جاده احساس

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام ....

برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …

آنقدر تمـــــــــیز میخندم که به خوشبختــــی ام حســــادت
کنـــی

 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلــم را می پیچم لای پتـو
شاید ســرما نخورد
از بس که رفـتار این روزهـایت ســرد اسـت...!
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز


چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :

" کجایـی نگران شدم "
:cry:
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز


بعضــی هــا ،بهتـــر اسـت در حــدّ ِ یـک آرزو بــمانـند !
بـــرآورده شـدنشــان ،
به بهــای ِ شکـستن ِ دلــت تمــام می شـود !!
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

روز هـــــــــــای تعطیل
سخت تـــــــــــر میگذرد،
زیرا که میدانم وقت داری
به من بیندیشی
ولی نمی اندیشی...!!
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

ﺭﺍﺣﺖ ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ !
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ! ! !
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش همیشه در کودکی می ماندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخمی میشد!…


 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امشب زیر این باران گریه خواهم كرد...
در این تنهایی و خلوت...

در این دشت سكوت سرد...
در این بیهودگی های پر از ابهام...
نمی دانی چه بیتابم...

نمی دانی چه مشتاقم...
ببینم روی ماهت را...
من امشب زیر باران تو را فریاد خواهم زد...

اگر از اسمان سیلاب غم بارد...
اگر از هر طرف تیر از كمان اید ای نازنین نمی ترسم...
تو را فریاد خواهم زد...
من از تاریكی و ظلمت نمی ترسم...
تمام ترس من این است فراموشم كنی ای عشق...!

 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
وه چه نيروی شگفت انگيزي است ،
دست هايی كه به هم پيوسته است !
به يقين ، هر كه به هر جای ، در آيد از پاي
دست هايش بسته است !

 

Similar threads

بالا