حوصلم خیلی خیلی سر رفته ............

[الهه بهادری]

بچه اگه یه آدم حوصلش خیلی خیلی سر بره بتید چی کار کنه ؟

سلام به دوست عزیزم
خوبی...چرا حوصله ات سر رفته....
اگه روز بود 100تا کار میشه کرد بری با دوستات بیرون..سینما..پارک..
اما الان که شب شده برو بخواب

 

[Maryam.Silent]

این یکیو باهات موافقم...
ولی آخره ترم استاد بهت میگه چخه برو ترم بعد بیا

نه من تجربه اینو هم دارم البته ناخواسته بود

 

[moein_rnd]

ای بابا حالا ما یه شوخی باهات کردیم چرا جدی گرفتی

 

[zeinab68]

آره اینقد حال میده ....
کلی میخندی...یبار امتحان کن ضرر نداره

مامانم بهم گفت مگه خل شدی بچه جون . چرا جلو آینه اینجوری می کنی

 

[zeinab68]

سلام به دوست عزیزم
خوبی...چرا حوصله ات سر رفته....
اگه روز بود 100تا کار میشه کرد بری با دوستات بیرون..سینما..پارک..
اما الان که شب شده برو بخواب

سلام الهه جون.
راستش اصلا حوصله ی خواب رو هم ندارم . کلافه ام .

 

[moein_rnd]

نه من تجربه اینو هم دارم البته ناخواسته بود

 

[Maryam.Silent]

باور کن

 

[moein_rnd]

نه من تجربه اینو هم دارم البته ناخواسته بود

این ناخواسته رو که گفتی یاده یه خاطره افتادم...
کلاس 5 بودم معلممون از پشت زد در گوشم منم یهووووووو برگشتم گفتم کدوم خرررررررررررری بود؟

 

[zeinab68]

نه من تجربه اینو هم دارم البته ناخواسته بود

آفرین دختر گلم . منم ازین سوتیا جلو استاد زیاد دادم . البته نه مستقیم به استاد ها .

ولی یه بار جلو یه استاد یه زیر پایی به دوستم انداختم داش می رفت تو دیوار.

 

[zeinab68]

این ناخواسته رو که گفتی یاده یه خاطره افتادم...
کلاس 5 بودم معلممون از پشت زد در گوشم منم یهووووووو برگشتم گفتم کدوم خرررررررررررری بود؟

ترکیدم از خنده . خیلی با حال بود

 

[zeinab68]

بابا اعتماد به نفس

 

[الهه بهادری]

سلام الهه جون.
راستش اصلا حوصله ی خواب رو هم ندارم . کلافه ام .

مرسی ..فقط امشب حوصله نداری...
میدونم من امروز عصر زمین خوردم.. ارنجم اافی شده..درد میکنه.
منم مثل تو...
اما شاد باش اول خدا رو داری دوم دوستای باشگاه رو..
حالا بخند گل خانوممی

 

[nima_tavana]

من همه ی این کارا رو کردم جز بیرون رفتن و لالا.

شوهر میکنه
مشکلت درست میشه

 

[Maryam.Silent]

پشت در کلاس یکم عقب رفتگی بود من رفتم اون تو گفتم بچه ها فک کنین استاد بیاد تو بپری بگی پپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخ
پریدنو پپپپپپپپخخخخخخخخخخ گفتن همانا ورود استاد همانا
داشت میمرد از خنده اما خودشو کنترل کرد هیچی نگفت

 

[Atishpare_Shahi]

منم حوصلم سر رفته...

 

[zeinab68]

مرسی ..فقط امشب حوصله نداری...
میدونم من امروز عصر زمین خوردم.. ارنجم اافی شده..درد میکنه.
منم مثل تو...
اما شاد باش اول خدا رو داری دوم دوستای باشگاه رو..
حالا بخند گل خانوممی

میسی اله جونم . قلبونت برم .

 

[Maryam.Silent]

این ناخواسته رو که گفتی یاده یه خاطره افتادم...
کلاس 5 بودم معلممون از پشت زد در گوشم منم یهووووووو برگشتم گفتم کدوم خرررررررررررری بود؟

دمت گرممممممممممم

 

[zeinab68]

شوهر میکنه
مشکلت درست میشه

از کجا شوهر پیدا کنم این وقته شب . حرفا میزنیا

 

[moein_rnd]

آفرین دختر گلم . منم ازین سوتیا جلو استاد زیاد دادم . البته نه مستقیم به استاد ها .

