ترانه ها و تصنیف ها...

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آزاده

آزاده



با آنكه همچون اشك غم
بر خاك ره افتاده ام من
با آنكه هر شب ناله ها چون مرغ شب سرداده ام من
در سر ندارم هوسي
چشمي ندارم به كسي
آزاده ام من

با آنكه از بي حاصلي سر در گريبانم چو گل
شادم كه از روشندلي پاكي ز دامانم چو گل
خندان لب و خونين جگر
مانند جام باده ام
آزاده ام من

يارب چو من افتاده اي كو
افتاده آزاده ای كو
تا رفته از جانم برون سودای هستي
آسوده ام آسوده از غوغاي هستي
گلبانگ مستي آفرين همچون رهي سرداده ام من
مرغ شباهنگم
ولي در دام غم افتاده ام من
خندان لب و خونين جگر مانند جام باده ام
آزاده ام من
:gol::gol::gol:

اولین ترانه هایده در 26 سالگی ( 1347 ) با ارکستر گلها
شعر : رهی معیری
آهنگ : علی تجویدی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه از آشنایان وفا دیده ام
نه در باده نوشان صفا دیده ام

ز نامردمی ها نرنجد دلم
که از چشم خود هم خطا دیده ام !

به خاکستر دل نگیرد شرار
من از برگ چشمی بلا دیده ام

وفای تو را نازم ای اشک غم
که در دیده عمری تو را دیده ام

طبیبا مکن منعم از جام می
که درد درون را دوا دیده ام

حریم خدا شد چه شبها دلم
که خود را ز عالم جدا دیده ام

از آن رو نریزد سرشکم ز چشم
که در قطره هایش خدا دیده ام

برو صاف شو تا خدابین شوی
ببین من خدا را کجا دیده ام

:gol:معین:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/btn_play.png بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را

بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه

ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را

ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتنه کینم و آه


نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم


بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را

بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته‌ پایم و آه

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه‌ی دولت به نام ما افتد

شکن شکن
که شیارت کنم شکن
که شیارت کنم ز شرح شاهد و شور آه

شکن شکن
چه شرارت کنم شکن
چه شرارت کنم ز شمس شاهد و شور

بیا بیا
که نگارت شوم بیا
که نگارت شوم به طرفه سایم و تن را

بیا بیا
به زیارت شوم بیا
به زیارت شوم چو خسته ‌پایم و آه

ببین ببین
که فغانت کنم ببین
که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را

ببین ببین
که نشانت کنم ببین
که نشانت کنم ز فتتنه کین‌م و آه


بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
به نیمه‌شب اگرت آفتاب می‌باید
ز روی دختر گل‌چهر رز نقاب انداز
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

بگو بگو
که چه کارت کنم بگو
که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را

بگو بگو
که شکارت کنم بگو
که شکارت کنم به غمزه مویم و آه


نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم
به نیمه‌شب اگرت آفتاب می‌باید
ز روی دختر گل‌چهر رز نقاب انداز
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
خواننده :محسن نامجو .....آلبوم سنتی ها

 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خوشبختی(احسان خواجه امیری):heart:


می خواستم بهت بگم چقدر پریشونم
دیدم خود خواهیه ، دیدم نمی تونم
تحمل می کنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوسش داری ، از چشم هات معلومه
یکی اونجاست شبیه من ، یک دیوونه
که بیشتر از خودم ، قدر تو رو می دونه

چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
تو می خندی ، چه شیرینه گذشتن
تازه می فهمم ، تازه می فهمم

تو رو می خوام ، تموم زندگیم اینه
دارم می رم ، ته دیوونگیم اینه
نمی رسه به تو حتی صدای من
تو خوشبختی ، همین بسه برای من
تو خوشبختی ، همین بسه برای من
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز

