بیا تو با این شعر یادی از دوران کودکیت کن!

عطیه 67

عضو جدید
سلام عرض می کنم دوستان عزیز حتماً همه یادتون هست که شعر قشنگ باز باران با ترانه تو کتابای ابتدائیمون چقدر دوست داشتنی بود .

می خواستم با زدن این تاپیک به بهانه ی خوندن کامل این شعر به نام زندگی هست زیبا از گلچین گیلکی،
گریزی بزنیم به خاطرات قدیمون و این که از اون زمان چی یادمونه!




:)
زندگانی هست زیبا
باز باران،با ترانه
با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها ایستاده
در گذر ها
رودها راه اوفتاده
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو
باز هر دم
می پرند این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر نیست نیلی
****
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
توی جنگل های ایران
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از خزنده از پرنده از چرنده
بود جنگل نرم و زنده
****
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من روز روشن
****
بو جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان می زدی پر
هر کجا زیبا پرنده
****
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هرجا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگ ها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
بس وزع آن جا نشسته
دم به دم در شور و غوغا
****
رودخانه با دو صد زیبایی
چرخ می زد چرخ می زد
همچو مستان
*****
چشمه ه چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آن سنگریزه ها
سرخ وسبز و زرد و آبی

*****
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو
می پریدم از سر جو
دور می گشتم ز خان
می پراندم سنگریزه
****
تا دهد بر آب لرزه
بهر آب و بهر چاله
می شکست «کرده خاله »
****
می کشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
****
می شنیدم از پرنده
داستان های نهانی
از لب باد و زنده
راز های زندگانی
****
هرچه می دیدم در آنجا
بود دلکش وزیبا
شاد بودم می سرودم
«روز ای روز دلارا!
داده ات خورشید درخشان
این چنین رخسار زیبا
ور نه بودی زشت و بی جان
****
این درختان با همه سبزب و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان
***
گیسوی سیمین مه را
شانه می زد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودنش پریشان
***
سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا
***
بس دلارا بود جنگل
به!چه زیبا بود جنگل
بس ترانه ،بس فسانه
بس فسانه، بس ترانه
بس گوارا بود باران
به!چه زیبا بود باران
****
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی،پندهی آسمانی:
بشنو از من کودک من!
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی-خواه تیره خواه روشن-
هست زیبا هست زیبا هست زیبا

:gol::gol::gol::gol:








 

عطیه 67

عضو جدید
خب اولیش ماله خودم
بسم الله
یا علی


یادمه اون زمان میزای آخر کلاس میشستم و این شعر برام از جذاب ترین درسای فارسی بود
با وجود بازیگوشیام تو کلاس اون موقع که این شعر معلم (به قولی خانوممون) درس داد کلی خوشم اومد و بیشترشو سر کلاس یاد گرفتم!شاید به خاطر اینم بود که همیشه خواهر بزرگم بهم می گفت به باز باران با ترانه رسیدین یا نه؟ همش ذوق رسیدن بهشو دشتم!
همیشه موقع خوندن فارسی اول سراغ این شعر می رفتم!

شما ها چه طور؟
 

عطیه 67

عضو جدید
وااااااااااااایییییییییییییییییی شرمنده کردین منو و تاپیک رو با حضور فعالتون!
 

SHRP

همکار مدیر تالار مهندسی کامپیوتر متخصص برنامه نوی
کاربر ممتاز
دوران كودكي من خيلي باحال بود
يادش بخير
تا اومديم گريه كنيم انقلاب شد!
تا اومديم حرف بزنيم جنگ شد!
توي كلاسها بس كه تعداد زياد بود توي يه ميز 4 نفر مي نشستيم كلاس حداقل 60 نفره بود!
معلم ها دست بزن داشتند!
وقت كنكور دادن كه شد ديدم ظرفيت پذيرش 1/20 است!
بس جمعيت جوونهاي دوره ما زياد بود كه هر كي كار گيرش ميومد انگار رفته بود كره ماه!
وقتي خواستيم براي زندگي خونه اجاره كنيم ديدم زير 10 ميليون گير نمياد!
با توجه به وخامت اوضاع در آينده !واقعا دوران شيريني بود :))
ولي يه چيز رو هميشه يادم مي مونه!بس كه ما پررو بوديم تا الان زنده مونديم:))!
 

SHRP

همکار مدیر تالار مهندسی کامپیوتر متخصص برنامه نوی
کاربر ممتاز
واقعا حق با شما بود
كسي استقبال نكرده
بهتره عنوان تاپيك رو عوض كنيد
گويا كسي علاقه اي به شعرهاي دوران كودكي نداره
الان دوران رپ و....است.
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرسی،واقعا شعر زیبا وخاطره انگیزی بود
یاد روزهای خوب که تنها دغدغه هامون گرفتن 20 و کارت صدآفرین بود.
واقعا دلم برای بچگی ها تنگ شده. بازم مرسیییی:heart:
 

deansam

عضو جدید
من نمی دونم چرا از بچگی از این شعر بدم می آمد؟؟؟؟
احساس می کنم شعر سردیه
من عاشق بارونم اما نمی تونم با این شعر ارتباط برقرار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نمی دونم چرا از بچگی از این شعر بدم می آمد؟؟؟؟
احساس می کنم شعر سردیه
من عاشق بارونم اما نمی تونم با این شعر ارتباط برقرار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/QUOTE


به نظر من این مهمه که یاد بچگی ها بیفتیم.
که یادمون بیاد عاشق چه چیزایی هستیم...
بارون یکی از قشنگ ترین چیزاییست که واقعا آدم رو آروم میکنه.
 