ولی یه بار جلو یه استاد یه زیر پایی به دوستم انداختم داش می رفت تو دیوار.

خو ماهم از این سوتیا زیاد دادیم...
یبار استادمون از جلومون داشت رد میشد گفتیم سلام دکتر...
بعدش ما حواسمون نبود که استاد داره پشت سرمون برمیگرده...با بچه بهم میگفتیم که به این یارو بگی دکتر مثه خر کیف میکنه..

 

[Maryam.Silent]

آفرین دختر گلم . منم ازین سوتیا جلو استاد زیاد دادم . البته نه مستقیم به استاد ها .

ولی یه بار جلو یه استاد یه زیر پایی به دوستم انداختم داش می رفت تو دیوار.

از این تیپ سوتی ها که فراوان
بیچاره استادامون عادت کردن

 

[zeinab68]

پشت در کلاس یکم عقب رفتگی بود من رفتم اون تو گفتم بچه ها فک کنین استاد بیاد تو بپری بگی پپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخ
پریدنو پپپپپپپپخخخخخخخخخخ گفتن همانا ورود استاد همانا
داشت میمرد از خنده اما خودشو کنترل کرد هیچی نگفت

کم مونده اخراج بشی . نکن این کارا رو دخمل . خوبیت نداره .

 

[moein_rnd]

پشت در کلاس یکم عقب رفتگی بود من رفتم اون تو گفتم بچه ها فک کنین استاد بیاد تو بپری بگی پپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخ
پریدنو پپپپپپپپخخخخخخخخخخ گفتن همانا ورود استاد همانا
داشت میمرد از خنده اما خودشو کنترل کرد هیچی نگفت

 

[Maryam.Silent]

کم مونده اخراج بشی . نکن این کارا رو دخمل . خوبیت نداره .

انقدرم که جوون بود استاده اما هیشی نگفت آخه منم از اونایی بودم که از درسش هیچی نمیفهممو همیشه ته کلاس حرف میزدم
شانس آوردم

 

[nima_tavana]

از کجا شوهر پیدا کنم این وقته شب . حرفا میزنیا

یه داستان امروز دوستم تعریف میکرد به نقل از دوستش خیلی جالب بود .
گفت یه دختره خودشو از رو پنجم اهواز پرد کرد تو اب خود کشی کرد بعد یه مرده با ماشین از اونجا رد شد دید و سری پرید تو اب و نجاتش داد بعد بش گفت مشکلت چیه ونم بش گفت شوهر مرده هم بش گفت بیا خودم میگیرمت و رفت از خانوادش خاشتگاریش کرد و گفت من اینو مثه یه ماهی از اب گرفتم خلاصه الان دارن زندگیشونو میکنن (البته این ماله زمانی بود که دوست دختر و دوست پسر نبود).خلاصه مطلب اینه که نگو از کجا پیدا میشه این وقت شب توکل کن پیدا میشه میخوای خودم بیام امشب بگیرمت

 

[zeinab68]

منم حوصلم سر رفته...

پس مثه خودمی

خو ماهم از این سوتیا زیاد دادیم...
یبار استادمون از جلومون داشت رد میشد گفتیم سلام دکتر...
بعدش ما حواسمون نبود که استاد داره پشت سرمون برمیگرده...با بچه بهم میگفتیم که به این یارو بگی دکتر مثه خر کیف میکنه..

از این تیپ سوتی ها که فراوان
بیچاره استادامون عادت کردن

اوهووووووم

 

[Atishpare_Shahi]

چرا کسی پست قبلی منو ندید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

[Atishpare_Shahi]

پس مثه خودمی

اره
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

[Maryam.Silent]

چرا کسی پست قبلی منو ندید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اوخی چلا حوصله ندالی؟
کارای پیشنهادیه مارو انجام بده

 

[الهه بهادری]

منم حوصلم سر رفته...

شما چرا...

 

[nima_tavana]

چرا کسی پست قبلی منو ندید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من دیدم تو هم برو شوهر کن