افلاطون ميگه اگه با دلت چيزي يا کسي ودوست داري زياد جدي نگيرش چون ارزشي نداره چون کار دل دوست داشتنه مثل کار چشم که ديدنه اما اگه يه روز با عقلت کسي رو دوست داشتي اگه عقلت عاشق شد بدون که داري چيزي رو تجربه مي کني که اسمش عشق واقعيه
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یك انسان است... تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دلمن می مانی
به خاطر داشته باشیم که : عمر کوتاه است ٬رسیدن به خواسته هایمان را طولانینکنیم. راه ما هموار است ٬ آن را پیچیده نکنیم . نگهداشتن دوستان خوب گرانبها است ٬به سادگی از دست ندهیم . سخن گفتن سهل است ٬گوش کردن را تمرین کنیم. طبیعت پر ازلطف است ٬ نامهربانی نکنیم. زندگی آسان است ٬ آن را مشکل نکنیم . دنیا پر از زیبائیاست ٬ چشمانمان را به سادگی نبندیم . ذهن ما پر از جواب است ٬ سوالاتمان را بپرسیم. رسیدن به آرزوها آسان است ٬ راه سخت تر را نرویم
فرشتگان روزي از خدا پرسيدند : بار خدايا تو كه بشر را اينقدر دوست داري غم را ديگر چرا آفريدي؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من كه خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد
نميدانم پس از مرگم چه خواهم شد
نميخواهم بدانم کوزه گر
از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسيار مشتاقم
که از خاک گلويم سوتکی سازد
گلويم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازيگوش
و او يکريز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را
آشفته و آشفته تر سازد
بدينسان بشکند دايم
سکوت مرگبارم را
خدایا حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری بر من آشکار کن ، تا درهایی را که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی را که به رویم می بندی به اصرار نگشایم .