تو می‌توانستی معروف‌تر از این‌ها باشی؛ پسر!

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خبرش اخیراً منتشر شد. این که عبدالمحمد شعرانی، سرباز معلم مدرسه شهید رجایی روستای کالو، به عنوان بهترین جوان ایرانی برگزیده شد. همه دعواهای سیاسی را برای دقایقی بگذاریم کنار، و ببینیم «شعرانی» به جای تلاش کردن و نقد کردن، می‌توانست چه کارهای دیگری بکند برای این‌که از این که هست، معروف‌تر شود و بیش‌تر نام‌ش برده شود.

در ساده‌ترین حالت او می‌توانست از همان ابتدا در وبلاگش از کمبودها در روستای محل خدمت‌ش بنویسد و روزشماری هم برای پایان خدمتش درج کند و برای گرفتن کارت پایان خدمت لحظه شماری کند.

اما این کارها به او نمی‌آید. او می‌توانست در وبلاگش حسابی سر و صدا کند و از وضعیت مردم روستایش ابراز نارضایتی کند. آن وقت بعد از مدت کوتاهی فرصت داشت تا با بی.بی.سی فارسی گفت‌وگویی انجام دهد و نگرانی خود را از وضعیت نابسامان مردم روستا ابراز کند.

دیده‌بان حقوق بشر هم می‌توانست به شعرانی کمک قابل توجهی بکند. این سرباز وبلاگ‌نویس فرصت‌ش را داشت تا یکی از پست‌هایش را برای گزارشگران حقوق بشر و یا امثال آن‌ها بفرستد و بعد از دریافت کلی تعریف و تمجید، نسبت به وضعیت کودکان و زنان در روستا به شدت ناراحت شود و غصه بخورد.

شعرانی قادر بود فقط به یکی از دعوتنامه‌هایش برای اقامت در خارج از کشور پاسخ بدهد. آن‌وقت حتی می‌توانست با نخست وزیر یک کشور جعلی دیدار کند یا مثل بعضی با رئیس جمهور سابق یک کشور دست بدهد و نوشیدنی بنوشد و بگوید که نگران وضعیت ایران است.

او حتی می‌توانست به مقامات بلندپایه ایران نامه بنویسد و نگرانی‌های خود را حسابی در بوق کند. یا مثلا کارهایی کند که حتما گذرش به زندان بیفتد و تیتر یک خیلی از رسانه‌هایی شود که برای «آزادی» سینه چاک می‌کنند.

آن وقت دیگر حق انتشار بیانیه و پیام برای «ملت» ایران برایش محفوظ می‌ماند. می‌توانست تیتر یک رسانه‌های دلسوز برای ایرانی‌ها را فتح کند و به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر در ایران، مثلا با صدای امریکا مصاحبه کند.

اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و قبل از این‌که بخواهد به مشکلات روستایش رنگ سیاسی بزند، آن‌ها را با کمک فقط یک وبلاگ و آن هم به شیوه نقدی که این روزها اصولش حسابی گم شده است، حل کرد.

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه بی.بی.سی خبری برایش منتشر کرد و نه فعالان حقوق بشر برایش تلاشی کردند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.

شعرانی، کسی بود که نقد را به «غر زدن» ترجیح داد و در گفت‌وگویش با ما گفت:

روستای کالو هنوز مشکلات زیادی دارد البته مردم هم با این مشکلات عشق می کنند و زندگی می کنند. مثلا وقتی یک‌بار باران از سقف کلاس ما چکه می کرد دوست نداشتم کسی ناراحت شود و این موضوع را هم جوری در وبلاگم می نوشتم که هیچ‌کس ناراحت نشود و گریه نکند!


جوان برتر و منتقد ایرانی، نشانت گوارایت باد.

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=110314
به نقل از حسن میثمی در وبلاگ نیوز​
 
آخرین ویرایش:

مهرگا

عضو جدید
خبرش اخیراً منتشر شد. این که عبدالمحمد شعرانی، سرباز معلم مدرسه شهید رجایی روستای کالو، به عنوان بهترین جوان ایرانی برگزیده شد. همه دعواهای سیاسی را برای دقایقی بگذاریم کنار، و ببینیم «شعرانی» به جای تلاش کردن و نقد کردن، می‌توانست چه کارهای دیگری بکند برای این‌که از این که هست، معروف‌تر شود و بیش‌تر نام‌ش برده شود.

در ساده‌ترین حالت او می‌توانست از همان ابتدا در وبلاگش از کمبودها در روستای محل خدمت‌ش بنویسد و روزشماری هم برای پایان خدمتش درج کند و برای گرفتن کارت پایان خدمت لحظه شماری کند.

