بچه های جنگ ندیده بخونن

sey

عضو جدید
[FONT=&quot]من که رزمنده نبودم من فقط آواره بودم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]داستان کودکی رنجیده و بیچاره بودم [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بی خبر از پازل و سرگرمی و طیاره بودم[/FONT]​
[FONT=&quot]من خودم سرگرمی نارنجک و خمپاره بودم [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]هشت سالم بود با بابا بزرگم می نشستم [/FONT]​
[FONT=&quot]با دودست کوچکم گردو برایش می شکستم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من صدو یک دانه ی تسبیح او را حفظ بودم [/FONT]​
[FONT=&quot]در هوای خفه ای هشتاد ساله پر گشودم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من خدای بازو بسته کردن هر ژسه بودم [/FONT]​
[FONT=&quot]من دو چشم تیزبین حضرت قناسه بودم[/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]آن قدر در قسمت میدان مین ها لیز خوردم[/FONT]​
[FONT=&quot]آن قدر تیر از کنارم رد شده اما نمردم [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]آن قدر دیدم برای جنگ کردن زود بودند [/FONT]​
[FONT=&quot]آن قدر گنجشک دیدم جای شاهین پر گشودند [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من که رزمنده نبودم من فقط رزمنده ماندم[/FONT]​
[FONT=&quot]در حواس پرت جبهه اتفاقی زنده ماندم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من چرا مدرسه ی کودکیم یادم نیست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]چیزی از خانه ی آلونکی ام یادم نیست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]پس چرا دفتر نقاشی من خانه نداشت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]باغی از شاپرک و غنچه و پروانه نداشت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]پس من و کودکی و سهم عروسک ها چه؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]من به دنیای بد حمله ی موشک ها چه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من هنوز از پدرم در شب مین می ترسم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]از کشاورزی او روی زمین می ترسم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]تو که یک چادر صد تکه کلاست نشده ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]تو که یک گونی جا کاه لباست نشده ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]تو اگر بچه ی ایلام شوی می فهمی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]روی شنزار بیابان بدوی می فهمی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرّحمن الرّحیم شب است و سكوت است و ماه است و من

فغان و غم اشك و آه است و من

شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام

شب و مثنوي‌هاي ناگفته‌ام

شب و ناله‌هاي نهان در گلو

شب و ماندن استخوان در گلو

من امشب خبر مي‌كنم درد را

كه آتش زند اين دل سرد را

بگو بشكفد بغض پنهان من

كه گل سرزند از گريبان من

مرا كشت خاموشي ناله‌ها

دريغ از فراموشي لاله‌ها

كجا رفت تأثير سوز و دعا؟

كجايند مردان بي‌ادّعا؟

كجايند شور‌آفرينان عشق؟

علمدار مردان ميدان عشق

كجايند مستان جام الست؟

دليران عاشق، شهيدان مست

همانان كه از وادي ديگرند

همانان كه گمنام و نام‌آورند

هلا، پير هشيار درد آشنا!

بريز از مي صبر، در جام ما

من از شرمساران روي توام

ز دُردي كشان سبوي توام

غرورم نمي‌خواست اين سان مرا

پريشان و سر در گريبان مرا

غرورم نمي‌ديد اين روز را

چنان ناله‌هاي جگر‌سوز را

غرورم براي خدا بود و عشق

پل محكمي بين ما بود و عشق

نه، اين دل سزاوار ماندن نبود

سزاوار ماندن، دل من نبود

من از انتهاي جنون آمدم

من از زير باران خون آمدم

از آن‌جا كه پرواز يعني خدا

سرانجام و آغاز يعني خدا

هلا، دين‌فروشان دنيا‌پرست!

سكوت شما پشت ما را شكست

چرا ره نبستيد بر دشنه‌ها؟

نداديد آبي به لب تشنه‌ها

نرفتيد گامي به فرمان عشق

نبرديد راهي به ميدان عشق

اگر داغ دين بر جبين مي‌زنيد

چرا دشنه بر پشت دين مي‌زنيد؟

خموشيد و آتش به جان مي‌زنيد

زبونيد و زخم زبان مي‌زنيد

كنون صبر بايد بر اين داغ‌ها

كه پر گل شود كوچه‌ها، باغ‌ها
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد آزاده را بسی سهل است

کز همه چیز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخیزد
جان دهد نیز در ره اسلام
جان عزیزاست ودین عزیزتر است
وانچه از جان گذشته جانان است
آن که آگاه از شهادت خویش

جان فدا می‌کند، شهید آن است
از شهیدان کریمتر کس نیست
در نظرگاه خلق و خالق نیز
بعد از آن هر که نیز در راه است
تا کند جان فدا هموست عزیز
آدمی لیک خوشدل از نام است
بی نشان جان سپردن آسان نیست
و انکه در بند نام نیز نبود
در دلش جز صفای ایمان نیست
گر چه فرجام کار یکسان است
دل مردم به یادگار خوش است
ماندن نام شخص آخر نیز

بر سر لوحه مزار خوش است
ای بسا کار باقیات‌ الخیر
در جهان هست بهر ماندن یاد
معبد و مرقد و کتاب و کلام
اثری از حضور بی فریاد
هر کسی نام خویش دارد دوست
نام هر کس نشان بودن اوست
 

Similar threads

بالا