حسینیه باشگاه مهندسان ایران

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



نـ
یكخـواهش را عطا فرما، بقاى جاودانى
بهـر بدخواهش رسان هر دم، بلاى آسمانى

تا ز فـرط گل، شود شاها زمین چون طرف گ
لشن
تـا ز فیض فرودین، گردد جهانى چون جنانــى



 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسین جان...

راست گفته اند که عالم از چهار عنصر تشکیل شده است:
آب ؛ آتش؛ خاک و هوا

آبی که از تو دریغ کردند...

آتشی که در خیمه گاهت افتاد...

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...


و هوائی که عمریست افتاده بر جان و دل ما..






http://moontazr.blogfa.com/
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
شاعر شدم که شعر بگویم برایشان
این خانواده محتشمش فرق می کند
این جا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند
مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسای اهل بیت دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه جنس عزا و جنس ماتمش
بلکه سیاهی علمش فرق می کند
من از «حسین منّی» پیغمبر خدا
فهمیدم حسین همه اش فرق می کند…
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " مَــشکــــــ "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " نیـــــــــــزه "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " عَلقـــــــمه "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " گـــــــودال "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " تـــازیــانـه "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " خیمه گـاه "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " خــــــرابـه "
تا بحــــال روضه ی یک کلمه ای شنیده ای " کــــــــربلآ "

ح س ی ن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



آرزو یعنی که با چشمان خیسم بنگرم
پنج کیلومتر دگر تا به شهر کربلاست..........




السلام علیڪـ یـا ابـاعبــدالـلــﮧ و عـلـــے الارواح التـــے حلّتـــ بفنـائڪــ​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاروان می رسد از راه‌، ولی آه
چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب
دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه
زنی مویه کنان ، موی کنان
خسته، پریشان، پریشان و پریشان
شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان
شده مرثیه خوان غم جانان
همان حضرت عطشان
همان کعبه‌ی ایمان
همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار
همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.
کاروان می رسد از راه ، ولی آه
نه صبری نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
عجب حال غریبی
ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی
ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم این دشت بلاپوش
به دلهاست لهیبی
به هر سوی که رفتند
نه قبری نه نشانی
فقط می وزد از تربت محبوب
همان نفحه‌ی سیبی
که کشانده ست دل اهل حرم را.
کاروان می رسد از راه
و هرکس به کناری
پر از شیون و زاری
کنار غم یاری
سر قبر و مزاری
یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته
به دنبال مزار پسر فاطمه رفته
یکی با دل مجروح
و با کوهی از اندوه
به دنبال مه علقمه رفته
یکی کرب و بلا پیش نگاهش
سراب است و سراب است
دلش در تب و تاب است
و این خاک پر از خاطره هایی ست
که یک یک همگی عین عذاب است
و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است
که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش
خدایا به گمانش که گرفته ست
گلش را در آغوش
و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:
«گلم تاب ندارد
حرم آب ندارد
علی خواب ندارد»
یکی بی پر و بی بال
دل افسرده و بی حال
که انگار گذشته ست چهل روز
بر او مثل چهل سال
و بوده ست پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیده ست به گودال
همان جا که عزیزش
همان جا که امیدش
همان جا که جوانان رشیدش
همان جا که شهیدش
در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
شده مصحف پرپر
و رفته ست سرش بر سر نیزه
و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا
رها مانده خدایا.
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
چهل روز غم و غربت و غارت
چهل روز پریشانی و حسرت
چهل روز مصیبت
چه بگویم؟
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
عجب ناقه سواری
فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب
چه بگویم؟
چهل روز تب و شیون و ناله
ز خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه
همان آینه‌ی فاطمه
جا ماند سه ساله
چه بگویم؟
چهل روز فقط شیون و داغ و
غم و درد فراق و
فراق و ... فراق و ...
چه بگویم؟
بگویم، کدامین گله ها را؟
غم فاصله ها را؟
تب آبله ها را؟
و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟
و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟
و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری و صبوری
و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی
و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری!
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا پیکرم آتش گرفته
دل غم پرورم آتش گرفته
شهادت نامه را با خون نوشتم
ولیکن دفترم آتش گرفته
خودم دیدم کنار قتلگاهم
که قلب مادرم آتش گرفته
خودم دیدم کنار نهر علقم
لب آب آورم آتش گرفته
خودم دیدم که از تیر سه شعبه
گلوی اصغرم آتش گرفته
خودم دیدم سکینه داد می زند
که عمه چادرم آتش گرفته
الا ای خواهرم زینب کجایی
لباس دخترم آتش گرفته
ز هرم ناله هل من معینم
صدایم، حنجرم آتش گرفته.
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
سـلام مــا بــه تــو و قــبــر بــاصفات حسين
درود حق به تو اي مظهر صفات حسين
فــداي تـو هـمـه خـلـق جهان ز پير و جوان
تـويـي بهر دو جهان كشتي نجات حسين
تـويــي مــروج احــكـــام ديــــن پــيــغــمـبـر
تـويـي خــلاصــه ايــجــاد كـائنات حسين
چـه حـكـمـتـي است به ايثار و جانفشاني تو
كـه گـشـته ذات خداوند خونبهات حسين
چه كرده اي تو به درگاه حق كه خلق جهان
كــنـنـد آروزي طــوف كـربـلات حـسـين
ز داغ مـاتــم جـانـسـوزت اي عــزيــز خـــدا
كـنند جـن و بشر گريه در عزات حسين
ســلام مــا بــه تــن چــاك چــاك بـي كـفنت
فـداي پـيـكـر پـرخـون سـرجدات حسين
ســلام مــا بــه تــو و شـيـرخواره اصغر تو
فـداي اكـبــر و عـبـاس بـاوفــات حسين
سـلام مــا بــه سـر انـورت كـه شـد بـر نـي
فــداي خـوانـدن قـرآن دلـربــات حـسين
زهـــي بــه هــمـت مـردانــگــي و ايــثــارت
فـداي دســت سـخي گـره گـشات حسين
ز راه لـطــف نـظـر كـن بـه حال خسـته دلان
بـرس به داد «حياتي» گه ممات حسين
----------------------------
 

