جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر جا وایسی و دچار روزمرگی بشی ، مُردی...!! بذار زندگی از اینکه تو زنده ای به خودش بباله..!
برای خسته شدن خیلی زوده
بذار هركی هرچی دوس داره فكر كنه... بيخيال.... تو شاد باش.
و لبخند رو هرگز فراموش نکن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همواره به یاد داشته باشیم ...
که بهترین چیزها در زندگی
رایگان هستند :
لبخند ... دوستی ... خانواده ...
استراحت ... محبت ...
خنده ... خاطرات شیرین ... !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بادکنک به ما یاد میده🎈
باید بزرگ بود اما سبک
تا بشه بالا رفت
رها باش ، بخند و🎈
برقص و به آسمون برو
و بدون که نخ زندگيت
دست خداست🎈
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خودت تنها كسى در تمام جهانى
كه بیشتر از همه
به عشق و توجه خودت
احتیاج دارى.

مراقب آرامشت باش.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

هیچ‌چیز قوی‌تر از کسی که قلبش شکسته ولی لبخند میزنه نیست!
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
یک جایی توی فیلمِ "ولنتاینِ غمگین" سیندی می ایستد مقابل مردی که یک روزی عاشقش بوده و رک و راست می‌گوید "من دیگر عاشقت نیستم"، گریه می‌کند و غصه دار است و یک جای دیگر، دین را عاشقانه می‌بوسد و با لباس سفید قسم می‌خورد که در غم و شادی اش بماند و دوستش داشته باشد ...
زندگی درست همین‌قدر غیرقابل پیش‌بینی است و ما آدمها دقیقا همین قدر پر نوسان.
یک روز شاید آدمی را دوست داشته باشیم و روز بعد شاید بودنش اصلا به چشممان نیاید، یک روز شاید انجام دادن کاری خوشحالمان کند و روز بعد شاید حالمان از انجام دادنش بد باشد و روزها و لحظه ها بگذرند و ما هر روز با نوسان و بلاتکلیفی جدیدی رو به رو شویم که شعله‌ی احساس تازه ای را در ما روشن کند ...
مهم این است که دقیقا آنجا که باید، مثل سیندی تصمیم خودمان را بگیریم و یک لگدِ محکم بزنیم زیرِ هر چیزی که حالمان را بد می‌کند و بگوییم "دیگر نمی توانم" و برویم پی خودمان حتی اگر یک روزی عاشق بوده باشیم و محتاج و علاقمند ...
یک جایی باید سیندی درونمان حتی بعد از گذشت سالها، تصمیم خودش را بگیرد!

_ نازنين عابدین‌پور
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
شاید بهتر بود خداوند ما را هم مثل گیاه ها خلق می کرد. یعنی این که پای مان محکم توی زمین باشد. آن وقت هیچ کدام از این کثافت کاری های مربوط به جنگ و مرز و این چیزها اصلا پیش نمی آمد.

📚بازمانده روز
_کازوئو ایشی گورو
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
آدم‌ها نیاز دارند لااقل به یک نفر...
یک نفر که همه‌جوره بلدشان باشد،
کسی که اگر در مسیرِ دشوارِ زندگی خسته شدی صندلیت باشد!
کسی که تمام عیار
هوایت را داشته باشد
و با هربار دیدنش دلت پر شود
از زندگی؛
که مثلِ نورِ خورشید به زندگی تاریک و پر از خستگیت بتابد،
آدم‌ها نیاز دارند
به فردی که مثالِ کوهی استوار باشد
که با خیالِ راحت به او تکیه کنند
و بابتِ حضورِ او
فردایشان را دوست داشته باشند..

_ المیرا دهنوی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تسویه حساب کردن با گذشته، به این معناست که ما باید هرگونه کار ناتمام در رابطه با هر شخص، پروژه یا فعالیتی را که با آن درگیر بوده‌ایم به سرانجام برسانیم.
ما نمی‌توانیم زندگی جدید خود را روی ستون‌های سست گذشته؛ کارهای ناتمام؛ قراردادهای لغو شده و کلا مسائل حل نشده بنا کنیم. اگر بدون حل مسائل مربوط به گذشته، یا اتمام کارهای ناتمام بخواهیم به سمت آینده حرکت کنیم، به احتمال زیاد دوباره خود را در همان گذشته و با همان شرایط پیدا خواهیم کرد.

