در کتاب «وفاء الوفاء» تألیف دانشمند معروف سنى «سمهودى» چنین مى خوانیم که:
مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخیز.[10]
توسل به پیامبر قبل از آفرینش ایشان:
روایت معروف توسل آدم به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از عمر بن خطاب نقل شده که: آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد:
«یارب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى»(11).
«خداوندا به حق محمد (صلى الله علیه وآله) از تو تقاضا مى کنم که مرا ببخشى».
توسل به انبیاء در حال حیات از قرآن:
از برخي آيات استفاده ميشود كه امتهاي پيامبران پيشين نيز از آنان درخواست استغفار ميكردند. به عنوان نمونه فرزندان يعقوب آنگاه كه خطاي آنان آشكار گشت به پدر گفتند:
«يَا أَبانَا استَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئين * قالَ سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم».[12]
«پدرجان! براي مغفرت گناهان ما از خداوند طلب آمرزش كن; ما خطاكار بوديم. ]يعقوب[ گفت: به زودی از پروردگارم طلب مغفرت خواهم كرد، همانا او آمرزنده و رحيم است».
در جواز اين نوع توسل، جاي هيچ بحث و گفتگو نيست و مخالفتي با آن به چشم نميخورد. چيزي كه مهم است آگاهي از سبب استجابت دعاي پيامبران است و آن، منزلت و جايگاه قدسي آنهاست.
توسل به پیامبر خاتم در قرآن:
خداوند مقام و منزلت بسیار والائی را برای پیامبرش در قرآن بیان کرده است منزلتي كه براي آن نظيري در عرصة آفرينش نيست.براي همين مقام قدسي پيامبر در پيشگاه خدا ، دعاي او رد نميشود، لذا به گنهكاران دستور داده شده كه به محضر پيامبر بروند و از او درخواست كنند كه در حقّ آنان استغفار كند:
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً».[13]
«هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كردهاند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت».
فراتر از اين، حتي خودداري از طلب استغفار از پيامبر را نشانه نفاق ميداند.[14}
توسل به پیامبر در حال حیات در حدیث:
از جماعتى از راویان حدیث از جمله «نسائى» و «ترمذى» دانشمندان معروف اهل تسنن توسل به پیامبر در حال حیات نقل شده که خلاصه اش این است:
مرد نابینائى تقاضاى دعا از پیامبر براى شفاى بیماریش کرد، پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:
«اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمة یا محمد انّى توجهت بک الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فىّ»(15).
«خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا مى کنم و به تو روى مى آورم اى محمد! به وسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى شوم خداوندا او را شفیع من ساز».
توسل به پیامبر بعد از شهادت:
قرآن در مورد شهیدان میفرماید:
و لا تحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا(16)
یقینا هیچ مسلمانی شکی در این مطلب ندارد که مقام پیامبر از تمام مخلوقات منجمله شهدا والاتر و برتر است لذا وقتی شهیدان که افرادی غیر معصوم هم در بین آنان است زنده هستند و
حیات دارند پس پیامبر بدون تردید بعد از رفتن از این دنیا زنده است
در ضمن ريشه استجابت دعاي پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب ايشان نسبت به خداوند جستجو كرد. به پاس اين كرامت معنوي است كه خداوند دعاي او را ميپذيرد؛ زيرا دعاي
برخاسته از روح پاك و قلب مملوّ از مهر الهي، بدون چون و چرا به هدف اجابت ميرسد و در اين مورد، فرقي بين حيات مادّي و حيات برزخي نيست.
گواه بر اين كه آيۀ ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا(ص) ندارد، اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملاً اين باب رحمت را باز ميدانند و زائران روضۀ
مطهّر نيز اکنون پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آية ياد شده را تلاوت ميكنند و ضمن استغفار به درگاه الهي، از پيامبر ميخواهند كه براي آنان طلب آمرزش كند و هر
فردي در هر زماني كه به حرم آن حضرت مشرف شود ، زائران را در اين حالت مييابد.
همچنین در مورد جواز توسل به پیامبر (صلى الله علیه وآله) بعد از شهادت در کتب عامه چنین نقل شده :
*مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد و نماز خواند و چنین دعا کرد:
اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد (صلى الله علیه وآله) نبى الرحمة، یا محمد انى اتوجه الى ربک ان تقضى حاجتى».
«خداوندا من از تو تقاضا مى کنم و به وسیله پیامبر ما محمد (صلى الله علیه وآله) پیغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى شوم، اى محمد من به وسیله تو متوجه پروردگار تو مى شوم تا مشکلم حل شود».
بعداً اضافه مى کند چیزى نگذشت که مشکل او حل شد.(17)
* محيي الدين نووي كه از محدثان برجستة اهل سنت و شارح صحيح مسلم است، مينويسد: زائر رو به رسول خدا كند و دربارة خويش به او متوسل شود و به وسيلة او به سوي خدا شفاعت جويد و از زيباترين چيزها همان است كه ماوردي، قاضي ابوالطيب و ديگر اساتيد ما از عتبي نقل كردهاند.
عتبي ميگويد: روزي كنار قبر رسول خدا(ص) بودم، مردي از بيابان آمد و گفت:
«السلام عليك يا رسول اللّه سمعت اللّه يقول: «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً» و قد جئتك مستغفراً من ذنبي مستشفعاً بِکَ إلي ربّي».[18]
«سلام بر تو اي فرستادة خدا. شنيدم كه خداوند ميفرمايد: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند و از خدا طلب آمرزش كنند و رسول خدا نيز براي آنان درخواست مغفرت كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت. اي رسول خدا، اکنون به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار ميكنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار ميدهم».
