جوک و لطیفه، لبخند و خنده :|
- شروع کننده موضوع ...scream...
- تاریخ شروع
- وضعیت
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﮔﻮﺭﯼ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ؟
یهو ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻩ ﺳﮕﻢ ! ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﺍﺯ
ﺣﻤﻮﻡ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ !!!!خیلی باباش منطقی بود لامصب.
با پوزش بخاطر بی ادبی بودنش
یهو ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻩ ﺳﮕﻢ ! ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﺍﺯ
ﺣﻤﻮﻡ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ !!!!خیلی باباش منطقی بود لامصب.
با پوزش بخاطر بی ادبی بودنش
اونی که الان دستش تو دستای توئه همون نامردیه که سه دقیقه پیش دستش تو دماغ و بعد در دهانش بود!))))
حالت به هم خورد؟ هان فک کردی میگم دستش تو دست من بود! من عمرا به همچین دستی دست نمیزنم! مال خودت!
آزمایش محبت دامادان توسط ماد زن
طنز شماره 1
زنى سه دختر داشت كه هر سه ازدواج كرده بودند. یكروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى كه دامادهایش به او دارند را ارزیابى كند.
یكى از دامادها را به خانه‌اش دعوت كرد و در حالى كه در كنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود كرد كه پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یك ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پاركینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشكرم! از طرف مادر زنت»
زن همین كار را با داماد دومش هم كرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یك ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت كه روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشكرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تكرار كرد و خود را به داخل استخر انداخت.
اما داماد از جایش تكان نخورد.
او پیش خود فكر كرد وقتش رسیده كه این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یك ماشین بى‌ام‌و ی كورسى آخرین مدل جلوى پاركینگ خانه داماد سوم بود كه روى شیشه‌اش نوشته بود:
"متشكرم از طرف پدر زنت"
طنز شماره 1
زنى سه دختر داشت كه هر سه ازدواج كرده بودند. یكروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى كه دامادهایش به او دارند را ارزیابى كند.
یكى از دامادها را به خانه‌اش دعوت كرد و در حالى كه در كنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود كرد كه پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یك ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پاركینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشكرم! از طرف مادر زنت»
زن همین كار را با داماد دومش هم كرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یك ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت كه روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشكرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تكرار كرد و خود را به داخل استخر انداخت.
اما داماد از جایش تكان نخورد.
او پیش خود فكر كرد وقتش رسیده كه این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یك ماشین بى‌ام‌و ی كورسى آخرین مدل جلوى پاركینگ خانه داماد سوم بود كه روى شیشه‌اش نوشته بود:
"متشكرم از طرف پدر زنت"
سه نفر مست سوار تاکسی میشن :
راننده تا میفهمه مستن ماشینو خاموش میکنه میگه رسیدیم !!!
اولی : پول میده پیاده میشه !!!
دومی : پول میده تشکر میکنه !!!
سومی : یکی محکم میزنه پس گردن راننده
میگه : اینو زدم که دیگه تند نری دیوس نزدیک بود بکشیمون ...!!!
راننده تا میفهمه مستن ماشینو خاموش میکنه میگه رسیدیم !!!
اولی : پول میده پیاده میشه !!!
دومی : پول میده تشکر میکنه !!!
سومی : یکی محکم میزنه پس گردن راننده
میگه : اینو زدم که دیگه تند نری دیوس نزدیک بود بکشیمون ...!!!
ﺗﺼﻮﺭ ﻛﻦ ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻧﻪ ﺳﻮﺳﻜﻲ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺟﻔﺖ ﭘﺎﻱ ﻋﻘﺒﺶ ﻻﻱﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺕ ﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ...
ﻭ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻧﺖﻭﺍﺳﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﺗﻘﻼ ﻣﻴﻜﻨﻪ ..........................
ﻭ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺪﻻﻧﻪ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺗﻮ ﺭﻭ ﻛﻤﺮﺵ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﻴﺪﻱ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺧﺮﭺ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺪﻩ o;O
تصور عـــــــــــجیبیه o;o
کـــــــــصافتم خودتی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻧﻪ ﺳﻮﺳﻜﻲ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺟﻔﺖ ﭘﺎﻱ ﻋﻘﺒﺶ ﻻﻱﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺕ ﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ...
ﻭ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻧﺖﻭﺍﺳﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﺗﻘﻼ ﻣﻴﻜﻨﻪ ..........................