- دبی فورد
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در بعضی طوفانهای زندگی
کم کم یاد میگیری که نباید
توقعی داشته باشی، مگر از خودت!
متوجه میشوی بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد
متوجه میشوی روی بعضی،
هر چند صمیمی،
اما نباید حساب کرد!
میفهمی بعضی را هرچند آشنا،
اما نمیتوان شناخت؛
و این اصلا تلخ نیست،
شکست نیست،
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است، اما تلخ، هرگز!

- اشو
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
| هر کسی که توانسته است چیزی را بسازد، حتما نظم و انضباط داشته است.

- اندرو هندریکسون
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
| “درد امروزتان، میتواند تبدیل به نقطه قوت تان در آینده تان شود،
برای هر چالش، رویارویی با آن فرصتی برای رشدتان خواهد بود.”

- لس براون
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تمامی ترس های ما،
از عدم آگاهی نشات می‌گیرد!
مثلا از "تاریکی" می‌ترسیم،
چون نمی‌دانیم چه چیزی در آن محیط
تاریک انتظارمان را می‌کشد!
این هراس درباره‌ی کسی که دوستش داریم هم صدق می کند!
ما از دست دادنش می‌ترسیم،
چون نمی‌دانیم چه حسی به ما دارد...

- دینو بوتزاتی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
| “برای شکست هایتان زیاد ناراحت نشوید،
برای فرصت هایی که بدون امتحان کردنشان از دست میدادید ناراحت باشید.“_

- جک کنفیلد
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
و من در برابر آينه
هنر بی رحمانه‌ای را تمرين كردم
كه ديوی در دم تولدم به من آموخت
نياز به درد، برای خلق هوس‌های حقيقی
نياز به خونين كردن رنج، با خاراندن زخم.

- شارل بودلر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
و گاهی تنها در پیِ کسی هستی، که تو را بفهمد. گوش شنوایی برای کلماتی باشد، که هیچ‌گاه جسارت به زبان آوردن‌شان را پیدا نکردی...
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
هر اتفاقی برای شما می‌افتد مطمئن باشید در همان سطح آگاهی بودید، پس چیزی را سرزنش نکنید آگاهی‌تان را رشد دهید.

کارل گوستاو یونگ
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
باد با شمع‌های خاموش کاری ندارد، اگر بر تو سخت می‌گذرد بدان که روشنی.

وینستون چرچیل
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
کتابفروشی ها ارزشمندترین مقصد افراد تنها هستند. گواه این امر تعداد کتاب‌هایی است که علت نگارش آنها این بوده که نویسندگانشان کسی را برای حرف زدن پیدا نکرده‌اند..

آلن دوباتن
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
به غیر از کتاب خواندن دیگر هیچ پناهی نداشتم، چیز دیگری نبود که احترامم را به محیط اطرافم برانگیزد و حتی اندکی توجهم را جلب کند...

فئودور داستایوفسکی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دنیای عزیز، دارم می‌روم چون خسته شده‌ام. گمان کنم به اندازه کافی عمر کرده‌ام. تو را با نگرانی‌هایت در این فاضلاب شیرین تنها می‌گذارم. خوش بگذرد.

نامه‌ی خودکشی جورج سندرز
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من اگر بدانم تو را دارم، شوقِ زند‌گی را از دست نمی‌دهم.

فئودور داستایفسکی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
به زحمت یک کتاب را به آخر می‌رسانم، حوصله‌ای برای دیداری تازه نیست، پاها گرفتار در باتلاقِ تکرار گویا ادامه باید داد، ظاهراً که اینگونه است.

محمد همایون
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دقیقاً در همان‌ جایی که بیش‌ ترین ترس یا درد را احساس می‌کنید، بزرگ‌ ترین فرصت برای رشد خوابیده است.

کارل گوستاو یونگ
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
او همه چیز را فراموش میکرد، از خودش می‌گریخت، هر آن ممکن بود خودش را هم فراموش کند، فراموش می‌کرد بخورد ، فراموش میکرد بخوابد. یک روز نفس کشیدن را هم فراموش میکرد و کارش تمام میشد..

ژان پل سارتر
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
m_sh_eng جمله های زیبا ادبیات 4591

Similar threads

بالا