[FONT="]زن که در اين مدت، با چگونگيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش، و مکاتبهی آنها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری، کم و بيش آشنا شده بود، به فکر ميافتد که حالا که همسرش به خواستهی وي اهميت نميدهد، او هم بهصورتِ مکتوب، و همانندِ سایرِماموران، براي رفتن و ديدار با خانوادهاش، درخواست مرخصي بکند[/FONT][FONT="].[/FONT] [FONT="]پس دست به کار شده و در کاغذي، درخواستِ کتبيای، به اين شرح، خطاب به همسرش مينويسد[/FONT][FONT="]:[/FONT] [FONT="]جناب .... فرماندهی محترم[/FONT][FONT="] ...[/FONT] [FONT="]اينجانب [/FONT][FONT="].......[/FONT][FONT="]، همسرِ حضرتعالي، که مدت چندين ماه است، پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگانِ خود هستم، حال که شما بهدليلِ مشغلهی بيش از حد، فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد، بدينوسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اينجانب، به مدتِ ... روز، براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام، موافقت فرمایيد[/FONT][FONT="].[/FONT] [FONT="]با احترام ..... همسر شما[/FONT][FONT="][/FONT] [FONT="]و نامه را در پوشهی مکاتباتِ همسرش ميگذارد. چند وقت بعد، جوابِ نامه، به اين مضمون، به دستاش رسید[/FONT][FONT="]:[/FONT] [FONT="]سرکار خانم[/FONT][FONT="] ...[/FONT] [FONT="]عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي، جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام، بدینوسیله اعلام میدارد، با درخواستِ شما، به شرطِ تعیينِ جانشين، موافقت ميشود[/FONT][FONT="].[/FONT] [FONT="]فرماندهی پاسگاه[/FONT][FONT="][/FONT] |
[FONT="]وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]سخن راست تو از مردم دیوانه شنو[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]تا نمیریم مپندار که مردانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]در سر زلف سعادت که شکن در شکن است[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]گر چه شمعیم پی نور تو پروانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]گر چه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]ما چو افسانه دل بیسر و بیپایانیم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]نی خمش کن که خموشانه بباید دادن[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم[/FONT][FONT="][/FONT] |
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
S | جمله های كوتاه با يك دنيا معنا | ادبیات | 7930 | |
![]() |
نیایشی زیبا از"جک ریمر"یکی از نویسندگان معاصر | ادبیات | 3 | |
![]() |
ذهن زیبا | ادبیات | 320 | |
![]() |
آرزوهای زیبا | ادبیات | 3 |