اما این کارها به او نمی‌آید. او می‌توانست در وبلاگش حسابی سر و صدا کند و از وضعیت مردم روستایش ابراز نارضایتی کند. آن وقت بعد از مدت کوتاهی فرصت داشت تا با بی.بی.سی فارسی گفت‌وگویی انجام دهد و نگرانی خود را از وضعیت نابسامان مردم روستا ابراز کند.

دیده‌بان حقوق بشر هم می‌توانست به شعرانی کمک قابل توجهی بکند. این سرباز وبلاگ‌نویس فرصت‌ش را داشت تا یکی از پست‌هایش را برای گزارشگران حقوق بشر و یا امثال آن‌ها بفرستد و بعد از دریافت کلی تعریف و تمجید، نسبت به وضعیت کودکان و زنان در روستا به شدت ناراحت شود و غصه بخورد.

شعرانی قادر بود فقط به یکی از دعوتنامه‌هایش برای اقامت در خارج از کشور پاسخ بدهد. آن‌وقت حتی می‌توانست با نخست وزیر یک کشور جعلی دیدار کند یا مثل بعضی با رئیس جمهور سابق یک کشور دست بدهد و نوشیدنی بنوشد و بگوید که نگران وضعیت ایران است.

او حتی می‌توانست به مقامات بلندپایه ایران نامه بنویسد و نگرانی‌های خود را حسابی در بوق کند. یا مثلا کارهایی کند که حتما گذرش به زندان بیفتد و تیتر یک خیلی از رسانه‌هایی شود که برای «آزادی» سینه چاک می‌کنند.

آن وقت دیگر حق انتشار بیانیه و پیام برای «ملت» ایران برایش محفوظ می‌ماند. می‌توانست تیتر یک رسانه‌های دلسوز برای ایرانی‌ها را فتح کند و به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر در ایران، مثلا با صدای امریکا مصاحبه کند.

اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و قبل از این‌که بخواهد به مشکلات روستایش رنگ سیاسی بزند، آن‌ها را با کمک فقط یک وبلاگ و آن هم به شیوه نقدی که این روزها اصولش حسابی گم شده است، حل کرد.

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه بی.بی.سی خبری برایش منتشر کرد و نه فعالان حقوق بشر برایش تلاشی کردند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.

شعرانی، کسی بود که نقد را به «غر زدن» ترجیح داد و در گفت‌وگویش با ما گفت:

روستای کالو هنوز مشکلات زیادی دارد البته مردم هم با این مشکلات عشق می کنند و زندگی می کنند. مثلا وقتی یک‌بار باران از سقف کلاس ما چکه می کرد دوست نداشتم کسی ناراحت شود و این موضوع را هم جوری در وبلاگم می نوشتم که هیچ‌کس ناراحت نشود و گریه نکند!



جوان برتر و منتقد ایرانی، نشانت گوارایت باد.
ولي شما از اين انتخاب بهره برداري سياسي كردي.درسته؟؟؟؟؟
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ولي شما از اين انتخاب بهره برداري سياسي كردي.درسته؟؟؟؟؟
ابداً، متن داره از رفتار اون فرد میگه که خودش رئ به سیاست کثیف آلوده نکرده و به جای غر زدن، کار کرده، و آستیناش رو خودش زده بالا بدون نیاز به کف و سوتهای سیاسی...
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولي شما از اين انتخاب بهره برداري سياسي كردي.درسته؟؟؟؟؟

ابداً، متن داره از رفتار اون فرد میگه که خودش رئ به سیاست کثیف آلوده نکرده و به جای غر زدن، کار کرده، و آستیناش رو خودش زده بالا بدون نیاز به کف و سوتهای سیاسی...
.....
 

مهرگا

عضو جدید
ابداً، متن داره از رفتار اون فرد میگه که خودش رئ به سیاست کثیف آلوده نکرده و به جای غر زدن، کار کرده، و آستیناش رو خودش زده بالا بدون نیاز به کف و سوتهای سیاسی...
اين تكه انداختنها معنيش بهره برداري سياسيه نه چيز ديگه؟
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما صبح تا شب داریم اینجا و توی وبلاگمون نقد میکنیم یادم نمیاد کسی برام دعوتنامه به آمریکا فرستاده باشه:)
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما صبح تا شب داریم اینجا و توی وبلاگمون نقد میکنیم یادم نمیاد کسی برام دعوتنامه به آمریکا فرستاده باشه:)
ایشون نقدشون در کنار کار عملی و پذیرش سختی ها بوده.
لطفاً بفرمایید شما عملاً برای اصلاح وضعیت چه کرده اید؟
بنده خودم هیچ کاری نکردم ولی این بنده خدا کلی زحمت کشیده و سختی رو به جون خریده، شما چی؟...
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کرده ایم برای مام وطن؟
بعضی از ما مردیم
و بعضی سخنرانی کردیم.

