حفظ قر آن کریم

سلام به همه ی دوستان عزیز.همین الان به ذهنم رسیدکه یک تایپیک با همین عنوان داشته باشیم وکسانی که دوست دارند حافظ کل قرآن کریم بشندبیاند وباهم حفظ کنیم.هرکی دوست داره یاعلی
 

Amir822004

عضو جدید
حفظ قرآن کریم

حفظ قرآن کریم

سلام بر شما
من هم موافقم. حالا چطور شروغ کنیم؟;)
 
تقدیم به یوسف زهرا

تقدیم به یوسف زهرا

سلام دوست عزیز.تااول محرم منتظر میمونیم که بچه ها اعلام آمادگی کنندکه به امید خدا محرم امسالمون یه تفاوت اساسی باهمه سالهای دیگه داشته باشه.اگه همه بچه ها هم موافقت کنندطبق برنامه زمان بندی من تامحرم سال بعد 10جز قرآن کریم حفظ میکنیم.برای شروع همه یک قرآن کریم باخط عثمان طه بدون معنی وبا خطوطی که کامل خوانا باشه وسایزی که قابل حمل باشه وبشه به راحتی همه جا اونو برد تهیه کنید.با امید موفقیت:);)
/





رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:
درجات بهشت به تعداد آیه های قرآن است.چون صاحب قران داخل بهشت شود به وی می گویند بخوان وبالا برو که هر آیه یی رادرجه ای است.پس برتر از درجه حافظ قر آن درجه ای نیست(بحار.جلد92.ص 22)
 
سلام.دوستان عزیزم خداروشکرکه خدا این توفیق رو به ماداده که سخنش توی سینه هامون قرار بدیم.امروز27اذرماه.هفته ای سه جلسه یعنی روزهای زوج برنامه حفظمون قرار میدم.تا 29 اذر ماه 5 آیه اول سوره بقره رو حفظ میکنیم.بهتر نوار سه بار تکرار استاد پرهیزگار تهیه کنید.ایه رو یکبار که تکرار کردخوب گوش بدبدبرای بار دوم وسوم با اون تکرار کنید.هر ایه رو به نیابت یک معصوم یاشهیدی برای تعجیل در ظهور آقامون حفظ کنید...من تاشب سعی میکنم تفسیر وشان نزول هر ایه رو قرار بدم...یا علی منتظرم جواب بدبد
 
اين سوره در ((مدينه)) نازل شده و 286 آيه است)).
[h=3]محتوا و فضيلت سوره بقره :.[/h]
جـامـعـيـت اين سوره از نظر اصول اعتقادى اسلام و بسيارى از مسائل عملى (عبادى ، اجتماعى ، سـيـاسـى و اقـتـصـادى) قـابـل انكار نيست چه اينكه در اين سوره :1ـ بحثهائى پيرامون توحيد و شـنـاسـائى خدا مخصوصا از طريق مطالعه اسرارآفرينش آمده است 2ـ بحثهائى در زمينه معاد و زنـدگـى پـس از مـرگ ، مـخصوصامثالهاى حسى آن مانند داستان ابراهيم و زنده شدن مرغها و داسـتـان عـزيـر 3ـبحثهائى در زمينه اعجاز قرآن و اهميت اين كتاب آسمانى 4ـ بحثهائى بسيار مـفـصـل در بـاره يـهـود و مـنـافـقـان و مـوضـع گـيـريهاى خاص آنها در برابر اسلام و قرآن ، و انواع كارشكنيهاى آنان در اين رابطه 5ـ بحثهائى در زمينه تاريخ پيامبران بزرگ مخصوصاابراهيم و مـوسـى (ع) 6ـ بحثهائى در زمينه احكام مختلف اسلامى از جمله نماز،روزه ، جهاد، حج و تغيير قـبـله ، ازدواج و طلاق ، احكام تجارت ، و قسمت مهمى ازاحكام ربا و مخصوصا بحثهائى در زمينه انـفاق در راه خد، و همچنين مساله قصاص و تحريم قسمتى از گوشتهاى حرام و قمار و شراب و بخشى از احكام وصيت ومانند آن.
[h=3]در فضيلت اين سوره.
[/h]