تحمل کن عزیزدل شکستت تحمل کن به پای شمع خاموش
تحمل کن کنارگریه ئ من به یاد دلخوشی های فراموش
جهان کوچک من ازتوزیباست هنوزازعطرلبخند تو سرمست
واسه تکراراسم ساده ئ توست صدایی ازمن عاشق اگرهست
منو نسپاربه فصل رفته ئ عشق نذارکم شم من ازآینده ئ تو
به من فرصت بده گم شم دوباره توی آغوش بخشاینده ئ تو
به من فرصت بده برگردم ازمن به توبرگردم ویارتو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو دچارتو گرفتار تو باشم
نذارازرفتنت ویرون شه جانم نذارازخود به خاکستر بریزم
کنارمن که وا می پاشم ازهم تحمل کن تحمل کن عزیزم
به من فرصت بده رنگین کمون شم ازآغوش توتا معراج پرواز
حدیث تازه ئ عشق توام من به پایانم نبر از نو بیاغاز
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه آرام در خود شكستم
چه دلتنگ تنها نشستم
نشستم به هواي تو من
با تو آرامم پس از اين به خدا
گريه نكن دل بي تاب از بي خبري
شكوه نكن تن رنجور از در به دري
اي واي..........



با من و دل تو بگو چه گذشت؟ با دل زار و شكسته ي من؟
پر بكشد به هواي تو آه، كي برسد تن خسته ي من



چه سازد دل تنگ ديدار؟
چه گويد با عكس ديوار؟
نشيند به هواي تو دل
تا كه بازآيي گل گمشده ام
گريه نكن دل بي تاب از بي خبري
شكوه نكن تن رنجور از در به دري
اي واي..........





سراینده : عبدالجبار کاکایی


خواننده:محمد اصفهانی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/btn_play.png از غم عشق تو ای صنم
از غم عشق تو ای صنم
روز و شب ناله ها می کنم من
روز و شب ناله ها می کنم من
وز قد و قامتت هر زمان
وز قد و قامتت هر زمان
صد قیامت به پا می کنم من
صد قیامت به پا می کنم من

دست و بر زلف تو می زنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من
دست و بر زلف تو می زنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من

گر به فلک می رسد
گر به فلک می رسد آه من از غمت
چشم تو دل می برد دلربا یار
چشم تو دل می برد دلربا یار
با من شیدا نشین ، حال نزارم ببین
بیش از بد مکن ، فتنه به کارم مکن بی وفا یار
فتنه به کارم مکن بی وفا یار
آیین وفا و مهربانی
آیین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد حبیبم
سر کوی تو تا چند آیم و شم
ز وصلت بی نوا چند آیم و شم
سر کویت برای دیدن تو
نترسی از خدا چند آیم و شم
صبر و بر جور تو می کنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من

آیین وفا و مهربانی
آیین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد حبیبم
گناه من چه بود ای بی مروت
تقصیرم چه بود ای بی دمیت
تقصیرم چه بود ای بی دمیت
صبر و بر جور تو می کنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من
خواننده :شجریان آلبوم :بی همگان به سر شود
شاعر و آهنگساز:علی اکبر شیدا
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم

دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم.آه
در غم این عشق بی حاصل بسوزم

بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها
می دانی عشق ما ثمر ندارد ، غیر از غم ، حاصلی دگر ندارد
بگذر زین قصه ی غم افزا
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

محسن جان با عرض پوزش عزيز لينكي كه گذاشتي متاسفانه خرابه...ميشه زحمت دوباره بكشي عزيز؟؟
:redface::gol:
معذرت میخوام گلاب جان
مثل اینکه دوباره سایت ایران ترانه فی ل تر شده در اسرع وقت پیدا کردم لینکش رو اصلا ح میکنم
 

dreamypicture

عضو جدید
ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید
تو شب و ازمن گرفتی
تو من و دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی
برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت برای من شده عادت
ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که من و دادی نشونم
وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه های وحشت
وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت
وقتی هرثانیه شب تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی حلقه شب و دریدی
ای طلوع اولین نور ای رفیق آخر من
به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من
مقصدت هرجا که باشه هرجای دنیا که باشی
اون ور مرز شقایق پشت لحظه ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت برای من شده عادت
 

dreamypicture

عضو جدید
تو آسمون زندگیم ستاره بوده بیشمار
اما شبای بی کسی یکی نمونده موندگار
ستاره های گم شده هر شب من هزار هزار
اما همیشگی تویی ستاره دنباله دار
ای آخرین تنهاترین آواره عاشق
هرشب عمرم همراه با من ستاره عاشق
ای تو آشنای ناشناسم
ای مرهم دست تو لباسم
دیوار شبم شکسته از تو
از ظلمت شب نمی هراسم
انگار که زاده شده با من
عشقی که من از تو می شناسم
 

sufia89

عضو جدید
 

dreamypicture

عضو جدید
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشق و مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی
تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو
تو گفتی که دریاست
قسم خوردی بر ما که عاشقترینی
توی جمع عاشق تو صادقترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
دراون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق و به سر داری یا نه
هنوزم تو شب هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری


