[h=2][/h]
الف) همسازی اشاره دارد به جایی که ما هستیم
ب) کمال یعنی جایی که باید باشیم
تنش: یعنی تلاشی که فرد لازم دارد تا از همسازی (وضعیت کنونی)، به کمال (وضعیت مطلوب برسد).
تعادل حیاتی هم یعنی این که همسازی و کمال فرد بر هم منطبق باشد. یعنی وضعیت فعلی فرد، وضعیت مطلوب او باشد. در این صورت دیگر نیاز نیست فرد تلاشی کند یا تنشی داشته باشد. لذا فرد رشد و شکوفایی و پویایی هم ندارد. چنین شخصی نیاز ندارد به سوی شدن گام بردارد، چون دقیقا همان جایی قرار دارد که می خواهد.
رکود، بی حرکتی، یکنواختی و سکون در چنین وضعی فرد را آزا می دهد و سرگشته می شود.
به اين ترتيب مشاهده مي گردد ، كه بهداشت رواني مستلزم اندازه اي از «تنش» است. تنش بين آنچه كه بدان دست يافته، و آنچه كه بايد بدان تحقق بخشد. تلاش در پر كردن شكاف آنچه كه هست و آنچه كه بايد باشد. اين «تنش» لازمه ي زندگي انسان است. پس نبايد از دست و پنجه نرم كردن انسان در يافتن معني بالقوه زندگي خود نگران باشيم.
آنچه بشر نياز دارد «تعادل حياتي» نيست، بلكه چيزي است كه پويايي انديشه اي نام گرفته است. نيروي محركه ي روحاني ميان ميداني از «تنش» كه در يك قطب آن معني ، و در قطب ديگر فردي كه بايد بدان معني تحقق بخشد وجود دارد. فكر نكنيد كه اين حقيقت تنها در موارد عادي صادق است و بس، بلكه در مورد بيماران عصبي حتي بيشتر صدق مي كند. اگر معماري بخواهد سقف فرسوده اي را تعمير كند ، باري بر آن مي افزايد كه اين امر موجب بهتر چسبيدن و اتصال بهتر اجزاي اين بنا مي گردد. از اين رو وقتي كه درمانگر قصد ياري و پرورش بيمار خود را دارد نبايد از اين وحشت داشته باشد كه در راه آشنا كردن او با معني زندگي، باري بيشتر بر دوش او مي گذارد.( 1 - فرانكل، 1384)
============
منبع:
1– فرانكل، ويكتور اميل، ترجمه نهضت صالحيان و مهين ميلاني( 1384). انسان در جستجوي معنا. تهران: انتشارات درسا
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon14.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon14.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon14.gif
الف) همسازی اشاره دارد به جایی که ما هستیم
ب) کمال یعنی جایی که باید باشیم
تنش: یعنی تلاشی که فرد لازم دارد تا از همسازی (وضعیت کنونی)، به کمال (وضعیت مطلوب برسد).
تعادل حیاتی هم یعنی این که همسازی و کمال فرد بر هم منطبق باشد. یعنی وضعیت فعلی فرد، وضعیت مطلوب او باشد. در این صورت دیگر نیاز نیست فرد تلاشی کند یا تنشی داشته باشد. لذا فرد رشد و شکوفایی و پویایی هم ندارد. چنین شخصی نیاز ندارد به سوی شدن گام بردارد، چون دقیقا همان جایی قرار دارد که می خواهد.
رکود، بی حرکتی، یکنواختی و سکون در چنین وضعی فرد را آزا می دهد و سرگشته می شود.
به اين ترتيب مشاهده مي گردد ، كه بهداشت رواني مستلزم اندازه اي از «تنش» است. تنش بين آنچه كه بدان دست يافته، و آنچه كه بايد بدان تحقق بخشد. تلاش در پر كردن شكاف آنچه كه هست و آنچه كه بايد باشد. اين «تنش» لازمه ي زندگي انسان است. پس نبايد از دست و پنجه نرم كردن انسان در يافتن معني بالقوه زندگي خود نگران باشيم.
آنچه بشر نياز دارد «تعادل حياتي» نيست، بلكه چيزي است كه پويايي انديشه اي نام گرفته است. نيروي محركه ي روحاني ميان ميداني از «تنش» كه در يك قطب آن معني ، و در قطب ديگر فردي كه بايد بدان معني تحقق بخشد وجود دارد. فكر نكنيد كه اين حقيقت تنها در موارد عادي صادق است و بس، بلكه در مورد بيماران عصبي حتي بيشتر صدق مي كند. اگر معماري بخواهد سقف فرسوده اي را تعمير كند ، باري بر آن مي افزايد كه اين امر موجب بهتر چسبيدن و اتصال بهتر اجزاي اين بنا مي گردد. از اين رو وقتي كه درمانگر قصد ياري و پرورش بيمار خود را دارد نبايد از اين وحشت داشته باشد كه در راه آشنا كردن او با معني زندگي، باري بيشتر بر دوش او مي گذارد.( 1 - فرانكل، 1384)
============
منبع:
1– فرانكل، ويكتور اميل، ترجمه نهضت صالحيان و مهين ميلاني( 1384). انسان در جستجوي معنا. تهران: انتشارات درسا
البته ناگفته نماند که هرچه تن ش بزرگتر باشه عواقب بدتری در پیش خواهد داشت
