جنس های شاخص فسیل های گیاهی موجود در ایران

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الف ) سيکادوفيت ها : از بازدنگان هستند و به دو گروه بزرگ الف ) سيکادال ها و ب) بنتيتال ها تقسيم مي شوند. از اوايل دوران دوم ظاهر شده اند بنتيتال ها بطور کلي منقرض شده اند. و حداکثر توسعه را در تا کرتاسه داشته اند.ولي تعداد معدودي از سيکادال ها امروزه هم يافت مي شوند. اين دو گروه از نظر برگ هاي نازا که استريل ناميده مي شود شباهت زيادي با هم دارند. تمايز بين اين دو گروه با ويژگي هاي زير امکان پذير است :
1)در بنتيتال ها ديواره سلول هاي اپيدرم موج دار است و سلول هاي روزنه دهانه استومات ها غالبا عمود و يا نزديک به عمود نسبت به رگبرگ ها است و سلول هاي محافظ و سلول هاي همراه روزنه ها هم داراي منشا مشترکي هستند . از جنس هاي اين زير گروه در ايران به " پتروفيلوم "و " آنوموزاميتس " و " نيلسونيوپتريس " و "زاميتس " و "اُتوزاميت " و "ديکتيو زاميت " و " پتيلوفيلوم " مي توان اشاره کرد.
2)در سيکادال ها ديواره سلول هاي اپيدرم صاف و سلول هاي روزنه با رگبرگ ها موازي هستند . و سلول هاي محافظ و سلول هاي همرا روزنه ها هر کدام داراي منشا مستقل و جداگانه مي باشند. از جنس هاي اين زير گروه در ايران به " ميلسنيا " و " کتينيس " و " کتنوزاميت " و " پتيلوزاميت " مي توان اشاره کرد.


ب) ژنکوفيت ها : ( Ginkgophita ) اين گروه گياه بومي ايران نيستند و در آسياي جنوب شرقي گسترش زيادي دارند . ولي در ترياس بالايي و لياس در ايران گسترش داشته اند . و در حقيقت جزء بازدانگان اوليه محسوب مي شوند. نومنه هايي که در اين گروه قرار مي گيرند برگ هاي تقسيم شده به قطعات مختلف دارند که به هر کدام يک "لُب " گويند. تفکيک و وجه تمايز آنها بر اساس مشخصات برگ و سيستم رگبرگي است . از نظر روند تکاملي برگ ها روند کاهش در تعدا تقسيم شدگي را از خود نشان مي دهند. به نحوي که امروزه فقط يک تقسيم شدگي و انهم در بخش مياني در آنها مشاهده مي شود. از جنس هاي اين گروه در ايران به " Ginkgoites " و " بايرا "و " Bairella " و " Sphenobaira " و " Czekanawskia " مي توان اشاره کرد.

ج) مخروطيان : ( CONIFERPHYTA ) اين گروه از گياهان در اواخر پالئوزوئيک ظاهر شده اند و در دوران دوم گسترش زيادي داشته اند به نحوي که انواع گوناگوني از آنها در سنگ هاي رسوبي ترياس بالايي _ لياس ايران توسعه داشته اند.در برخي موارد با جنس هاي سيکادوفيت ها شباهت دارند. ولي در سيکادوفيتها آرايش پينول ها هميشه به صورت دو طرفي مي باشد . ولي در مخروطيان آرايش مارپيچي پينول ها وجود دارد و روي راشيز هم پينول ها قرار مي گيرند . از نظر اندام زايا کاملا با هم متفاوتند مخروطيان با استفاده طرز قرار گيري پينول ها و سيستم رگبرگي از هم و از بقيه گروه ها تفکيک مي شوند.در اين گروه بجاي واژه پينول از فوليول استفاده مي گردد.از جنس هاي اين گروه در ايران به " Podozamites " و" Elatocladus " و " Brachiophyllum " و " Pagiophyllum " و " Cverssinocladus " و " Nagiosis " مي توان اشاره کرد.

د) فيليکو فيت ها ( Filicophyta ): اين گروه اولين بار در دونين مياني ظاهر شده و تا امروز نيز گسترش خود را ادامه داده اند . از فراوانترين نهانزادان آوندي هستند.و امروزه نيز از تنوع زيادي برخور دارند نمونه هايي را به فيليکوفيت ها نسبت مي دهيم که همراه برگ اندام زايا نيز مشاهده شود در برگ سرخس هايي که اندام زايا به صورت سُور يا سينانژ در سطح زيرين برگ وجود دارد به گروه فيليکوفيت ها نسبت داده مي شوند. از جنس هاي اين گروه در ايران مي توان به " ماراتيوپسيس ( Marattiopsis ) " و پلبوپتريس ( Phlebopteris ) " و کلوکيا ( Klukia ) اشاره کرد .

