مژهده بده، مژده بده، یار پسندید مرا .......
مژهده بده، مژده بده، یار پسندید مرا .......
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما، خم شد و بوسید مرا
............
مژهده بده، مژده بده، یار پسندید مرا .......
سلام
من این شعر را خیلی دوست دارم. چون وقتی معنا پیدا کرد که خیلی اتفاقی دانشگاه مرا برای سفر عمره مفرده برگزیدند و سوی مدینه که تمام عشقم بود، پرواز کردم. همه چیز وقتی معنا پیدا کرد که روبروی کعبه زانوهایم در برابر عظمت عشقم، توان از دست داد و سر به سجده گذاشتم.
من این شعر را خیلی دوست دارم. چون وقتی معنا پیدا کرد که خیلی اتفاقی دانشگاه مرا برای سفر عمره مفرده برگزیدند و سوی مدینه که تمام عشقم بود، پرواز کردم. همه چیز وقتی معنا پیدا کرد که روبروی کعبه زانوهایم در برابر عظمت عشقم، توان از دست داد و سر به سجده گذاشتم.
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما، خم شد و بوسید مرا
............