onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]توسعه ازمسير سدسازي[/h]
مخالفان سدسازي، رفاه عمومي ايجاد شده در اثر سدسازي را انكار ميكنند
مقالهای که در ادامه میخوانید پاسخی است به برخی ادعاهای مطرح شده در مقاله «مشکل غولپیکری به نام سدسازی» که در تاریخ چهارشنبه ۲۹ خردادماه منتشر شده است. این مقاله از سوی یکی از شرکتهای فعال در زمینه سدسازی تهیه شده و در اختیار دنیای اقتصاد قرار گرفته است.
مقدمه:
همچنان كه بسياري از متخصصان مجرب امور آب كشور آگاهي دارند، متاسفانه، هراز چندگاهي، برخی از كارشناسان در موضوع مهم: «مهار آبهاي سطحي و كنترل سيلاب»، اين مساله حياتي را در قالب برخي مقالات به چالش ميكشند و براي خوانندگان ترديدها و نگراني هايي ايجاد ميكنند. این چالشها عمدتا با نگاهي تك بعدي، بدون توجه به تمام جنبههاي زيست محيطي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي يك پروژه، مخالفت خود را به چاپ ميرسانند و از سوي كارشناسان مطلع در اين زمينهها نيز كمتر شاهد پاسخگويي و روشنگري در برابر اين گونه مطالب بودهايم. در حالي كه با توجه به موقعيت جغرافيايي و شرايط اقليمي كشور عزيزمان، در چند دهه اخير، هرگاه كه به دليل كاهش بارندگيهاي معمول سالانه، دچار خشكسالي و بحران كمبود آب شرب و كشاورزي شدهايم، تنها به پشتوانه همين آبهاي ذخيره شده در پشت سدها، كه از طريق مهار آبهاي سطحي تامين شده است، توانستهايم به مقابله با خشكسالي و بحران كمبود آب، برخيزيم.
مهمترين ويژگيهاي مشترك مقالات و مطالب منتشر شده مخالفان صنعت سدسازي در يك دهه گذشته عبارتند از: تحريف واقعيتها، تكراري بودن مطالب، عدم استناد به آمار و اطلاعات و عدم توجه به نيازهاي روزافزون جامعه.
اغلب مخالفان سدسازي اعتقاد دارند: احداث سدها نهتنها نقشي در كنترل سيلاب يا بهبود تامين آب مورد نياز ندارد، بلكه باعث افزايش سيلاب در حوضهها و همچنين ايجاد اختلال در تامين حقابههاي تاريخي نيز ميشود.
آنها مدعي هستند كه به همين دلايل، سدسازي در كشورهاي توسعهيافته، منسوخ شده است؛ در حالي كه اطلاعات و آمار موجود نشان ميدهد سدسازي در كشورهاي توسعه يافته منسوخ نشده، بلكه تمام شده است. آنها، سدهاي خود را در بيش از 100 سال پيش ساختهاند و از اين بابت با كشورهاي در حال توسعه مانند ايران تفاوت بسيار دارند. يكصد سال پيش در آمريكا و اروپا اوج رونق سدسازي بوده است. هماكنون در اروپا فقط كمتر از 2 درصد از پتانسيل موجود براي سدسازي باقي مانده است. ولي در بسياري از حوضههاي آبخيز ايران اين موارد به مراتب بيشتر است و پتانسيلهاي زيادي آماده و دست نخورده براي سدسازي وجود دارد.
استفاده از مخازن براي ذخيره آب و كنترل سيلاب نه فقط در ايران كه در كل جهان نيز سابقهاي چند هزار ساله دارد. سد كفرا (Kafara) كه در 4600 سال پيش در مصر به منظور كنترل سيلاب احداث شد، جزو اولين سدهاي بزرگ جهان محسوب ميشود.
مخزن «مينريا» (Minnerya) به طول 32 كيلومتر در 2000 سال پيش در «سريلانكا» احداث شد. در اروپا احداث مخازن بيش از 200 سال قدمت دارد. پس از آنكه «رنه» (Roanne) در فرانسه در معرض چند سيلاب مخرب رودخانه «لور» (Loire) در بين سالهاي 1701 تا 1711 قرار گرفت؛ يك سد با مصالح بنايي روي رودخانه ياد شده احداث شد. احداث اين سد در سال1713 به پايان رسيد و درحال حاضر نيز مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد. ارتفاع اين سد حدود 17 متر است كه در سيلابهاي سال 1846 و 1866 بسيار مطلوب عمل كرده است. ارتفاع سيلاب در رنه حدود يك متر در سال 1846 و حدود 7/0 متر در سال 1866 كمتر از شرايط طبيعي شده است. با توجه به عملكرد مطلوب سدها در كنترل سيلاب هماكنون حدود 30 درصد حجم مخازن در آمريكا به كنترل سيلاب اختصاص داده شده است.
