تماس بگیرم یا نه؟

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
سلام

من این اقا رو تا قبل از اومدن به خواستگاری نمی شناختم. دو جلسه با مادرش خونه ما اومدن و ما با هم صحبت کردیم. بعد از اون به دلیل سفر پدر و مادر من ارتباط تلفنی و چتی ما شروع شد تا اشنایی بیشتری داشته باشیم. البته خود ایشون و خانوادشون خواستار این ارتباط بودن. تو این مدت با چت کردن ارتباط ما زیاد شد و تقریبا هر روز خبری از هم داشتیم. تا اینکه پدر و مادرم از سفر برگشتن و بعد از اون باز هم یک جلسه ایشون رو در منزل دیدم. بعد از اون هم به خواست ایشون و با اطلاع خانوادشون سه بار در بیرون از منزل ملاقات داشتیم. تا اینکه بعد از اون ملاقات دیگه خبری ازش نشد. تو مدتی که قرار ملاقاتها رو می گذاشت خیلی ابراز علاقه و دلتنگی می کرد و ارتباط ما تقریبا از حالت دو تا غربیه خارج شده بود. تا اینکه دیگه ازش خبری نشد و حالا بعد از سه هفته میگه ببخشید که نبودم و عذر خواهی کرده ولی من نمی تونم بهش اعتماد کنم. ادمی که بعد از اون همه ارتباط یک دفعه سه هفته غیب میشه بدون هیچ خبری و حتی بدون اینکه دلیل قابل قبولی برای نبودنش بیاره. فکر می کنم ادم قابل اعتمادی نیست. به نظرتون درست فکر می کنم؟

سلام بر شما

عجب جالب اينه خانوادش هم همراهيش مي كردن
يك سوال اين ارتباط تلفني چتي دو خانواده در اطلاع بودن؟
اشتباه شما اين بود ارتباط چتي قبول كردين ...............ببينيد شايد فكر كنيد مهم نبوده بلاخره ارتباط..........اما هر چير يك حرمت داره وقتي اون محدود ها مرزها چارچوب بندي نشه مشكلات پيش مي ايد
اشتباه ديگه د راين مورد هيچ وقت يك فرد از پشت نت نميشه شناخت اينكه ميگم صد در صد يعني تبصر قانون نداره انقدر كه توي نوشتن راحتي توي حرف زدن راحت نيستي
الان من با انگشتام هر چي مي تونم تايپ كنم حتي لحظه اي فكر كنم اون چيزي نشون بدم كه دوست داشتم باشم اما نيستم..........پس تا اينجا شناخت چتي شما از ايشون صفر ميشه

اما ارتباط بيرون چه سوالاتي مي كردي شما بحث ابراز علاقه ميگيد چه طور ميشه دو نفر با چند جلسه اون هم به اين شكل طرف به فكر ابراز علاقه بيفته
يا ايشون زود احساسي ميشن يا جدي درمورد زندگي فكر نمي كنن بلاخره يك مسئله اي اين ميان هست
اشتباه شما اين بود اجازه اين ابراز داديد بايد رابطه شما فقط شناختي بود شناخت كه به علاقه ميرسه نه علاقه به شناخت
مورد بعدي تفاوت سطح و معيارهاتون هست
شما يك فرد تحصيل كرده كار خوب شايد پر شر و شور يا منطقي بخواي
خب اين طرف اينها چون نداره شايد هم معيارش با شما فرق كنه به جاش مثلا زيبايي اخلاقيات يك سري ديگه معيارها داشته باشه
پس دليل نميشه و ا زاين لحاط خودت برتري بدي هر انساني به سطح خودش معيارهاي خاص خودش داره

شايد شما با تحصيلاتت ملاك قرار گيري ولي اون براش مهم نباشه به جاش دوست داشته باشه همسرش زيبا يا خصوصيات ديگه داشته باشه


بيشترين چيزي كه به نظرم ميرسه ايشون احساسي شده بوده حالا جوش خوابيده.....يا دچار شك شده نتونسته يك تصميم درست بگيره ......
اما اين ارتباط شما ديگه درست نيست بيشتر بهتون صدمه ميزنه .............سعي كنيد رابطه فردي باهاشون قطع كنيد بذاريد خانوادش هم بفهمن اين نوع خواستگاري كردن درست نيست
تنها شرطتون اطلاع به خانواده اقدام خانواده ها باشه و اين مدت هم تصميم قطعي بگيريد همه احساس ها هر چي بوده كنار بذاريد به خواسته ها سطح ها ملاك ها و رفتارهاي ايشون بيشتر توجه كنيد

شما ميگيد خيلي چيزهاشون نمي پسندين مي تونيد يك عمر اينطوري زندگي كنيد؟
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از همه دوستان.

