توي يک کلاس خلوت

behrooz_5115

عضو جدید
توي يک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسيرن
دو تا بد شانس، دو تا تنها ---------------- يکيشون تو يکيشون من
قلب استاد مثل سنگه -------------------- سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بي صدايي ----------------------- به لباي خستۀ ما
چشم استاد شده خيره ------------------ مراقب آخرِ گيره
ناز از ترس نگاشون ----------------------- کم کَمَک داره مي‌ميره
نمي‌تونيم که بجنبيم--------------------- پيش اين استاد کافر
10 گرفتن من و تو ------------------------- قصه هست قصّۀ آخر
هميشه فاصله بوده ----------------------- بين برگاي من و تو
با همين تلخي گذشته ------------------- امتحاناي من و تو
راه دوري بين ما نيس --------------------- اما باز اينم زياده
تنها اميد من و تو ------------------------- اين مراقب جواده
کاش مي‌شد برگه عوض کرد ------------- کاش مي‌شد تقلّبي کرد
کاش مي‌شد از جايي ديد زد ------------- روي برگ خود کپي کرد
ما بايد با هم بشينيم --------------------- اگه مي‌خوايم که نيفتيم
واسه ما جدايي مرگه --------------------- تا جدا بشيم مي‌افتيم
کاشکي جاهامون عوض بشه ------------ من و تو با هم بشينيم
توي يک فرصت ويژه ----------------------- برگاي همو ببينيم
شايد اون‌جا واسۀ ما ---------------------- ديگه گير بازار نباشه
خيلي خوبه اگه با ما ---------------------- جاسوس و رادار نباشه
اين‌جاي شعر که رسيدم ------------------ از نوشتن دست کشيدم
سرمو بالا اُوردم --------------------------- يهو مراقبو ديدم
بجاي حلِ مسائل ------------------------- اين اراجيفو نوشتي
راستي خوي شد که به سرعت ---------- از توي خواب پريدم
چونکه از ترس مراقب --------------------- خودمو قهوه‌اي ديدم
کاش مي‌شد حتي توي خواب ----------- من و تو يک 10 بگيريم
اون وقت از خوشحالي محض ------------- تو آغوش هم بميريم
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توي يک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسيرن
دو تا بد شانس، دو تا تنها ---------------- يکيشون تو يکيشون من
قلب استاد مثل سنگه -------------------- سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بي صدايي ----------------------- به لباي خستۀ ما
چشم استاد شده خيره ------------------ مراقب آخرِ گيره
ناز از ترس نگاشون ----------------------- کم کَمَک داره مي‌ميره
نمي‌تونيم که بجنبيم--------------------- پيش اين استاد کافر
10 گرفتن من و تو ------------------------- قصه هست قصّۀ آخر
هميشه فاصله بوده ----------------------- بين برگاي من و تو
با همين تلخي گذشته ------------------- امتحاناي من و تو
راه دوري بين ما نيس --------------------- اما باز اينم زياده
تنها اميد من و تو ------------------------- اين مراقب جواده
کاش مي‌شد برگه عوض کرد ------------- کاش مي‌شد تقلّبي کرد
کاش مي‌شد از جايي ديد زد ------------- روي برگ خود کپي کرد
ما بايد با هم بشينيم --------------------- اگه مي‌خوايم که نيفتيم
واسه ما جدايي مرگه --------------------- تا جدا بشيم مي‌افتيم
کاشکي جاهامون عوض بشه ------------ من و تو با هم بشينيم
توي يک فرصت ويژه ----------------------- برگاي همو ببينيم
شايد اون‌جا واسۀ ما ---------------------- ديگه گير بازار نباشه
خيلي خوبه اگه با ما ---------------------- جاسوس و رادار نباشه
اين‌جاي شعر که رسيدم ------------------ از نوشتن دست کشيدم
سرمو بالا اُوردم --------------------------- يهو مراقبو ديدم
بجاي حلِ مسائل ------------------------- اين اراجيفو نوشتي
راستي خوي شد که به سرعت ---------- از توي خواب پريدم
چونکه از ترس مراقب --------------------- خودمو قهوه‌اي ديدم
کاش مي‌شد حتي توي خواب ----------- من و تو يک 10 بگيريم
اون وقت از خوشحالي محض ------------- تو آغوش هم بميريم
جالبه/اولش فکرکردم عشقولانه اس!
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منت استادرا که تدریسش موجب گیجی است و پرسشش مزید سردرد،هرمطلبی که تدریس کند جان است و چون خواسته شود مقبض روح!پس برهرمطلبی دو خفتن وبرهر خفتن خمیازه ای واجب! شاگرد همان به که دراین ابتدای ترم روی به حذف دو سه درس آورد،ورنه بدان نمره ی مطلوب پاس،کس نتواند که به چنگ آورد.تکلیف بی حسابش همه را رسیده و تحقیق لایزال بی اجرش همه را رنجیده،زحمت چندماهه ی دانشجو به یک صفر بدرد و کمک ناقابلی هم ازاو نرسد.
مسئول انتشارات را گفته تا جزوه به کس ندهد و متصدی امتحانات را گفته تا صفر در کارنامه همه بدرجاند!
دانشجویان جدیدالورود را به خلعت تازه واردی به لبخند می آراید و چون ترم به سر آید دمار از روزگارشان به درآید!
هرگاه یکی از دانشجویان ناپلئون روزگار دست سماجت به امید اجابت به درگاه استاد آورد،استاد در وی نظر نکندو چون بازش به تضرع وزاری بخواند استادش فرماید:
کرم بین و لطف آموزگار که نه را کند شش!!!
پاس کردگان درسش هم به تصدیق مدارک معترف که :
لافهمنا کیف یباسون درسه!بلکم انا اخبر کیف انداختن من درسه!
و در پایان یحتمل بین افتادگان دروس و صعودو نزول درهم و دینار(اندرحساب شهریه)رابطه ای بس مستقیم به ما چشمک میزند!!!
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش به حالِ استادها با این شاگردهای مودب و قدرشناس !!!!!!!!!

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی ( حضرت لسان الغیب ، حافظ شیرازی)
 

Similar threads

بالا