«سد گلستان» در مرداد ماه 1380 به محض آبگيري رسمي توانست بزرگترين سيلاب حوضه را كه برخي دوره بازگشت آن را بيش از 1000 سال تخمين ميزنند، كنترل نموده و از يك فاجعه ملي جلوگيري نمايد. گزارشهاي تهيه شده در اين خصوص نشان ميدهد در صورتي كه اين سد در مدار قرار نميگرفت، ارتفاع موج سيلاب در شهرهاي آققلا و گنبد ميتوانست به بيش از يك متر برسد. كشورهاي پيشرفتهاي مانند «نروژ»99 درصد از انرژي خود را از نيروگاههاي برق آبي تامين ميكنند. همچنين در كانادا و برزيل اين سهم قابل توجه است. آمار تعداد سدهاي ساخته شده در جهان گوياي اين حقيقت است كه در دنياي پيشرفته از حداكثر پتانسيلهاي موجود براي ساخت سدها استفاده نموده و فقط كشورهاي فقير و توسعه نيافته از اين نعمت بيبهره ماندهاند. كشورهاي فرانسه، انگليس، برزيل، مكزيك، كرهجنوبي و تركيه هر يك بيش از 500 سد بزرگ دارند در صورتي كه كشورهاي عقبماندهاي نظير بنگلادش، لائوس، هائيتي، اوگاندا، گابن، سيرالئون، مالي و كنگو هر يك كمتر از دو سد دارند و اين در حالي است كه همه ساله اخباري از تلفات شديد ناشي از سيل يا عدم تامين آب سالم در اين كشورها منتشر ميشود.
به عبارت ديگر، سدسازي در كشورهاي توسعه يافته كه حتي در مناطق خشك نيز قرار ندارند، به اتمام رسيده است در حالي كه پتانسيلهاي سدسازي در كشورهاي توسعه نيافته يا در حال توسعه مانند ايران، بسيار زياد و با توجيه اقتصادي بالا همچنان وجود دارد.
اين در حالي است كه ايران در منطقهاي خشك قرار گرفته است. متوسط بارندگي در ايران كمتر از يك سوم ميانگين جهاني است. همين مقدار اندك بارندگيها نيز از توزيع زماني و مكاني مناسبي برخوردار نيست. به نحوي كه دو سوم بارندگيها در يك سوم مناطق كشور اتفاق ميافتد و بخش با اهميت مركزي ايران هم كم بارش است و هم داراي پتانسيل وقوع سيلهاي شديد و ويرانگر. نكته مهمتر اينكه بيشينه بارشها و روانابها همزمان با كمينه نيازها و بيشينه نيازهاي كشور همزمان با كمينه بارشها و روانابها است. به همين دليل ايرانيان از چند صد سال پيش كه هنوز تكنولوژي و ابزار ساخت سد نيز وجود نداشت، پروژههاي آبي پيچيدهاي براي مهار و تنظيم آبها اجرا ميكردند و اتفاقا هنوز برخي از آثار به جا مانده از اين پروژهها مويد اين است كه ايرانيها در پروژههاي آبي بسيار قوي و در سدسازي از بسياري كشورها پيش بودهاند.
بيشترين پتانسيل سيلاب رودخانههاي كشور مربوط به ماههاي آبان تا اسفند ميباشد كه مخازن سدها به علت مصارف تابستاني خالي شده و در شروع سيلاب داراي حجم قابل ملاحظهاي براي كنترل سيلاب ميباشند؛ براي مثال سد درودزن در سيلاب بزرگ آذرماه 1365 داراي دوره بازگشت چند صد ساله بوده است. تجربه بسيار موفق كنترل سيلاب با مخازن سدها در ژاپن كه 50 درصد مردمش در سيلابدشتها زندگي ميكنند و 75 درصد داراييهاي آنها نيز در اين مناطق واقع شده است ميتواند در استفاده از مخازن براي كنترل سيلاب در ايران الگوي بسيار خوبي باشد. با توجه به اينكه سيلابهاي رودخانههاي ژاپن مانند رودخانههاي ايران داراي پيك زياد و حجم نسبتا كم ميباشند، احداث سد براي كنترل سيلاب كاملا پاسخگو است.
فوايد انكارناپذير ديگري نيز براي سدها وجود دارد. آنها منابع آبي قابل اطميناني را فراهم ميكنند و انرژي پاكی را نيز به دست ميدهند. مخازن سدها، آب را براي استفاده در فصول خشک سال ذخيره كرده و اجازه ميدهند تا مردم در بيابانها و ساير مناطق خشک و خشن نيز ساکن شده و کشاورزي کنند. سدها علاوه بر تهيه محيطي پايدار و تامين آب در طول سال، سبب توليد انرژي نيز ميشوند. انرژي هيدروالكتريك (توليد برق توسط انرژي آب) از دو منبع عمده ديگر توليد برق، يعني سوخت فسيلي و انرژي هستهاي، مزيتهاي بيشتري دارد. رودخانهها همواره جريان خواهند داشت، بنابراين انرژي هيدروالكتريك، تجديدپذير ميباشد. منابع قابل تجديد ميتوانند بدون اينكه به طور کامل مورد استفاده قرار گيرند و تمام شوند، برداشت شده و مورد بهرهبرداري قرار گيرند. انرژي الكتريكي بدون آلودگي است در حالي كه سوختهاي فسيلي آلايندههايي را به هوا وارد ميكنند. انرژي هستهاي باعث توليد گرماي اضافي ميشود و به طور بالقوه توليدات زايد خطرناكي را توليد ميكند. هماكنون نيروگاههاي آبي توليد برق حدود 25 درصد الكتريسيته مورد نياز جهان را توليد ميكنند. تقريبا در تمام رودخانههاي اصلي جهان، در چندين منطقه از مسير رودخانه، براي اين منظور سدهايي ساختهاند. از سال 1950، تعداد سدهاي بزرگ جهان، از 5700 مورد به بيش از 41000 مورد افزايش يافته است.
نه تنها اين مزيتها، توسط منتقدان سدسازي ناديده گرفته ميشود، بلكه تمامي معضلات منابع آب كشور، از جمله كاهش سطح آب درياچه اروميه نيز به اين صنعت نسبت داده ميشود. اين در حالي است كه بسیاری تحقيقات و مطالعات علمي، پژوهشي و كارشناسي نشان داده است كه دلايل اصلي اين موضوع وقوع خشكساليهاي طولاني مدت، افزايش نيازهاي آبي جامعه و بالاخره برداشت بيرويه از آبهاي زيرزميني است.
آمار و اطلاعات موجود در اين خصوص حاكي از آن است كه برداشت آب در حوضه درياچه اروميه از حدود 250 م م م (ميليون مترمكعب) به بيش از 2000 م م م در سال رسيده است. اين وضعيت براي كل كشور نيز همينگونه است به نحوي كه در فاصله زماني 1351 تا 1390 ميزان تخليه چاهها از حدود 1000 م م م به حدود 50000 م م م و تعداد چاههاي حفاري شده در همين دوره زماني از حدود 50000 به بيش از 650000 حلقه رسيده است. اين واقعيتها نشان ميدهد كه مردم منتظر اقدامات اصولي دولت براي تامين آب نماندهاند. به نظر ميرسد چنانچه با تامين به موقع اعتبارات مورد نياز، سدسازي از سرعت مناسبتري در سالهاي گذشته برخوردار ميگرديد، امكان تامين و مديريت آب مورد نياز توسعه منطقه فراهم ميشد و لزومي به برداشتهاي بيرويه از آب زيرزميني توسط مردم احساس نگرديده و وضعيت درياچه اروميه به اين شدت وخيم نميشد. متاسفانه اين شرايط در ساير حوضههاي كشور نيز به همين منوال است. بنابراين ميتوان اذعان كرد كه با توجه به شرايط كشور، مردم در توسعه كشاورزي از دولت پيشي گرفتهاند.