راستش خودش پیامک داد که ببخشید تو این مدت از من خبری نبوده نمی تونستم به نتیجه ای برسم و عذر خواهی کرد. بعد هم خواست که همدیگرو ببینیم. نمی دونم چرا نمی تونم دیگه بهش اعتماد کنم. ادمی که تو این مدت حتی یک روز هم ازش بی خبر نبودم حالا بعد از سه هفته بی خبری دوباره اومده و من احساس می کنم دیگه نسبت بهش سرد شدم. از اول هم می دونستم که این ادم با ایده ال های من فرق داره ولی با خودم می گفتم شاید من زیاد سخت می گیرم. تحصیلاتش از من پایینتره. از لحاظ شغلی من از اون بالاترم. از لحاظ چهره هم من از اون بهترم. دوستی که باهاش رفت و امد داشته باشه نداره و خیلی با ادمها قاطی نمیشه. اعتقادات مذهبی ما هم با هم کمی متفاوته. از طرفی هم اوون ادم ارومی هستش و خیلی شل و ارام حرف می زنه. من از این لحاظ هم با اوون متفاوتم. من ادم جدی ای هستم و اون تقریبا شوخ. نمی دونم با این تفاوتها اصلا میشه با این ادم ادامه داد یا نه. به نظرتون باید قبول کنم که ببینمش یا نه؟

سلام

من این اقا رو تا قبل از اومدن به خواستگاری نمی شناختم. دو جلسه با مادرش خونه ما اومدن و ما با هم صحبت کردیم. بعد از اون به دلیل سفر پدر و مادر من ارتباط تلفنی و چتی ما شروع شد تا اشنایی بیشتری داشته باشیم. البته خود ایشون و خانوادشون خواستار این ارتباط بودن. تو این مدت با چت کردن ارتباط ما زیاد شد و تقریبا هر روز خبری از هم داشتیم. تا اینکه پدر و مادرم از سفر برگشتن و بعد از اون باز هم یک جلسه ایشون رو در منزل دیدم. بعد از اون هم به خواست ایشون و با اطلاع خانوادشون سه بار در بیرون از منزل ملاقات داشتیم. تا اینکه بعد از اون ملاقات دیگه خبری ازش نشد. تو مدتی که قرار ملاقاتها رو می گذاشت خیلی ابراز علاقه و دلتنگی می کرد و ارتباط ما تقریبا از حالت دو تا غربیه خارج شده بود. تا اینکه دیگه ازش خبری نشد و حالا بعد از سه هفته میگه ببخشید که نبودم و عذر خواهی کرده ولی من نمی تونم بهش اعتماد کنم. ادمی که بعد از اون همه ارتباط یک دفعه سه هفته غیب میشه بدون هیچ خبری و حتی بدون اینکه دلیل قابل قبولی برای نبودنش بیاره. فکر می کنم ادم قابل اعتمادی نیست. به نظرتون درست فکر می کنم؟

سلام هدی عزیزم :)
اول از همه امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی/.

دوم اینکه بنظرم این طبیعیه وقتی در چنین شرایطی قرار میگیری فکرای متنوع ازین دست به سراغت میاد و یکهو اعتمادت به مخاطبت سقوط میکنه و اونو با کسانی که قبل از اون خواستگارت بودن مقایسه و اینکه اگر بهتر از این باشه و ایده آل تر چی ... و بعد به شرایطی فکر میکنی که دیگه کار از کار گذشته و نمیتونی از تصمیمت برگردی...


تا حالا دقت کردی ؟ اکثر علاقه ها از روی حسادته؟(البته این نگاه و برداشت منه)
چه دختر و چه پسر حالا تو فامیل تو محیط تحصیل یا محیط کار یا هر جو اجتماعی با حالت گروهی بیشتر از دونفر به یه خانم یا عکس اون زیر ذره بین بگیرن اون فرد جذاب-زیبا-مقتدر-متعهد-با پشتکار و...میشه حتی اگر تو همه این موارد حد اق یا حد وسط باشه...

حالا برسیم به خودت ، فکر نمیکنی فقط کافیه توام این کسی که از همه نظر از خودت کمتر میبینی رو تو چنین شرایطی ببینی و افکار اطرافیانش نظرتو تغییر بده؟

به قسمت هایی که از صحبتهات Bold شده دقت کن ،تناقضات رو ببین:
شروع روابط برای شناخت (تلفن و چت)-سخت گیری در انتخاب و تعیین ایده آل هات(تداخل با سختگیریت-چنین کسی که سختگیره یعنی به چشم و گوشش باهم باید میدان بده اما اینجا شما ...)

از اول میدونستی سطحشون پایینتره(یعنی شناخت)
سه جلسه ملاقات -اظهار پی در پی علاقه-بعد از تاخیر در حضورو بیان عدم توانایی در نتیجه گیری!

اینجا زمانی از کسانی که کنارت هستند کمکی برمیاد تا هردوی شمارو از نزدیک ببینند و با خلقیاتتون آشنا بشن درغیر اینصورت بیان هرکلمه ای از طرف شما ممکنه همون حکم نهایی ای باشه که خودت برای اون بنده خدا صادر کردی...

مگه میشه رو حکم حکم عادلانه داد مهربون؟

دوستانه بهت میگم کسی خارج از این فضا که خوب میشناستت و اهل منطق و تحلیل هست رو انتخاب کن(اگر به مشاور اهل تدبیر دسترسی نداری)و ازش بخواه تا تو یکی از جلسات که با ایشون ملاقات داری مثلا رستوران یکی از میزهای نزدیک به میز شما رو انتخاب و به صحبتهاتون گوش بده

امیدوارم از حرفام ناراحت نشی من فقط میخوام بدون ملاحظات افراطی خواهرانه دید خودم رو برات تصویر کنم و میخوام بهت بگم احتمالا در ابراز علاقه از طرف اون فرد نقش داشتی
این احتمال وجود داره تا اون آقا هم نظراتی مبنی بر رد شما داشته باشند/.

دوستدار تو و لحظات سبز زندگیت
"ناتانائیل"
 

monalizza

عضو جدید
به نظر منم کاری نکن. همچین آدمی اگرم بیاد همسر خوبی نمیتونه بشه که البته اگر اتفاق خاصی براش نیفتاده باشه پشیمون شده
 

hoda90

عضو جدید
سلام بر شما

عجب جالب اينه خانوادش هم همراهيش مي كردن
يك سوال اين ارتباط تلفني چتي دو خانواده در اطلاع بودن؟
اشتباه شما اين بود ارتباط چتي قبول كردين ...............ببينيد شايد فكر كنيد مهم نبوده بلاخره ارتباط..........اما هر چير يك حرمت داره وقتي اون محدود ها مرزها چارچوب بندي نشه مشكلات پيش مي ايد
اشتباه ديگه د راين مورد هيچ وقت يك فرد از پشت نت نميشه شناخت اينكه ميگم صد در صد يعني تبصر قانون نداره انقدر كه توي نوشتن راحتي توي حرف زدن راحت نيستي
الان من با انگشتام هر چي مي تونم تايپ كنم حتي لحظه اي فكر كنم اون چيزي نشون بدم كه دوست داشتم باشم اما نيستم..........پس تا اينجا شناخت چتي شما از ايشون صفر ميشه

اما ارتباط بيرون چه سوالاتي مي كردي شما بحث ابراز علاقه ميگيد چه طور ميشه دو نفر با چند جلسه اون هم به اين شكل طرف به فكر ابراز علاقه بيفته
يا ايشون زود احساسي ميشن يا جدي درمورد زندگي فكر نمي كنن بلاخره يك مسئله اي اين ميان هست
اشتباه شما اين بود اجازه اين ابراز داديد بايد رابطه شما فقط شناختي بود شناخت كه به علاقه ميرسه نه علاقه به شناخت
مورد بعدي تفاوت سطح و معيارهاتون هست
شما يك فرد تحصيل كرده كار خوب شايد پر شر و شور يا منطقي بخواي
خب اين طرف اينها چون نداره شايد هم معيارش با شما فرق كنه به جاش مثلا زيبايي اخلاقيات يك سري ديگه معيارها داشته باشه
پس دليل نميشه و ا زاين لحاط خودت برتري بدي هر انساني به سطح خودش معيارهاي خاص خودش داره

شايد شما با تحصيلاتت ملاك قرار گيري ولي اون براش مهم نباشه به جاش دوست داشته باشه همسرش زيبا يا خصوصيات ديگه داشته باشه


بيشترين چيزي كه به نظرم ميرسه ايشون احساسي شده بوده حالا جوش خوابيده.....يا دچار شك شده نتونسته يك تصميم درست بگيره ......
اما اين ارتباط شما ديگه درست نيست بيشتر بهتون صدمه ميزنه .............سعي كنيد رابطه فردي باهاشون قطع كنيد بذاريد خانوادش هم بفهمن اين نوع خواستگاري كردن درست نيست
تنها شرطتون اطلاع به خانواده اقدام خانواده ها باشه و اين مدت هم تصميم قطعي بگيريد همه احساس ها هر چي بوده كنار بذاريد به خواسته ها سطح ها ملاك ها و رفتارهاي ايشون بيشتر توجه كنيد

شما ميگيد خيلي چيزهاشون نمي پسندين مي تونيد يك عمر اينطوري زندگي كنيد؟

تا حدود زیادی با حرفهاتون موافقم.
اشتباه من این بود که ارتباط چتی رو درست مدیریت نکردم. البته ما حدود یک ماه و نیم با هم چت کردیم و تو این مدت هم همش سوالاتی می پرسیدم که به شناخت من از این ادم کمک کنه. باز هم نه این که فکر کنید هر روز چت کرده باشیم. اوائل هفته ای دو بار و اخرهاش دیگه تقریبا هر روز. جالب هم اینه که همش من سوال می پرسیدم. سعی می کردم از این فرصت واسه شناختنش استفاده کنم.
تا این که اون همش سعی داشت وارد یک رابطه صمیمی بشه و اظهار دلتنگی می کرد. البته این اظهار دلتنگی مال زمانی بود که ما به دلیل فوت یکی از بستگان نزدیک من نمی تونستیم همدیگرو ببینیم. اوائل خیلی مخالفت کردم و حتی گفتم که صمیمیت بین ادمها از شناخت میاد و اینکه زدن یکسری از حرفها تا اعتقاد قلبی بهش نباشه مثل چاپ اسکناس بدون پشتوانه است. اما اون اصرار داشت و اصرار اون من رو هم تا حدی از راه به در کرد تا جایی که به این ارتباط چتی وابسته شدم.
از طرف دیگه هم بعد از همه اون حرفها وقتی می دیدمش احساسم تقویت نمی شد. البته ما در ملاقاتهای حضوریمون دو تا ادم کاملا غریبه بودیم. و سوالاتمون در جهت شناخت بود. تو ملاقات دوم چند تا شرط برام گذاشت که فکرمو مشغول کرد.
یکی اینکه می گفت من نماز می خونم ولی دوست ندارم ازم بپرسن نمازتو خوندی یا نه.
دوم اینکه می گفت نباید با ماهواره دیدن من کار داشته باشی
سوم اینکه به من گیر ندین که کی به گوشیت زنگ زد و به من اعتماد کامل داشته باشی.
این شرط هاش منو مشکوک کرد و بهش گفتم اخه دلیلش و اون می گفت که از گیر دادن خوشش نمیاد. در ضمن تو لیست فیلم های مورد علاقه اش از فیلم هایی اسم می برد که تا جایی که من فهمیدم پر از صحنه های سانسوری هست.
حالا که فکر می کنم می بینم ادامه این رابطه کار درستی نبوده و من باید جلوتر از این حرفها خودم تمومش می کردم ولی ته دلم هنوز بهش فکر می کنم. نمی دونم شاید به این چت کردن وابسته شدم.
 

hoda90

عضو جدید
سلام هدی عزیزم :)
اول از همه امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی/.

دوم اینکه بنظرم این طبیعیه وقتی در چنین شرایطی قرار میگیری فکرای متنوع ازین دست به سراغت میاد و یکهو اعتمادت به مخاطبت سقوط میکنه و اونو با کسانی که قبل از اون خواستگارت بودن مقایسه و اینکه اگر بهتر از این باشه و ایده آل تر چی ... و بعد به شرایطی فکر میکنی که دیگه کار از کار گذشته و نمیتونی از تصمیمت برگردی...


تا حالا دقت کردی ؟ اکثر علاقه ها از روی حسادته؟(البته این نگاه و برداشت منه)
چه دختر و چه پسر حالا تو فامیل تو محیط تحصیل یا محیط کار یا هر جو اجتماعی با حالت گروهی بیشتر از دونفر به یه خانم یا عکس اون زیر ذره بین بگیرن اون فرد جذاب-زیبا-مقتدر-متعهد-با پشتکار و...میشه حتی اگر تو همه این موارد حد اق یا حد وسط باشه...

حالا برسیم به خودت ، فکر نمیکنی فقط کافیه توام این کسی که از همه نظر از خودت کمتر میبینی رو تو چنین شرایطی ببینی و افکار اطرافیانش نظرتو تغییر بده؟

به قسمت هایی که از صحبتهات Bold شده دقت کن ،تناقضات رو ببین:
شروع روابط برای شناخت (تلفن و چت)-سخت گیری در انتخاب و تعیین ایده آل هات(تداخل با سختگیریت-چنین کسی که سختگیره یعنی به چشم و گوشش باهم باید میدان بده اما اینجا شما ...)

از اول میدونستی سطحشون پایینتره(یعنی شناخت)
سه جلسه ملاقات -اظهار پی در پی علاقه-بعد از تاخیر در حضورو بیان عدم توانایی در نتیجه گیری!

اینجا زمانی از کسانی که کنارت هستند کمکی برمیاد تا هردوی شمارو از نزدیک ببینند و با خلقیاتتون آشنا بشن درغیر اینصورت بیان هرکلمه ای از طرف شما ممکنه همون حکم نهایی ای باشه که خودت برای اون بنده خدا صادر کردی...

مگه میشه رو حکم حکم عادلانه داد مهربون؟

دوستانه بهت میگم کسی خارج از این فضا که خوب میشناستت و اهل منطق و تحلیل هست رو انتخاب کن(اگر به مشاور اهل تدبیر دسترسی نداری)و ازش بخواه تا تو یکی از جلسات که با ایشون ملاقات داری مثلا رستوران یکی از میزهای نزدیک به میز شما رو انتخاب و به صحبتهاتون گوش بده

امیدوارم از حرفام ناراحت نشی من فقط میخوام بدون ملاحظات افراطی خواهرانه دید خودم رو برات تصویر کنم و میخوام بهت بگم احتمالا در ابراز علاقه از طرف اون فرد نقش داشتی
این احتمال وجود داره تا اون آقا هم نظراتی مبنی بر رد شما داشته باشند/.

دوستدار تو و لحظات سبز زندگیت
"ناتانائیل"

سلام ناتانائیل مهربون.

ممنون از راهنماییهات. حق با توئه تناقض تو حرفهام زیاده و همینطور توی افکارم. کلا با خودم تو جنگم. دلم می خواست به کسی علاقمند باشم و از بین همه خواستگارها و ادمهای اطرافم با این یکی شروع کردم. ولی حالا می بینم که خرج کردن از احساس کار اشتباهیه چون خیلی گرون در میاد. باید خیلی محتاط تر می بودم. دیگه اشتباهیه که مرتکب شدم امیدوارم دیگه واسه هیچ کس تکرارش نکنم.

روزهای خوب و شادی داشته باشی دوست من.
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام دوست گرامی
من به جای شما بودم نه تماس می گرفتم و اگه ایشون هم تماس می گرفتن تحویل نمی گرفتم .

واقعا رفتارشون بد هست 3هفتهههههههههه :razz:
عزیز من به نظرم خواستگار بعدی رو قبول کنین .
خوش بخت بشین ان شا الله :gol:[/QUOT
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ناتانائیل مهربون.

ممنون از راهنماییهات. حق با توئه تناقض تو حرفهام زیاده و همینطور توی افکارم. کلا با خودم تو جنگم. دلم می خواست به کسی علاقمند باشم و از بین همه خواستگارها و ادمهای اطرافم با این یکی شروع کردم. ولی حالا می بینم که خرج کردن از احساس کار اشتباهیه چون خیلی گرون در میاد. باید خیلی محتاط تر می بودم. دیگه اشتباهیه که مرتکب شدم امیدوارم دیگه واسه هیچ کس تکرارش نکنم.

روزهای خوب و شادی داشته باشی دوست من.

عزیزم:)
حرفای من همش خواهرانه بود،من متوجه این موضوع که دلت میخواست تا کسی رو به قلبت راه بدی از حرفات فهمیدم...


ببین نازنین بیقرار بنظر من حالا با این دید که نه کوزه ای شکسته و نه آبی ریخته به این قضیه نگاه کن و دست از سرزنش خودت که اینکارو نباید انجام میدادم و اونکارو باید بردار ...


(کلا تو زندگیت نشده کاری انجام بدی مثلا یه آدم زودرنج و احساسی باشی که تو ناملایمتیها نمیتونه ساکت باشه تو یه اتفاق خیلی ناراحت کننده سکوت کنی بعد با خودت بگی واقعا من بودم چرا زبونم قفل خورده بود...)
رو همین اساس میخوام بگم هر اتفاقی به خواست و اراده خدا پیش میاد(البته باز به عقیده من)


همه ما شنیدیم پیشگیری بهتر از درمان ، از اتفاقات گذشته تا حدی به ذهنت اجازه ورود بده تا بتونه برات مفید و راهو نشون بده نه سد راهت...به این فکر کن که این حس رو 6ماه بعد پیدا میکردی ، هوم؟

پس انقدر خودتو نگران نکن و این اتفاق رو یه لطف الهی بدون و یادمون باشه هیچ اتفاقی بی دلیل نیست حتی گاهی سهل انگاری های خودمون و ازونجایی که من متوجه شدم دختری هستی که اهل روابط احساسی با اقایون نبودی برای اینکه بعدا فکرای آزار دهنده سراغت نیاد برای آشنایی بیشتر یه مسافرت کوتاه (با خونواده هاتون با هم برید) تو شرایطی که همه چیز سفر ایده آل نباشه ...

ببین مثلا تو شوخ طبعی شونو رد میکنی در حالیکه منم بیرون آدم خشکی بنظر میام اما با دیگران با خونوادم که باشم شوخ طبعم ...
بعضی ویژگی ها شاید به تنهایی بدون مشخص شدن جو و شرایط خوب بنظر نیاد اما اگر تو موقعیت خاصش بررسی کنی شاید خوب و دلنشین باشه ،درسته؟

یه موضوع خیلی مهم ،اگر احیانا قصد داری برای آشنایی بیشتر اقدام کنی با خودت این قرارو بذار که از آینده بیخبری پس اینطور نیست که این فرد قطعا شریک زندگیم باشه بنابراین آروم آروم و خورد خورد از رفتار احساسیت در گذشته نسبت به ایشون داشتی کم کن و به حد تعادل برسون یادت باشه صفر نکنی...

هرکسی از وجه خوب و بدش بهتر از دیگران خبر داره ، بنابراین یه تصویر از بدترین بدی هات و کمترین خوبی هات بهشون نشون بده ...(دقت کن به این جمله بدترین بدی هات و کمترین خوبی هات و این یعنی وقتی به اشتراک و تفاهم رسیدید و با هم زندگی مشترکی رو شروع کردین بهترین خوبی ها و کمترین بدی هات ظاهر میشه و ضمنا بدترین بدی هات باعث میشه تا عکس العمل متقابلشونو ببینی و...)

ضمنا یادمون باشه تفاهم به معنی هرچه بیشتر اشتراکات نیست بلکه تفاهم یعنی توانایی تحمل تفاوتها...

عزیز مهربون به پی نوشت دقت کن و یه چیزی که مهمه اگه بخوای زندگی مشترک خوبی داشته باشی لج بازی و خودبرتر بینی نداشته باش(درخت هرقدر پربار تر سر به زیر تر-اگر پرباری از پرباریت برای پشتکار بخشیدن به همسرت استفاده کن و کمک به رشدش کن... ) و یادت باشه زن حکمش سنگ صبوره و این خیلی قشنگه بتونی با این کارت همه دارایی مردت باشی ضمنا تو اتفاقات یکی آتیش اون یکی آب رو آتیشه نه هیزم آتیش و هرگز اجازه نده مسائل بینتون رو هم تلنبار شه و سعی کن هفته ای یه بار برای هم انتقاد و پیشنهاد داشته باشید حتی تو همین آشنایی ...

پی نوشت:2000سال پیش اِپیکتتوس حکیم گفت : مشکلات به خودی خود ناراحت کننده نیستند ؛بلکه طرز تلقی نادرست ما از آنها است که موجب ناراحتی مان میشود/.

دوستدار تو و لحظات سبزو شیرین زندگیت
"ناتانائیل"
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
تا حدود زیادی با حرفهاتون موافقم.
اشتباه من این بود که ارتباط چتی رو درست مدیریت نکردم. البته ما حدود یک ماه و نیم با هم چت کردیم و تو این مدت هم همش سوالاتی می پرسیدم که به شناخت من از این ادم کمک کنه. باز هم نه این که فکر کنید هر روز چت کرده باشیم. اوائل هفته ای دو بار و اخرهاش دیگه تقریبا هر روز. جالب هم اینه که همش من سوال می پرسیدم. سعی می کردم از این فرصت واسه شناختنش استفاده کنم.
تا این که اون همش سعی داشت وارد یک رابطه صمیمی بشه و اظهار دلتنگی می کرد. البته این اظهار دلتنگی مال زمانی بود که ما به دلیل فوت یکی از بستگان نزدیک من نمی تونستیم همدیگرو ببینیم. اوائل خیلی مخالفت کردم و حتی گفتم که صمیمیت بین ادمها از شناخت میاد و اینکه زدن یکسری از حرفها تا اعتقاد قلبی بهش نباشه مثل چاپ اسکناس بدون پشتوانه است. اما اون اصرار داشت و اصرار اون من رو هم تا حدی از راه به در کرد تا جایی که به این ارتباط چتی وابسته شدم.
از طرف دیگه هم بعد از همه اون حرفها وقتی می دیدمش احساسم تقویت نمی شد. البته ما در ملاقاتهای حضوریمون دو تا ادم کاملا غریبه بودیم. و سوالاتمون در جهت شناخت بود. تو ملاقات دوم چند تا شرط برام گذاشت که فکرمو مشغول کرد.
یکی اینکه می گفت من نماز می خونم ولی دوست ندارم ازم بپرسن نمازتو خوندی یا نه.
دوم اینکه می گفت نباید با ماهواره دیدن من کار داشته باشی
سوم اینکه به من گیر ندین که کی به گوشیت زنگ زد و به من اعتماد کامل داشته باشی.
این شرط هاش منو مشکوک کرد و بهش گفتم اخه دلیلش و اون می گفت که از گیر دادن خوشش نمیاد. در ضمن تو لیست فیلم های مورد علاقه اش از فیلم هایی اسم می برد که تا جایی که من فهمیدم پر از صحنه های سانسوری هست.

حالا که فکر می کنم می بینم ادامه این رابطه کار درستی نبوده و من باید جلوتر از این حرفها خودم تمومش می کردم ولی ته دلم هنوز بهش فکر می کنم. نمی دونم شاید به این چت کردن وابسته شدم.

اون تكه پر رنگ كردم نميشه قطعي نظر داد چون يك نفر تمام كارهاي شخصي خودشو انجام ميده اما دوست نداره بازخواست بشه
يكي هم پيدا ميشه چون به اون كارها اهميت نميده يا براش مهم نيست دوست نداره بازخواست بشه
كه اينها همه لازمه شناخت بيشتر


تنها نكته مهم اينه كه فرصت به خودت بده به نظرم دو سه هفته اما اين بار تو بهشون بگو فرصت مي خواي بدون هيچ تماس گفت گو فكر كن شايد اين دوري از احساست كم كرد و بهتر تونستي تصميم بگيري

يك نكته ديگه معيارهاتو طبقه بندي كن و اگر اصلي ترين معيارهاتو نداره مجبور به ادامه نيستي
تو الان فرصت انتخاب داري پس انتخاب كن چون بعد از ازدواج اين فرصت ديگه نداري

الان مي توني عاقلانه تفاوت ها سبك سنگين كني و اگر با اعتقادات معيارهات مخالف نبودن شك نداشتي با اطمينان ادامه بدي

اما بعد از ازدواج هرتفاوتي هم ديدي صبوري بايد كني و تحمل كني اما الان فرصت يك انتخاب عاقلانه داري بدون اجبار و تحمل
اين احساسات ممكن ا زعادت كردن بهم باشه بخاطر زندگي خودت هم شده كنارشون بذار تا پشيموني برات نياره

يكبار ديگه هم بهت ميگم

شناخت كه به علاقه منجر ميشود نه علاقه به شناخت

اميدوارم با توكل بر خدا بهترين تصميم و مهم ترين تصميم زندگيتو بگيري
موفق باشي:gol:
 

Similar threads

بالا