داریوش آلبوم گل بیتا
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
طلوع من

وقتي كه دلتنگ ميشم و همراه تنهايي ميرم
داغ دلم تازه ميشه زمزمه هاي خوندنم
دغدغه هاي بودنم با تو هم اندازه ميشه
قد هزار تا پنجره تنهايي آواز ميخونم
دارم با كي حرف ميزنم نميدونم... نميدونم...
اين روزها دنيا واسه من از خونمون كوچيكتره
كاش ميتونستم بخونم قد هزارتا پنجره
طلوع من طلوع من وقتي غروب پر بزنه موقع رفتن منه

حالا كه دلتنگي داره رفيق تنهاييم ميشه
كوچه ها نا رفيق شدن
حالا كه هي ميخوان شب و روز به هم ديگه دروغ بگن
ساعتها هم دقيق شدن
طلوع من طلوع وقتي غروب پر بزنه موقع رفتن منه

محسن نامجو .:gol:. .گوش كنيد. :gol:

 

dreamypicture

عضو جدید
طلوع من

وقتي كه دلتنگ ميشم و همراه تنهايي ميرم
داغ دلم تازه ميشه زمزمه هاي خوندنم
دغدغه هاي بودنم با تو هم اندازه ميشه
قد هزار تا پنجره تنهايي آواز ميخونم
دارم با كي حرف ميزنم نميدونم... نميدونم...
اين روزها دنيا واسه من از خونمون كوچيكتره
كاش ميتونستم بخونم قد هزارتا پنجره
طلوع من طلوع من وقتي غروب پر بزنه موقع رفتن منه

حالا كه دلتنگي داره رفيق تنهاييم ميشه
كوچه ها نا رفيق شدن
حالا كه هي ميخوان شب و روز به هم ديگه دروغ بگن
ساعتها هم دقيق شدن
طلوع من طلوع وقتي غروب پر بزنه موقع رفتن منه

محسن نامجو .:gol:. .گوش كنيد. :gol:

فک کنم خوانندش سیاوش قمیشیه نه نامجو
 

dreamypicture

عضو جدید
دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در این همه چشم
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باریست دنیا
مرادر اوج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفا داریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
عجب خواب پریشانیست دنیا
عجب دریای طوفانیست دنیا

داریوش آلبوم آشفته بازار
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
دوست خوبم روي كلمه گوش كنيد كليك كن متوجه ميشي عزيز.

ضمنا عزيزجان يه محبتي كن هر ترانه يا تصنيفي كه ميذاري اسم خواننده و يا ديگر مشخصات
از جمله شاعر يا ترانه سرا...و آهنگساز ..و غيره رو هم برامون بنويس ...ممنون .
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
کسی برای من وتو دلش نسوخت
دستامون از هم جدا دستای سرد
کسی برای آخر قصه ما
واسه مرگ عشقمون گریه نکرد
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست

کسی برای من وتو دلش نسوخت
دستامون از هم جدا دستای سرد
کسی برای آخر قصه ما
واسه مرگ عشقمون گریه نکرد
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست

گاهی وقتاست که سکوت ،
مثل یه عشق یه حس دوست داشتنیه
گاهی وقتاست که نگاه،
بیشتر از هزار تا حرف گفتنیه

گاهی وقتاست که سکوت ،
مثل یه عشق یه حس دوست داشتنیه
گاهی وقتاست که نگاه،
بیشتر از هزار تا حرف گفتنیه
کار تو اشک منو شمرد نه
دلو پس گرفتن و سپرد نه
کار من همیشه از تو گفتنه
دل من محکوم به شکستنه

((آواز))
" گفتی بگو عاشق و بیمار کیستی؟
من عاشق تو ام،تو بگو یار کیستی؟ "

گاهی وقتاست که سکوت ،
مثل یه عشق یه حس دوست داشتنیه
گاهی وقتاست که نگاه،
بیشتر از هزار تا حرف گفتنیه
کار تو اشک منو شمرد نه
دلو پس گرفتن و سپرد نه
کار من همیشه از تو گفتنه
دل من محکوم به شکستنه
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی نیست
رفتی اما عشقت هرگز
دیگه از یاد رفتنی نیست



شاعر: پاكسيما زكي پور
تنظيم: حميد نديري
آهنگ ساز : حميد نديري
خواننده : ستار
آلبوم : گل بانو
آهنگ: اشك عاشق

گوش كنيد

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهی
شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه میخواستی
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر
نمیترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
خواننده :ستار آلبوم:گل بانو ..شاعر:پاک سیما زکی پور
 

dreamypicture

عضو جدید
بگو ای یار بگو
ای وفا دار بگو
از سر بلند عشق بر سر دار بگو
بگو از خونه بگو ازگل پونه بگو
ازشب شبزده ها که نمی مونه بگو
بگو از محبوبه ها نسترن های بنفش
سفره های بی ریا روی سبزه زار فرش
بگو ای یار بگو که دلم تنگ شده
رو زمین جا ندارم آسمون سنگ شده
به از شب کوچه ها پرسه های بی هدف
کوچه باغ انتظار بوی بارون و علف
بگو از کلاغ پیر که به خونه نرسید
از بهار قصه ها که سر شاخه تکید
بگو ای یار بگو که دلم تنگ شده
رو زمین جا ندارم آسمون سنگ شده

خواننده : ابی
 
آخرین ویرایش:

dreamypicture

عضو جدید
شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم می شن گم می شن این دقایق
دنیای ما مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست
یه روزی میاد که نمی دونیم چی هستیم
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و کی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیم و بر باد
من نمی گم فرهاد کوه کنم من
تیشه به کوها که نمی زنم من
فرهاد عاشقم قلم تیشمه
از تو نوشتن همه اندیشمه
عاشق تو بی تو به کوه نمی ره
وقتی نباشی تو خودش می میره
داریوش
آلبوم گل بیتا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بهار دلکش

بهار دلکش

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت
نازنینان را، مه جبینان را، وفا نباشد
اگر که با این دل حزین تو عهد بستی،

عزیز من، با رقیب من چرا نشستی
چرا دلم را، عزیز من، از کینه خستی
بیا در برم از وفا یک شب
ای مه نخشب
تازه کن عهدی، که بر شکستی:gol:


ترانه از :عارف قزوینی
خواننده :استاد شجریان



 

dreamypicture

عضو جدید
تمام نا تمام من با تو تمام می شود
شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود
تمام من به نام تو شعر دوباره می شود
بند سکوت کهنه ام چارپاره می شود
تمام نه تمام نه که جام نا تمام لب ریخته ام
تمام نه تمام نه که نا تمامی از تو آویخته ام
دراین حریر خانگی روی ترانه شسته ام
تمام خون من شبی پر از ستاره می شود
از تو بر این ترانه ها نور ستاره می چکد
بر این بلند بی صدا غزل دوباره می چکد


داریوش
تمام من
آلبوم امان از
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
استاد شجریان در آلبوم عشق داند یکی از غزلهای نغز حضرت حافظ را در دستگاه ابوعطا به زیبایی اجرا کرده است که تقدیم می‌کنم. نام آلبوم هم از همین غزل گرفته شده است.

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند

عاقلان، نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره، سرگردانند

جلوه‌گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید، همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

وصل خورشید به شب‌پره اعمی نرسد
که در آن آینه، صاحب‌نظران حیرانند **

لاف عشق و گله از یار، زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین، مستحق هجرانند

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی، همه کس نتوانند

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان، گوهر هستی به نثار افشانند **

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم، چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند **

گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این، خرقه صوفی به گرو نستانند

