.: تلنگر :.

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مراقب عمر سعد درون خود باشیم




در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.
اول: امام حسین(ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش شهید می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌
*
دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که می‌‌خواهد می‌رسد
*
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز8محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد امام حسین را راضی‌ کند هم یزید را.
هم اماراتِ کوفه را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی
*
ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ امام حسین شدن را داریم،نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما
در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برخـی در این روزگار..!

با یک کلیک کردن هزار بار عاشق میشوند..!
از آن عشق های که اول شیـرین بعد دوست داشتنی..
سپس تکراری و در آخـر دور ریختنی..!
عشق واقعی را فراموش کردیم زمانیکه..
شروع کردیم به قربانت برم های تایـپی با آبجی های مجازی..!
به دوست دار م های اس ام اسی..!

به عاشقتم و عـزیزم دلگـرم شدیم..!

فرقی برایمان نکرد که چه کسی و از چه جنسی باشد..!
فقـط اینکه دمـی بگذرد..!

الـــبته...!


عشقی که دات کامی(com.) باشد..!

حاصلش نیست جز بدبختی و ناکامی..!
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دنیایی زندگی میکنیم که:

آرمانهای پاکی دارند
ولی مسیرهای نجس را برایش انتخاب میکنند!
زبانهای عاشقی دارند
ولی در دلهایشان هوسها را پرورش میدهند!
در برابر دیگران چشم پاک و سر بزیر راه میروند
ولی در خلوتشان همه را با یک چشم مینگرند!
زمزمه لبشان در اداره! ذکر خداست
ولی در باغهایشان رقاصه می آورند!
بر روی میزشان عکس رهبر و امام است
ولی در خانه هایشان به ماهواره ای ها چشم دوخته اند!
در ظاهر موحدهستند حتی موحدتر از پیامبر
ولی خدایشان را برای یک اسکناس گردن میزنند!
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خالدحسینی تو رمان بادبادک باز مینویسه: در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدی ست! ...
ﻣﺮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ : " ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ " ﭘﺴﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ .. ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺑﯽ ﺣﯿﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ... ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
ح مسابقه فرهنگی تلنگر(حمایت از مردم بحرین) تالار اسلام و قرآن 0

Similar threads

بالا