از پـيـامبر اكرم (ص) پرسيدند: ((كداميك از سوره هاى قرآن برتر است ؟ فرمود:سوره بقره ، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است ؟ فرمود: ((آية الكرسى)).
(آيه 1).
[h=3]تحقيق در باره حروف مقطعه قرآن :.[/h]
((الـم)) (الم) درآغاز 29 سوره از قرآن با حروف مقطعه برخورد مى كنيم و اين حروف هميشه جز كـلـمـات اسـرار آمـيـز قرآن محسوب مى شده ، و با گذشت زمان وتحقيقات جديد دانشمندان ، تـفـسـيـرهـاى تازه اى براى آن پيدا مى شود و جالب اينكه در هيچ يك از تواريخ نديده ايم كه عرب جاهلى و مشركان وجود حروف مقطعه رادر آغاز بسيارى از سوره هاى قرآن بر پيغمبر(ص) خرده بگيرند، و آن را وسيله اى براى استهزا و سخريه قرار دهند و اين مى رساند كه گويا آنها نيز از اسرار وجـودحروف مقطعه كاملا بى خبر نبوده اند به هرحال چند تفسير كه هماهنگ با آخرين تحقيقاتى اسـت كـه در ايـن زمـيـنه به عمل آمده ، و ما آنها را به تدريج در آغاز اين سوره ، و سوره هاى ((آل عمران)) و ((اعراف)) بيان خواهيم كرد، اكنون به مهمترين آنهامى پردازيم :.
اين حروف اشاره به اين است كه اين كتاب آسمانى با آن عظمت و اهميتى كه تمام سخنوران عرب و غـيـر عـرب را متحير ساخته ، و دانشمندان را از معارضه باآن عاجز نموده است ، از نمونه همين حـروفـى اسـت كـه در اخـتـيار همگان قرار دارد درعين اينكه قرآن از همان حروف ((الف با)) و كـلـمات معمولى تركيب يافته به قدرى كلمات آن موزون است ومعانى بزرگى در بردارد، كه در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى كند، روح را مملو از اعجاب و تحسين مى سازد، و افكار و عقول را در برابرخود وادار به تعظيم مى نمايد. درست همانطور كه خداوند بزرگ از خاك ، موجوداتى همچون انسان ، با آن ساختمان شگفت انگيز، و انواع پرندگان زيب، و جانداران متنوع ، و گياهان و گلهاى رنگارنگ ، مى آفريند و ما از آن كاسه و كـوزه و مـانـند آن مى سازيم ، همچنين خداونداز حروف الفبا و كلمات معمولى ،مطالب ومعانى بـلـنـد را درقـالـب الـفـاظ زيـبـا وكـلـمات موزون ريخته و اسلوب خاصى در آن بكار برده ، آرى همين حروف دراختيار انسانهانيز هست ولى توانائى ندارند كه تركيبها وجمله بنديهائى بسان قرآن ابداع كنند.
 
سيماى سوره بقره‏
اين سوره كه دويست و هشتاد و شش آيه دارد، در مدينه نازل شده و بزرگترين سوره قرآن است.
علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسيار زيباى گاو بنى‏اسرائيل است كه در آيات 67 تا 73 بيان شده است.
محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبيل توحيد و هستى‏شناسى و معاد و حيات پس از مرگ، تشريع قوانين عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسيارى است. همچنين مسائل مربوط به وحى و اعجاز كتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبيل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است.
در اين سوره آية الكرسى و آيه دين كه بزرگترين آيه قرآن است، ماجراى تغيير قبله، بهانه تراشى‏هاى بنى‏اسرائيل، آفرينش حضرت آدم و نافرمانى شيطان و فرازهايى از تاريخ تعدادى از پيامبران مانند حضرت آدم و ابراهيم و موسى‏عليهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بيان شده است.
از آنجايى كه دو سوره بقره و آل عمران احكام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسيارى را در خود جاى داده‏اند، به آنها «زهراوان» يعنى دو سوره بسيار درخشان گفته‏اند
ترجمهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/tab.gif
الف لام ميم‏
آيهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/tab.gif
الم‏