ﻭ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺪﻻﻧﻪ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺗﻮ ﺭﻭ ﻛﻤﺮﺵ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﻴﺪﻱ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﺧﺮﭺ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺪﻩ o;O
تصور عـــــــــــجیبیه o;o
کـــــــــصافتم خودتی
این دخترایی که با یکی دوستن ولی همزمان خبر عقدشون با یکی دیگه میاد!!!
.
.
.
.
.
بی وجدان ها منو یاد رونالدینهو می اندازن...
ب چپ نگاه میکرد ب راست پاس میداد خخخخ
.
.
.
.
.
بی وجدان ها منو یاد رونالدینهو می اندازن...
ب چپ نگاه میکرد ب راست پاس میداد خخخخ
ماجراهای جالب آقوی همساده : “لوبیای سحر آمیز !”
آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت در اومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!
گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!
گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25 تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه
ماجراهای جالب آقوی همساده : “فرار از زندان !”
آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!
ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم!
ماجراهای جالب آقوی همساده : “عشق و عاشقی دوران کودکی!”
آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد مارو بخاطرش ول کرد! روزی که داشت میرفت بهش گفتم “عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها…
بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم! ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!
آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت در اومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!
گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!
گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25 تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه
ماجراهای جالب آقوی همساده : “فرار از زندان !”
آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!
ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم!
ماجراهای جالب آقوی همساده : “عشق و عاشقی دوران کودکی!”
آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد مارو بخاطرش ول کرد! روزی که داشت میرفت بهش گفتم “عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها…
بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم! ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!
با سلام من پسری ٢٦ ساله هستم كه یكسال پیش عروسی كردم...!
خانواده ی من اشراف زاده ان جوری كه فقط ١٧ تا ماشین بنز و بی ام و تو پاركینگ همینجوری افتاده||:
و خودم ٣تا كارخونه بزرگ دارم||
بنا به دلایلی ٥ماهه پیش طلاق گرفتم...!
ولی الان میترسم با هر دخدری دوست شم و ازدواج كنم...چون همه فقط دنبال پول من هستن...!!
لدفن منو راهنمایی كنید كه چجوری این ترسو از خودم دور كنم و دوباره بتونم به كسی اطمینان كنم...!؟ اینم كامنتای بر و بچ تقریباً دكتر :
1-)سلام قربونت برم،واقعاً كه قلب پاكی داری...فریبا ٠٩٣٣٦٧٢٨٥٠٦٤||~
2-)عزیزم تو این دوره زمونه به هـیچ كی اطمینان نكن...حتی خواهره
خودت((نگین٠٩٣٥١٢٢٣٧٦٥٠))منتظرم||
3-)من عین بقیه نیستم بخام خودشیرینی كنم ما خودمون جزو خوباییم"٠٩٢١٥٤٣٢٦٧٨٩یاسی||~
4-)ستاره ٠٩٣٣٣٢٢٥٠٢٤٣
|5 )واییی حتما خیلی غصه خوردی تو این چن ماه،الهی سپیده قربونت بره ٠٩٣٦٢٢٤٤٦٢٥٧||~
6-)سعی كن اروم باشی اصلاً به گذشته فكر نكن بیا یه اینده ی خوب و با هم بسازیم وحیده از شهرك غرب ٠٩٣٩٧٦٥٢١٥٣٥||~
7-)همیشه دوست داشتم یكی پیدا شه كه واقعاً از طبقه و همسطح خانواده ی خودمون باشه.....ا
خانواده ی من اشراف زاده ان جوری كه فقط ١٧ تا ماشین بنز و بی ام و تو پاركینگ همینجوری افتاده||:
و خودم ٣تا كارخونه بزرگ دارم||
بنا به دلایلی ٥ماهه پیش طلاق گرفتم...!
ولی الان میترسم با هر دخدری دوست شم و ازدواج كنم...چون همه فقط دنبال پول من هستن...!!
لدفن منو راهنمایی كنید كه چجوری این ترسو از خودم دور كنم و دوباره بتونم به كسی اطمینان كنم...!؟ اینم كامنتای بر و بچ تقریباً دكتر :
1-)سلام قربونت برم،واقعاً كه قلب پاكی داری...فریبا ٠٩٣٣٦٧٢٨٥٠٦٤||~
2-)عزیزم تو این دوره زمونه به هـیچ كی اطمینان نكن...حتی خواهره
خودت((نگین٠٩٣٥١٢٢٣٧٦٥٠))منتظرم||
3-)من عین بقیه نیستم بخام خودشیرینی كنم ما خودمون جزو خوباییم"٠٩٢١٥٤٣٢٦٧٨٩یاسی||~
4-)ستاره ٠٩٣٣٣٢٢٥٠٢٤٣
|5 )واییی حتما خیلی غصه خوردی تو این چن ماه،الهی سپیده قربونت بره ٠٩٣٦٢٢٤٤٦٢٥٧||~
6-)سعی كن اروم باشی اصلاً به گذشته فكر نكن بیا یه اینده ی خوب و با هم بسازیم وحیده از شهرك غرب ٠٩٣٩٧٦٥٢١٥٣٥||~
7-)همیشه دوست داشتم یكی پیدا شه كه واقعاً از طبقه و همسطح خانواده ی خودمون باشه.....ا
دخترا عاشق شیرین زبانی میشن و پسرا عاشق زیبایی
.
.
.
.
.
.
.
ولی هر دوشون غلط زیادی میکنن ادم باس عاشق ولایت فقیه باشه
بگو مرگ بر امریکا
.
.
.
.
.
.
.
ولی هر دوشون غلط زیادی میکنن ادم باس عاشق ولایت فقیه باشه
بگو مرگ بر امریکا
یه قانون نانوشته اس که میگه:
هر تقاطع یا چهارراهی که تو می خوای ازش ردشی حتی اگه مورچه هم اونجا نباشه همه ماشین ها توافق بین المللی بستن که با هم از اونجا رد شن!! اگه عجله هم داشته باشی تبدیل میشه به توافق بین کهکشانی
هر تقاطع یا چهارراهی که تو می خوای ازش ردشی حتی اگه مورچه هم اونجا نباشه همه ماشین ها توافق بین المللی بستن که با هم از اونجا رد شن!! اگه عجله هم داشته باشی تبدیل میشه به توافق بین کهکشانی
اونور دنیا مردم دارن ثبت نام میکنن برن کره ماه بعد تو کشور ما مردم میخوان از پله برقی برن بالا آیت الکرسی میخونن
آنتی ویروس لپ تاپمو یک سال و نیمه آپدیت نکردم
یه ماهه پیغام میده: هر غلطی دوست داری بکن من دیگه کاری به کارت ندارم!
یه ماهه پیغام میده: هر غلطی دوست داری بکن من دیگه کاری به کارت ندارم!
ﺟﻠﺴﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ ﮐﻼﺱ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ
ﻟﻐﺎﺗﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﯼ ﺑﻨﻮﯾﺲ
ﻣﻦ :
ohhh
yeeaah
oh my god
oh yeah
yes yes
ﭘﺮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ |-:
ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺪﯼ ﺯﺩﻡ ؟
ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﭼﯿﺰ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺘﯽ ﮔﻔﺘﻢ ؟
ﺑﯿﺸﻮﺭﺍ ﺧﺐ ﻫﺮﭼﯽ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﻮﺩﻭ ﻧﻮﺷﺘﻢ
ﺩﯾﮕﻪ |-:
ﻣﮕﻪ ﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﻫﻤﯿﻨﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﮕﻦ ؟
ﻟﻐﺎﺗﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﯼ ﺑﻨﻮﯾﺲ
ﻣﻦ :
ohhh
yeeaah
oh my god
oh yeah
yes yes
ﭘﺮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ |-:
ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺪﯼ ﺯﺩﻡ ؟
ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩﻡ ؟
ﭼﯿﺰ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺘﯽ ﮔﻔﺘﻢ ؟
ﺑﯿﺸﻮﺭﺍ ﺧﺐ ﻫﺮﭼﯽ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﻮﺩﻭ ﻧﻮﺷﺘﻢ
ﺩﯾﮕﻪ |-:
ﻣﮕﻪ ﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﻫﻤﯿﻨﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﮕﻦ ؟
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
جوک بگو.... | زنگ تفريح | 1326 | |
|
معمولا چه مواقعی جوک گفته میشود؟ | زنگ تفريح | 3 | |
|
هرکی میتونه بیاد جوک بزاره_لطفا | زنگ تفريح | 120 | |
|
جوک های مردونه | زنگ تفريح | 37 | |
|
جوک | زنگ تفريح | 11 |