* ابن قدامه حنبلي صاحب كتاب «مغني» در آداب زيارت پيامبر خدا(ص) ضمن طرح اين مطلب كه زيارت آن حضرت مستحب است، از پيامبر(ص) نقل ميكند كه فرمود: هر كس به من سلام كند، من پاسخ سلام او را ميگويم. سپس از «عتبي» سرگذشت عرب ياد شده را كه از «نووي» آورديم، نقل ميكند و هدف وي از نقل اين داستان آن است كه زيارت آن حضرت، به اين شيوه مستحبّ است.
* غزالي (متوفاي 505) در بخش مربوط به فضيلت زيارت مدينه، چگونگی زيارت آن حضرت را به تفصيل آورده و ميگويد:
«پس از به پايان رساندن درودها، رو به قبر پيامبر ايستاده، خدا را حمد و ثنا بگويد و درود فراواني به پيامبر بفرستد. سپس آيه «ولو أنَّهم...» را تلاوت كند وبگويد: «اللّهم انّا سَمِعْنا قولك وأطَعْنا أمْرَك وقَصَدْنا نبيّك، متشفعين به إليك في ذنوبنا، ومٰا أثقل ظهورنا من أوزارنا...»؛[19] «پروردگارا، سخن تو را شنيديم و امر تو را اطاعت كرديم و نزد پيامبر تو آمديم، در حالي كه او را شفيع خود نزد تو براي آمرزش گناهانمان قرار دادهايم و پشت ما از بار گناهان سنگين است
نویسنده کتاب «التوصل الى حقیقة التوسل» که در موضوع توسل بسیار سختگیر است 26 حدیث از کتب و منابع مختلف نقل کرده که جواز این موضوع در لابلاى آنها منعکس است، اگر چه نامبرده سعى دارد که در اسناد این احادث خدشه وارد کند، ولى واضح است که روایات هنگامى که فراوان باشند و به حد تواتر برسند جائى براى خدشه در سند حدیث باقى نمى ماند و روایاتى که در زمینه توسل در منابع اسلامى وارد شده است مافوق حد تواتر است و از جمله روایاتى که نقل مى کند این است که:
«ابن حجر مکى» در کتاب «صواعق» از «امام شافعى» پیشواى معروف عامه نقل مى کند که به اهل بیت پیامبر توسل مى جست و چنین مى گفت:
آل النبى ذریعتى *** وهم الیه وسیلتى
ارجوبهم اعطى غداً *** بید الیمین صحیفتى(20)«خاندان پیامبر وسیله منند آنها در پیشگاه او سبب تقرب من مى باشند»
«امیدوارم به سبب آنها فرداى قیامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود».
و نیز از «بیهقى» نقل مى کند که در زمان خلافت خلیفه دوم سالى قحطى شد بلال به همراهى عده اى از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت:
«یا رسول الله استسق لامتک... فانهم قد هلکوا..»(21)
«اى رسول خدا! از خدایت براى امتت باران بخواه... که ممکن است هلاک شوند».
حتى از ابن حجر در کتاب «الخیرات الحسان» نقل مى کند که «امام شافعى» در ایامى که در بغداد بود به زیارت ابوحنیفه مى رفت و در حاجاتش به او متوسل مى شد!(22)
و نیز در صیحح «دارمى» از «ابى الجوزاء» نقل مى کند که سالى در مدینه قحطى شدیدى واقع شد، بعضى شکایت به «عایشه» بردند، او سفارش کرد که بر فراز قبر پیامبر روزنه اى در سقف ایجاد کنند تا به برکت قبر پیامبر از طرف خدا باران نازل شود، چنین کردند و باران فراوانى آمد!.
در تفسیر «آلوسى» قسمت هاى زیادى از احادیث فوق را نقل کرده و پس از تجزیه و تحلیل طولانى و حتى سختگیرى درباره احادیث فوق در پایان ناگزیر به اعتراف شده و چنین مى گوید:
«بعد از تمام این گفتگوها من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) نمى بینم چه در حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، وبعد از بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه، اضافه مى کند «توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد به شرط اینکه او حقیقتاً در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد.»(23)
در مورد جواز توسل به پیامبر بعد از حیات علاوه بر همه توضیحات فوق یک دلیل عقلی هم قابل بیان است که:
وقتی خداوند می فرماید:
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً».[24]
«هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كردهاند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت».
چرا باید فقط کسانیکه کنار پیامبر بودند از این نعمت(طلب بخشش کردن پیامبر برای آنها) برخوردار شوند؟
مگر غیر این است که آنها اراده خداوند کنار ایشان قرار گرفتند و همچنین مسلمانانی هم که بعدا آمدند باز به اراده خدا در زمانی غیر از زمان پیامبر به دنیا آمدند یعنی این با عدل خداوند جور در نمی آید که عده ایی به صرف یک خصوصیت جبری (کنار پیامبر بودن) از یک نعمت مهم (طلب بخشش کردن پیامبر برای آنها) استفاده کنند ولی بقیه مسلمین از این نعمت محروم باشند؟
و اما در منابع شیعه موضوع به قدرى روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد.