ثانیه های خاکستری...

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
رابطه ته کشید !

بی آنکه به مقصدی رسیده باشیم ...

دور زدن ممنوع بود !

تو دور زدی ...

من جریمه شدم !!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
پهلو به پهلوی من آمدی ...

با تو نبودم ...

سایه ات را گفتم !

خودت با دیگری بودی !!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزی نمانده ...

دو سه تا بغض رو به آسمان دیگر ...

به گمانم یکی از همین روزها باشد ...

فرو خواهم ریخت ...!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم که می بندی

دیگر چه فرقی می کند

به کدام سو بنگری ؟!

از هر سو بنگری

ندیدن همان "ندیدن"

است ...!!!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دختر
چقدر دوستم داری
پسر
انقدر که فکرش را نمیتوانی بکنی
دختر
تا کی دوستم داری
پسر
تا همیشه تا ابد
دختر
همیشه اغوش مرا مخواهی یا یه وقت دیگری را
پسر
همیشه اغوش تو را
دختر روزی
به دیدن یکی از اقوامش رفت
ولی وقتی
برگشت
دید
پسر
چه ساده
رفت و رهایش کرد
و چه ساده در اغوش دیگری
نفس نفس میزند
ارام
چشمانش را بست
و دور شد
تا پسر اشکهایش را نبیند
اخر روزی پسر میگفت
اشکهایت
مرا نابود میکند
اما
میدانست
نه اشکهایش دیگر برایش اهمیتی ندارد​
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنها
گاهی
دلم یک
اغوش امن میخواهد
نه
این اغوشهای
گاه بی گاهی که
به هوس نفس زدن به سراغم میایند
دلم یک اغوش امن میخواهد
تا اشکهایم را پاک کند و ارام بگوید
از هیچ چیز نترس
همیشه کنارت خواهم ماند
تا ابدیت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

چه لذتی میبرم
گاهی
که
دو نفر را میبینم
به این فکر میکنم
یعنی
کسی هم هست
که دوستم بدارد
و مرا در اغوش پر از مهر و امنیت و عاطفه اش ببرد
اما هنوز که
همچین اغوشی سهمم نشده
چقدر دیگر باید
زمستانی شوم
تا ادمهایی
هوسباز
دست از سرم بردارند
و بگذارند
ارام باشم
چقدر دیگر سرد شوم
تا دیگر کسی
با شنیدن صدایم
چشمانم
دیوانه نشود
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گمشده ای در کوچه پس کوچه های شهر ابهامم
فانوس شکسته،مهتاب را همراهم می کند
اینجا آوازها خاموش اند
و تنها صدای شکستن غرور برگ های زرد
زیر گام هایم
روزهای سبز زندگی را تداعی می کند
درخت پاییزی عریان،اما بیگناه،راوی قصه های بودن و نبودن است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه با سرعت
پیش میرود
این دنیا
کمی
ارام بگیر
اینجا
جز کمی
دل شکسته
اشکهای
بر باد رفته
غمی در دل دیگر
چیزی نیست
اینقدر
گرد و خاک به پا نکن​
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چرک نویس احساسات تو نیستم....
دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در در اغوش
باد هستم
نمیدانم
به کدامین سو
بروم
تنها
هنوز
گم شده ای هستم
که نمیداند
به کدامین راه برود
کاش میدانستم
به کدامین راه بروم
تا حداقل اینقدرنسوزم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن به سرم می آید !
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تا تو بودی در شبم ، من ماه تابان داشتم
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ماجراهایی که با من زیر باران داشتی[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ساده از "من بی تو می میرم" گذشتی خوب من[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]من به این یک جمله خود سخت ایمان داشتم[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم[/FONT]
[/FONT]
[/FONT]
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است

بي قرارم کرده و گفته صبوري بهتر است

توي قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است:

دلبرت وقتي کنارت نيست کوري بهتر است!

نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند

درد دل کردن براي تو حضوري بهتر است

چاي دم کن... خسته ام از تلخي نسکافه ها

چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است

من سرم بر شانه ات ؟..... يا تو سرت بر شانه ام؟.....