** این ابیات در آواز نیامده است.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
یه زخم کهنه روی بالم
یه آسمون که چشم برام نیست
به غیر واژه غریبی
چیزی توی ترانه هام نیست
حتی یه آینه پیش روم نیست
که اسممو یادم بیاره
تنهاترین مسافر شب
تو خلوتم پا نمیذاره
ازم نخواه با تو بمونم
تو هیچی از من نمیدونی
اگه بگم راز دلم رو
تو هم کنارم نمی مونی
دل من از نژاد عشقه
از تو و از ترانه لبریز
یه دنیا غم توی صدامه
مثل سکوت تلخ پاییز
من یه پرنده غریبم
من از نژاد آسمونم
میون این همه ستاره
من یه شهاب بی نشونم...
ازم نخواه با تو بمونم
تو هیچی از من نمیدونی
اگه بگم راز دلم رو
تو هم کنارم نمی مونی...


زنده یاد ناصر عبدللهی ...
روحش شاد و یادش گرامی...
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سالها پیش که میان جناب شجریان و جناب مشکاتیان قرابت کاری وجود داشت، یک اثر وزین و بدیع خلق شد که ارکستر سمفونیک تهران آن را با تنظیم جناب روشن‌روان اجرا کرد و نام آلبومش را دود عود گذاردند. یکی از قطعات آن را که شعری است از عطار نیشابوری تقدیم می‌کنم

در عشق تو عقل سرنگون گشت
جان نیز خلاصه جنون گشت

خود، حال دلم چگونه گویم
کان کار به جان، رسیده چون گشت

بر خاک درت به زاری زار
از بس که به خون بگشت، خون گشت

خون دل ماست یا دل ماست
خونی که ز دیده‌ها برون گشت

درمان چه طلب کنم که عشقت
ما را سوی درد، رهنمون گشت

آن مرغ که بود زیرکش نام
در دام بلای تو زبون گشت **

لختی پر و بال زد به آخر
از پای فتاد و سرنگون گشت **

تا دور شدم من از در تو
از ناله دلم چو ارغنون گشت

تا قوت عشق تو بدیدم
سرگشتگیم بسی فزون گشت

تا درد تو را خرید عطار
قد الفش به سان نون گشت **

عطار که بود کشته تو
دریاب که کشته‌تر کنون گشت **



** این ابیات در آواز نیامده است.
 
آخرین ویرایش:

dreamypicture

عضو جدید
نون و پنیر و هق هق ، سفره سرد عاشق
نون و پنیر و فندق ، رقص عزا تو صندوق
نون بیات و حلوا ، سوخته حریر دریا
نون و پنیر و گردو ، قصه شهرجادو
نون و پنیر و بادوم ، یه قصه ناتموم
نون و پنیر و سبزی ، تو بیش از این می ارزی
پای همه گلدسته ها ، دوباره اعدام صدا
دوباره مرگ گل سرخ ، دوباره ها دوباره ها
حریق سبز جنگلا ، بدست کبریت جنون
از کاشی های آبی مون ، سر زده فواره خون
قصه جادو گر بد که از کتابا می اومد
نشسته بر منبر خون ، عاشقا رو گردن می زد
کنار شهر آیینه جنگل سبز شیشه بود
برای گیس گلابتون اون روز مثل همیشه بود
پونه می ریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه
می رفت که از بوی علف ، تمام شهر رو پر کنه
غافل از این که راهش و جادوگره دزدیده بود
رو صورت خورشید خانوم خط سیاه کشیده بود
آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه
برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگ جادوگر بد که از کتابا می اومد
نون و پنیر و بادوم یه قصه ناتموم
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این می ارزی
چشمای گیس گلابتون چیزی بجز شب نمی دید
هوا نبود نفس نبود قصه به آخر نرسید
قصه های مادر بزرگ آیینه خود من
طلسم جادوگر باید با دستای تو بشکنه
با دستای رفاقت تاریکی وحشت نداره
نوری که حرف آخره به قصمون پا می ذاره
حیفه که شهر آینه سیاه بشه حروم بشه
قصه تو و قصه من اینجوری نا تموم بشه
آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه
برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه
تا شعر گیس گلابتون یه شعر پر امید باشه
آیینه های تو به تو هر کدومش یه خورشید باشه
نون و پنیر و فندق ، رخت عزا تو صندوق
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این می ارزی

شعر : شهریار قنبری
آهنگ : فرید زولاند
خواننده : ابی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا