حرف های عاشقانه

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز


این روزها


احساس بـچـه ای رو دارم


که رفـتـه تـو کــوچــه تــا بـازی کـنــه


ولـی کــسـی بـازیــش نـمـیــده...




 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز


دیگر کمتر اشـــک می ریزم...

دارم بُــــــــزرگ می شوم



یا سنـــــــگ .... !!!


خدا میداند...





 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز


دلم تنگ میشود، گاهی


برای حرفهای معمولی ...


برای حرفهای ساده ...


برای چه هوای خوبی! ...


دیشب شام چه خوردی؟


و چه قدر خسته ام از چرا؟


... از چگونه!




خسته ام از سوال های سخت


پاسخهای پیچیده


از کلمات سنگین


فکرهای عمیق


پیچ های تند


نشانه های با معنا، بی معنا !


دلم تنگ میشود


گاهی برای...


یک "دوستت دارم"ساده


 

sahar.adidas

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطراتت صف کشیده اند
!
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی
!
 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز


بساط کرده ام

و تمام نداشته هایم را

ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ...

بی انصاف چانه نزن

ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ ...

به قیمت عمرم

تمام شده!!


 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آرام ترین تپش قلبم را
تقدیمت می کنم تا بدانی که
آرام بخش تمام وجودم تویی...!!
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آرامشی می خواهم
خلوتی می خواهم
تو باشی و من
درکنار هم
توسکوت کنی ومن گوش کنم
ومن آرام بگویم : دوستت دارم
وتو گوش کنی و آرام بگویی: من هم ...
و شرم زیبایی را
برگونه ی تو ببینم...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار


شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی؟
به خودت می گی اصلا واسه چی دوستش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
... ... اصلاً من که خیلی از اون بهترم....
بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی؟
یهو، یه چیزی یادت میاد....
یه چیز ِ خیلی کوچیک....
یه خاطره....
یه حرف....
یه لبخند....
یه نگاه....
و بعد....
همین....
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که
نمی تــــــــــونی فراموشــــــش کنی........
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
حسادت زنانه ام
بسیار دور اندیش است
خیال زنی دیگر
سربه روی سینه تو
انگشتان ظریفش به موهای سینه ات موج می دهد
وتو دلت غنج می رود!
می ترسم...
کسی بوی تنت را بگیرد
نغمه دلت را بشنود
وتو خو بگیری به ماندنش!!!
چه احساس خط خطی و مبهمیست
این عاشقانه های حسود من...
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار


تقصیر برگها نیست، آدم ها همینند...
نفس می دهـــــی، له ات می کنند!

 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
من یک زنم...
بدان...
« حوای» کسی نمی شوم که به « هوای »دیگری برود
تنهایی ام را با کسی قسمت نمی کنم که روزی تنهایم بگذارد
روح خداست که در من دمیده شده واحساس نام گرفته
ارزان نمی فروشمش!!
دست هایم بالین کودک فردایم خواهد بود
بی حرمتش نمی کنم وبه هر کس نمی سپارمش
سودای دلم قسمت هر بی سر و پایی نیست
من یک زنم...

 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
به حرمت آن شاخه ي گل سرخ كه لاي دفتر شعرم نشكفته خشكيد !
به حرمت اشك ها و گريه هاي سوزناكم. نه تو حتي به التماس هايم هم اعتنا نكردي !
ميبني قصه به پايان رسيده است و من همچنان در خيال چشمان زيباي تو ام كه ساده فريبم داد!
قصه به آخر رسيد و من هنوز بي عشق تو از تمام رويا ها دلگيرم !
 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم اورده ای به تمام شوق‌های من،به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام،به عشق تمام این روز هایی که پا به پایت آمده‌ام و باز هم دارم می‌آیم...!چگونه ممکن است چشمانت نبینند تمام خواستن‌هایم را،تمام بودن‌هایم را،،،،؟!من دارم از حقیقت عشق برایت سخن میگویم،روشن تر از هر باوری،هر روز هزاران کلمه را کنار‌ هم قطار می‌کنم و فریاد میزنم دوستت دارم......حقیقت آشکار عشق..؟!!!من چه کسی‌ هستم به راستی‌؟ تنها بیگانه ای که از فرسنگ‌ها فاصله بی قراری میکند؟و یا شاید دیوانه ای که تمام ساعت‌هایش را به وقت تو تنظیم کرده که از دیدار نگاهت جا نماند...!نه،دیگر باور ندارم....وقتی‌ گناهی‌ نیست، حمله‌های بی امان را نمی‌فهمم!!!!!!