آخرین ویرایش:

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظرمن مهم اینه که یاد بچگی هامون بیفتیم.
این شعر یه بهانس ،هرکسی میتونه با یه شعر یاد خاطره های بچگی بیفته.
بارون یه نعمت قشنگه،مخصوصا وقتی عاشق باشی
 

deansam

عضو جدید
خیلی چیزا منو یاد بچگی هام می اندازه که خیلی هم خاطرات شیرینی دارم اما این شعر نه
هنوز هم می گم،سرده،لطیف نیست و البته خیلی ساده و بچه گانه است
یک جوری وزن نداره
اصلا این شعر ماله چندم ابتدایی؟
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب هر کس با یه چیز میتونه ارتباط برقرار کنه!
فکر کنم جالب بشه شعری که شما رو یاد بچگی میندازه این بنویسید!!
 

sara.sss27

عضو جدید
سلام
من این شعر یادم میاد :

خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم چه باصفایی

...
بقیشو درست یادم نیست
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
انار
صد دانه ياقوت دسته به دسته با نظم و ترتيب يك جا نشسته
هر دانه اي هست خوش رنگ و رخشان قلب سپيدي در سينه آن.....
كتاب
من يار مهربانم دانا و خوش بيانم
پندت دهم فراوان با آنكه بي زبانم
باران
....
ميازار موري كه دانه كش است ...
خوشا به حالت اي روستايي
چه شاد و خرم چه با صفايي
در شهر ما نيست جز دود ماشين
دلم گرفته از آن و از اين
اي كاش من هم بقيشويادم رفته ولي تصاويرش رو يادمهههه ميخوايد براتون بكشمممم!!!

در پايان يكي از كتابها سرود قديم جمهوري اسلامي
بود
ما همه پيرو خط رهبريم
بر صف دشمنان حمله ميبريم


 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش بخیر دوره ابتدایی یه نیمکت بود واسه سه نفر
همه دوست داشتن سر کت بشینن !!!

تازه موقع دیکته نفر وسطیه می رفت پایین !

اون دوتای دیگه هم بینشون کیف میذاشتن که تقلب نکنن


*******************************************
به بهونه مداد تراشیدن ، تراش به دست جمع میشدیم دور سطل آشغال کلاس ...

تراش رومیزی هم پولداراش داشتن !!
خیلی با کلاس بود اون موقع

بعضی از بچه ها یه گردنبند 6 متری نخی داشتن ، پلاکش پاکن و مداد تراششون بود بس که گم می کردن !!!!!!


*********************************************
تا کلاس دوم و سوم با مداد می نوشتیم (قرمزه رو وقتی زبون میزدیم همچین خوشرنگ تر میشد !
)

بعدش که رفتیم تو کار خودکار کلی دفتر مشق ها خط خطی میشد


یادش به خیر چه دوران زیبایی بود .......
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر دوره ابتدایی یه نیمکت بود واسه سه نفر
همه دوست داشتن سر کت بشینن !!!

تازه موقع دیکته نفر وسطیه می رفت پایین !

اون دوتای دیگه هم بینشون کیف میذاشتن که تقلب نکنن


*******************************************
به بهونه مداد تراشیدن ، تراش به دست جمع میشدیم دور سطل آشغال کلاس ...

تراش رومیزی هم پولداراش داشتن !!
خیلی با کلاس بود اون موقع

بعضی از بچه ها یه گردنبند 6 متری نخی داشتن ، پلاکش پاکن و مداد تراششون بود بس که گم می کردن !!!!!!


*********************************************
تا کلاس دوم و سوم با مداد می نوشتیم (قرمزه رو وقتی زبون میزدیم همچین خوشرنگ تر میشد !
)

بعدش که رفتیم تو کار خودکار کلی دفتر مشق ها خط خطی میشد


یادش به خیر چه دوران زیبایی بود .......
آخي گل گفتي منو بردي به اون زمون
تازه من مداد قرمزمو تو دهنم ميكردم و گاهي اوقات روز لب براي خودم و عروسكم ميزدممم....آخيييييييييي چه نفسايي بوديممم...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يادش بخير ............
دستهامون كه از سرما مثل چغندر قرمز شده بود رو هي هااااااااا ميكرديم تا گرم بشه...
بعدشم وقتي ديكته داشتيم نميتونستيم بنويسيم اصلا انگار اين انگشتها مال ما نبود


از اون اول هم از ابراز علاقه به معلم هامون بيزار بودم

يادمه بچه ها چطوري كشته مرده اين معلم پرورشيهامون بودن...واه واه واه


يادش بخير جنگ بود و امكانات خيلي كم شده بود...بيشتر دفترها كاهي بود.

