توی خلوت خودت به چی فکر میکنی؟

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
به همه چیز به زندگی به کارایی که کردم به کارایی که دوس دارم بکنم
به هرچی که بگی فکر می کنم
 

nazanin narges

عضو جدید
اگه به اون جای که می خوام برسم اول حال کی رو بگیرم
اطرافیان رو می زارم تو لیست که هر کی هر ناحقی کرده جبران کنم
یه وقت فکر نکنین من انتقام جوم ها
 

f.azar

عضو جدید
من فوق العاده خیال پردازم وقتی تنها می شم به کارایی که کردم فکر می کنم و بعد اونا رو اونجوری که دوست داشتم به نتیجه برسه تغییر تا موقعی که به نتیجه برسم.
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
به آینده که مثلا ده سال دیگه کجام و چیکار میکنم.چند تا بچه دارم،زنم کیه،زندگیم چطوره،به دختر مورد علاقمم فکر میکنم.
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سئوال دقیقآ همان سئوالی است که متجاوزین به حریم خصوصی انسانها از او میپرسند.
جواب من اینه : تو رو سنه نه؟
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اینکه چقـــــــــــــــــــدر دلم برای خودم تنگ شده
 

F.H

عضو جدید
بيشتر خودم رو ارزيابي ميكنم كه مثلا در طول روز چه جوري بودم و چه كارايي رو انجام دادم و بعد از اين چه برنامه هايي دارم
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوال پیش اومده بود جرا تو ذوقش میزنی
آخه یواشکی میخواد دست منو رو کنه , بی سلاح شم.
روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت
لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت
بنویسید از آغوش خدا آمده بود
هیچ کس هیچ نفهمید چرا آمده بود
بنویسید نفهمید کسی دردش را
هیچ کس درک نمی کرد رخ زردش را
بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت
در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت
بنویسید هوای دل او ابری بود
بنویسید که اسطورهء بی صبری بود
بنویسید پرش لحظهء پرواز شکست
بنویسید دلش را به دل پیچک بست
روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت
دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت
رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد
شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می زد
بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت
بنویسید که از عالم وآدم گله داشت
شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود
بنویسید که او پای دلش در گل بود
بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش
بنویسید غمی بود به چشمان ترش
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت
بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت
بنویسید جوان رفت کهنسال نبود
بنویسید اگر حرف نزد لال نبود.


حالا راحت شدی؟
توخلوت من خبرا همینه که خوندیش.


 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه یواشکی میخواد دست منو رو کنه , بی سلاح شم.
روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت
لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت
بنویسید از آغوش خدا آمده بود
هیچ کس هیچ نفهمید چرا آمده بود
بنویسید نفهمید کسی دردش را
هیچ کس درک نمی کرد رخ زردش را
بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت
در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت
بنویسید هوای دل او ابری بود
بنویسید که اسطورهء بی صبری بود
بنویسید پرش لحظهء پرواز شکست
بنویسید دلش را به دل پیچک بست
روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت
دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت
رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد
شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می زد
بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت
بنویسید که از عالم وآدم گله داشت
شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود
بنویسید که او پای دلش در گل بود
بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش
بنویسید غمی بود به چشمان ترش
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت
بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت
بنویسید جوان رفت کهنسال نبود
بنویسید اگر حرف نزد لال نبود.

حالا راحت شدی؟
توخلوت من خبرا همینه که خوندیش.
:cry::cry::cry: اره راحت شده داشتم میمردم فوضولی


اما شعرتون زیبا بودا
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
به بعضی از اشتباهای تلخ و وحشتناکی که داشتم و فقط مثه یه خاطره خیلی بد وقتی بهش فکر می کنم تمام روانمو بهم می ریزه!!!!!!!!!
به خدام فکر می کنم که با وجوده اینکه بنده خوبی نبودم ولی چقدر تا حالا هوامو داشته و به آرزوهایی که تا الان داشتم رسونده!!
به این فکر می کنم که آیا تا حالا از تمام انرژیم استفاده کردم آیا خوب زندگی کردم؟؟؟
به همه اینا فکر می کنم.........:gol:
 

miss.x0000

عضو جدید
1- خواهر زاده ام که هر لحظه دلتنگشم و نگران آینده ش 2- خودم و فرداهام 3- خانواده ام و فرداهاشون 4- یه در خواست کوچولو هم از خدا کردم منتظرم
 

ميسيز

عضو جدید
مگه يكي دوتاس.؟ چيزي كه اين روزا بركت داره فكره از همه جا رو سر آدم آوار ميشه...
 

مهندس2010

عضو جدید
به آسمون...

به خورشیدش...

به ماهی که قراره بعد از غروب خورشید بیاد تو دلش...

به ستاره های چشمک زن...

به آینده....به امید زندگیم...پدرم...مادرم...

به خودم...

دلم برای خودم خیلی یییییییی تنگ شده...
 
بالا