درباره‏ى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بيان شده است، از جمله:
1. قرآن، معجزه‏ى الهى از همين حروف الفبا تأليف يافته كه در اختيار همه است، اگر مى‏توانيد شما نيز از اين حروف، كلام معجزه‏آميز بياوريد.
2. اين حروف، نام همان سوره‏اى است كه در ابتدايش آمده است.
3. اين حروف، اشاره به اسم اعظم الهى دارد.(98)
4. اين حروف، نوعى سوگند و قسم خداوند است.(99)
5. اين حروف، از اسرار بين خداوند و پيامبر است.(100) ومطابق بعضى روايات رموزى است كه كسى جز خداوند نمى‏داند.(101)
امّا شايد بهترين نظر همان وجه اوّل باشد. زيرا در ميان يكصد و چهارده سوره قرآن، كه 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع مى‏شود، در بيست و چهار مورد بعد از اين حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است. چنانكه در اين سوره به دنبال «الم»، «ذلك الكتاب» آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است.
در آغاز سوره شورى نيز حروف مقطّعه‏ى «حم عسق» آمده است كه بعد از آن مى‏فرمايد: «كذلك يُوحى اليك والى الّذين مِن قبلك اللّه العزيزُ الحكيم» خداوندِ عزيز و حكيم، اين چنين بر تو و پيامبران پيش از تو وحى مى‏كند. يعنى وحى خداوند نيز با استفاده از همين حروف است. حروفى كه در دسترس همه افراد بشرى است. البتّه خداوند با اين حروف، كتابى نازل كرده كه معجزه است. آيا انسان نيز مى‏تواند چنين كتابى فراهم كند؟!
آرى، خداوند از حروف الفبا، كتاب معجزه نازل مى‏كند، همچنان كه از دل خاك صدها نوع ميوه و گل و گياه مى‏آفريند و انسان مى‏سازد. ولى نهايتِ هنر مردم اين است كه از خاك و گل، خشت و آجر بسازند
 
ذَ لِكَ الكِتَبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِّلْمُتَّقِينَ‏
ترجمه
آن كتاب (با عظمت كه) در (حقّانيت) آن هيچ ترديدى راه ندارد، راهنماى پرهيزگاران است.
نکات
«لاريب فيه» يعنى در اينكه قرآن از سوى خداست، شكّى نيست. زيرا مطالب آن به گونه‏اى است كه جايى براى اين شكّ وترديد باقى نمى‏گذارد واگر شكّى در كار باشد، بخاطر سوءظن وروحيّه لجاجت افراد است. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: «فهم فى رَيبهم يَتردّدون»(102) آنان در شكّى كه خود ايجاد مى‏كنند، سردرگم هستند.
هدف قرآن، هدايت مردم است و اگر به مسائلى از قبيل خلقتِ آسمان‏ها و زمين و گياهان و حيوانات و... اشاره كرده به خاطر آن است كه توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حكمت خداوند گردد.(103)
قرآن وسيله هدايت همه مردم است؛ «هدىً للنّاس»(104) همانند خورشيد بر همه مى‏تابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مى‏برند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هدىً للمتّقين» همچنان كه نور خورشيد، تنها از شيشه‏ى تميز عبور مى‏كند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان(105)، ظالمان(106)، كافران(107)، دل‏مردگان(108)، مسرفان و تكذيب كنندگان(109) از هدايت قرآن بهره‏مند نمى‏شوند.
سؤال: اين آيه درباره قرآن ومطالب آن مى‏فرمايد: «لاريب فيه» هيچ شكّى در آن نيست. در حالى كه خود قرآن شكّ وترديد مخالفان را در اين باره بيان مى‏دارد: يك جا مى‏فرمايد: «انّنا لفى شكّ ممّا تَدعونا اليه مُريب»(110) ما درباره آنچه ما را به آن مى‏خوانى، در شكّ هستيم. و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نيز مى‏خوانيم: «بل هم فى شك من ذكرى»(111) درباره‏ى قيامت نيز آمده: «لنعلم من يؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شك»(112) بنابراين چگونه مى‏فرمايد: «لاريب فيه» هيچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نيست؟
پاسخ: مراد از جمله «لاريب فيه» آن نيست كه كسى در آن شكّ نكرده و يا شكّ نمى‏كند، بلكه منظور آن است كه حقّانيت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست. چنانكه در آيه 66 سوره نمل مى‏فرمايد: «بل هم فى شك بل هم منها عمون»(113)