ر) پترويدوفيلا ( petridophyla ) : در صورتي که برگ هاي سرخس مانند فاقد اندام زايا باشند به اين گروه تعلق دارند . از جنس هاي آن در ايران به " Pecopteris " و " Alethopteris " و " Neuropteris " و " Linopteris " و " Lonchopteris " و" ادونيوپتريس " و " ميکسيونورا " و" کاليپتريس " و " کلادفلبس (Clodophlebis ) و " اسکيتوفيلوم ( Scytophyllum ) " و " ماريوپتريس ( Mariopteris ) مي توان اشاره کرد.

ز) پتريدواسپرمافيت ها : نمونه هاي که برگ سرخس مانند دارند ولي اندام زاياي اها حدواسط نهانزادان آوندي و بازدانگان است . به عبارتي اندام زايا نه هاگ است و نه دانه . به گروه پترواسپرمافيت ها يا سرخس هاي دانه دار تعلق مي گيرند.

س ) اسپينوفيدها ( يا دم اسبيان ) : اين گروه غالبابه صورت فسيل يافت مي شوندو اولين بار در دونين زيرين ظاهر شده اند. در کربونيفر به حداکثر گسترش و فراواني خود رسيده اند ودر ساختن جنگل هاي انبوه و لايه هاي ذغالي در کربونيفر حائز اهميت هستند .از پرمي به بعد از گسترش آنها کاسته شده است .از ويژگي هاي مهم آنها حضور اسپورانژ ها به صورت آناتروپ مي باشند. مهمترين مشخصه اين گروه همين است . از جنس هاي آن در ايران به " Equisetum " و " Sphenophyllum " و " کالاميتس (Calamites ) " مي توان اشاره داشت.

ش) ليکوفيت ها : اين گروه در کربونيفر گسترش زيادي داشته اند. و در تشکيل لايه ها ي ذغال دار کربونيفر اروپا و امريکا نقش مهمي داشته اند. درابتدا اين گياهان علفي بوده اند و در کربونيفر به صورت درختي ظاهر شدهاند گياهاني با انشعابات دو شاخه اي بوده اند .برگ هاي کوچک و بطور فشرده روي شاخه ها را مي پوشانند. پيدايش آنها را به سيلورين بالايي نسبت مي دهند. از جنس هاي مهم آنها در ايران به " لپيدودندرم " و " سيژيلريا " مي توان اشاره کرد .

ص) پسيوفيت ها : در سيلورين بالايي ظاهر شده اند . ساده و ابتدايي مي باشند و اولين فسيل هاي گياهي مربوط به اين گروه هستند .گياهان علفي و داراي ريزوزم زير زميني بوده که از ساقه هاي صاف و يا داراي زوائد خار مانند تشکيل شده اند.از جنس هاي اين گروه در ايران به " کوکسونيا " و " رينيا " مي توان اشاره کرد.

ض) گلسوبتريا : از بازدانگان محسوب مي شود و جنس معروف آن " گلوسوبتريس " است . از نظر بازسازي جغرافيايي گذشته و اثبات تکتونيک صفحه اي حائز اهميت بوده است .

ط ) گروه ديپ تري دآسه آ ( Dipteridacea ) : اندام زايا در اين گروه به صورت سُور است و در پشت برگ قرار مي گيرداز نظر تکاملي در طي ترياس بالايي _لياس از تعداد پن ها کاسته مي شود. از مشخصات ديگر آنها سيستم رگبرگي غالبا به صورت مشبک است اين شبکه ها به صورت چند ضلعي و يا چهار گوش مشاهده مي شود مقدار بريدگي پينول ها هم در تفکيک جنس هاس اين گروه موثر است . از جنس هاي شاخص آنها در ايران مي توان به " ديکتيوفيلوم ( dictyophillum ) " و توماتوپتريس ( Thaumatoptris ) " و " کلاتروپتريس ( Clathroptris ) " و " کامپتوپتريس ( Camptopteris ) اشاره کرد
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از علم گياه شناسي در اين مورد بايد آگاهي داشت سختي کار در اين است که هر بخش از يک گياه ممکن است جدا يافت شود . از مشخصاتي که براي شناسايي گياه براي سن يابي سنگ در علم زمين شناسي لازم است موارد زير است :
1) شکل برگ 2) نحوه اتصال برگ به محور 3) سيستم رگبرگي 4) اندازه و قاعده و نوک برگ 5) استومات

استومات ( روزنه ) :

از ويژگي هايي که در سطح برگ ها و ساقه هاي جوان وجود دارد روزنه ( استومات ) است . استومات در سطح برگ ها به دو حالت قرار مي گيرد :
1) Amphistomatique : اين نوع روزنه ( استومات ) هم در سطح بالايي و هم در سطح پائيني برگ ها وجود دارند.
2) Hypostomatique : ( هيپو استوماتيک ) اين نوع روزنه در سطح زيرين برگ وجود دارد .