اگر واقعبين باشيم، بايد بپذيريم چنانچه احداث سدها به عنوان دليل اصلي افت سطح آب درياچه اروميه معرفي شوند، لزوما اين اتفاق بايد از سالهاي 1349 يا 1350 كه بزرگترين سدهاي اين حوضه يعني سدهاي مهاباد و بوكان به ترتيب با حجم مخازن 170 و 530 م م م در اين حوضه به بهرهبرداري رسيدند، خودنمايي ميكرد در حالي كه افت شديد سطح آب درياچه اروميه دقيقا مصادف با خشكسالي فراگيري است كه از سال 1377 آغاز شده و تاكنون نيز كم و بيش ادامه دارد و دقيقا در همين سالها به دليل در دسترس نبودن آب سطحي مورد نياز، مردم فشار مضاعفي را به آبهاي زيرزميني وارد كردند.
البته سدسازي هم مانند ساير صنايع كه منجر به افزايش رفاه عمومي ميشوند، داراي معايب كتمانناپذيري هستند. به عنوان مثال، صنايع هواپيمايي، خودروسازي، كارخانههاي توليدي، راهسازي، توليد نفت، گاز و پتروشيمي، سيستمهاي مخابراتي و حتي ساخت مسكن و سرپناه و بسياري از صنايع ديگر، در كنار افزايش رفاه عمومي جوامع و مزاياي بيشمار، داراي معايبي مانند افزايش ترافيك، افزايش سوانح و تصادفات، افزايش بيماريها و تنشها، آلودگي آب، هوا و محيط زيست، ميباشند كه بيترديد، بايد مديريت شود ولي هيچگاه نميتوان پذيرفت كه مجموعه اين صنايع بايد به دلايل ياد شده به طور تمام و كمال برچيده شوند. برخي مخالفان سدسازي ميگويند به جاي سدسازي براي تامين آب ميتوان از توسعه راهكارهاي قديمي مانند قنات و آببندانها استفاده كرد. اين به آن معنا است كه براي كاهش ترافيك و آلودگي هوا ميتوان براي تردد به جاي خودروها از درشكه و گاري استفاده كرد.
خلاصه اينكه با در نظر گرفتن نقش محوري آب در برنامهريزيهاي توسعه كشور، مهار سيلابها و آبهاي جاري از طريق احداث سد، همواره از اقدامات اساسي و زيربنايي محسوب شده و براي نيل به خودكفايي اقتصادي و امنيت غذايي از اهميت ويژهای برخوردار است.
مخالفان سدسازي، رفاه عمومي ايجاد شده در اثر سدسازي را انكار ميكنند
مقالهای که در ادامه میخوانید پاسخی است به برخی ادعاهای مطرح شده در مقاله «مشکل غولپیکری به نام سدسازی» که در تاریخ چهارشنبه ۲۹ خردادماه منتشر شده است. این مقاله از سوی یکی از شرکتهای فعال در زمینه سدسازی تهیه شده و در اختیار دنیای اقتصاد قرار گرفته است.
مقدمه:
همچنان كه بسياري از متخصصان مجرب امور آب كشور آگاهي دارند، متاسفانه، هراز چندگاهي، برخی از كارشناسان در موضوع مهم: «مهار آبهاي سطحي و كنترل سيلاب»، اين مساله حياتي را در قالب برخي مقالات به چالش ميكشند و براي خوانندگان ترديدها و نگراني هايي ايجاد ميكنند. این چالشها عمدتا با نگاهي تك بعدي، بدون توجه به تمام جنبههاي زيست محيطي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي يك پروژه، مخالفت خود را به چاپ ميرسانند و از سوي كارشناسان مطلع در اين زمينهها نيز كمتر شاهد پاسخگويي و روشنگري در برابر اين گونه مطالب بودهايم. در حالي كه با توجه به موقعيت جغرافيايي و شرايط اقليمي كشور عزيزمان، در چند دهه اخير، هرگاه كه به دليل كاهش بارندگيهاي معمول سالانه، دچار خشكسالي و بحران كمبود آب شرب و كشاورزي شدهايم، تنها به پشتوانه همين آبهاي ذخيره شده در پشت سدها، كه از طريق مهار آبهاي سطحي تامين شده است، توانستهايم به مقابله با خشكسالي و بحران كمبود آب، برخيزيم.
مهمترين ويژگيهاي مشترك مقالات و مطالب منتشر شده مخالفان صنعت سدسازي در يك دهه گذشته عبارتند از: تحريف واقعيتها، تكراري بودن مطالب، عدم استناد به آمار و اطلاعات و عدم توجه به نيازهاي روزافزون جامعه.