پیام ها
- قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلك» در ادبيات عرب، «ذلك» اسم اشاره به دور است. در اينجا به قرآن كه در پيش روى ماست، با «ذلك» اشاره مى‏كند كه از عظمتِ دست نايافتنى قرآن حكايت مى‏كند.
2- راهنما بايد در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد. جمله‏ى «لاريب فيه» نشانگر استوارى و استحكام قرآن است.
3- توانِ قرآن بر هدايت پرهيزكاران، خود بهترين دليل بر اتقان و حقّانيت آن است. «هدى للمتقين»
4- تنها افراد پاك وپرهيزكار، از هدايت قرآن بهره‏مند مى‏شوند. «هدى للمتقين» هركس كه ظرف دلش پاكتر باشد، بهره‏مندى و نورگيرى او بيشتر است
 
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ‏
ترجمه
(متّقين) كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند
نکات
قرآن، هستى را به دو بخش تقسيم مى‏كند: عالم غيب(115) و عالم شهود. متّقين به كلّ هستى ايمان دارند، ولى ديگران تنها آنچه را قبول مى‏كنند كه برايشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببينند و چون نمى‏بينند، به او ايمان نمى‏آورند. چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لن نؤمن لك حتّى نَرى اللّه جهرة»(116) ما هرگز به تو ايمان نمى‏آوريم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنيم.
اين افراد درباره‏ى قيامت نيز مى‏گويند: «ما هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الاّ الدّهر»(117) جز اين دنيا كه ما در آن زندگى مى‏كنيم، جهان ديگرى نيست، مى‏ميريم و زنده مى‏شويم و اين روزگار است كه ما را از بين مى‏برد.
چنين افرادى هنوز از مدار حيوانات نگذشته‏اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى‏دانند و مى‏خواهند همه چيز را از طريق حواسّ درك كنند.
متّقين نسبت به جهان غيب ايمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ايمان، عشق، علاقه، تعظيم، تقديس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، اين مسائل نيست.

115) غيب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى عليه السلام اطلاق شده است.
116) بقره، 55.
117) جاثيه، 24.
پیامها
- ايمان، از عمل جدا نيست. در كنار ايمان به غيب، وظايف و تكاليف عملى مؤمن بازگو شده است. «يؤمنون... يقيمون... ينفقون»
2- اساسى‏ترين اصل در جهان‏بينى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نيست. «يؤمنون بالغيب»
3- پس از اصل ايمان، اقامه‏ى نماز و انفاق از مهم‏ترين اعمال است. «يؤمنون... يقيمون... ينفقون» (در جامعه‏ى الهى كه حركت وسير الى اللّه دارد، اضطراب‏ها و ناهنجارى‏هاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقويت و درمان مى‏يابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانى‏هاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مى‏گردد.)
4- برگزارى نماز، بايد مستمر باشد نه موسمى و مقطعى. «يقيمون الصّلاة» (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.)
5 - در انفاق نيز بايد ميانه‏رو باشيم.(118) «ممّا رزقناهم»
6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و...) به ديگران انفاق كنيم. «ممّا رزقناهم ينفقون»(119) امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: از آنچه به آنان تعليم داده‏ايم در جامعه نشر مى‏دهند.(120)
7- انفاق بايد از مال حلال باشد، چون خداوند رزق(121) هر كس را از حلال مقدّر مى‏كند. «رزقناهم»
8 - اگر باور كنيم آنچه داريم از خداست، با انفاق كردن مغرور نمى‏شويم. بهتر مى‏توانيم قسمتى از آن را انفاق كنيم. «ممّا رزقناهم»
118) ممّا»، (مِن ما) است و يكى از معانى «مِن» بعض است. يعنى بعضى از آنچه روزى كرده‏ايم - نه همه را - انفاق مى‏كنند.
119) در اينگونه موارد كلمه «ما» به معناى هر چيز است.
120) بحار، ج 2، ص 17.
121) رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامه‏ى حيات طبق احتياج داده مى‏شود، اطلاق مى‏گردد و قيد تداوم و به اندازه‏ى احتياج، آن را از مفاهيمِ احسان، اعطاء، نصيب، اِنعام و حظّ، جدا مى‏كند. التحقيق فى كلمات‏القرآن، ج‏4، ص 114.
 