<<چارلز بوکوفسکی>>
 

shahriar_18

عضو جدید
حالا بیاید ببینیم دیگه چیکار می تونست بکنه
بهترین راه این بود که در دوران نوجوانی بجای اینکه بره مدرسه و درس بخونه بره سر کوچه عضو بسیج بشه و با رشادت تمام شبها خیابون رو ببندن و از آدمها سوال کنند که چه نسبتی با هم دارن؟؟ خانوم رو سریت رو بده پایین! آقا آستینت رو بکش پایین! رنگ لباست تحریک کنندس! خوب این چندتا حسن داشت هم ثواب اخروی می برد و هم دعای مردم همیشه پشت سرش بود و هم اینکه کلی از سربازیش کم می شد و راحت می رفت دانشگاه. اون می تونست بیاد یک وبلاگ درست کنه و از اسلام دفاع کنه و عکس یک بز رو بزار کنار عکس آیت الله صانعی!!!!!! خوب با این کارش آینده شغلیش رو هم تامین می کرد:surprised: می تونست شبها که صدای الله اکبر میشنید غیرتی بشه و از هر جا که صدا اومد بره شیشه خونه رو بشکنه
می تونست بجای اینکه بره دبستان و به بچه ها حرف الف رو یاد بده بیاد تو خیابون و به تمام یاران دبستانی یادآوری کنه که چوب آلف هنوز بر سر ماست
می تونست بجای اینکه به فکر آبادانی کشورش باشه بره بپره رو ماشین های کنار خیابون یا با باطوم شیشه ماشین ها رو خورد کنه
می تونست برای اینکه برادران بسیجی آمادگی خودشون برای حملات احتمالی دشمنان حفظ کنند تمرین تیراندازی رو وسط خیابون با هدف مردم در حال فرار انجام بده و برای هر نفری که اسیر می کنه کلی پول بگیره.می تونست بجای اینکه بره تو روستا و برای خودش بعد از کلاس آشپزی کنه بیاد زیر سایه بون تو خیابون با یک باطوم بایسته و براش با ماشین غذا و نوشابه بیارن
اون می تونست هر چقدر دروغ در عمرش بلد بود رو در یک مصاحبه با رجا و فارس وکیهان و.. بیان کنه تا دیگه نیاز نداشته باشه که به هیچ نقطه ای از دنیا سفر کنه چون دیگه مدیر شده بود. اون می تونست تو فامیل بگرده ببینه کی پست مهم داره و از اون بخواد در موردش جوانگرایی کنن و اون رو بکنن مدیر کارخانه سایپا!!
اون می تونست به امام زمان نامه بنویسه و برای اینکه مطمین بشه که به دستش می رسه نامه رو بزار تو اینترنت. محتوی نامه مهم نیست
اون می تونست وقتی ا.ن به شهرش میاد براش نامه بنویسه تا همینجوری جناب ا.ن از اموال باباش بهش 50000 تومان پول بده.
اون می تونست بجای اینکه بره روستا و بچه ها رو با سواد کنه بیاد تهران بشه افسر جنگ نرم و راحت زیر کولر بشینه و ماهواره تماشا کنه و تفسیر کنه من میبینم اما شما نبینید چون شما جنبه ندارید اما من دارم

اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و فهمید که کلید مبارزه با هر چیزی دانش است و علم و آگاهی و دشمن بزرگ ملت این سرزمین نادانی و جهل وتزویر و ریا

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه کیهان خبری برایش منتشر کرد و نه سهمیه بسیج داشت و نه فامیل آخوند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.
 

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلا این حاج مصطفی از یه پشه هم نمیگذره اگه بدونه باهاش میتونه مهر تاییدی بر حقانیت جناحش بزنه.
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا بیاید ببینیم دیگه چیکار می تونست بکنه
بهترین راه این بود که در دوران نوجوانی بجای اینکه بره مدرسه و درس بخونه بره سر کوچه عضو بسیج بشه و با رشادت تمام شبها خیابون رو ببندن و از آدمها سوال کنند که چه نسبتی با هم دارن؟؟ خانوم رو سریت رو بده پایین! آقا آستینت رو بکش پایین! رنگ لباست تحریک کنندس! خوب این چندتا حسن داشت هم ثواب اخروی می برد و هم دعای مردم همیشه پشت سرش بود و هم اینکه کلی از سربازیش کم می شد و راحت می رفت دانشگاه. اون می تونست بیاد یک وبلاگ درست کنه و از اسلام دفاع کنه و عکس یک بز رو بزار کنار عکس آیت الله صانعی!!!!!! خوب با این کارش آینده شغلیش رو هم تامین می کرد:surprised: می تونست شبها که صدای الله اکبر میشنید غیرتی بشه و از هر جا که صدا اومد بره شیشه خونه رو بشکنه
می تونست بجای اینکه بره دبستان و به بچه ها حرف الف رو یاد بده بیاد تو خیابون و به تمام یاران دبستانی یادآوری کنه که چوب آلف هنوز بر سر ماست
می تونست بجای اینکه به فکر آبادانی کشورش باشه بره بپره رو ماشین های کنار خیابون یا با باطوم شیشه ماشین ها رو خورد کنه
می تونست برای اینکه برادران بسیجی آمادگی خودشون برای حملات احتمالی دشمنان حفظ کنند تمرین تیراندازی رو وسط خیابون با هدف مردم در حال فرار انجام بده و برای هر نفری که اسیر می کنه کلی پول بگیره.می تونست بجای اینکه بره تو روستا و برای خودش بعد از کلاس آشپزی کنه بیاد زیر سایه بون تو خیابون با یک باطوم بایسته و براش با ماشین غذا و نوشابه بیارن
اون می تونست هر چقدر دروغ در عمرش بلد بود رو در یک مصاحبه با رجا و فارس وکیهان و.. بیان کنه تا دیگه نیاز نداشته باشه که به هیچ نقطه ای از دنیا سفر کنه چون دیگه مدیر شده بود. اون می تونست تو فامیل بگرده ببینه کی پست مهم داره و از اون بخواد در موردش جوانگرایی کنن و اون رو بکنن مدیر کارخانه سایپا!!
اون می تونست به امام زمان نامه بنویسه و برای اینکه مطمین بشه که به دستش می رسه نامه رو بزار تو اینترنت. محتوی نامه مهم نیست
اون می تونست وقتی ا.ن به شهرش میاد براش نامه بنویسه تا همینجوری جناب ا.ن از اموال باباش بهش 50000 تومان پول بده.
اون می تونست بجای اینکه بره روستا و بچه ها رو با سواد کنه بیاد تهران بشه افسر جنگ نرم و راحت زیر کولر بشینه و ماهواره تماشا کنه و تفسیر کنه من میبینم اما شما نبینید چون شما جنبه ندارید اما من دارم
اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و فهمید که کلید مبارزه با هر چیزی دانش است و علم و آگاهی و دشمن بزرگ ملت این سرزمین نادانی و جهل وتزویر و ریا

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه کیهان خبری برایش منتشر کرد و نه سهمیه بسیج داشت و نه فامیل آخوند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.
:gol:
کاملاً باهاتون موافقم، چون هیچ کدام ازاین راه ها رو قبول ندارم و هیچ کدومش رو برای پیشرفت خودم انتخاب نکردم و برای هیچ کس هم نخواهم خواست.
تمام راه هایی که گفتید (که البته با اغراق هم همراه بود) بهش راضی نبوده و نیستم.

ولی شما چقدر متنی که من گذاشتم رو قبول دارید؟
فقط جهت یادآوری اینکه، ایشون تیشه به ریشه نظام کشورش نزد و با بیگانه همنوا نشد، بسیجی هم نرفت و ساندیس نخورد، ولی وفادار به کشور و نظامش بود و علی رغم همه مشکلات فقط در یک وبلاگ نقد نوشت و عمل کرد، و پاش واستاد و کار کرد، نه فقط نقد کنه و بنویسه، بلکه عمل کرد و آستینها رو بالا زد و خودش شروع به درست کردن زد.
به عبارتی نقد کردن رو با "غر زدن" اشتباه نگرفت:gol:

نه شما بگو.اين همه ادم كه نقد منصفانه كردن.مثل ايشون تقدير شدن يا جور ديگهاي تقدير شدن؟؟؟؟:mad:
ایشون تفاوتش با تمام منتقدین این بود که عملاً دست به اصلاح زد و خودش واستاد و کار کرد، اینه تفاوتش با منتقدین دیگه...

کلا این حاج مصطفی از یه پشه هم نمیگذره اگه بدونه باهاش میتونه مهر تاییدی بر حقانیت جناحش بزنه.
ممنون از ابراز لطفتون، به جواب آقا شهریار مراجعه کنید.
این متن رو هم یکی از خبرگزاری های منتقد به قول شما "جناح من " نوشته بود، تابناک:gol:
 

shahriar_18

عضو جدید
:gol:
کاملاً باهاتون موافقم، چون هیچ کدام ازاین راه ها رو قبول ندارم و هیچ کدومش رو برای پیشرفت خودم انتخاب نکردم و برای هیچ کس هم نخواهم خواست.
تمام راه هایی که گفتید (که البته با اغراق هم همراه بود) بهش راضی نبوده و نیستم.