اغلب مخالفان سدسازي اعتقاد دارند: احداث سدها نهتنها نقشي در كنترل سيلاب يا بهبود تامين آب مورد نياز ندارد، بلكه باعث افزايش سيلاب در حوضهها و همچنين ايجاد اختلال در تامين حقابههاي تاريخي نيز ميشود.
آنها مدعي هستند كه به همين دلايل، سدسازي در كشورهاي توسعهيافته، منسوخ شده است؛ در حالي كه اطلاعات و آمار موجود نشان ميدهد سدسازي در كشورهاي توسعه يافته منسوخ نشده، بلكه تمام شده است. آنها، سدهاي خود را در بيش از 100 سال پيش ساختهاند و از اين بابت با كشورهاي در حال توسعه مانند ايران تفاوت بسيار دارند. يكصد سال پيش در آمريكا و اروپا اوج رونق سدسازي بوده است. هماكنون در اروپا فقط كمتر از 2 درصد از پتانسيل موجود براي سدسازي باقي مانده است. ولي در بسياري از حوضههاي آبخيز ايران اين موارد به مراتب بيشتر است و پتانسيلهاي زيادي آماده و دست نخورده براي سدسازي وجود دارد.
استفاده از مخازن براي ذخيره آب و كنترل سيلاب نه فقط در ايران كه در كل جهان نيز سابقهاي چند هزار ساله دارد. سد كفرا (Kafara) كه در 4600 سال پيش در مصر به منظور كنترل سيلاب احداث شد، جزو اولين سدهاي بزرگ جهان محسوب ميشود.
مخزن «مينريا» (Minnerya) به طول 32 كيلومتر در 2000 سال پيش در «سريلانكا» احداث شد. در اروپا احداث مخازن بيش از 200 سال قدمت دارد. پس از آنكه «رنه» (Roanne) در فرانسه در معرض چند سيلاب مخرب رودخانه «لور» (Loire) در بين سالهاي 1701 تا 1711 قرار گرفت؛ يك سد با مصالح بنايي روي رودخانه ياد شده احداث شد. احداث اين سد در سال1713 به پايان رسيد و درحال حاضر نيز مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد. ارتفاع اين سد حدود 17 متر است كه در سيلابهاي سال 1846 و 1866 بسيار مطلوب عمل كرده است. ارتفاع سيلاب در رنه حدود يك متر در سال 1846 و حدود 7/0 متر در سال 1866 كمتر از شرايط طبيعي شده است. با توجه به عملكرد مطلوب سدها در كنترل سيلاب هماكنون حدود 30 درصد حجم مخازن در آمريكا به كنترل سيلاب اختصاص داده شده است.
«سد گلستان» در مرداد ماه 1380 به محض آبگيري رسمي توانست بزرگترين سيلاب حوضه را كه برخي دوره بازگشت آن را بيش از 1000 سال تخمين ميزنند، كنترل نموده و از يك فاجعه ملي جلوگيري نمايد. گزارشهاي تهيه شده در اين خصوص نشان ميدهد در صورتي كه اين سد در مدار قرار نميگرفت، ارتفاع موج سيلاب در شهرهاي آققلا و گنبد ميتوانست به بيش از يك متر برسد. كشورهاي پيشرفتهاي مانند «نروژ»99 درصد از انرژي خود را از نيروگاههاي برق آبي تامين ميكنند. همچنين در كانادا و برزيل اين سهم قابل توجه است. آمار تعداد سدهاي ساخته شده در جهان گوياي اين حقيقت است كه در دنياي پيشرفته از حداكثر پتانسيلهاي موجود براي ساخت سدها استفاده نموده و فقط كشورهاي فقير و توسعه نيافته از اين نعمت بيبهره ماندهاند. كشورهاي فرانسه، انگليس، برزيل، مكزيك، كرهجنوبي و تركيه هر يك بيش از 500 سد بزرگ دارند در صورتي كه كشورهاي عقبماندهاي نظير بنگلادش، لائوس، هائيتي، اوگاندا، گابن، سيرالئون، مالي و كنگو هر يك كمتر از دو سد دارند و اين در حالي است كه همه ساله اخباري از تلفات شديد ناشي از سيل يا عدم تامين آب سالم در اين كشورها منتشر ميشود.