wwwparvane

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خواب دیدم خواب این که مرده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خواب دیدم خسته و افسرده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روی من خروارها از خاک بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وای قبر من چه وحشتناک بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا میان گور رفتم دل گرفت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قبر کن سنگ لحد را گل گرفت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ناله می کردم ولیکن بی جواب[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تشنه بودم تشنه یک جرعه آب[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بالش زیر سرم از سنگ بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خسته بودم هیچ کس یارم نشد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زان میان یک تن خریدارم نشد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هرکه آمد پیش حرفی خواند و رفت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سوره حمدی برایم خواند و رفت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه شفیقی نه رفیقی نه کسی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ترس بود و وحشت و دلواپسی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آمدند از راه نزدم دو ملک[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تیره شد در پیش چشمانم فلک[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک ملک گفتا بگو اسم تو چیست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آن یکی فریاد زد رب تو کیست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ای گنهکار سیه دل بسته پر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نام اربابان خود یک یک ببر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در میان عمر خود کن جستجو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کارهای نیک و زشتت را بگو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتنم عمر خود کردی تباه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نامه اعمال تو گشته سیاه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ما که ماموران حق داوریم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نک تو را سوی جهنم می بریم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دست و پایم بسته در زنجیر بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نا امید از هر کجا و دلفکار[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می کشیدندم به خفت سوی نار[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ناگهان الطاف حق آغاز شد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از جنان درهای رحمت باز شد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مردی آمد از تبار آسمان[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نور پیشانی اش فوق کهکشان[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چشمهایش زندگانی می سرود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]درد را از قلب آدم می زدود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گیسوانش شط پر جوش و خروش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در رکابش قدسیان حلقه بگوش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]صورتش خورشید بود و غرق نور[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جام چشمانش پر از شرب طهور[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]لب که نه سرچشمه آب حیات[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بین دستش کائنات و ممکنات[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خاک پایش حسرت عرش برین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]طره ای از گیسویش حبل المتین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بر سرش دستار سبزی بسته بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بر دلم مهرش عجب بنشسته بود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در قدوم آن نگار مه جبین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از جلال حضرت عشق آفرین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دو ملک سر را به زیر انداختند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بال خود را فرش راهش ساختند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]غرق حیرت داشتند این زمزمه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آمده اینجا حسین فاطمه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]صاحب روز قیامت آمده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گوئیا بهر شفاعت آمده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سوی من آمد مرا شرمنده کرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مهربانانه به رویم خنده کرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفت آزادش کنید این بنده را[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خانه آبادش کنید این بنده را[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینکه اینجا این چنین تنها شده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کام او با تربت من وا شده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مادرش او را به عشقم زاده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گریه کرده بعد شیرش داده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بارها بر من محبت کرده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سینه اش را وقف هیئت کرده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینکه می بینید در شور است و شین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ذکر لالائیش بوده یاحسین [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگران غرق خوشی و هلهله[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیدم او را غرق شور و هروله[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با ادب در مجلس ما می نشست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]او به عشق من سر خود را شکست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سینه چاک آل زهرا بوده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چای ریز مجلس ما بوده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خویش را در سوز عشقم آب کرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عکس من را بر دلش قاب کرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اسم من راز و نیازش بوده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خاک من مهر نمازش بوده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پرچم من را بدوشش می کشید[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پا برهنه در عزایم می دوید[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اقتدا بر خواهرم زینب نمود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گاه میشد صورتش بهرم کبود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بارها لعن امیه کرده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خویش را نذز رقیه کرده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا که دنیا بوده از من دم زده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]او غذای روضه ام را هم زده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینکه در پیش شما گردیده بد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جسم و جانش بوی روضه می دهد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حرمت من را به دنیا پاس داشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ارتباطی تنگ با عباس داشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نذر عباسم به تن کرده کفن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روز عاشورا شده سقای من[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گریه کرده چون برای اکبرم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با خود او را نزد زهرا می برم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هر چه باشد او برایم بنده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]او بسوزد ، صاحبش شرمنده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در مرامم نیست او تنها شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]باعث خوشحالی اعدا شود [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در قیامت عطر و بویش می دهم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پیش مردم آبرویش می دهم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنکه بالاتر به روز سرنوشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]میشود همسایه من در بهشت [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آری آری هر که پابست من است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نامه اعمال او دست من است[/FONT]
 

mirza_seraj

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان . . .

اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان . . .

 

mirza_seraj

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
. . . کار شمشیر علی کرد زبانم در شام . . .

. . . کار شمشیر علی کرد زبانم در شام . . .

 
بالا