ولی شما چقدر متنی که من گذاشتم رو قبول دارید؟
فقط جهت یادآوری اینکه، ایشون تیشه به ریشه نظام کشورش نزد و با بیگانه همنوا نشد، بسیجی هم نرفت و ساندیس نخورد، ولی وفادار به کشور و نظامش بود و علی رغم همه مشکلات فقط در یک وبلاگ نقد نوشت و عمل کرد، و پاش واستاد و کار کرد، نه فقط نقد کنه و بنویسه، بلکه عمل کرد و آستینها رو بالا زد و خودش شروع به درست کردن زد.
به عبارتی نقد کردن رو با "غر زدن" اشتباه نگرفت:gol:


ایشون تفاوتش با تمام منتقدین این بود که عملاً دست به اصلاح زد و خودش واستاد و کار کرد، اینه تفاوتش با منتقدین دیگه...
یک ایراد در کارتون هست اونم اینه که همه چیز رو به هم ربط میدید مثل همینجا که عملکرد یک معلم رو ربط می دید به پاسداری از نظام!!!!!!!!!!!! من اصولاً در ایران به انتخاب شدنهای مسیولین اعتقادی ندارم چون همیشه روابط حاکم هست همیشه از قاجار به اینور اینطور بوده

حداقل اگر دوستان من رو نقد می کنید همه جانبه نقد کنید از زندان رفتن و بی کار شدن و بی پولی و کتک خوردن و.... رو هم بگین. کمی انصاف داشته باشین نتایج نقادان نظام در ظاهر مقدستون رو هم ببنید
من با متن شما موافق نیستم چون شما فقط چندتا از دونه درشتای ما رو دید و فکر می کنید هر کی وبلاگ زده و یک عکس گذاشته رفته اونور آب نه عزیز برادر بیشترشون اینجان حالا یا مخفی شدن یا دوستان شما مخفیشون کردن
اگر قرار بود امریکا به هر معترضی جا بده دیگه تو امریکا جایی برای سوزم انداختن پیدا نمی کردین فقط کسایی رفتن که معروف بودن و دنیا اونها رو میشناخت. اگر به سایت مهندس سر بزنید متوجه میشید که از دغدغه های اصلی ایشون سبزهای گمنام هستن
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خبرش اخیراً منتشر شد. این که عبدالمحمد شعرانی، سرباز معلم مدرسه شهید رجایی روستای کالو، به عنوان بهترین جوان ایرانی برگزیده شد. همه دعواهای سیاسی را برای دقایقی بگذاریم کنار، و ببینیم «شعرانی» به جای تلاش کردن و نقد کردن، می‌توانست چه کارهای دیگری بکند برای این‌که از این که هست، معروف‌تر شود و بیش‌تر نام‌ش برده شود.

در ساده‌ترین حالت او می‌توانست از همان ابتدا در وبلاگش از کمبودها در روستای محل خدمت‌ش بنویسد و روزشماری هم برای پایان خدمتش درج کند و برای گرفتن کارت پایان خدمت لحظه شماری کند.

اما این کارها به او نمی‌آید. او می‌توانست در وبلاگش حسابی سر و صدا کند و از وضعیت مردم روستایش ابراز نارضایتی کند. آن وقت بعد از مدت کوتاهی فرصت داشت تا با بی.بی.سی فارسی گفت‌وگویی انجام دهد و نگرانی خود را از وضعیت نابسامان مردم روستا ابراز کند.

دیده‌بان حقوق بشر هم می‌توانست به شعرانی کمک قابل توجهی بکند. این سرباز وبلاگ‌نویس فرصت‌ش را داشت تا یکی از پست‌هایش را برای گزارشگران حقوق بشر و یا امثال آن‌ها بفرستد و بعد از دریافت کلی تعریف و تمجید، نسبت به وضعیت کودکان و زنان در روستا به شدت ناراحت شود و غصه بخورد.

شعرانی قادر بود فقط به یکی از دعوتنامه‌هایش برای اقامت در خارج از کشور پاسخ بدهد. آن‌وقت حتی می‌توانست با نخست وزیر یک کشور جعلی دیدار کند یا مثل بعضی با رئیس جمهور سابق یک کشور دست بدهد و نوشیدنی بنوشد و بگوید که نگران وضعیت ایران است.

او حتی می‌توانست به مقامات بلندپایه ایران نامه بنویسد و نگرانی‌های خود را حسابی در بوق کند. یا مثلا کارهایی کند که حتما گذرش به زندان بیفتد و تیتر یک خیلی از رسانه‌هایی شود که برای «آزادی» سینه چاک می‌کنند.

آن وقت دیگر حق انتشار بیانیه و پیام برای «ملت» ایران برایش محفوظ می‌ماند. می‌توانست تیتر یک رسانه‌های دلسوز برای ایرانی‌ها را فتح کند و به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر در ایران، مثلا با صدای امریکا مصاحبه کند.

اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و قبل از این‌که بخواهد به مشکلات روستایش رنگ سیاسی بزند، آن‌ها را با کمک فقط یک وبلاگ و آن هم به شیوه نقدی که این روزها اصولش حسابی گم شده است، حل کرد.

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه بی.بی.سی خبری برایش منتشر کرد و نه فعالان حقوق بشر برایش تلاشی کردند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.

شعرانی، کسی بود که نقد را به «غر زدن» ترجیح داد و در گفت‌وگویش با ما گفت:

روستای کالو هنوز مشکلات زیادی دارد البته مردم هم با این مشکلات عشق می کنند و زندگی می کنند. مثلا وقتی یک‌بار باران از سقف کلاس ما چکه می کرد دوست نداشتم کسی ناراحت شود و این موضوع را هم جوری در وبلاگم می نوشتم که هیچ‌کس ناراحت نشود و گریه نکند!


جوان برتر و منتقد ایرانی، نشانت گوارایت باد.

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=110314
به نقل از حسن میثمی در وبلاگ نیوز​


آره. دوست منه و همشهری منه. با هم هم خدمتی بودیم. الانم تو دانشگاه ماست.
خدایش بچه خوبیه. ولی این دولت تا تونست ازش استفاده سیاسی و تبلیغاتی کرد. اونقدر تو تلویزیون نشونش دادن و تهران دعوتش کردند و وزیر باهاش ملاقات داشت و بهش قول دادن که استخدام بشه ولی تا چند وقت پیش هنوز هم خبری از استخدام نبود. خدا میدونه با چه سختی میره توی اون روستا و درس میده. باید برید و ببینید.
شما حساب کن که زنی از سوئد برای مدرسش موکت فرستاده. یه نفر از خارج از کشور براش یه اسکناس 10 دلاری فرستاده و گفته من فقط همینو دارم و همینم برای شما فرستادم. ولی توی این دولت خدمتگذار فقط ازش سوء استفاده کردن.
ولی با وجود همه این چیزا بازم کارشو ادامه میده چون کارشو دوست داره و مردم اونجا رو دوست داره.

بازم ایول به این مرد بزرگ
برم یه زنگ بهش بزنم و بهش تبریک بگم.
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آره. دوست منه و همشهری منه. با هم هم خدمتی بودیم. الانم تو دانشگاه ماست.
خدایش بچه خوبیه. ولی این دولت تا تونست ازش استفاده سیاسی و تبلیغاتی کرد. اونقدر تو تلویزیون نشونش دادن و تهران دعوتش کردند و وزیر باهاش ملاقات داشت و بهش قول دادن که استخدام بشه ولی تا چند وقت پیش هنوز هم خبری از استخدام نبود. خدا میدونه با چه سختی میره توی اون روستا و درس میده. باید برید و ببینید.
شما حساب کن که زنی از سوئد برای مدرسش موکت فرستاده. یه نفر از خارج از کشور براش یه اسکناس 10 دلاری فرستاده و گفته من فقط همینو دارم و همینم برای شما فرستادم. ولی توی این دولت خدمتگذار فقط ازش سوء استفاده کردن.
ولی با وجود همه این چیزا بازم کارشو ادامه میده چون کارشو دوست داره و مردم اونجا رو دوست داره.

بازم ایول به این مرد بزرگ
برم یه زنگ بهش بزنم و بهش تبریک بگم.

واقعاً خدا عمرش بده، خیلی سختی کشیده:gol:

ولی یه دو سه تا از این سوء استفاده های دولت رو میشه بگید؟
چه سوء استفاده ایه که هنوزم استخدامش نکردن!!!
حمایت کنن، میگن سوء استفاده، حمایت نکنن میگن دولت توجه نمی کنه به مردم، یه سازی رو مشخص کنید دولت و نظام باهاش برقصن!!!
 

مهرگا

عضو جدید
:gol:
کاملاً باهاتون موافقم، چون هیچ کدام ازاین راه ها رو قبول ندارم و هیچ کدومش رو برای پیشرفت خودم انتخاب نکردم و برای هیچ کس هم نخواهم خواست.
تمام راه هایی که گفتید (که البته با اغراق هم همراه بود) بهش راضی نبوده و نیستم.

ولی شما چقدر متنی که من گذاشتم رو قبول دارید؟
فقط جهت یادآوری اینکه، ایشون تیشه به ریشه نظام کشورش نزد و با بیگانه همنوا نشد، بسیجی هم نرفت و ساندیس نخورد، ولی وفادار به کشور و نظامش بود و علی رغم همه مشکلات فقط در یک وبلاگ نقد نوشت و عمل کرد، و پاش واستاد و کار کرد، نه فقط نقد کنه و بنویسه، بلکه عمل کرد و آستینها رو بالا زد و خودش شروع به درست کردن زد.
به عبارتی نقد کردن رو با "غر زدن" اشتباه نگرفت:gol:


ایشون تفاوتش با تمام منتقدین این بود که عملاً دست به اصلاح زد و خودش واستاد و کار کرد، اینه تفاوتش با منتقدین دیگه...