به عبارت ديگر، سدسازي در كشورهاي توسعه يافته كه حتي در مناطق خشك نيز قرار ندارند، به اتمام رسيده است در حالي كه پتانسيلهاي سدسازي در كشورهاي توسعه نيافته يا در حال توسعه مانند ايران، بسيار زياد و با توجيه اقتصادي بالا همچنان وجود دارد.
اين در حالي است كه ايران در منطقهاي خشك قرار گرفته است. متوسط بارندگي در ايران كمتر از يك سوم ميانگين جهاني است. همين مقدار اندك بارندگيها نيز از توزيع زماني و مكاني مناسبي برخوردار نيست. به نحوي كه دو سوم بارندگيها در يك سوم مناطق كشور اتفاق ميافتد و بخش با اهميت مركزي ايران هم كم بارش است و هم داراي پتانسيل وقوع سيلهاي شديد و ويرانگر. نكته مهمتر اينكه بيشينه بارشها و روانابها همزمان با كمينه نيازها و بيشينه نيازهاي كشور همزمان با كمينه بارشها و روانابها است. به همين دليل ايرانيان از چند صد سال پيش كه هنوز تكنولوژي و ابزار ساخت سد نيز وجود نداشت، پروژههاي آبي پيچيدهاي براي مهار و تنظيم آبها اجرا ميكردند و اتفاقا هنوز برخي از آثار به جا مانده از اين پروژهها مويد اين است كه ايرانيها در پروژههاي آبي بسيار قوي و در سدسازي از بسياري كشورها پيش بودهاند.
بيشترين پتانسيل سيلاب رودخانههاي كشور مربوط به ماههاي آبان تا اسفند ميباشد كه مخازن سدها به علت مصارف تابستاني خالي شده و در شروع سيلاب داراي حجم قابل ملاحظهاي براي كنترل سيلاب ميباشند؛ براي مثال سد درودزن در سيلاب بزرگ آذرماه 1365 داراي دوره بازگشت چند صد ساله بوده است. تجربه بسيار موفق كنترل سيلاب با مخازن سدها در ژاپن كه 50 درصد مردمش در سيلابدشتها زندگي ميكنند و 75 درصد داراييهاي آنها نيز در اين مناطق واقع شده است ميتواند در استفاده از مخازن براي كنترل سيلاب در ايران الگوي بسيار خوبي باشد. با توجه به اينكه سيلابهاي رودخانههاي ژاپن مانند رودخانههاي ايران داراي پيك زياد و حجم نسبتا كم ميباشند، احداث سد براي كنترل سيلاب كاملا پاسخگو است.
فوايد انكارناپذير ديگري نيز براي سدها وجود دارد. آنها منابع آبي قابل اطميناني را فراهم ميكنند و انرژي پاكی را نيز به دست ميدهند. مخازن سدها، آب را براي استفاده در فصول خشک سال ذخيره كرده و اجازه ميدهند تا مردم در بيابانها و ساير مناطق خشک و خشن نيز ساکن شده و کشاورزي کنند. سدها علاوه بر تهيه محيطي پايدار و تامين آب در طول سال، سبب توليد انرژي نيز ميشوند. انرژي هيدروالكتريك (توليد برق توسط انرژي آب) از دو منبع عمده ديگر توليد برق، يعني سوخت فسيلي و انرژي هستهاي، مزيتهاي بيشتري دارد. رودخانهها همواره جريان خواهند داشت، بنابراين انرژي هيدروالكتريك، تجديدپذير ميباشد. منابع قابل تجديد ميتوانند بدون اينكه به طور کامل مورد استفاده قرار گيرند و تمام شوند، برداشت شده و مورد بهرهبرداري قرار گيرند. انرژي الكتريكي بدون آلودگي است در حالي كه سوختهاي فسيلي آلايندههايي را به هوا وارد ميكنند. انرژي هستهاي باعث توليد گرماي اضافي ميشود و به طور بالقوه توليدات زايد خطرناكي را توليد ميكند. هماكنون نيروگاههاي آبي توليد برق حدود 25 درصد الكتريسيته مورد نياز جهان را توليد ميكنند. تقريبا در تمام رودخانههاي اصلي جهان، در چندين منطقه از مسير رودخانه، براي اين منظور سدهايي ساختهاند. از سال 1950، تعداد سدهاي بزرگ جهان، از 5700 مورد به بيش از 41000 مورد افزايش يافته است.