اينقدر از بوي اين دفترها خوشم مياد...
از بوي مداد تراشيده شده هم خيلي لذت ميبردم...
:w16:

يه پاكن هاي اون موقع بود به اسم پاك پرچمي ...سه رنگ بود قرمز و سفيد و سبز...اصلا هم خوب پاك نميكرد
عوضش اون پاك دو رنگها قرمز و سورمه ايي بود...بهش ميگفتن پاكن جوهري...وقتي با خودكار مينوشتيم با اون قسمت
سورمه ايي رنگش خط خودكاري رو پاك ميكرديم...اما مگه پاك ميشد..بيشتر پوست ورق رو ميكند بجاي اينكه پاك كنه


يادش بخير صبح كه راهي مدرسه ميشديم شيك و پيك و مرتب بوديم...

ظهر كه برميگشتيم مثل لشكر شكست خورده ...كيفها روي زمين كشيده ميشد..مقنعه ها يه وري...لباسها نامرتب خاكي..


همين كه زنگ تفريح ميخورد انگار به قوم بربر اجازه حمله به بوفه مدرسه رو داده بودن

فقط دست بود كه با يه مقدار پول جلوي شيشه كوچولوي بوفه فشار مياورد و هركي يه چيزي ميخواست
خداروشكر كه من هيچوقت توي اون فشار قبر نميرفتم...


كف حياط مدرسه از بس لي لي كشيده بودن ديگه همه جا خط خطي بود...
همه هم در حال پرش بودن...
انگار هيچوقت از اين بازي خسته نميشدن.


وقتي امتحان نهايي داشتيم چه دلهره ايي داشتيم...

ميومديم مدرسه ميديديم توي حياط از اين صندلي يه نفره ها گذاشته بودن اونم با فاصله شونصدمتري...

قلبم از توي دهنم ميزد بيرون...هرچي خونده بودم ميرفت به باد فنا...

انگار هيچكس جرات نفس كشيدن هم نداشت

حالا نميدونم چرا معلمهامون اون موقع اينقدر شيك و پيك ميشدن...كلي كلاس ميذاشتن.

 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این دوران رو اصلا به یاد ندارم، چون تا اونجایی که یادم میاد از وقتی به دنیا اومدم دانشجوی کشاورزی بودم!!!!!!!!

ولی یادش به خیر... کلا همیشه بچه مثبتی و بودم و تقلبی نمی کردم( الآنشم که دارم درسمو تموم می کنم یادم نمیاد حتی یه بار تقلب کرده باشم! فاجعه ست!!! نه؟!) کلاس چهارم بودم که یه نمره از بغل دستیم تو درس... درس... یادم رفت! تقلب کردم. وقتی برگشتم خونه محله رو ریختم بهم که من امروز تقلب کردم... یک ذوقی کرده بودم که نگو...!
ایییییی چه کیفی داشت مدادم رو تا ته می تراشیدم بی اینکه حتی یه کلمه باهاش نوشته باشم و بعد که به آخراش می رسید تازه یادم می افتاد چه خاکی به سرم شده و مجبور می شدم تا یه مدت با همون بنویسم!
چه مدادتراش هایی که گم نکردم...
مگه میشه بارون دوران مدرسه رو یادم بره... هنوزم مزه خرماها و بیسکویت نان روغنی که تغذیه بهمون میدادن یادمه و ریزه هاشو زیر دندونم حس می کنم!!...
چه کیفی می کردم وقتی قبل از همه بچه ها جواب سوالای ریاضی رو می دادم... و چه بدبختی ها و شکنجه هایی که برای درس دینی نکشیدم...!!

البته همونجوری که گفتم تا جایی که یادمه از همون اول دانشجوی کشاورزی بودم! اینا رو کی گفت؟!!
 

banooyeariayi

عضو جدید
کاش اولین روز دبستان بازگردد
کودکی ها شاد وخندان بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی
برسوار اسبهای چوبکی


خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند

کاش اولین روز دبستان بازگردد
کودکی ها شاد وخندان بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی
برسوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد ان آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد ان آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد این مشق ها را خط بزن

 

rebeca20

عضو جدید
من اون وقتها نمی دونستم این شعر چه معنای بلند و روح نوازی داره واقعا مرسی .
 

مژده بانو

عضو جدید
روز و شب دعای من / بوده با خدای من / کز کرم کند حاجتم روا / هرچه از عمر من مانده است به جا / گیرد و پس دهد به من دمی / مستی کودکانه ی مرا / شور و حال کودکی بر نگردد دریغا / قیل و قال کودکی بر نگردد دریغا
کودکی پر خاطره ای داشتم. یکی از خاطرات پر رنگ دوران کودکیم مربوط به زمانی میشه که فیلم دزد عروسک ها تو دل بچه ها جا باز کرده بود. من و دختر عمه م هم جزء کسانی بودیم که نه یک بار بلکه بیشتر از ده بار این فیلم رو در کنار هم و با هیجان بسبار زیاد تماشا میکردیم و در این زمینه خاطرات شیرین و البته به یاد ماندنی داریم.
 

Similar threads

بالا