ممنون از ابراز لطفتون، به جواب آقا شهریار مراجعه کنید.
این متن رو هم یکی از خبرگزاری های منتقد به قول شما "جناح من " نوشته بود، تابناک:gol:
خيلي افراد ديگه هم قصدشون اصلاح بود.ولي چون نميشد ازاونا بهره برداري سياسي كرد.به جاي تقدير رفتار ديگه اي با اونها شد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
واقعاً خدا عمرش بده، خیلی سختی کشیده:gol:

ولی یه دو سه تا از این سوء استفاده های دولت رو میشه بگید؟
چه سوء استفاده ایه که هنوزم استخدامش نکردن!!!
حمایت کنن، میگن سوء استفاده، حمایت نکنن میگن دولت توجه نمی کنه به مردم، یه سازی رو مشخص کنید دولت و نظام باهاش برقصن!!!

سوء استفاده ازش کردن برای تبلیغ
اینکه تو تویزیون نشونش میدادن که بگن بله ما بهوشن توجه میکنیم. در صورتی که کل دنیا وبلاگشو دیدند و شناختنش ولی ایران بعد متوجه شد.
سوء استفاده کردن و بهش قول دادن که استخدامش میکنن و وزیر هم تو تلویزیون گفت و چندین بار هم بهش قول استخدامی دادن.

کار خاصی نمیخواد. فقط همون اول که بهش گفتن استخدامش میکردن و یه کولر به مدرسش میدادن. محمد از سال 85 تا حالا معلم هست. حتی بهش کمک هزینه برای تحصیل هم ندادن. الان خودش با پول خودش داره درس میخونه.
دولت بجای اینکه قول های دروغ بهش بده و تو تلویزیون نشونش بده، همون اول استخدامش میکرد. حالا شاید با این اوضاع استخدام بشه. باید برم ازش بپرسم ببین استخدام شده یا باز قول الکی بهش دادن. البته بابام که معلم هم هست میگه این وزیر از قبلیه خیلی بهتره. حالا باید دید چیکار میکنن براش.
همونطور که گفتم موکتش رو یه خانوم از خارج فرستاده.
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
خبرش اخیراً منتشر شد. این که عبدالمحمد شعرانی، سرباز معلم مدرسه شهید رجایی روستای کالو، به عنوان بهترین جوان ایرانی برگزیده شد. همه دعواهای سیاسی را برای دقایقی بگذاریم کنار، و ببینیم «شعرانی» به جای تلاش کردن و نقد کردن، می‌توانست چه کارهای دیگری بکند برای این‌که از این که هست، معروف‌تر شود و بیش‌تر نام‌ش برده شود.

در ساده‌ترین حالت او می‌توانست از همان ابتدا در وبلاگش از کمبودها در روستای محل خدمت‌ش بنویسد و روزشماری هم برای پایان خدمتش درج کند و برای گرفتن کارت پایان خدمت لحظه شماری کند.

اما این کارها به او نمی‌آید. او می‌توانست در وبلاگش حسابی سر و صدا کند و از وضعیت مردم روستایش ابراز نارضایتی کند. آن وقت بعد از مدت کوتاهی فرصت داشت تا با بی.بی.سی فارسی گفت‌وگویی انجام دهد و نگرانی خود را از وضعیت نابسامان مردم روستا ابراز کند.

دیده‌بان حقوق بشر هم می‌توانست به شعرانی کمک قابل توجهی بکند. این سرباز وبلاگ‌نویس فرصت‌ش را داشت تا یکی از پست‌هایش را برای گزارشگران حقوق بشر و یا امثال آن‌ها بفرستد و بعد از دریافت کلی تعریف و تمجید، نسبت به وضعیت کودکان و زنان در روستا به شدت ناراحت شود و غصه بخورد.

شعرانی قادر بود فقط به یکی از دعوتنامه‌هایش برای اقامت در خارج از کشور پاسخ بدهد. آن‌وقت حتی می‌توانست با نخست وزیر یک کشور جعلی دیدار کند یا مثل بعضی با رئیس جمهور سابق یک کشور دست بدهد و نوشیدنی بنوشد و بگوید که نگران وضعیت ایران است.

او حتی می‌توانست به مقامات بلندپایه ایران نامه بنویسد و نگرانی‌های خود را حسابی در بوق کند. یا مثلا کارهایی کند که حتما گذرش به زندان بیفتد و تیتر یک خیلی از رسانه‌هایی شود که برای «آزادی» سینه چاک می‌کنند.

آن وقت دیگر حق انتشار بیانیه و پیام برای «ملت» ایران برایش محفوظ می‌ماند. می‌توانست تیتر یک رسانه‌های دلسوز برای ایرانی‌ها را فتح کند و به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر در ایران، مثلا با صدای امریکا مصاحبه کند.

اما شعرانی هیچ‌کدام از این کارها را نکرد. او دلش خیلی بیش‌تر از این‌ها برای مردمش می‌سوخت و قبل از این‌که بخواهد به مشکلات روستایش رنگ سیاسی بزند، آن‌ها را با کمک فقط یک وبلاگ و آن هم به شیوه نقدی که این روزها اصولش حسابی گم شده است، حل کرد.

بعد از چند سال، عبدالمحمد شعرانی، سرباز وظیفه‌ای شد که نامش در گوش مردم دنیا پیچید. اما نه بی.بی.سی خبری برایش منتشر کرد و نه فعالان حقوق بشر برایش تلاشی کردند. خودش روی پای خودش ایستاد و حالا برترین جوان ایرانی است.

شعرانی، کسی بود که نقد را به «غر زدن» ترجیح داد و در گفت‌وگویش با ما گفت:

روستای کالو هنوز مشکلات زیادی دارد البته مردم هم با این مشکلات عشق می کنند و زندگی می کنند. مثلا وقتی یک‌بار باران از سقف کلاس ما چکه می کرد دوست نداشتم کسی ناراحت شود و این موضوع را هم جوری در وبلاگم می نوشتم که هیچ‌کس ناراحت نشود و گریه نکند!


جوان برتر و منتقد ایرانی، نشانت گوارایت باد.

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=110314

به نقل از حسن میثمی در وبلاگ نیوز​
عبدالمحمد شعرانی دوست داریم
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سوء استفاده ازش کردن برای تبلیغ
اینکه تو تویزیون نشونش میدادن که بگن بله ما بهوشن توجه میکنیم. در صورتی که کل دنیا وبلاگشو دیدند و شناختنش ولی ایران بعد متوجه شد.
سوء استفاده کردن و بهش قول دادن که استخدامش میکنن و وزیر هم تو تلویزیون گفت و چندین بار هم بهش قول استخدامی دادن.

کار خاصی نمیخواد. فقط همون اول که بهش گفتن استخدامش میکردن و یه کولر به مدرسش میدادن. محمد از سال 85 تا حالا معلم هست. حتی بهش کمک هزینه برای تحصیل هم ندادن. الان خودش با پول خودش داره درس میخونه.
دولت بجای اینکه قول های دروغ بهش بده و تو تلویزیون نشونش بده، همون اول استخدامش میکرد. حالا شاید با این اوضاع استخدام بشه. باید برم ازش بپرسم ببین استخدام شده یا باز قول الکی بهش دادن. البته بابام که معلم هم هست میگه این وزیر از قبلیه خیلی بهتره. حالا باید دید چیکار میکنن براش.
همونطور که گفتم موکتش رو یه خانوم از خارج فرستاده.
باز به همون جمله قبلیم معتقدم:
حمایت کنن، میگن سوء استفاده، حمایت نکنن میگن دولت توجه نمی کنه به مردم، یه سازی رو مشخص کنید دولت و نظام باهاش برقصن!!!
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
باز به همون جمله قبلیم معتقدم:

:eek:
از شما تعجب میکنم جناب نخودیان.
گفتی به چه سازی برقصن، منم گفتم کهاگه همون اول استخدام میشد و یه کولر هم بهش میدادن حل بود. کسی هم نمیگفت سوء استفاده. اینکه برای تبلیغاتشون هی این بیچاره رو بکشونن تهران و وعدهای دروغ بهش بدن میشه سوء استفاده. سوء استفاده با حمایت فرق داره.
اینها میشه سوء استفاده.
سوء استفاده یعنی اینکه بعد از دو سه سال نزدیکای انتخابات یاد طرف بیوفتن.
ولی حمایت یعنی اینکه همون اول که بهش گقتن استخدامش کنن و یه مشت تجهیزات بهش بدن. مگه یه مدرسه سه چهر نفره چی میخواد؟ یه کولر، یع کامپیوتر و چنت چیز جزئی. همین.
اگه این کارو میکردن میشد حمایت و کسی هم حرفی نمیزد.
 

electricalpapa

عضو جدید
شعرانی تابستان گذشته حاضر به گرفتن جایزه 200 هزار یورویی یک شرکت سوئدی در قبال پناهندگی سیاسی نشده بود.
 
Similar threads

Similar threads

بالا