آوند ها :

در کربونيفر گياهان آوندي ظاهر شدند. اجزاء قسمت مرکزي ساقه ها عبارتند از :

1) Phloeme ( فلوئم ) : اين بخش هدايت شيره پروده را بر عهده دارد .

2) Xyleme ( گزيلن ) : اين بخش هدايت شيره خام را بر عهده دارد .

3) Paranshim : سلول هاي پارانشيم

به بخش هادي در گياهان فسيل اِستل گفته مي شود که اغلب از فلوئم و گزيلن تشکيل شده است . در فسيل ها اِستل به دو صورت ديده مي شود :

1) monostele ( مونواستل ) : يا تک استل در اين نوع گزيلن در مرکز و فلوئم در اطراف آن مشاهده مي شود .اين نوع به دو نوع تقسيم مي شوند :
الف ) protostele ( پروتو استل ) يا مونو استل اوليه ، که بخش مرکزي به اشکال دايره اي و ستاره اي و... ديده مي شود .
ب) siphonostele ( سيفونواستل ) يا منونو استل متکامل ، در اين نوع استل دايره اي و بخش مياني آن توخالي است .

2) Polystele ( پلي استل ) داراي چند استوانه مرکزي هستند .


Dictyostele ( ديکتيو استل ) : به سيفونو استل خرد شده که به قطعاتي تقسيم شده گفنه مي شود . به دو صورت ديکتيو استل از پلي استل مجزا مي شود :
1)در حالت ديکتو استل از کنار هم قرار گيري آنها يک حلقه کامل ايجاد مي شود .
2)دددر حالت ديکتيو استل ، گزيلن داراي يک فلوئم است ولي در پلي استل هر گزيلن داراي يک فلوئم مي باشد
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديرينه شناسي گياهي از واحد هاي درسي دوره کارشناسي است . که لازمه ورود به آن آشنايي جزئي با گياهان و انشعابات آنها مي باشد . مطالبي که در اين بخش مي نويسم آشنايي با ديرينه شناسي گياهي و شرايط بقاياي گياهي و اجزاء آنها و روشهاي تقسيم بندي و شناسايي آنها در سنگ ها را مي باشد. بطوري که مشخص است سنگواره هاي گياهي در زمين شناسي براي تعيين سن نسبي و شرايط آب و هوايي و تکتونيکي گذشته کاربرد فراوان دارد . ولي در مقايسه با ماکرو وميکرو فسيل هاي جانوري در مکان دوم قرار داردن زيرا گستردگي و تنوع جنس آها کمتر است .

شرايط مناسب براي حفظ بقاياي گياهي :

1) فقدان اکسيژن 2) محيط راکد که شرايط مناسب جهت ارتباط با محيط هاي دريايي را داشته باشد .

محيط هاي دريايي حائز شرايط :

1) محيط هاي رود خانه اي 2) swamps (باتلاق ها ) 3) محيط هاي دلتايي در شرايط آب و هوايي گرم و مرطوب باشند.به محيط هاي فوق محيط هاي تدريجي يا Transitional گويند .

از اين جهت swamps را محيط تديجي سرشار از گياه مي گويند و تحت پيشروي آب دريا توسط رسوبات پوشيده مي شود . مانند رسوبات دلتاي " مي سي سي پي " که فسيل هاي گونا گوني در خود دارند. درايران سنگ هاي ترياس بالائي _لياس حائز شرايط آب و هواي گرم و مرطوب و وفور گياهان و شرايط دلتايي مي باشد . سنگ هاي ترياس در حوزه البرز داراي آثار ذغالسنگي است . در محيط دلتايي سنگ هاي غالب سنگ هاي رسوبي مي باشد که رسوبات تخريبي را ( شيل ، ماسه سنگ ، کنگلومرا ) شامل مي گردد. در محيط راکد و کم انرژي رسوبات غالب شيل ها هستند زيرا دانه ريز و نياز به محيط راکد دارند ( مانند محيط البرز )

نحوه تمرکز و انباشتگي آثار گياهي در محيط رسوبي :

1)اتوکتون ( درجازا ) : آثار و بقاياي گياهي در محل زندگي در داخل رسوبات دفن شده و قرار مي گيرند يکي از نشانه هاي اتوکتون بودن ،عمودي دفن شدن ساقه گياهان در رسوبات است ( مانند سنگ هاي ترياس بالائي _لياس بعد از پل غزنوي در جاده شاهرود به آزادشهر گرگان )
2)آلوکتون ( نابرجا ) : بقاياي گياهي توسط رسوبات حمل شده که يکي از نشانه هاي آن افقي دفن شدن ساقه گياهان است . ( مانند سنگ هاي کربناته کربونيفر زيرين البرز در ناحيه دامغان که دريک محيط کم عمق نهشته شده اند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
eskandar17 فسیل شناسی علوم زمین 1
M فسیل شناسی علوم زمین 0

Similar threads

بالا