فکر کن خانم اگر باشم چه جوري بهتر است ....؟

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لبخندهای
خویش گم شده ام
ان هنگام
که مرا میگفتی
همیشه
کنارت میمانم
به من
اعتماد کن
ان هنگام که
میدیدی
دیگر به کسی اعتماد ندارم
ولی حال
دوباره
بگو چه
کنم
اعتماد کردم
رفتی
اعتماد کردم
خندیدی
مثل کسان دیگر
پس تو نیز
برو
اینجا
در دل من
جایی برای
کسا نی
که تنها فریب میدهند
و بعد
میگویند
باز هم فریب میدهم
اشتاه میکنی
در فریب خدایت غرق شده ای
و خودت
هنوز نفهمیدی
خدایت چطور تو را فریب میدهد
اهای
تو که
هر روز
در گوشم
یا
گوش هر که نزدیکت بود
عاشقانه میخواندی
میدانی
هرگز عاشقانه هایت
را باور نمیکردم
تنها
چون عاشقت بودم
کنارت میماندم
برای اینکه نمیخواستم عشق بشود افسانه اما
تو و امثال تو
عشق را در همان کتابها میخواهید
مهم نیست
عشق را خدا افریده
خودش در برابر
امثال تو حفاظت میکند
بی انکه چیزی از عشق را بتوانی کم کنی
بدان
روزی میاید که دیگر
حتی
کسی نگاهت نخواهد کرد
با تمام فرریبهایت
مار در استین داری
و نیش میزنی
غافلی از
نیشهای
زمانه که
هر روز به بدنت میخورد وخودت
حتی ان را نمیفهمی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی
ناراحتم
یا عصبانی مینویسم
ولی وقتی
خوشحالم
کسی نیست
تا ببیند
همیشه
نامهربانیهایت را به همه میگویم
ولی افسوس
هیچ یک
ندیدن
چگونه
برایم
داستان
عشق میسرایدی
و مرا
غرق
در رویاهای دلنشین بودن با خودت میکردی
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگـی، پیچیــده نیســت.
یک دل..
یک آسمان..
یــک بغــض ..
و آرزوهــای تـَـرک خـورده !

به همین ســادگـی ...


 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم نبود دل سوختنم.. دور از تو پرپر زدنم
به احترام عشق تو میگم که بازنده منم....
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــــن چرک نویس احساسات تو نیستمــــ !

ـــ“دوستـت دارم”ـــ هایت راــــ
جـــای دیگری تمرین کنـــ !

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه لحظاتی را
بی تو گذراندم اما ندیدید
چه لحظاتی را دل تنگت بودم اما ندیدی
چه لحظاتی را
را میشود
خاکستر کرد
و تو باز هم نمیبینی
و من
تنها در
سکوت
تماشا میکنم
نبودنهایت را و ارام خرده های دلم را جمع میکنم
تا کسی را زخمی نکنم
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, sans-serif]مدام گفت خيالت تخت...من وفادارم!
و من چه ساده لوحانه خيالم را تختي کردم براي عشق بازي او با ديگري
...
[/FONT]
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو با من “بازی” می کنی من با تو “عاشقی”… و دیگران را ببین که چگونه محو تماشای این “بازی عاشقانه اند”…
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه شد دنیا ، دلم گم شد میان رهگذرهایت
به هر عابر که رو کردم که شاید مقصدم داند
یکی خنجر به چشمم زد ، یکی سیلی به درد دل
کنون چشمان من تار است و بارانی
میان این همه طوفان خدا راهی نشانم ده که میدانی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظات چه بی صدا میروم
ان هنگام که
دیگر نمیدانم
کدام راه را
نرفته گذاشته ام
که اینگونه
میسوزم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاده پر پیج و خم روزگارم

هیچ چراغ

سبز و زرد و قرمزی را نمی پسندد !

و من گاه و بی گاه

در ناگهانی های ناپیدا ...

افقهای یک رنگ بی صدا را تجربه می کنم ...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

بزرگترین
اشتباه یک انسان
این هست
به کسی
عشقش را تقدیم کند
که در برابر عشقش
تنها
بگوید
میخواستی
عاشقم نشوی
 
آخرین ویرایش:

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز فراموش نخواهم كرد كه براي داشتن تو
دلي را به دريا زدمكه از آبواهمه داشت …چـه سـادهبـه اعـتبار دسـتـانـت
زميـن خوردم !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دیگر
به دستان و بودن
کسی
اعتماد نمیکنم
اخر
خوب یاد گرفته ام
ادمها
میایند
و میروند
به بودنشان
اعتماد نکنیم
 
بالا