 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودم را دوست میدارم....اما،بیش از خودم این تویی که از من پیشی‌ گرفته ای....تو را به حرمت تمام لحظه هأیی که پاک یافتمت،به حرمت چشمهایت که راهنما شدند بر تاریکی‌ شبهایم،به حرمت همیشه بودن هایت که قراراست برای این دل بی قرار،تو را به حرمت هرچه خوبی‌ که با تو تولد یافته دوست میدارم....تو را دوست میدارم به خاطر تنها خودت،همه آنچه که هستی‌،و تمام امید هایی که از لبخندت جاری میشود و این روز‌ها شده،باور تمام لحظه‌های من،دوست میدارم...تو را دوست میدارم،چون که خدا دوست میدارد حجم همه بودن هایت را،همه حضورت را..... تو را دوست میدارم،چون تو،خود دوست داشتنی مهربانم.....و اما من،خودم را دوست میدارم، چون آنقدر مومنانه به انتظار نشستم،تا خدا در انتها،تو را با نگاه من آشنا کرد!!!

 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب من باز هم منم،همان که تمام لحظه‌هایش نشسته و دارد تو را از دور می‌نگرد....بیا حرف بزنیم،درد و دل کنیم و شاید کمی‌ اشک برای دلتنگی‌‌هایمان بدک نباشد....اغوش گسترده‌ام که شانه‌هایم پناه گریه هایت باشد،پس تا میخواهی‌ سیر گریه کن،آنقدر که گذشته‌ها را از دلت پاک کنی‌،آنقدر که دیگر دلت،تنگه یار رفته نباشد....آرام که شدی،جام‌هایمان را لبریز می‌کنیم،و مینوشیم به سلامتی تولد دوباره ات،آنقدر مینوشیم که مست شویم،بعد،بلند بلند به عاشقی‌ها میخندیم....در اوج خنده هامان،بوسه بارانت می‌کنم،و یواشکی فدای صدای خنده هایت میشوم....خوب من!بیا گذشته‌ها را،در گذشته بگذاریم،او‌ رفته،اما من آمده‌ام درست مثل آینده....

 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
اه زندگی‌،زندگی‌...چقدر دلم برای تو تنگ میشود این روز ها...دیگر معنای‌ لحظه‌ها را نمی‌فهمم،که چگونه باید نباشم،وقتی‌ که هستم...!وقتی‌ که هنوز هم در نفس‌هایم تو جاری هستی‌،ببین!دارم تو را نفس میکشم..!اه زندگی‌!این روز‌ها دلتنگت که میشوم،تنها به حجم خوابهایم فرو میروم،شاید رویایت را دوباره ببینم....!!!

 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مانده ام این جا،درست در میان لحظه هایی که هر گاه قدم به هوایش میگذارم تنها آغوش توست،نفس‌های تو....من مانده‌ام این جا و دلم چله گرفته که زین پس با نبودن هایت چه کند...من مانده‌ام این جا و پشیمانیست که هر لحظه از نگاهم میبارد،پشیمان از تو را گم کردن،تو را نفهمیدن....بیا باور کن خوب من!به جان تو که می‌خواهم دنیا جز برای تو نباشد،من صادقانه عاشقت بودم،هر چه را نمی‌دانستم تنها کودکی بود،دلم ناز کشیدن می‌خواست شاید....تو رفتی‌ و من ماندم،و هنوز هم نمیدانی چه غربت سختیست برای آنان که میمانند...!تو رفتی‌،من غریب شدم!

 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
منم، نواده ی حوا
کجاست قدرت چیدن ؟
کجاست بال رهایی
کجاست شوق پریدن ؟
در این زمین گل آلود
کجاست عزم دویدن ؟
بگو حقیقت من کو
در این هزاره ی مغشوش ؟
کجاست رندی حافظ
کجاست گرمی آغوش ؟
بگو رسالت من چیست
در این زمانه ی سنگین
چگونه نغمه بپاشم
بر این جماعت رنگین
چگونه گریه نباشم
از این تبسم ننگین
کجاست قلب تپیدن ؟
کجاست باور فردا ؟
کجاست وسعت دیدن ؟
کجاست پاکی دریا ؟
کجاست راه رسیدن ؟
کجاست آخر دنیا ؟
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز ِ مـــرگـــم ..

در آخــریـن نـفـسم ...

فـــقط یــک چــیـز بــه او خــواهــم گــفـت :

اونـــــــطوری نـــه !

اینـــطوری میـــرَن ..!

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
با همه ی وجودت دلتنگشی ..

شماره اش رو هم میگیری اما دکمه ی سبز رو فشار نمیدی ..

چون میدونی اون خیلی پیش از این حرفا..

فرامووشت کرده ..!

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
" اِحسـ ـ ـ ـ ـاس " را فـَلـَـک نــکنیم . . .

این طفل مَعـصـوم که چه میداند . . .

" مَـنـطـق " چیست ؟

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبـــ ـهآیم رآ به اسارتـــ لب ـهآیت ببر ..!

کــہ ـمَن چون آزادے مطلق مے شناسمــش ..!

و چه خوبـــ مزه اے مےدهد ..

اسارتـــ آغشته به طعمــِ آزادے ...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمـــهــا ..،

نــمـی فـهمـنـت ….

تـرجـمـه ات مـیـکـنـنـد ؛ آن هـم بـه زبـان خـودشـان ..!

 
بالا