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‏

ترجمه
و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر پيامبران) نازل گريده، ايمان دارند و هم آنان به آخرت (نيز) يقين دارند

نکات
ار شناخت انسان، محدود به حس و عقل نيست، بلكه وحى نيز يكى از راههاى شناخت است كه متّقين به آن ايمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحيّر و سرگردانى مى‏شود. بايد انبيا دست او را بگيرند و با منطق و معجزه و سيره‏ى عملى خويش، او را به سوى سعادت واقعى راهنمايى كنند.
از اين آيه و دو آيه قبل بدست مى‏آيد كه خشوع در برابر خداوند متعال )نماز) و داشتن روحيّه ايثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق ديگران و اميد به آينده‏اى روشن و پاداش‏هاى بزرگ الهى، از آثار تقوى است
پیام ها
- ايمان به تمام انبيا و كتب آسمانى، لازم است. زيرا همه آنان يك هدف را دنبال مى‏كنند. «يؤمنون... بما اُنزل من قبلك»
2- تقواى واقعى، بدون يقين به آخرت ظهور پيدا نمى‏كند. «بالاخرةهم‏يوقنون»
3- احترام قرآن، قبل از كتب ديگر است. «...بما انزل اليك وما انزل من قبلك...»
4- پيامبر اسلام، آخرين پيامبر الهى است. كلمه «من قبلك» بدون ذكر «من بعدك» نشانه‏ى خاتميّت پيامبر اسلام و قرآن است.

 
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏

ترجمه

تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدايتند و آنان همان رستگاران هستند.
نکته ها
پاداش اهل تقوا كه به غيب ايمان دارند و اهل نماز و انفاق و يقين به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است. رستگارى، بلندترين قلّه سعادت است. زيرا خداوند هستى را براى بشر آفريده(122) و بشر را براى عبادت(123) و عبادت را براى رسيدن به تقوا(124) و تقوا را براى رسيدن به فلاح و رستگارى.(125)
در قرآن، رستگاران ويژگى‏هاى دارند؛ از جمله:
الف: در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگرى مى‏پردازند.(126)
ب: امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند.(127)
ج: علاوه بر ايمان به رسول خداصلى الله عليه وآله، او را حمايت مى‏كنند.(128)
د: اهل ايثار هستند.(129)
ه: در قيامت از حسنات، ميزانِ سنگين دارند.(130)
رستگارى، بدون تلاش به دست نمى‏آيد و شرايط و لوازمى دارد، از آن جمله در قرآن به موارد ذيل اشاره شده است:
* براى فلاح و رستگارى، تزكيه لازم است. «قد افلح من زكّاها»(131)
* براى فلاح و رستگارى، جهاد لازم است. «جاهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون»(132)
* براى فلاح و رستگارى، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زكات، پاكدامنى، عفت، امانتدارى، وفاى به عهد و پايدارى در نماز، لازم است.
122) خلق لكم ما فى الارض جميعاً» بقره، 29.
123) و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» ذاريات، 56.
124) اعبدوا ربّكم... لعلكم تتقون» بقره، 21.
125) واتقوا اللَّه لعلكم تفلحون» مائده، 100.
126) آل‏عمران، 104.
127) آل‏عمران، 104.
128) اعراف، 157.
129) حشر، 9.
130) اعراف، 8.
131) شمس، 9.
132) مائده، 35.
پيام ها
1- هدايتِ خاص الهى، براى مؤمنان واقعى تضمين شده است. «هدًى‏من‏ربّهم»
2- ايمان وتقوا، انسان را به فلاح ورستگارى مى‏رساند. «للمتقين، يؤمنون، المفلحون»
 

Similar threads

بالا