زهر مىریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مىخوردمش!
******************************
در مجلس عیش حکومتى، وقتى چرچیل حسابى مست کرده بود؛ یکى از حضار،
که خبرنگار هم بود، از روى حس کنجکاوى حرفه ایش (فضولى براى سوژه تراشى)
پیش چرچیل رفت که حالا دیگر حسابى پاتیلِ پاتیل شده بود،
و در حالى که چرچیل سرش را پایین انداخته بود و در عالم مستى چیزهاى نامفهومى
زیر لب زمزمه مىکرد و مىخندید؛ گفت: آقاى چرچیل! (چرچیل سرش را بلند نکرد).
بلندتر تکرار کرد: آقـاى چرچیل (خبرى از توجه چرچیل نبود)
(در شرایطى که صداش توجه دور و برىها رو جلب کرده بود، براى اینکه بیشتر ضایع نشه
بلافاصله سرش رو بالا گرفت و ادامه داد..) شما مست هستید، شما خیلى مست هستید،
شما بى اندازه مست هستید، شما به طور وحشتناکى مست هستید..!
چرچیل سرش رو بلند کرد در حالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن و کشـــدار حرف مىزد)
به چشمهاى خبرنگار خیره شد و گفت:
خانم فلان. (براى حفظ شئونات بخوانید محترم!) شما زشت هستید، شما خیلى زشت هستید،
شما بى اندازه زشت هستید، شما به طور وحشتناکى زشت هستید..!
مستى من تا فردا صبح مىپره، مىخوام ببینم تو چه غلطى مىکنى ..!
******************************
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم
تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده…
می گه ولی من این کار رو هر چه زودتر می کنم…
و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش به¬دست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و
گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوهتان زهر مىریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مىخوردمش!
******************************
در مجلس عیش حکومتى، وقتى چرچیل حسابى مست کرده بود؛ یکى از حضار،
که خبرنگار هم بود، از روى حس کنجکاوى حرفه ایش (فضولى براى سوژه تراشى)
پیش چرچیل رفت که حالا دیگر حسابى پاتیلِ پاتیل شده بود،
و در حالى که چرچیل سرش را پایین انداخته بود و در عالم مستى چیزهاى نامفهومى
زیر لب زمزمه مىکرد و مىخندید؛ گفت: آقاى چرچیل! (چرچیل سرش را بلند نکرد).
بلندتر تکرار کرد: آقـاى چرچیل (خبرى از توجه چرچیل نبود)
(در شرایطى که صداش توجه دور و برىها رو جلب کرده بود، براى اینکه بیشتر ضایع نشه
بلافاصله سرش رو بالا گرفت و ادامه داد..) شما مست هستید، شما خیلى مست هستید،
شما بى اندازه مست هستید، شما به طور وحشتناکى مست هستید..!
چرچیل سرش رو بلند کرد در حالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن و کشـــدار حرف مىزد)
به چشمهاى خبرنگار خیره شد و گفت:
خانم فلان. (براى حفظ شئونات بخوانید محترم!) شما زشت هستید، شما خیلى زشت هستید،
شما بى اندازه زشت هستید، شما به طور وحشتناکى زشت هستید..!
مستى من تا فردا صبح مىپره، مىخوام ببینم تو چه غلطى مىکنى ..!
******************************
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم
تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده…
می گه ولی من این کار رو هر چه زودتر می کنم…