نه تنها اين مزيتها، توسط منتقدان سدسازي ناديده گرفته ميشود، بلكه تمامي معضلات منابع آب كشور، از جمله كاهش سطح آب درياچه اروميه نيز به اين صنعت نسبت داده ميشود. اين در حالي است كه بسیاری تحقيقات و مطالعات علمي، پژوهشي و كارشناسي نشان داده است كه دلايل اصلي اين موضوع وقوع خشكساليهاي طولاني مدت، افزايش نيازهاي آبي جامعه و بالاخره برداشت بيرويه از آبهاي زيرزميني است.
آمار و اطلاعات موجود در اين خصوص حاكي از آن است كه برداشت آب در حوضه درياچه اروميه از حدود 250 م م م (ميليون مترمكعب) به بيش از 2000 م م م در سال رسيده است. اين وضعيت براي كل كشور نيز همينگونه است به نحوي كه در فاصله زماني 1351 تا 1390 ميزان تخليه چاهها از حدود 1000 م م م به حدود 50000 م م م و تعداد چاههاي حفاري شده در همين دوره زماني از حدود 50000 به بيش از 650000 حلقه رسيده است. اين واقعيتها نشان ميدهد كه مردم منتظر اقدامات اصولي دولت براي تامين آب نماندهاند. به نظر ميرسد چنانچه با تامين به موقع اعتبارات مورد نياز، سدسازي از سرعت مناسبتري در سالهاي گذشته برخوردار ميگرديد، امكان تامين و مديريت آب مورد نياز توسعه منطقه فراهم ميشد و لزومي به برداشتهاي بيرويه از آب زيرزميني توسط مردم احساس نگرديده و وضعيت درياچه اروميه به اين شدت وخيم نميشد. متاسفانه اين شرايط در ساير حوضههاي كشور نيز به همين منوال است. بنابراين ميتوان اذعان كرد كه با توجه به شرايط كشور، مردم در توسعه كشاورزي از دولت پيشي گرفتهاند.
اگر واقعبين باشيم، بايد بپذيريم چنانچه احداث سدها به عنوان دليل اصلي افت سطح آب درياچه اروميه معرفي شوند، لزوما اين اتفاق بايد از سالهاي 1349 يا 1350 كه بزرگترين سدهاي اين حوضه يعني سدهاي مهاباد و بوكان به ترتيب با حجم مخازن 170 و 530 م م م در اين حوضه به بهرهبرداري رسيدند، خودنمايي ميكرد در حالي كه افت شديد سطح آب درياچه اروميه دقيقا مصادف با خشكسالي فراگيري است كه از سال 1377 آغاز شده و تاكنون نيز كم و بيش ادامه دارد و دقيقا در همين سالها به دليل در دسترس نبودن آب سطحي مورد نياز، مردم فشار مضاعفي را به آبهاي زيرزميني وارد كردند.
البته سدسازي هم مانند ساير صنايع كه منجر به افزايش رفاه عمومي ميشوند، داراي معايب كتمانناپذيري هستند. به عنوان مثال، صنايع هواپيمايي، خودروسازي، كارخانههاي توليدي، راهسازي، توليد نفت، گاز و پتروشيمي، سيستمهاي مخابراتي و حتي ساخت مسكن و سرپناه و بسياري از صنايع ديگر، در كنار افزايش رفاه عمومي جوامع و مزاياي بيشمار، داراي معايبي مانند افزايش ترافيك، افزايش سوانح و تصادفات، افزايش بيماريها و تنشها، آلودگي آب، هوا و محيط زيست، ميباشند كه بيترديد، بايد مديريت شود ولي هيچگاه نميتوان پذيرفت كه مجموعه اين صنايع بايد به دلايل ياد شده به طور تمام و كمال برچيده شوند. برخي مخالفان سدسازي ميگويند به جاي سدسازي براي تامين آب ميتوان از توسعه راهكارهاي قديمي مانند قنات و آببندانها استفاده كرد. اين به آن معنا است كه براي كاهش ترافيك و آلودگي هوا ميتوان براي تردد به جاي خودروها از درشكه و گاري استفاده كرد.
خلاصه اينكه با در نظر گرفتن نقش محوري آب در برنامهريزيهاي توسعه كشور، مهار سيلابها و آبهاي جاري از طريق احداث سد، همواره از اقدامات اساسي و زيربنايي محسوب شده و براي نيل به خودكفايي اقتصادي و امنيت غذايي از اهميت ويژهای برخوردار است.